مشاوره برای ازدواج

مشاوره برای ازدواج

آیا قصد ازدواج دارید و میخواهید در آن موفق باشید؟ چه عواملی میتوانند در زندگی و ازدواج شما تاثیر گذار باشند؟ همانطور که میدانید ازدواج یکی از هم ترین مراحل زندگی هر فردی است و همه برای آن روز بزرگ تصورات ، آرزوها و برنامه ریزی هایی  دارند و سعی بر رسیدن به آنها میکنند.آنها میخواهند در کنار همسرشان با آرامش زندگی کنند و زندگی شادابی داشته باشند. برای هرچه سریع تر و آسان تر تحقق این امر نیاز است تا با یک مشاور در زمینه مشاوره برای ازدواج حتما مشورت کرده و از تجربیات او در این زمینه استفاده کرد تا ازدواج موفق تری داشت.

برای دیدن مقاله های بیشتر در رابطه با این موضوع به مرکز مشاوره ازدواج رجوع کنید

منبع:مرکزمشاوره.com

130 پاسخ
« دیدگاه های قدیمی تر
    • مشاور
      مشاور گفته:

      ک روانشناس گفت: علم روان‌شناسی ثابت کرده است فردی ازدواج موفقی خواهد داشت که به پختگی شخصیتی رسیده باشد؛ البته به جای «پختگی شخصیتی» می توان از اصطلاح «پختگی عاطفی» نیز استفاده کرد. منظور از این دو اصطلاح، استقلال فردی و عاطفی و نداشتن وابستگی به زندگی پیشین و خانواده خود است.

      به گزارش سرویس «جوانان» خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، دکتر احمد برجعلی افزود: فرد باید از نظر روانی و شخصیتی به نقطه‌ای رسیده باشد که بتواند با یک نفر دیگر، زیر یک سقف زندگی کند و اولین شرط برای این توانایی، داشتن استقلال، خودباوری و فردیت است.

      این روانشناس اضافه کرد: گاهی عنوان می شود عشق برای ازدواج کافی است. عشق نقطه عطف ازدواج و شرط لازم آن است. اما تنها با عشق، دوست داشتن و داشتن احساس نسبت به دیگری نمی توان ازدواج کرد، بنابراین گزاره «تنها عشق کافی است» می تواند دلیل نامناسبی برای ازدواج باشد.

      این روانشناس در ادامه گفت: ما گاهی به گزاره‌ای دیگر مبنی بر اینکه «ازدواج زندگی فرد را هدفمند می کند» یا «ازدواج می کنم تا زندگیم هدفمند شود» برمی خوریم. صرف ازدواج کردن زندگی فرد را هدفمند نمی کند؛ بلکه باید حداقل هدفمندی‌هایی در وجود فرد باشد تا با ازدواج به کمال برسد فرد باید حداقلی از کفایت های شخصیتی را داشته باشد و حداقلی از هدفمندی، نوع دوستی، دیگردوستی، مسئولیت پدیری و … لازم است تا فرد در ازدواج موفق شود.

      وی اظهار کرد: ازدواج تغییراتی در فرد ایجاد می کند و می توان این حداقل‌ها را به حداکثر رساند. دو انسان بی هدف نمی‌توانند با هم ازدواج کنند و امیدوار باشند که این ازدواج تمامی مشکلات آنها را رفع کند. ازدواج در زندگی فرد وزنی دارد و نباید انتظار بیشتری از آن داشت.

      برجعلی اضافه کرد: یک دلیل نامناسب دیگر برای این که فرد تن به ازدواج بدهد، این است که فشارهای خانوادگی و اجتماعی باعث شود او تصمیم به این کار بگیرد. از مهمترین فشارهای اجتماعی و خانوادگی، فشار به دلیل سن و سال بالای فرد است. اگر فرد بر این اساس ازدواج کند، در واقع تن به یک ازدواج اجباری داده است.

      این روانشناس در ادامه گفت: روان شناسان می‌گویند هر عاملی که به انتخاب فرد آسیب بزند، باعث ازدواج اجباری فرد شده است. ازدواج باید با قصدی درونی انجام شود و فشار بیرونی، سلامت تضمین و دوام ازدواج را به مخاطره می اندازد. ازدواج اجباری باعث می‌شود رابطه زوج‌ها غیر پویا و مکانیکی باشند. پژوهش‌ها در این مورد نشان می دهد اگر فرد تن به ازدواج اجباری داده باشد، رضایت‌مندی او از زندگی زناشویی پایین می‌آید.

      وی اضافه کرد: افرادی که تن به ازدواج اجباری داده اند، به ورطه روزمرگی می افتند و باری به هر جهت زندگی می کنند. ازدواج آنان عمق ندارد و ارزیابی‌های روان شناسان نشان می‌دهد چنین ازدواج هایی افسردگی و بی تفاوتی ایجاد می‌کند و لذت زندگی زناشویی را پایین می‌آورد. مطالعات موردی نشان می دهد ریشه بسیاری از طلاق‌ها ازدواج اجباری است.

      این روانشناس در ادامه گفت: در سال‌های اخیر افراد به ازدواج هایی رو آورده‌اند که ریشه در مسائل اقتصادی دارد. مردی جوان ممکن است با زنی مسن ازدواج کند و یا برعکس چون مشکلات اقتصادی، نبود امنیت شغلی و نداشتن موقعیت و روابط اجتماعی باعث می شود فرد از ازدواج به عنوان پله ترقی بهره بگیرد و بخواهد از فشار اقتصادی موجود کم کند و بی‌ثباتی و نبود امنیت شغلی خود را بر طرف کند.

      وی اضافه کرد: این نوع ازدواج در زمره ازدواج‌های اجباری قرار می گیرد، چون یک عامل بیرونی ازدواج را از مسیر طبیعی خود خارج کرده است. افرادی که تن به چنین ازدواجی می‌دهند، می دانند که ضریب موفقیت شان پایین است، اما باز این کار را می کنند.

      برجعلی در پایان مطلب خود که در مجله سپیده دانایی آمده است، تصریح کرد: افراد نباید به هر قیمتی ازدواج کنند و برای مثال، با دلایلی مانند فرار از تنهایی، عشق صرف، فشار اجتماعی و … نباید تن به ازدواج بدهند. بلکه باید دلایل مناسبی برای این کار داشته باشند و مناسب ترین دلیل، پختگی شخصیتی و عاطفی لازم برای ازدواج است

      پاسخ
  1. آقای امیری
    آقای امیری گفته:

    سلام دوستان.پسری ۲۲ ساله هستم مدتیه با دختری در ارتباط هستم و قصد ازدواج داریم.تمام صحبت ها رو با هم کردیم و از همه نظر با هم تفاهم داریم.جدیدا متوجه موضوعی شدم که ذهن منو بشدت مشغول کرده و موجب شک و دو دلی تو انتخابم شده.اینکه حدود دو سال قبل با پسری دوست بوده و به شدت بهش علاقه داشته اما به دلایلی از هم جدا شدن. حالا مشکل اینجاست که هنوز با گذشت ۲ سال نتونسته اونو فراموش کنه و بازم نسبت بهش احساسات داره

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام
      اگر با وجود احساسی که نسبت به اون پسر داره شما رو برای ازدواج ی پذیرد و این مساله رو صادقانه با شما در میان گذاشته است بهتره پیشنهاد بدهید خودش فعلا به مشاوره فردی برود .به هر حال در افراد ملاک ها و نیازهایی وجود دارد که یک فرد چنان جذاب و دلچسب می شود که فراموشی او کار اسانی نیست .و خب اگر مرتفع نشود و مساله جدی باشد .خود این مساله باعث مقایسه بین شما دو نفر می شود و چون دو فرد کاملا شبیه هم نیستند باعث ایجاد اختلاف نظرها و در نهایت موجب سردی رابطه می شود .باید بدانید این مساله برای ایشون چقدر جدی است و از طرفی در مورد خود شما که متوجه این مساله شدید چقدر درگیری ذهنی پیدا کردید چقدر فکر می کنید شاید محبت ایشون تقسیم شده است و مسائلی که برای مردها اهمیت دارد و حتی حدود و شدت رابطه .اگر واقعا نمی توانید ذهنتان را یک طرفه کنید به نظرم تصمیم بهتری گرفته شود .در هر حال ایشون ممکنه به هر لحاظی کیس مناسبی باشند ولی داشتن حس به فردی دیگر در صورتی که قرار است با شما زندگی مشترکی داشته باشد درست نیست .ابتدا بهتره در این مورد و کم و کیف با خود ایشون صحبت کنید و حرفهاشون رو بشنوید در هر حال امیدوارم خوشبخت باشید

      پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

      پاسخ
  2. حمیدرضا
    حمیدرضا گفته:

    سلام ، من ۲۳ سالمه ، حدود دو سالی میشه به یکی از دخترای فامیلمون علاقه مند شدم! این موضوع رو هم با خودش و هم با خانواده ی خودم در میون گذاشتم ! خانواده ی اون هم می دونن که من بهش علاقه مند هستم! چند بار ازش پرسیدم که منو دوس داره یا اینکه من دوسش دارم براش مهمه یا نه!! ولی جوابی نداده! خیلی برام مهمه که قبل خواستگاری رسمی راجع به احساس اون نسبت به خودم باخبر بشم! به نظر شما اون منو دوس داره!؟ این جواب ندادن نشونه ی چیه؟!! می خوام بدونم چه کارایی می تونم بکنم که از احساس اون نسبت به خودم با خبر بشم! ممنون از راهنماییتون!

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      پس در موقعیتی مناسب با ایشون صادقانه صحبت کنید /// اگر علاقه ای باشه مشخص خواهد شد
      و یا در این مورد از فردی قابل اعتماد در این خصوص برای وساطت و فهمیدن موضوع استفاده کنید

      پاسخ
      • حمیدرضا
        حمیدرضا گفته:

        ببخشید اگه من نامه ای برای خانواده ی ایشون بفرستم و شرایطم رو براشون تشریح کنم! کار درستیه؟!! من حقیقتش می خوام راجع به احساس اونا هم به قطعیت برسم. چیکار کنم به نظرتون؟!!

  3. malika
    malika گفته:

    سلام من یک دختر هستم ۱۶ سال دارم مه می خواهم همیشه کاری کنم که همه رضایت داشته باشند می خواهم همه گی ازم خوش باشه می خواهم در نزد نامزادم و فامیلم یک دختر هوشیار باشم ولی فامیلم فکر می کنن که مه خورد هستم ده هیچ چیز عقلم نمی کشه در حالی که مه بسیار بسیار چیزای ره فکر می کنم که حتی کلانها فکر نمی کنن ولی بعضی وقت ها میگن که ملکه بیقل است این گپ بسیار روحیه مرا ضعیف می کنه می خواهم همه بفهمن که مه این قسم دختر نیستم می خواهم بریشان ثابت کنم که مه یک شخص هوشیار هستم لطفا این موضوع را جدی بگیرید منتظر نظر تان هستم

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      خب دوست عزیز شرایط محیط خودتون رو در نظر بگیرید و شاد باشید ولی با توجه به شرایط و نگاه های دیگران باید مسایلی رو در نظر بگیرید … به هر حال هنوز هم وقتی دختری میخنده به چشم بد بهش نگاه میکنن … پس شما که دختری هوشیار هستید با هوشیاری از موقعیتی که هستید رفتارتون رو مدیریت کنید

      پاسخ
  4. بی نام
    بی نام گفته:

    Slm hodode 1sale k ba y pesari doost shodam on ham daste bezan dare ham in k fosh mide to tole doostimon hanishe injori bod va barha fahnidam k ba dokhtaraye dg ham harf mizane khanevadan tasmim geraftan mano az keshvar kharej konan pishe baradam vase y modati vahhtt fahmid ejaze nadad va goft mano vase ezd mikhado omad. khastegari

    پاسخ
  5. ناشناس
    ناشناس گفته:

    با سلام دختری هستم ۲۹ ساله ارشد ادبیات دارم ولی بیکارم پسری اومده خواستگاریم که فوق دیپلم داره وتو یه شرکت کار میکنه ویکسال از من بزرگتره یکبار دیدمش خیلی اروم بود واعتماد به نفسش کم بود وگفت ازدعوا میترسه من نمی دونم چکار بکنم وچه تصمیمی بگیرم لطفا راهنمایی کنید

    پاسخ
  6. مرسده
    مرسده گفته:

    با سلام
    من دوساله که با پسری دوست هستم
    واقعا پسر خوبیه اما وقتی ی پسر دیگه رو میبینم اون دیگه به چشمم نمیاد
    بعد اونم هیچ کار بدی نکرده که بخوام ازش زده بشم اون حتی حلقه دستم کرده،ما تو این دوسال فقط شیش بار همو دیدیم بعد ما رابطمون خیلی جدیه مطمعنم میتونه خوشبختم کنه اما بعضی رفتار هاش واقعا بچگونست و اونجور که میخوام نیست،میدونم مشکل از منه اما منم دوسش دارم
    واقعا گیج شدم نمیدونم هدفم چیه لطفا راهنماییم کنید متشکرم

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      دوست عزیز پله اول اینه که به دل هم بشینید که نتونستید به این مورد برسید … پس بهتره در تصمیم گیری خودتون تجدید نظر کنید و اینقدر خودتون و ایشون رو سرگردان این رابطه نکنید
      زیاد سخت نیست فقط باید اراده داشته باشید و از این بازی خودتون رو بیرون بیارید

      پاسخ
  7. Doost
    Doost گفته:

    سلام. من با یکی از دوستان آشنا شدم و پس از مدتی به هم علاقمند شدیم . الا بعد از یکسال و نیم دوستم ازدواجو شرطی کرده ! میگه حق طلاق و حق کفالت ندی میگم نه ! به نظرتون اینکار درسته؟ که هم مهر بدم هم حق طلاق هم کفالت؟

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      دوست عزیز مانعی نداره .. اگر ایشون مهریه مناسبی رو قبول کنه و در مقابل اینکه خواست از حق طلاق استفاده کنه هیچ حقی رو از مهریه نخواد میتونید اعتماد کنید …
      ولی لازمه قبلش حتما” در این مورد با وکیلی مشورت کنید
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

      پاسخ
      • زهرا
        زهرا گفته:

        با عرض سلام و خسته نباشید
        خوشحال می شم اگه بتونید منو راهنمایی کنید من ۳۸ سال دارم چند وقت پیش متارکه کردم الان ۱ سالی می شه که با شخص اشنا شدم و به صورت مخفیانه با هم زندگی می کنیم تمام خصوصیات یه مرد ایده ال رو داره فقط یه مشکل بزرگ داره که منو خیلی اذیت می کنه و اون اینه که خیلی شکاکه به طوری که تمام تلفن هامو چک می کنه حتی سر کارمو می گه با کی حرف می زدی چرا اشغال بود الان اصلا موبایل ندارم لوازم ارایش استفاده نمی کنم بدون اجازش حق ندارم از خونه بیرون برم تا زمانی که با خودشم خوبه ولی کافیه ازش دور بشم کلا بهم می ریزه یه مدت کتک می زد و تمام بدنم کبود بوداین باعث می شد منم عصبانب بشم و سرش داد بزنم و دعوامون بشه ولی با هاش حرف زدم الان بهتر شده ولی اینو هم بگم که زمانی که خوبه کنارش خیلی ارومم انگار یکی پشتمه هیچ چیزی کم ندارم خیلی مهربونه به خاطرم همه کار می کنه خیلی باهاش صحبت کردم که بریم پیش مشاور ولی چون خودش پزشکه راضی نمی شه حالا موندم چکار کنم اینم بگم که قصدش ازدواجه و واقعا منو می خواد ولی گفته ازدواج کنیم نباید بری سر کار و حقوقتو خودم می دم لطفا کمکم کنید

      • ►Responder◄
        ►Responder◄ گفته:

        دوست عزیز تعجب برانگیزه که شما چنین مردی رو مرد ایده ال میگید و بعد در مورد خصوصیات بدش مطلب میذارید ؟
        به هر حال شما باید خودتون اول با مشاوری مجرب در این مورد مشورت کنید تا بتونید روش برخورد با چنین شخصی رو یادبگیرید … به هر حال شکاک بودن میتونه از مشکلات دوقطبی بودن شخصیت ایشون باشه و یکی از بدترین خصوصیات فرد برای زندگی مشترکه … بهتره شرایط رو کامل در نظر بگیرید و بعد اقدام کنید
        در این مورد میتونید با مشاوران کانون، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
        ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
        ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

  8. amir
    amir گفته:

    با سلام پسری ۲۹ ساله هستم دارای لیسانس مکانیک و شغل و خانواده خوب وسرشناس . و می خواهم ازدواج کنم پدرم شخصی را به من معرفی کرده است که خانواده آن با اصل و نسب و اصیل بوده دارای جایگاه اجتماعی می باشد خلاصه خدمتون عرض کنم مشکلی ندارند دختر خانوم هم شاغل هستن دارای مدرک لیسانس بوده پدرم سالهاست که پدر و مادر اون دختر و خانوادشو می شناسه. البته ما هنوز پیشنهاد ندادیم وپدرم منتظر نظر من هستن که پا پیش بزاره یا نه. ( اما تنها مشکل از نظر من اینه که دختر خانوم ۳۰ سال سن دارن و در واقع یک سال از من بزرگتر هستن ) این باعث تردید در من شده که از خودم می پرسم آیا دارم با یه دختری که یک سال بزرگتر از من هستش ازدواج میکنم کار اشتباهی نیست؟

    پاسخ
    • پاسخگو
      پاسخگو گفته:

      دوست عزیز شما هنوز با ایشون صحبت نکردید و نمیدونید آیا تفاهم دارید یا خیر ….. پس چطور میتونید به خاطر یک سال تفاوت سنی منصرف بشید … ؟

      پاسخ
  9. آرمان
    آرمان گفته:

    با عرض سلام وخسته نباشید
    مردی هستم ۴۰ ساله و دارای ۲ فرزند دختر-متاسفانه بعد از ۱۰ سال با کمال ناباوری با کنترل خط تلفن منزل متوجه گردیدم همسرم
    با یکی از پسران فامیل ارتباطی صمیمانه دارد و با مروری بر رفتارهای گذشته ایشان که ادعا می نمود رابطه اش برادارانه بوده خیلی به ایشان مشکوک گردیدم و حتی پیامهای عاشقانه و ابراز علاقمندی نیز در گوشی همراه ایشان مشاهده نمودم جالبتر از همه اینکه وقتی موضوع را به ایشان گفتم ایشان اول انکار نمودند اما وقتی با مستندات وخیلی جدی با ایشان برخورد نمودم بالاخره به این رابطه اقرار نمودند و کار به شورای حل اختلاف وشکایت کشید که متاسفانه قاضی شورا اعلام نمودند پیامها تلفنی و خط تلفن برای شورا ملاک تشخیص امر خلاف شرع نمیباشد و با وساطت شورا و بزرگان فامیل و گذشت بنده به دلیل اینکه فرزندانم اسیب روحی نبینند از طلاق ایشان خودداری نمودم اما از همان زمان بطور کلی علاقه ام به همسرم تبدیل به نفرت گردید بطوری که هر زمان به این موضوع فکر میکنم که همسرم ۱۰ سال تمام با شخص دیگری رابطه داشته بسیار عصبی وپرخاشگر میگردم .حدودا ۳ سال پیش با خانمی مجردآشنا گردیدم که ایشان پس از شنیدن داستان زندگی بنده و از انجایی که دارای ملک مسکونی دیگری نیز میباشم و تمکن مالی دارم به پیشنهاد ازدواج بنده پاسخ مثبت دادند وحتی حاضر میباشند که مسئولیت سرپرستی و حضانت از فرزندانم را نیز بر عهده بگیرد اما والیدن آن دختر با ازدواج دخترشان با بنده مخالفت می نمایند حال از شما مشاور محترم خواهشمندم راهنمایی بفرمایید چگونه باید مشکل ازدواجم را با ان خانم حل نمایم. با تشکر فراوان

    پاسخ
  10. د. ت
    د. ت گفته:

    سلام.دختری ۲۹ ساله هستم که یکسال پیش با پسری آشنا شدم که ۴ سال از من کوچیکتر است همون دو سه جلسه اول مشخص بود نظر ازدواج دارد اما چون از قبل آشنایتی داشتیم بروز نمیدادن و میخواستن خودشون رو در نقش برادر من جا بزنن بعد ک متوجهشدن خواستگار دارم حرفایی از خودشون و خانوادشون زدن و سریعا موضوع رو ب خانوادشون انتقال دادن و اونا فقط از اختلاف فرهنگی گفتن و ترسیدن و گفتن ممکنه مشکل باشه چون دو شهر متفاوتیم اما بعدش شماره های همو داشتیم و روزها ب هم پ میدادیم و گاهی خ کم ه همو میدیدم و کاملا حرفامون رسمی بود و در نهایت ادب و احترام . ماه ها ک گذشت ایشون شروع کردن ب گفتن اینکه زنی ک میخوام اینطور باشه و ….کلا طوری این حرفارو گاهی میزدن ک منم خ رک بهشون گفتم بابا باشهمن هیچ فکری راجع ب شما نمیکنم و انتطاری ام ندارم و مث داداشم برام خ ارزش دارین ….آخه خ وقتا از شرایطشون میگف و اون روزا ک میگفتم میترسم حتی ازین پیاما وابسته شیم یا خانواده ها ناراحت شن و ایشون گف اون چیزایی ک گفتم فراموش کن و من بر کل فراموشکردم ک همچین حرفایی زدن و واقعا ب عنوان یک فرد محترم احوال همو میپرسیدیم و نظر میدادیم تا اینکه آبجی گفتناش شروع شد و همیشه از ازدواج کردنش میگف ….منم بعنوان یک فرد کاملا جدا ازین مسئله خ نطرامو میکفتم و الان ک یک سال ازین موضوع میگذره داره خ شدت میگیره و همیشه میخئاد بگه من کلا فراموشکردم این موضوع رو
    اما خ وقتا خ از پیاماش منو ب این شک و ب این سمت میبره ک هنوزم بهم فک میکنه دیگ خ عصبی شدم از رفتاراش ک جدیدن باز نظرشو عوض کرده ک میخوام ازد نکنم و مجرد بمونم و خ تحقیق کردم هر کی دور و برمه ازد نا موفق داشته
    ناگفته نماند که خخخ پسر خوبیه اما در کل خ منفی گراس و همیشه من تو این یکسال از امید و توکل حرفیدم براش نه بخاطر ازدواج در کل …

    لازم ب ذکره ایشون ی ضربه عشقی دو سال پیش خوردن و همیشه در بین گفته هاش میکن ک دخترا قدر عشقو نمیدونن همه ازدواجا الان ب طلاق کشیده شده و کلا از ریز تزین مسائل دقت میکننن و در کل خ فک میکنن و همه چیزو در نظر میگیرن و از اونایی هستن ک همون اول گفتن اگ خانوادم راضی نباشن نمیام و من تو این رفتاراش موندم خ عصبی شدم و الانا همش میگم خب بابا فک نکن و میگه من هیچ کسو دوس نداشتمو ندارم و ب ازدواج فک نمیکنم اما دوس داشتنشو خ وقتا فهمیدم و خیلی پیاماش چیز دیگه ای رو نشون میده و الان نمسیدونم چرا الان همهی اون نظزاتش فرق کرده ک حتی ب جایی رسیده ک میگه ازد نمیکنم و همیشه از من تعریف کردن و درد دل حتی کردن و میکن خ خوبم اما موندم این دیدگاه ها آیا واسه اینه ک فهمیده دوسش دارم و میخاد بگ ه ازدواج ما غیر ممکنه تا من یادم بره ؟ یا واقعا سر درکگمه ؟
    از طرفی من دختری بودم ک خخ به ندرت از پسری خوشم اومده و جریان همه خواستگارامم گفتم و اون اوایل میگف تو کسی رو عمرا قبول کنی و همیسه خودشو دست کم میگرف الان با گدشت یکسال خ چیزا رو دارم بهش نشون میدم و میدونه خصوصصیات زیادی داره ک من میپدیرم ….خواهش میکنم راهنماییم کنی دیگه واقعا با حرفاش خ اذیتم و حرف الانش اینه ک به ازد فک نمیکنم اگه هم ازدواج کنم اون وییگی های اون دختره قبلی رو میخوام داشته باشه و واقعا عاشق یک سری از خصوصیات اونطرف شده ن ظاهر و اینا اما چون دوس پسر داشته ولش کرده الان میگه من با اون خصوصیات میتونم زندگی خوبی داشته باشم ….خ از حرفاش الان آزارم میده ک حتی میخوام دیگ بهم پ نده اگه میخواد بهم بفهمونه ک منو نمیخواد برا ازدواج ….و میدونه خ آدم رکیم خب چرا پس وقتی میگم هر کی ک فک میکنی باهاش خوشبختی و کارت درسته همونو انجام بده ….خواهش میکنم راهنماییم کنید

    پاسخ
    • Anonymous
      Anonymous گفته:

      دوست عزیز شما خودتون رو در یک رابطه پوچ و بیهوده گرفتار کردید پس بدونید با این روش عاشق شدن و ازدواج کردن راه به جایی نخواهید برد … ایشون اگر خواهان شما باشن بسیار قاطع از گذشته دست خواهد کشید و از شما خواستگاری خواهد کرد … بهتره شما هم برای این رفتارها پیشگویی نکنید چون فقط ارامش خودتون رو به هم میزنید … وابستگی ایجاد شده میتونه به شما و ایشون ضربه بدی بزنه پس بهتره این ارتباط کات بشه تا تکلیف هر دوی شما در زندگی مشخص بشه
      وگرنه باید این دور تسلسل باطل رو مثل این یکسال دایم ادامه بدید و هیچ نتیجه ای هم در آخر کار جز تفسیر حرفها و رفتارها نگیرید

      پاسخ
« دیدگاه های قدیمی تر

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *