راهکارهای کلیدی در رفع نگرانی‌های دختران برای جلسه خواستگاری

مشاوره ازدواج و طلاق

بسیاری از مراجعین مرکز مشاوره ازدواج را کسانی تشکیل می دهند که در سالیان قبل و قبل از ازدواج مشورتی با افراد کم تجربه و نا آشنا با مسائل ازدواج داشته اند و به غلط راهنمایی شده اند. سپس تصمیم به ازدواج گرفته و بعداً پشیمان شده اند و اکنون که به ما مراجعه می کنند از مشکلات خود در زندگی می گویند و اینکه دیگر تحمل نداشته و تصمیم به طلاق گرفته و قصد مشورت با مشاوره طلاق را دارند.

مشاورین مجرب ما در مشاوره ازدواج و طلاق با استفاده از تجربیات خود سعی دارند تا بتوانند مشکلات شما را برطرف کرده و زندگی یهتری را برای شما رقم بزنند. مشاوره طلاق کمک رسان شما در مسائل ازدواج و طلاق با استفاده از مشاور طلاق  در مرکز مشاوره طلاق خواهد بود.

برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت مشاوره ازدواج رجوع کنید

منبع:مشاوره-ازواج.com

118 پاسخ
« دیدگاه های قدیمی تر
  1. آرزو
    آرزو گفته:

    با سلام
    بنده دو ماهی عقدهستم که الان متوجه شدم نامزدم دخترباز بوده و کثافت کاری داشته و حتی خاسته ب یکی از دوس دختراش تجاوز کنه اینارو مستقیما بم گف مثلا خاسته صادق باشه ولی من ازش زده شدم و حتی متنفر اصلا دوس ندارم حتی ب قیافش نگاه کنم و ازش درخاست طلاق توافقی کردم ولی راضی نمیشه طلاق بده میگه برو دادگستری درخاست بده و هرچی قاضی بگه همونو انجام میدم ولی من مدرکی ندارم که ثابت کنم . ی بار هم ب گوشیش سر کشیدم پیامک های دوس دختراش بودن و حتی فیلمای مبتذل تو گوشیش دیدم .خواهشا راهنماییم کنین

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام
      اگر واقعا شما فکر می کنید ایشون اصلاح پذیر نیستند و باز هم به رفتارهاشون ادامه می دهند خب اقدام به طلاق کنید ولی اگر رفتاری بوده که در گذشته بوده کمی گذشت داشته باشید بپذیرید هر فردی جایز الخطا است و ممکنه برای شما یا فرد دیگری این اتفاق می افتا د .اگر می توانید ایشون رو ببخشید فرصت جبران به ایشون بدید ولی اگر نمی تونید ایشون رو ببخشید و فکر می کنید این افکار که ایشون رفتارهای نادرستی داشتند باعث میشه نتونید ایشون رو تحمل کنید و روبط زناشویی داشته باشید خب ادامه دادم به صلاح هیچ کدام از شما دو نفر نیست .بهتره هم با روانشناس مشورت کنید و هم فکر هاتون رو قبل اقدام بکنید که بعدا پشیمان نشوید .در هر حال گاهی در همین مرحبه هم پیشگیری بهتر از افتادن در زندگی است که مدام باید منتظر خیانت طرف مقابل باشید .موفق باشید

      پاسخ
  2. mehran m
    mehran m گفته:

    سلام و خسته نباشید .من دو سال با دختری رفیق بودم که خیلی دوسش داشتم همه میدونن.و فهمیدن که ما با هم دوستیم.و همدیگه رو میخوایم اما پارسال وسط رفاقتمون همونی که دوسش داشتم سر یه بحث الکی رفت و نامزد کرد و بعد ددو ماه طلاق گرفت؟ آیا درسته من با این دختر ازدواج کنم؟لطفا کمکم کنید.

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      در این مورد باید شرایط رو ببینید و بشنوید
      دختران احساسی برخورد میکنن و به همین خاطر حاضر شده وارد یک رابطه اشتباه بشه و بعدش پشیمانی …
      با هم صحبت کنید خوبه صحبت های ایشون رو بشنوید … و بعد در مورد اشتباه بودم ارتباط دوباره برقرار کردن با ایشون فکر کنید
      به هر حال ایشون هنوزم عاشق شماست و به همین خاطره که نتونسته در اون زندگی ادامه بده …

      پاسخ
  3. tamana
    tamana گفته:

    سلام من دختری هستم که خیلی خواستگار دارم و ۵ ماه پیش خواستگاری برام اومد که از هر لحاظی عالی بود ولی گفت من مسئله مهمی دارم و اینگه من زن دارم و از شما میخوام که زن دومم بشین.ولی من هیچ علاقه ای به ایشون ندارم و خانواده من مسمم هیتن که بنده با این آقا ازدواج کنم به نظر شما چیکار کنم؟

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام
      اگر شما خواستگارن زیادی دارید چرا باید به عنوان زن دوم فردی باشید و دلیل اصرار خانواده چیست ؟؟؟؟؟اینکه شما به ایشون علاقه ندارید خب قطعا حتی اگر مجرد هم بودند بعدا به شکلاتی بر می خوردی چه برسد به اینکه ایشون ازدواج دومشون شما هستید .بهتره با خانواده صحبت کنید دلایل و شرایط رو بررسی کنید و علت تمایل اونها به این ازدواج را بررسی کنید .بهتره با فردی زندگی کنید که همدیگر رو بفهمید و درک کنید شرایط مالی و .اکتسابی است و قطعا با تفاهم و تلاش دو نفر به دست می اید ولی علاقه و درک متقابل خیر ..البته بنده نمی تونم نسبت به شرایط شما قضاوتی داشته باشم شاید مسئله ای در بین است که خانواده به این ازدواج رضایت دارند ولی در هر حال بیشتر فکر کنید و اگر شده از یک نفر به عنوان واسطه برای گفتن دلیل رد این فرد بهره ببرید بهر حال ازدواج یک عمر زندگی است که باید شرایط و جوانب ان را جدی بگیرید .امیدوارم تصمیم درست ی بگیرید و خوشبخت باشید

      پاسخ
  4. mmmm
    mmmm گفته:

    سلام خسته نباشید من ١سال نامزدم(عقدنکرده)و مادره پسره مخالف ازدواجمون بود و الان ک یکسال گذشته میگه مهریه ک ٣١۴تا خانواده گفتن باید تو عقدنامه یا دستنوشته محضری قید کنی ک ۵٠تاسکه میگیری و پسره ازم میخاد ک اینکارو واس رضایت مامانش انجام بدم بش گفتم پس منم شرط میذارم ولی نمیدونم چ شرطایی بذارم ک ایندم خراب نشه منم دست نوشته محضری ازش بگیرم بنظرتون یکساله مامانش داره واس مهریه عقد نگرفته و من ازحرکاتشون میترسم خاهش میکنم راهنمایی کنید چ شرطایی بذارم و عایا قبول کنم این درخاستشونو؟؟؟؟؟؟

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      دوست عزیز بهترین شرطی که میتونید بذارید داشتن وکالت بلاعزل با حق توکیل به غیر در طلاق هست که در آینده اگر خدایی نکرده مشکلی پیش اومد بتونید ازش استفاده کنید
      و گرنه اگر زندگی شما دو نفر خوب پیش بره هیچ احتیاجی به این شرط و شروط نیست ..
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه

      پاسخ
  5. مهران
    مهران گفته:

