وقتی صحبت از صمیمیت و ارتباط عاطفی به میان می آید، کاملاً رایج است که با تمایلات جنسی اشتباه گرفته شود یا ادغام شود. در واقع آنها لزوماً یک چیز نیستند، اگرچه با یکدیگر مرتبط هستند.
برای درک بهتر، فقط فکر کنید که می توان بدون درگیری واقعی بین افراد رابطه جنسی داشت، همانطور که می تواند بین دو نفر صمیمیت وجود داشته باشد، بدون اینکه لزوماً برخورد فیزیکی داشته باشید.

صمیمیت در رابطه چیست؟

صمیمیت شامل جنبه های مختلفی (فیزیکی، ذهنی، عاطفی) است که می تواند در روابط و زمینه های مختلف تجربه شود. معمولاً مردان در ایجاد صمیمیت با یکدیگر مشکل بیشتری دارند، احتمالاً به دلیل شرایط فرهنگی که در آن مرد باید قوی، مستقل، منطقی، با احساسات کنترل شده و غیرقابل بیان ظاهر شود.

فراتر از تفاوت های جنسیتی، صمیمیت چیزی است که از پیش تعریف نشده است، اما در درون رابطه ساخته شده است و از بعد شخصی درونی نشات می گیرد. در این راستا، ناگفته نماند که تجربیات آسیب زا (و نه) اولیه می تواند به طور قابل توجهی بر نحوه زندگی و احساس صمیمیت ما تأثیر بگذارد، تا جایی که در برخی موارد، یک تهدید واقعی را به نمایش بگذارد.

رابطه عاطفی با صمیمیت خانواده

چگونه صمیمیت را پرورش دهیم؟

اما چه زمانی می توان زن و شوهر را صمیمی دانست؟ از نظر استرنبرگ (۱۹۸۶) صمیمیت به معنای احساس نزدیکی، متحد شدن، آرزوی خیر و صلاح دیگری، توانایی حساب کردن روی کمک دیگری در صورت نیاز، درک یکدیگر، به اشتراک گذاشتن خود با یکدیگر، حمایت عاطفی از یکدیگر است.

هر فرد و هر زوج معنای شخصی خود را به مفهوم صمیمیت نسبت می دهد، اما برخی از مؤلفه ها همچون احترام گذاشتن و اعتماد داشتن (که پیوند را به یک پیوند صمیمی تبدیل می کند) برای همه ارزشمند است.

توانایی دیدن خوبی های طرف مقابل

این توانایی برخلاف روند توجه به چیزهایی است که در شریک زندگی و زوجین کار نمی کند . تشخیص آنچه در یکدیگر برایتان ارزش قائل هستید و دوست دارید، و استفاده از جملات تاکیدی، قدردانی و عشق برای بیان آن، راه را برای صمیمیت واقعی هموار می کند.

می‌توانیم با این سوال شروع کنیم که چند بار به شریک زندگی‌مان می‌گوییم که خوشحالیم که او بخشی از زندگی ماست، یا اینکه «دوست داریم».

سپس در مورد آخرین باری که از اعمال یکدیگر قدردانی شفاهی کردیم، فکر کنید. برعکس آخرین باری که انتقاد کردیم کی بود؟ اگر تعداد انتقادات از قدردانی ها بیشتر باشد، برای بهبود صمیمیت زوجین، باید مسیر معکوس را یاد گرفت.

رابطه صمیمی سال های اول

اغلب زوج‌هایی که ملاقات می‌کنیم، علی‌رغم داشتن سال‌ها رابطه «صمیمی»، در برجسته کردن ویژگی‌هایی که متعلق به شریک زندگی‌شان است، مشکل زیادی نشان می‌دهند.

آنها باید قبل از اینکه بتوانند یک یا دو ویژگی را فهرست کنند که ظاهراً بدون اعتقاد زیاد یا با اشاره به نقصی که به همان کیفیت مرتبط است به صراحت بیان می شود (مثلاً: “او سختکوش است” بیندیشند و تجدید نظر کنند. که این نیز یک نقص است، زیرا کار چیزی است که او را در خانواده کم می کند).

توجه و مراقبت در رابطه عاطفی

مراقبت از رابطه، گوش دادن و استقبال از طرف مقابل باعث می شود که رابطه هر روز تجدید شود. مراقبت از دیگری، نگرانی در مورد بهزیستی روانی و احساسات دیگری، صرفاً به این معناست که شریک زندگی را نه امتداد خود، بلکه فردی با نیازهای خود بدانیم.

وجود مرزهای حفاظتی

زن و شوهر یک نظام اجتماعی است که در سایر نظام‌های اجتماعی وارد شده است، بنابراین نیروهایی که از خانواده‌های مبدأ، از زمینه‌های کاری، از زیر سیستم فرزندان می‌آیند، تأثیر می‌گذارند و تحت تأثیر قرار می‌گیرند.

ضروری است که هر دو شریک در ایجاد و حفظ مرزهایی در اطراف زوج که هویت آنها را تایید می کند، سهیم باشند. در عمل بالینی بسیار رایج است که متوجه شویم این نکته – اگرچه به نظر یک نکته بی اهمیت و بدیهی به نظر می رسد – شکننده ترین مورد در زوج هایی که به اندازه کافی صمیمی نیستند، است.

اغلب زوجین، کم و بیش آگاهانه، بسیاری از فضاهای خود را در اختیار خانواده اصلی خود قرار می دهند. بسیار مکرر است که انتخاب ها با ترکیب انتظارات، ایده ها، نیازهای یک یا هر دو خانواده مبدا انجام می شود.

در موارد دیگر، این کودکان هستند که «در درون» زیر سیستم والدین قرار می‌گیرند، به طوری که زن و شوهر دیگر فضایی برای خود ندارند: حضور فرزندان به ابزاری مفید برای ایجاد فاصله از شریک زندگی تبدیل می‌شود.

رابطه به صراحت اغلب به همین دلیل است که در بسیاری از زوج ها، با بزرگ شدن فرزندان، مشکلات افزایش می یابد: از دست دادن تدریجی عملکرد والدین باید منجر به سرمایه گذاری جدیدی در ابعاد زوج شود، اما گاهی اوقات فاصله انباشته شده تا حدی بیش از حد می شود. که راحت تر مسیرهای مختلف را طی کرد.

زمینه های لذت شخصی و زوجی را پرورش دهید

یکی از مهمترین مفروضات صمیمیت به عنوان یک زوج، توانایی تجربه بخشی از صمیمیت شخصی است. این بدان معناست که همه افراد زوج باید بتوانند نیازها و انتظارات خود را روشن کنند، اساساً قبل از اینکه زوجین بتوانند مرزی با بیرون تعریف کنند، هر یک باید مرز خود را مشخص کنند و مهمتر از همه احترام گذاشتن و فراموشی نکنند. از آن محافظت کنید.

در درمان‌های ما، این اغلب پیچیده‌ترین کاری است که باید با آن روبه‌رو شد، زیرا این ایده رایج است که هر چه احساسات، فضاها و افکار بیشتر به اشتراک گذاشته شود، زوجین صمیمیت‌تر را تجربه می‌کنند. در واقع آنچه اتفاق می‌افتد همسطح شدن بین این دو و همچنین انکار فردیت است، با تأثیر یک بیگانگی پیشرونده نه تنها از خود، بلکه از دیگری.
اگر بتوانیم با خودمان صمیمی باشیم، با عمیق‌ترین بخش‌های خود ارتباط برقرار کنیم، می‌توانیم بفهمیم که چگونه حتی در روابط با دیگران چگونه حرکت کنیم . چه چیزی را بپذیریم و چه چیزی را مجاز نکنیم. زمانی است که اعضای زوج موفق به انجام این گام اساسی می شوند که واقعاً قادر به اشتراک گذاری خواهند بود.

وابستگی متقابل در رابطه عاطفی

این ربطی به وابستگی متقابل ندارد، بلکه به توانایی تکیه دادن به دیگری و در عین حال خودمختار ماندن در زمانی که احساس نیاز به انجام آن را دارید، دارد.

افراد وابسته عموماً به دنبال دیگری می گردند زیرا احساس می کنند منابع لازم برای مقابله با موقعیت ها را ندارند. ما در یک رابطه والد-کودکی قرار می گیریم که در آن یکی از آن دو مسئولیت هر دو را به عهده می گیرد، در نتیجه احساس بار عاطفی (اما همچنین احساس رضایت مرتبط با قدرت و احساس ضروری بودن در زوج) است.

عضو دیگر زوج به طور کلی احساس ناتوانی را تجربه می کند (اما همچنین احساس رضایت از عدم تصمیم گیری زیاد، واگذاری آنها به دیگری). بین “دلم برایش تنگ شده، او مرا خوشحال می کند، اما من بدون او می توانم” و “من نمی توانم بدون او زندگی کنم” تفاوت وجود دارد. در مورد اول ما به سمت وابستگی متقابل پیش می رویم، در مورد دوم در نقش وابستگی گیر می کنیم که نمونه ای از رابطه والد-فرزند است.

به اشتراک گذاری احساسی و صمیمیت

راحت ترین احساسی که در زوجین ابراز می شود خشم است که اغلب برای پوشاندن سایر احساسات (ناامیدی، نارسایی، غم و اندوه) استفاده می شود.. از طرف دیگر، درد اغلب پنهان‌ترین حالت ذهنی است، گاهی به این دلیل که نشانه‌ای از ضعف در نظر گرفته می‌شود، گاهی به این دلیل که احساس می‌کند که دیگری نمی‌تواند به اندازه کافی به آن تجربه دسترسی داشته باشد، زیرا از نظر عاطفی ناتوان است.

از درک تا عمق (“تو نمی توانی مرا درک کنی!”). به اشتراک گذاشتن درد امکان افزایش درک و همدلی را در زوجین باز می کند، جایی که یکی از آنها تمایل به برهنه شدن و دیگری برای استقبال وجود دارد.

باید گفت که اغلب اتفاق می‌افتد که درد بر سر دیگری فریاد زده می‌شود و رمزگشایی و مهار آن دشوار است: برخی از دردهایی که به نظر می‌رسد متعلق به زوجین است، گاهی بسیار قدیمی‌تر هستند و پرسیدن از دیگری، درک کردن او، دلداری دادن او مناسب نیست،

بخشش در رابطه عاطفی معنا دارد؟

رنجش، خشم و تلخی که اغلب در روابط زوجین وجود دارد، می‌تواند ناشی از زخم‌هایی باشد که زوجین به یکدیگر وارد می‌کنند و قابل بخشش نیستند.
خشم مزمن اثرات منفی بر رابطه دارد، اما می تواند به همان اندازه برای سلامت جسمی و روانی فردی که آن را تجربه می کند سمی باشد. خشم واکنش پذیری به استرس و خطر ابتلا به بیماری های ارگانیک مانند بیماری های قلبی عروقی را افزایش می دهد.
تحقیقات روان‌شناختی نشان داده است که بخشش در کاهش استرس، اضطراب و خشم، تسهیل غلبه بر گذشته، امکان زندگی کامل در زمان حال و ایجاد مجدد برنامه‌ریزی عملکردی آینده تأثیر دارد.

برای زن و شوهر، بخشش می تواند به معنای داشتن امکان واقعی آشتی باشد که از معنا بخشیدن به رویداد یا عملی که باعث زخم دردناک شده است و از امکان ادغام ملاحظات و دیدگاه های جدید در تجربه خود می گذرد.

توجه، بخشش به معنای کوچک شمردن یا فراموش کردن آسیب وارده نیست، بخشش فرآیندی پیچیده و اغلب دردناک است، اما برای کسی که می بخشد بیشتر از کسی که بخشیده می شود، مزایای قابل توجهی به همراه دارد.

ناگفته نماند که  همه ابعاد به طور کلی همیشه و به یک اندازه در زندگی یک زوج وجود ندارد. این رابطه چرخه‌های زندگی دارد و در برخی از مراحل فیزیولوژیکی است که برخی از اینها شکننده‌تر و برخی دیگر قوی‌تر هستند. به عنوان مثال، تولد فرزندان منجر به کاهش اجتناب ناپذیر فضا برای زوج می شود. آنچه اساسی است این است که همین فضاها می توانند به تدریج و به تدریج خود را بازتعریف کنند.

همچنین درست است که برخی از قسمت‌ها ممکن است در طول زندگی کمتر از سایرین قوی باقی بمانند و این بدان معنا نیست که زوج محکوم به شکست هستند. واضح است – با اشاره به این هفت بعد – در جایی که زمینه های شکنندگی حاکم است، باید از خود در مورد وضعیت احتمالی یک بحران کم و بیش پنهان زوج سوال کرد.

رابطه عاطفی با صمیمیت خانواده

ما اغلب با موقعیتی مواجه می شویم که در آن زوج ها درخواست کمک می کنند، زمانی که فاصله بین آنها غیرقابل پل زدن به نظر می رسد. از سوی دیگر، ضروری است هر چه زودتر علائم ناخوشی در زوجین دیده شود تا اقدامات پیشگیرانه درستی فعال شود.

در خانواده هایی که مهر و محبت در آن وجود دارد فرزندان صرفه جو بار می آیند. در صورتی که خانواده هایی که عدم محبت در آن ها وجود دارد باعث فرار فرزندان از خانه می شود و ناهنجاری های دیگر به وجود بی آید.

خانواده هایی که سالم هستند فرزندانی صرفه جو باور پروش می دهند و در این خانواده ها محیطی پر از محبت و آرامش وجود دارد و فرزندان به فرار از خانه گرایش پیدا نمی کنند.

از جمله موفقیت هایی که یک خانواده می تواند داشته باشد در کنار هم بودن و هم سفره شدن می باشد به طوری که از مهربانی سیراب می شوند.

یکی از عوامل دیگر که در فرار از خانه فرزندان مهم است بر آورده نشدن خواسته های منطقی فرزند می باشد، که این عامل باعث عدم هویت در فرزندان می شود.

میتوانید برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت مشاوره ازدواج مراجعه کنید

منبع:تریبون آزاد