    سلام.
    ۱٫۵ ساله که با یه دختری که ۶ سال از خودم کوچیکتره آشنا شدم.دختری که خیلی با حیا و نجیب هست .توی این ۱٫۵ سال هیچ بدی ازش ندیدم و من هم هیچ دید ناپاکی نسبت بهش نداشتم و حتی یکبار هم چیز نامربوطی از هم نخواستیم .طی این ۱٫۵ سال شناختمش که رفتارش، برخورداش ، نوع پوشش و حتی عقایدش چطوری هست که خیلی نزدیک به خودمه.حالا انقدر بهش علاقه دارم که نمیتونم فراموشش کنم.حتی برای خواستگاری هم خانواده اقدام کردن خانوادش مشکلی ندارن اما خودش میگه نمیخوام باهت ازدواج کنم چون حس خاصی نسبت بهت ندارم.انقدر خوبه و پاک هست که حاضرم کل زندگیمو براش فدا کنم.حتی با خواست هاش مشکلی ندارم.میخواد ادامه تحصیل بده و کار کنه و منم مشکلی ندارم.حتی تموم این موارد رو به خونوادش و حتی خودش گفتم و حاضرم برای زندگی هرجا بگه برم.ولی خودش میگه با شخص دیگه ای ازدواج کن و منو فراموش کن.اما توی این ۱٫۵ سال انقدر ازش خوبی، محبت و حیا و پاکی دیدم که نمیتونم فراموشش کنم.حتی از موقعی که وارد زندگیم شد خیر و برکت با خوش اورده.ولی میگه هیچ حس خاصی نسبت بهت ندارم و با کسی دیگه ای ازدواج کن.
    به نظرتون وقتی تموم فکر و زندگیم این دختر هست میتونم با کسی دیگه ای ازدواج کنم.
    لطفا راهنماییم کنید.ممنون

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      دوست عزیز باید این واقعیت رو بپذیرید که به زور نمیشه کسی رو مجبور به ازدواج کرد …
      وقتی پای صحبت‌های دختران و پسران می‌نشینی، دلایل متعددی را در افزایش سن موثر می‌دانند از تغییر تفکر و اعتقادات بین جوانان گرفته تا وضعیت اقتصادی، عدم آمادگی برای پذیرش مسئولیت، عدم تقویت حس سازگاری و تطبیق و…. ولی در این بین دکتر پروین ناظمی، روانشناس و مشاور خانواده معتقد است تمایل به ادامه تحصیلات و رسیدن به مقاطع تحصیلی بالاتر به خصوص در دختران بر افزایش سن ازدواج دامن زده است تا جایی که گاهی شاهد هستیم آنها تمایلی برای تشکیل خانواده ندارند و ترجیح می‌دهند در کنار پدر و مادر یا گاها در خانه‌ای جدا به زندگی خود ادامه دهند.

      «یکی از دلایلی که باعث شده سن ازدواج بالا برود، تمایل به ادامه تحصیلات است، معمولا در سنین مناسب ازدواج هم، اکثر این دختران به دلیل اینکه می‌خواهند ادامه تحصیل دهند، پیشنهاد ازدواج و خواستگاران خود را رد می‌کنند. به تدریج هم که سطح تحصیلاتشان بالا می‌رود، آرمان‌هایشان برای زندگی تغییر می‌کند و سطح انتظارها آنها نیز روز به روز افزایش می‌یابد و در نهایت هر فردی را برای ازدواج قبول ندارد. در واقع هر چه جایگاه و موقعیت اجتماعی فرد بالاتر می‌رود، سطح انتظارات او هم افزایش می‌یابد و به نسبت همین قضیه، تمایل دارد که با فردی برای ادامه زندگی همگام ‌شود که از سطح بالای تحصیلات، موقعیت و جایگاه اجتماعی برخوردار است. با نگاهی به این مساله شاید بتوان از دلایل عدم تمایل دخترانی را که می‌خواهند به درجات بالای تحصیلات برسند، در ابتدا ادامه تحصیل و سپس تغییر در چارچوب باورها و اعتقادات و انتظاراتی که از شریک زندگی آینده دارند، دانست. اغلب شاهد هستیم زمانی که دختری شاغل است و دارای خانه، ماشین و… وقتی که خواستگار او موقعیت این‌چنانی ندارد یا حتی اگر در شرایطی برابر با او باشد، نمی‌تواند به راحتی به این فرد جواب مثبت بدهد چراکه ازدواج با چنین فردی متفاوت با آرمان‌های اوست و برایش قابل قبول نیست.»

      «از سوی دیگر نباید از این مساله چشم پوشید که وقتی دختران یا حتی پسران ما برای سال‌ها مشغول ادامه تحصیل هستند، عملا درگیری ذهنی جز ادامه تحصیل ندارند و دامنه مسئولیت‌‌پذیری‌شان محدود به همین مساله است، پس طبیعی است که به راحتی تن به پذیرش مسئولیت‌های بیشتر و تعهد به یک نفر دیگر ندهند. متاسفانه در بیشتر دختران تحصیلکرده با سن بالا، حتی در سن بالای ۳۰ سال که منبع درآمدی دارند، زیر بار مسئولیت زندگی رفتن برایشان دشوار است و نمی‌توانند سازگاری‌های لازم را با فرد دیگر پیدا کنند و چه دختران و چه پسران، سعی در حفظ استقلال‌طلبی خود دارند. آنها نمی‌خواهند خود را درگیر نگرانی‌ها و مشکلات ناگزیر ازدواج کنند و به قول خودشان آرامشی که دارند را بر هم بزنند یا با تکیه بر این باور که ازدواج پایان خوشی‌هاست و آزادی عمل را از بین می‌برد، تن به ازدواج نمی‌دهند. علاوه بر این، وقتی که خود تامین‌کننده مخارج زندگی‌شان هستند، نیازی نمی‌بینند که به قول خودشان آن هم در آشوب وضعیت اقتصادی امروز با فرد دیگری هم‌خرج شوند. درحالی که ازدواج هم مثل هر رابطه‌ای می‌تواند توام با تغییرات باشد و باید پذیرفت به واسطه ازدواج و مسئولیت‌های زندگی مشترک، کمیت و کیفیت فعالیت‌ها و روابط هر چند دچار تغییر می‌شود ولی می‌توان با تطبیق بر شرایط و سازگاری طرفین به نتایجی مطلوب دست یافت.»
      مشکل یکی دو تا نیست!

      هر چه که سن بالاتر می‌رود دامنه انتخاب‌ها محدود می‌شود و فرد با وسواس بیشتری دست به انتخاب می‌زند و مته به خشخاش می‌گذارد چون به دنبال ایده‌آل‌ترین است و «این افراد به دنبال نیمه‌گمشده‌ای هستند که هر سال تصور دست یافتن به آن دیگر دور از ذهن می‌شود. در نهایت با پوچ کردن انتخاب‌هایی که داشته‌اند، زمانی به خود می‌آیند که دیگر فرصتی برای انتخاب بهتر نیست. گاهی دلشان می‌خواهد ازدواج کنند اما گاهی هم منصرف می‌شوند و تنهایی را پیشه می‌کنند. اغلب دختران تحصیل‌کرده که موقعیت‌های ازدواجشان را در ابتدا به خاطر ادامه تحصیل و بعد دست یافتن به موقعیتی بهتر هم‌سو و هم قدم شدن با مردی با شرایط اجتماعی خوب، تحصیلات بالا، ظاهری آراسته و… از دست می‌دهند، در نهایت دیگر زیر بار ازدواج نمی‌روند و زمانی هم که به دلیل سن بالا مردانی با تجربه یک بار زندگی مشترک یا دارای فرزند یا سن بالاتر، خواهان ازدواج با آنها هستند، بیش از هر زمان دیگری برای تجردماندن مصر هستند.»

      «به تدریج دختران و پسران چه متاهل و چه مجرد زمانی که وارد دوران میانسالی می‌شوند از نظر روحی و روانی دچار بحران می‌شوند ولی شدت بروز آن در افرادی که شریک زندگی و همراهی ندارند، بیشتر نمود پیدا می‌کند و بیش از هر زمان دیگری ممکن است منزوی شوند و نسبت به گذشته فعالیت و شادابی قبل را نداشته باشند و حتی گاها دچار نامیدی و افسردگی شوند. از طرفی دیگر، به دلیل شرایط فرهنگی جامعه و اینکه مردان در کشور ما به راحتی می‌توانند در هر سنی تصمیم به ازدواج بگیرند، ممکن است آسیب‌های روانی از جمله افسردگی، وسواس فکری و اضطراب در زنان بیش از مردان و با شدت بیشتر اتفاق بیفتد.»

      «البته بروز آسیب‌های روانی و مشکلات به چارچوب نگرشی افراد به چه شکل است و چگونه تربیت شده‌اند و چه دیدگاهی نسبت به زندگی دارند، بستگی دارد. اگر فردی که موقعیت ازدواج را دارد، بتواند واقع‌بینانه به مسائل بنگرد و معیارها و انتظارهای خود را سبک و سنگین کند و به یکسری معیارهای اصلی و مورد تایید دست یابد، قطعا انتخاب درستی خواهد داشت. واقعیت این است که درخصوص عدم تمایل دختران و پسران به ازدواج صرفا نمی‌توان مثلا فقط به عدم تمایل دختران به تشکیل خانواده اشاره کرد. چنین بحث‌هایی نیازمند این است که هر دو طرف چه دختران و چه پسران را نقد کرد و پذیرفت که متاسفانه عامل مهم دیگر در عدم ازدواج آنها نداشتن حس مسئولیت‌پذیری و سازگاری با طرف مقابل است. بنابراین ضروری است حس مسئولیت‌پذیری برای تشکیل زندگی مشترک در هر دو جنس تقویت شود و حتی میزان سازگاری در زندگی. یکی از مشکلات اغلب مراجعه‌کنندگان چه در دختران و چه پسران این است که قبول این مساله برایشان سخت است که بپذیرند طرف مقابل در برخی شرایط به آنها بگوید که این کار را انجام دهد یا ندهد. درحالی که با مهارت داشتن در گفت‌وگو و پذیرفتن شرایط جدید و سازگاری با آن می‌توان در این موارد با یکدیگر به توافق رسید. البته تقویت حس مسئولیت‌پذیری و سازگاری در زندگی مشترک به بلوغ روانی فرد بستگی دارد. در ازدواج رسیدن به بلوغ روانی بیش از بلوغ سنی اهمیت دارد. نتایج تحقیقاتی که در این مورد صورت گرفته، نشان می‌دهد درصد بسیاری از جوانان به دلیل سبک فرزندپروری و شیوه تربیتی خانواده‌ها، متاسفانه در سن ۳۵ سالگی به بلوغ روانی می‌رسند. از این رو تاکید می‌شود از همان ابتدا یعنی دوران کودکی به فرزندانمان مسئولیت‌هایی را بدهیم و او را مسئولیت‌پذیر بار بیاوریم.»

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

      پاسخ
  6. مهدی
    مهدی گفته:

    من پسری ۲۳ ساله هستم و ۴ سال با دختری همدیگرو عاشقانه دوست داشتیم و بعد الن تقریبا ۶ ماه هستش ازوداج کردیم ولی زیر یک سقف زندگی نمیکنیم چون من ترم اخر دانشگاهم بودو از نظر شغلی چون خانمم میخاست اداری باشم و من شغلی ازاد داشتم و خوب رو پای خودم نمیتونسم وایسم پدر مادر هامون تصمیم گرفتن تا یک سال اون خونه پدرش باشه منم خونه پدرم و پدرم قول هایی این وسط به خانواده خانمم داده بود مثل خرید ماشین و اجاره خونه یا خرید خونه ولی بخاطر مشکلات مالی که پیش اومد پدرم نتونست و خانمم و خانوادش نسبت به ما بی اعتماد شدن و تا جایی که مادر زنم خاستار طلاق خانمم و در اخر خود خانمم ازم طلاق خاست ولی پدرم با چن تا ریش سفید و بزرگتر و طایفه پیششون رفت و گفت که من یکمی وقت میخاهم مثلا یک ماه اینا ولی خانواده خانمم و حتی خانمم حتی با وساطت بزرگتر ها باز راضی نیست و میگوید باید طلاق بگیرم در این وسط یکی دوبار از مادرم رنجیده یا از پدرم کوتاهی دیده حتی رفتار نچندان خوب ولی با این حال پدر و مادرم به کاهای ناپسندشون پی بردن ولی خانمم و مادر زنم میگویند اون ها اصلاح نمیشوند و همیشه دروغگو بودند و باید طلاق بگیرین و در اخر خانمم که همیشه به من میگفت تو خیلی مهربونی و مادر زنم میگفت همیشه هزاران بار تو مثل پسر خودمی انگار خودم بزرگت کردم و خیلی مهربونی و پسر سر به زیری هستی حالا قضیه عوض شده خانمم میگوید تو خیلی بد هستی و برعکس شده همشم این حرفا تو ۲۰ روز اتفاق افتاده و منم هنوزم دوستش دارم و هر کاری و هر چی در توانم بوده کم نزاشتم و همیشه گفتم میدونم من برات خیلی خیلی مدیونم و باید خیلی بیشتر از این ها میبودم و الن من موندم چیکار کنم خانمم میگوید من با اخلاق و رفتار تو مشکل دارم و میگوید خوبی هایت تظاهر بودند همش ولی من همش رو از روی عشق و محبت و خاستن و دوست داشتن بودن حالا من چیکار کنم ؟

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      دوست عزیز با تمام سختیهای چنین اتفاقی نباید انتظار معجزه داشته باشید به هر حال چیزی که در واقعیت وجود داره اینه که پرده حیا و حرمت بین شما و ایشون از بین رفته و حتی اگر زندگی شما دوباره سر بگیره در آینده همین اتفاق آرامش رو از زندگی شما خواهد گرفت … خب ایشون به وساطت بزرگان فامیل جواب منفی داده و احتمالا برای مجبور کردن شما به طلاق از اجرا گذاشتن مهریه استفاده میکنه … در این مورد تماما به خواست شما بستگی داره که بخوایت در این مورد مقاومت کنید …. که اگر علاقه ای در کار نباشه چیزی بدست نمیارید و یا راه دیگرو انتخاب کنید … که با خانمتون صحبت کرده و لااقل یک مشاوره حضوری مراجعه کنید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      پاسخ
  7. الی
    الی گفته:

    باسلام.من وقتی ۱۲سالم بودمادرموازدس دادم وب اجبارمادرناتنیم وپدرم ازدواج کردم.ویه دختر۸ساله دارم ک ۳ساله بخاطراعتیادشوهرم جداشدم.والان ۲ساله ک مجددا ازدواج کردم ویه بچه ۴ماهه حاملم الان۲۵سالمه.شوهردومم ک مثلاب انتخاب خودم بودوباعشق بودبدترین بلاهاروسرم در آورد.بااینکه حاملم هرثانیه وهرروززجرم میده جلوخانوادش اونقدربی ارزشم کرده ک خجالت میکشم خونشون برم.خودش قبل من دوتازن داشته ک ازش جداشدن بدلیل داشتن دست بزن،بددلیش،بدبینیش وفهش دهنیش واخلاق گندش ک همه ایناروبعدازدواجم فهمیدم.همش مادرمرده منوفهش میده واسم شوهرسابقمومیاره دخترمم نمیزاره ببینم.بااینکه بچش توشکممه ولی اصلا ملاحظه نمیکنه وهمش جنگودعواراه میندازه.بهم میگه برونه تورومیخام ن بچتو.همه اقوامشون میگن این پسره روانیه.توروخدابگین بایدچیکارکنم این طفل توشکمم خیلی زجرمیکشه یه خونه یه چشمم اشک.بگین چیکاربایدبکنم؟بایدبازم سکوت کنم وتحمل کنم؟وضعیت حاملگیمم خیلی بده دکترم گفته پلاکت خونت خیلی پایینه اینطورپیش بری باید۵ماهه دیگه حاملگیتوتوبیمارستان بستری بشی.راهنماییم کنیدلطفاوضعیتم خیلی غیرقابل تحمله بخدا

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      در این مورد سریعا ” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

      پاسخ
  8. شقایق
    شقایق گفته:

    سلام خسته نباشید من حدود یک سال نیم که ازدواج کردم کاملا سنتی شئهرم خیلی مهربونه ولی بعضی وقتا خیلی بد اعصبانی میشه جوری که چند بار تو این یکسال دست بزن شدید داشته با این که خودش بحث شروع میکنه بعد اصلا نمیاد طرفم که اشتی کنه همش خودم میرم منم خسته شدم دیگه واقعا نمیتونم تحملش کنم هر چی اون میگه من باید بگم باش وگرنه دعوا بزن…الانم یک هفتس و برا بار اول که قهرمون انقدر طولانی شده نمیخواستم خودم برم طرفش الان نمیدونم چیکار کنم به خانوادم بگم نمیخوامش میخوام طلاق بگیرم یا نه تروخدا کمکم کنید خیلی زود اگه میشه راسی من عقدمو میخوان تاریخ عروسی مشخص کنن

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      دنیای زنانه و مردانه به خاطر تفاوت های طبیعی که دارد، ممکن است برای هر کدام از زن و مرد، مشکل ساز شود. بسیاری از رفتارهایی که ما زن ها نامطلوب می دانیم، برای مردان طبیعی است و بر عکس. زمان می برد تا به این تفاوت ها عادت کنیم و بپذیریم که او مثل ما نیست و بجز این موضوع، تفاوت های فردی هم اثرگذار است.

      اگر قصد دارید مشکلی را در همسرتان اصلاح کنید، خوب توجه داشته باشید که شاید رفتار شوهرتان غیرمعمول نیست و حساسیت بیش از حد شما یا عدم شناخت تان از روان شناسی جنس مخالف، باعث شده تا آن عادت رفتاری، به نظرتان نامناسب بیاید.

      اما گاهی رفتاری از حد معمول خارج شده و آرامش زندگی را مختل می کند؛ یکی از این رفتارها که در مردها بیشتر مشاهده می شود، خشونت و عصبانی بودن است.

      مشکل خشونت در خانواده از آنجا بسیار آسیب زاست که بچه ها هم در چنین محیطی رفتار نامناسب والد خود را آموخته و رفتارهای عصبی از خود نشان می دهند. علاوه بر این خود فرد خشن نیز آسیب های زیادی را می بیند و برای بسیاری از بیماری ها مستعد خواهد بود. پس اگر شوهر عصبانی دارید، به دنبال راه حلی مناسب برای رفع این رفتار در او باشید.

      مثل تمام مشکلات زندگی، نیم نگاهی به علت آن بیاندازید.کمک می کند تا نگاه جامع تری به مشکل تان پیدا کنید. با خودتان بگویید: چرا همسرم عصبانی است؟

      هر رفتاری از ما انسان ها سر می زند، علتی دارد که با شناخت درست آن، می توان از آن جلوگیری کرد. چطور وقتی دل درد داریم به دنبال علتش می گردیم تا داروی مناسبش را پیدا کنیم؟ برای درمان مشکلات رفتاری نیز باید چنین کنیم.

      تربیت خانوادگی او را بررسی کنید. تجاربی که قبل از ازدواج داشته، مشاهداتی که از رفتار والدینش انجام داده است و کمبودها و مشکلاتی که در زندگی با آن رو برو شده است. البته وقتی به دنبال علت رفتار نامناسب او هستید، مراقب باشید تا باعث تحقیر و تخریبش نشوید.

      تأثیر مشکلات را شوخی نگیرید. گاهی شکست ها و مشکلات زندگی، تأثیر زیادی بر روحیه فرد می گذارد. مخصوصاً اگر عصبانیتش همیشگی نبوده و به تازگی بیشتر شده باشد. ممکن است یک مشکل شغلی دارد که نمی تواند با شما مطرح کند. این روزها مرد بودن سخت است! سعی کنید بفهمید پشت این رفتار نامناسب چه چیزی نهفته است.

      گاهی میزان خشونت مرد به حدی بالاست که باید از یک مشاور و متخصص کمک بگیرید. اگر همسرتان راضی شد با شما به مشاور مراجعه کند، کارتان ساده تر می شود. در غیر این صورت باید تنها مراجعه کنید و راهکارهایش را انجام دهید. گاهی عصبانیت افراد بخاطر کمبود ویتامین یا کم و زیاد شدن هورمون های بدن است که با دارو درمان می شود.

      اما به طور معمول سبک زندگی نامناسب و الگوگیری غلط، باعث بروز خشونت رفتاری و کلامی است. اگر همسرتان در کودکی یاد گرفته فریاد بزند یا اگر بخاطر مشکلات، زودرنج شده، شما در مقابلش انعطاف بیشتری بخرج دهید.

      برای برخورد با یک شوهر عصبانی فراموش نکنید که درجه صبر و تحمل خود را بالا ببرید. در هر صورت طرف مقابل شما آستانه تحمل پایینی دارد، پس اگر شما هم اینگونه باشید، انفجار در خانه تان حتمی خواهد بود.

      بهتر است مطمئن شوید که مقصر شما نیستید. شاید لجبازی، نحوه حرف زدن و یا رفتارهای تان، او را عصبی می کند. شاید تغییر در برخی رفتارهای تان کمک کند تا او نیز آرام تر شود.

      می توانید در زمان آرامش او، کمی در این باره صحبت کنید. البته مراقب باشید که نحوه گفتگوی تان به صورتی نباشد که فکر کند محاکمه می شود وگرنه بیشتر عصبی شده و به نتیجه ای نمی رسید. بگذارید حس کند وارد یک گفتگوی دوطرفه شده است. بگذارید او هم مشکلات شما را بیان کند و صادقانه گوش دهید. زمانی که نوبت به شما رسید، در مورد رفتار همراه با خشونت او حرف بزنید. آثار رفتارش را به او گوشزد کنید. نمونه هایی را به او یادآوری کنید که بخاطر عصبانیت، پشیمان شده و ضرر کرده است.

      با محبت از او بخواهید آرام تر باشد و با عصبانیت خود، باعث کم شدن محبت تان نشود. به او بگویید که چقدر دوستش دارید. انسان های عصبانی بخاطر ظاهر خشن خود، محبت کم تری دریافت می کنند؛ در حالی که نیاز آنها به محبت، بیشتر است. گاهی یک چرخه معبوب درست می شود. خشونت بیشتر، روابط را تخریب می کند و عاطفه کمتر، به عصبانیت می انجامد.

      وقتی همسرتان از عشق شما مطلع شود، سعی بیشتری برای تغییر رفتار خواهد داشت؛ اما به یاد داشته باشید روزی سه وعده؛ صبح، ظهر و شب قرص صبر بخورید!

      برای اینکه شما آرام باشید و در برنامه تان موفق تر شوید، به نکات مثبت او فکر کنید. به زمان هایی که عصبی نیست و کارهایی که برای شما انجام داده است. از خداوند کمک بگیرید و به این ترتیب، با صبر و مقاومت خود، آرام ارام او را تغییر دهید.

      می شود یک برنامه کنترل خشم در خانه پیاده کرد. قرارهای ساده ای که می تواند فضا را آرام کند. مثلاً از همسرتان بخواهید هر گاه ازرفتار شما عصبانی شد و خواست فریاد بزند، اتاق را ترک کند و مدتی را تنها باشد تا خشمش فرو بنشیند.

      شما هم موقعیت «بگو مگو» را در خانه ایجاد نکنید. شاید اگر سکوت کنید او هم بعد از چند فریاد، شرمنده شود! در اینصورت بازی به نفع شما پایان می یابد.

      قصد ما به هیچ وجه تبرئه کردن مرد عصبانی که فریاد می زند و یا دشنام می دهد، نیست. او باید رفتارش را کنترل کند، اما بدانید که خداوند به زن ها قدرتی داده که می توانند اثرگذاری عاطفی بالایی داشته باشند. از این قدرت استفاده کنید.

      اما باز هم تکرار می کنم که برخی از انواع خشونت که بیش از حد هستند نیاز به بررسی متخصص دارند و تلاش شما ممکن است اثرگذار باشد، اما مشکل به طور کامل رفع نمی شود.

      در هر صورت این مشکلی است که که باید آن را برطرف کنید. کوتاه نیایید و برای آرام شدن زندگی تان تلاش کنید. افق زندگی تان از این پنجره روشن خواهد شد.
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

      پاسخ
  9. Man
    Man گفته:

    سلام
    من ۱۸سالمه چندماهه ازدواج کردم اماپشیمونم!
    یکسال ونیم عقدبودیم تو دوران عقد ب خاطردخالت خانوادش وبعضی ازرفتاراش میخواستم جداشم ک نشد!
    دوسم داره امامن بخاطرحرفاورفتارواینکه فیلم وعکس زشت یازن میبینه خیلی بهش شک دارم هروقتم من دخترشکاکی نبودم شوهرم باحرفاش شکاکم کرده!کمکم کنید اوضاع روحیم خرابه
    میخوام جداشم ودرسموبخونم امامیترسم

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      خب اگر چنین تصمیمی گرفتید در انجامش قاطع باشید و چه بهتر که این کارو قبلتر انجام میدادید
      الان در دوران عقد هستید و حق طلاق با ایشونه و شما باید با هم به توافق برسید
      بهتره در این مورد حتما” مشاوره کنید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

      پاسخ
« دیدگاه های قدیمی تر

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *