سایت مشاوره ازدواج

مشاور ازدواج

مشاورین ازدواج متعددی در نقاط مختلف کشور وجود دارند و ما می توانیم به آنها مراجعه کرده و مشکلات خود را با آنان در میان بگذاریم. اشاره به این نکته ضروری است که هر مشکلی یک راه حلی دارد اما اینکه آن راه حل چگونه و به چه شکل باشد مهم است به همین دلیل هر مشاور با مشاور دیگر متفاوت است و کیفیت خاص خود را دارد. مشاور ازدواج ویژگی هایی دارد که او را از بقیه متمایز می کند. صیر و شکیبایی، تجربه و تحقیق، نوع یرخورد و شیوه بیان و راز داری و امانت داری از مهمترین ویژگی های یک مشاور ازدواج خوب هستند.

مشاورین ما در مرکز مشاوره ازدواج متشکل از برترین و مجرب ترین آنان هستند تا بتوانند بهترین راه حل ها را در مفابل شما قرار دهند و مشاوره ازدواج خوب را تجربه کنید.

برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت مشاوره ازدواج رجوع کنید

منبع:کانون مشاوران ایران

274 پاسخ
« دیدگاه های قدیمی تر
  1. سمانه
    سمانه گفته:

    سلام . من یه دختر ۲۶ ساله هستم و فوق لیسانسم. از لحاظ خوشگلی و خوشرویی و اداب اجتماعی و اینا واقعا همه بهم میگن تو خیلی عالی هستی. ولی تا الان نتونستم ازدواج کنم. خواستگار داشتم ولی یا خیلی سطح خود پسرا از من پایین تر بوده یا اونقد بالا بوده خانوادش که راضی به ازدواج با من که از یه خانواده سطح پایین بودم نشدن. الان یه خواستگار دارم شرایط خود و خانوادش بد نیست ولی خودم شرایط ندارم. از لحاظ مالی کسی رو ندارم ساپورتم کنه و خیالم برای هزینه ازدواج و جهیزیه راحت باشه. یه خونه خیلی کوچیک و قدیمی تو یه محله داغون پایین شهر داریم. ولی می ترسم به این خواستگارم اجازه اومدن به خونه رو بدم. از یه طرف شرایط خونه و زندگی درستی ندارم و اگه بیان بازم نخوان خیلی تو روحیم تاثیر بدی داره و اگر حتی با این شرایط هم منو قبول کردن بازم از پس مخارج ازدواجم برنمیام. چون پدرم انچنان درامدی نداره که بتونم با آبرو ازدواج کنم. خودمم کار ندارم و درآمد ندارم. از تنهایی و این شرایط خیلی دارم رنج می برم. خواهش می کنم راهنماییم کنید چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام دوست عزیز ببینید شما شرایط مطلوبی دارید .به هر حال باید اعتماد به نفس داشته باشید و واقع بین باشید .اعتماد به نفس در مور داشته هایی که دارید .
      تمام چیزهایی که مربوط به خانواده و زندگی شما می شود مربوط به وضعیت اقتصادی متوسط است و این نباید مایه شرمساری و خجالت و حتی ترس در مورد مساله جهزیه شود .اگر فردی به شما تمایل دارد که شما هم ایشون رو دوست دارید یعنی شناخت پیدا کردید و فکر می کنید می توانید با هم و در کنار هم موفق باشید .
      خب بهتره صادقانه در مورد سطح اقتصادی بفرمایید اگر فرد به این دلیل حاضر به ادامه نشد همان بهتر که زودتر برود چون این مساله ممکن است به هر دلیلی در مور افراد زیادی وجود داشته باشد شما دراین بافت خانواده مثل هزاران نفر دیگر بز رگ شدید و پیشرفت داشتید پس نباید نگران باشید اینکه ابتدا بگویید قبل تعامل خانواده ها و ایشون تکلیفشون رو بدونند یک مساله مهم است که باید توجه داشته باشید .
      درسته که منطق حرفتون تا حدی پذیرفتنی است ولی لهتری فردی شما رو به خاطر ویژگی های مثبت خود شما سراغتون بیاد تا استرس کمتری تجربه کنید .در مورد جهزیه هم باید توجه داشته باشید که به هر حال افراد خیره زیادی هستند که می توانند کمک کنند اکنون نگران اون مرحله نباشید شاید به هر حال خود شما توانستید کار مقبولی پیدا کنید
      بهتره به زندگی امیدوار باشید .امیدوارم خوشبخت باشید

      پاسخ
  2. سیب سرخ
    سیب سرخ گفته:

    سلام من همیشه آدمی بودم که به قیافه اهمیت نمی دادم ولی اون چیزی که منو بیشتر آزار میده اینه که نکنه دوستام و اطرافیانم از همسر من خوششون نیاد در حالی که من شاید از اون بعد ها خوشم بیاد؟ چون چیزی که منو آزار میده این هست که اون با مرد ایده آل من فاصله داره و در صورتی که دارای خانواده خوبی هستن نمیخوام این موقعیت خوب رو از دست بدم.کمکم کنید.

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      قدم اول در ازدواج به دل هم نشستنه و وقتی چنین احساسی برای شما به وجود نیومده دلیلی برای ادامه دادن نیست
      شما هم از چهره ایشون خوشتون نمیاد و گرنه اینطوری دچار تردید نمیشدید

      پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام
      دوست عزیز خوشبختی شما اهمیت دارد یا حرف دیگران به هر حال نمی توانید جلوی صحبت های دیگران را بگیرید از هر طرفی که شما رفتار کنید دیگران همیشه حرفی برای گفتن دارند و نمی توانیم همیشه مطابق با سلیقه و دلخواه دیگرا ن رفتار کنیم و این طبیعی است که خب نخواهید منطقا شرایط خوب را از دست بدهید ولی این تردید شما بیشتر از اینکه ناشی از مورد قبول بودن چهره طرف مقابل از دید شما باشد به نظر دیگران مربو ط می شود .اگر واقعا فرد ی هستید که نظر منفی دیگران در مورد چهره همسر شما ممکن است در اینده شما تاثیر منفی داشته باشد بهتر است از همین ابتدا ادامه ندهید چون خوشبختی هر دوی شما به خطر می افتد ولی اگر خیر برای شما نظر دیگران تا این حد موثر نیست خب مسئله ای دیگر مطرح است و بدانید که در زندگی زناشویی به قدری نقش اخلاق و داشتن همسری همراه و همدل تاثیر گذار است و مهم رضایت فردی شما از زندگی است که اصلا د ر برابر این مسائل نقش اینکه دیگران چه فکری راجب زندگی شما می کنند و یا چقدر از نظر انها شما خوشبخت هستید اهمیت ندارد پس عاقلانه تصمیم بگیرید و امیدوارم خوشبخت باشید

      پاسخ
  3. ناشناس
    ناشناس گفته:

    سلام سوالم این بودسلام وقت بخیر باز من اومدم.
    عالوه بر این احساسات حس انتقام هم در من وجود داره چطور میتونم با این حس کنار بیام؟

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      در بعضی مواقع احساس های دیگری مثال خجالت و مقایسه کردن هم می توانند این خشم را ایجاد کنند. این احساسات به یک حس درونی خشمگینانه در فرد تبدیل می شوند و اگر امکانش وجود داشته باشد، در موقعیت هایی به صورت آشکار و اگر نه، به شکل پنهان علیه فردی دیگر بروز پیدا می کنند.

      بدانید چه حسی دارید
      احساسهای درونی که به صورت حس انتقام جویی تجربه می شوند اگر به رفتار نرسند و حل و فصل نشود، تبعاتی را برای فرد به دنبال خواهند داشت. برای آرام کردن این حس، فرد باید نسبت به احساسات و تجاربی که دارد به آگاهی و بینش برسد و باید بتواند به روشی درست آن را تخلیه کند. اگر فرد نتواند دلایل بروز چنین حسی را پیدا کرده و موقعیت هایی که خشم زیادی در او ایجاد می کنند را آگاهانه شناسایی و مدیریت کند، میلش به بروز یک رفتار انتقام جویانه و مخرب بیشتر می شود.

      فراموش کنم یا نه؟
      «فراموش کن» در زمانی که سرشار از احساس خشم و انتقام هستیم، به عنوان بی ضررترین کار به ذهن مان می رسد. درحالی که این روش مشکل را حل نمی کند و نمی تواند اثری که آن احساس روی ما گذاشته را از بین ببرد. پس بهتر است از همین حالا، عبارت «بهش فکر نکن» را از ذهنمان پاک کنیم. حالا که فهمیدیم «فکر نکردن به موضوع» راه مناسبی برای حل کردن آن نیست، وقت آن است که راهکاری مناسب تر را جایگزین کنیم. روبه رو شدن با مسئله و پرداختن به آن، راه حل جایگزینی است که باید آن را انجام دهیم. باید بدانید که احساس های منفی شدید ما یا اضطراب و افسردگی و حتی حسی که به اصطلاح به آن «برخوردن» می گوییم، برایمان پیامی دارد که باید آن را جدی بگیریم. این احساسات می گوید که چیزی درونمان درست کار نمی کند و اگر به این پیام ها بی توجه باشیم، در واقع احساساتمان را نادیده گرفته ایم و باید منتظر تبعات آن باشیم؛ زیرا این احساسات یا بروز پیدا می کند و به صورت قهر و انتقام خود را نشان می دهد یا با بی توجهی از کنارش می گذریم و این حس را در خود حبس می کنیم.

      آیا انتقام مشکل را حل می کند؟
      اگر می خواهیم کنترل احساساتمان را در دست بگیریم، باید آنها را به رفتار مناسبی تبدیل کنیم. رفتاری که به ما و دیگران آسیب نزند و نتیجه مثبتی را برایمان به همراه داشته باشد. برای مثال این خانم احساساتش را به شکل انتقام بروز داد و به همکارش آسیب زد اما باید پرسید:«آیا این رفتار، نتیجه مثبتی را برای خود او به دنبال داشته است؟ آیا توانسته این حس را به رفتاری مناسب تبدیل کند. با این رفتار موقعیت شغلی اش بهتر شده؟ نتیجه این کار حالش را بهتر کرده؟ دفعه بعد اگر کسی موقعیت شغلی بهتری نسبت به او داشته باشد چه کاری را انجام می دهد؟» مسلما این فرد نمی تواند پاسخ خوشایندی از این سؤال ها بگیرد، پس به جای انجام چنین کاری، باید دنبال رفتاری موثر و جایگزین گشت.

      حستان را در دلتان حبس نکنید
      از نظر روانشناسی، بهترین رفتار بیان موضوع است. وقتی با احساس شدید خشم نسبت به فرد دیگری روبه رو می شویم یا به او حسادت کرده یا از وی کینه ای به دل می گیریم، بهتر است موضوع را با صراحت با او در میان بگذاریم و با بیان حسی که داریم، راهی را برای مهار کردنش پیدا کنیم. در مورد اتفاقی که گفته شد، بهتر بود این فرد به جای آسیب زدن به همکارش، برای بهترکردن جایگاه خود تلاش می کرد و در واقع از این حس، به نفع پیشرفت خود استفاده می کرد. در حالی که او با تبدیل خشم به انتقام، هم به خود و هم به دیگران آسیب زد.

      به انتقام جو، چشم نگویید
      واکنش های ما در زمانی که با انتقام مواجه می شویم، نسبت به موقعیتی که در آن قرار داریم، متفاوت است و در واقع شرایط و میزان آسیب دیدگی ما آن واکنش را تعیین می کند. در این مورد، حادثه ناگهانی و از طرف فردی نزدیک بوده است. در این شرایط، اولین قدم برای رسیدن به آرامش، پذیرش موضوع است. برای قربانیان انتقام، پذیرش موثرترین قدم است و بعد از آن فرد می تواند به این فکر کند که حالا باید برای حل مشکل چه کرد. باید بدانیم که جواب مثبت دادن به خواسته های فرد انتقام جو نتیجه ای ندارد چون می تواند حتی باعث تقویت رفتارهای او شود. برای خاموش کردن تهدید، باید به انتقام جو بفهمانیم که با این رفتارها به نتیجه ای نخواهد رسید چون اگر او از رفتارش نتیجه ای بگیرد، دیگر تضمینی برای قطع شدن آن عمل وجود ندارد؛ زیرا انتقام جو به هدفش رسیده و احساس منفی در او تقویت شده است.

      پاسخ
      • ناشناس
        ناشناس گفته:

        سلام اگه امکانش هست موضوع منو از اول حذف کنید .فقط قسمت مقابله با حس انتقام که فرستادید بذارید.آدرس یا صفه خصوصی ای نیست که اونجا بتونم مسایلم در میون بذارم باهاتون؟

      • مشاور
        مشاور گفته:

        ادرس تاپیکی که ایجاد کردیدو بفرستید تا مطلب ارسالی شما حذف بشه
        در ضمن برای مشاوره تخصصی شماره های تماس در سایت قرار داده شده

  4. دنیای نامردی
    دنیای نامردی گفته:

    ,واقعا ازتون ممنون وسپاسگذارم متنی که گذاشتید عالی بود لطفا برای سایر افرادی که مشکل مشابه با من دارند هم بذارید. دقیقا لحظه به لحظه اتفاقاتی که برای من افتاده رو بیان کرده و روشهای مقابله با اون.
    خیلی ممنونم ازتون.موفق باشید.

    پاسخ
  5. دنیای نامردی
    دنیای نامردی گفته:

    خیلی ممنون از راهنماییتون .ولی اصرارهای زیاد اون و اینکه میگفت سرم به سنگ خورده قصدم یک زندگی خوب وسالمه مطمینباش خوشبختت میکنم وهمچنین واسطه کردن افراد سرشناس وبزرگی که دیدگاهم نسبت به اون تغییر دادن باعث شد قبول کنم به خواستگاریم بیاد در واقع اون همه رو فریب داد حتی شوراهای شهر و بقیه بزرگانی که با من صحبت کرده بودندحتی شب خواستگاری حین تعیین مهریه به صورت کتبی خانه اش رو بنامم زد که بعد از عقد رسمی ثبتش کنه.من ازاین ناراحتم که چرا حرف بقیه روم تاثیر داشت وبلاخره خودم راضی به این ازدواج کردم ومتاسفانه بهش علاقه مند شدم ویکباره همه چیز رونابود کرد تاحالا کسی این کار باهام نکرده بود یک انسان چطور میتونه اینقد پست باشه ناراحتم که چرا ازم سواستفاده کرد ؟

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام دوست گرامی هر چند شرایط روحی شما قابل درکه ولی اینکه گذشته رو شخم بزنید و مدام فکر خیانت ایشون باشید چیزی رو حل نمی کند ضمن اینکه فرصت های پیش روی شما را هم خواهد گرفت شما هم حق زندگی دارید و دو بار تجربه ناموفق را به صورت مثبت نگاه کنید یعنی می توانید از ان درس بگیرید و اصلا ناراحت شرایط پیش امده نباشید به هر حال هر فردی رفتاری دارد اگر از ایشون فرزندی داشتید و بعد شما را رها می کردند چه میشد پس ببنید اتفاقا ت بدتر ی هم می توانست بیفتد بهتره خودتون رو پیدا کنید و برای اهدافتون تلاش کنید تمام اهدافی ه تا به حال به هر دلیل وقت پرداختن به ان را نداشتید امیدوارم همیشه مو فق و سلامت باشید

      پاسخ
      • دنیای نامردی
        دنیای نامردی گفته:

        ممنون از راهنماییهای خوبتون شما درست میگید اگر تو زندگی آینده با یه بچه بهم میگفت برو من به زندگی مجردی عادت دارم اونوقت چی میشد؟ خوشبختانه فکر خودکشی رو ازخودم دور کردم و در دفترچه یادداشتم نکات منفی اون رو مینویسم و به خودم امیدواری میدهم تا زودتر این موضوع برام کمرنگ شه حتما به توصیه تون گوش میدم واز خونه بیرون میزنم و کلاس نقاشی ام که مدتهاست رهاش کردم رو ادامه میدم. یه سوال دیگه داشتم دیر به کسی علاقه مند میشم ولی وقتی علاقه پیدا کردم بسیار وابسته میشم و احساس میکنم بدون وجود طرف مقابلم بسیار ناتوان وسرشکسته ام مثلا همسرم با تمام بدیهایی که با من داشت و علنا سعی میکرد از زندگی با اون دست بکشم و خیلی مورد آزار واذیتش بودم و حتی ازدواج مجدد انجام داد.دو سال بعد از طلاقم توانستم روزانه بهش فکر نکنم من حتی به خانه ای ک در اون زندگی میکردم شدیدا وابسته بودم دوست دارم دلیل وابسته شدنم رو بدونم. آیا به جداشدن از خواهرم در زمان خردسالیم بر میگردد؟زمانی که ۳تا ۴ ساله بودم و بیشتر خواهرم از من نگهداری میکرد و فکر میکردم مادرم میباشد و یکباره ازدواج کرد وبه شهر دوری رفت و من مدتها پریشان وگریان بودم از آب وغذا افتادم وبهانه اش را میگرفتم

      • مشاور
        مشاور گفته:

        با سلام به نکته خوبی اشاره کردید در سنی که می فر مایید کودکان در ان سن در کودکان چیزی به نام دلبستگی در حال شکل گیری است که اگر مادر و یا جانشین او حضور داشته باشند و به موقع نیازهای کودک را بر طرف کنند در کودک دلبستگی ایمن شکل می گیرد .ولی اگر در ان زمان از فرد مورد علاقه و حامی کودک جدا شود دلبستگی نا ایمن شکل می گیرد که در اینده کودک یا به صورت افراطی وابسته هر فردی می شود یا به طور کل از ادم ها گریزان است و اصلا اعتماد نمی کند .البته در بزرگسالی وقتی فرد متوجه رفتارهایش شود می تواند تغییر و اصلاحاتی در رفتارها انجام دهد به اصطلاح فرد قدرتمند و با عتماد به نفسی شود با کار کردن روی نقاط ضعف .امیدوارم شما همه تلاشتون رو برای حل کردن نه ف اموش کردن تجربه های تلخ به کار ببرید و خوشبخت باشید .

      • دنیای نامردی
        دنیای نامردی گفته:

        سلام وقتتون به خیر شرمنده من زیاد سوال میپرسم
        در ادامه صحبتهاتون خواستم بدونم چطور میشه از این وابستگی ها کم کرد؟ چندتا راهکار در اختیارم بذارید.ممنون میشم

      • مشاور
        مشاور گفته:

        با سلام

        اما برای بازگشت به زندگی طبیعی، روشهای متعددی وجود دارد که در اینجا به آن اشاره کرده ایم.

        یک دقیقه بعد از به پایان رسیدن رابطه آنچه میخواهید انجام دهید :

        شما یک یا چند مورد از صدها واکنش ممکن را تجربه خواهید کرد، از جمله خشمی شدید و طوفانی، حمله اشک و داد و فریاد یا بهت زدگی.

        روش بهتر مقابله :

        دکتر دن نوهارت (Dan Neuharth) روانپزشک و نویسنده کتابهای بسیار مفید خودشناسی میگوید :

        هنگامی که خبر بدی را میشنویم، بدن وارد حالت وحشت شدید و جنون آمیز شده و همه چیز در آن سرعت میگیرد.

        او میگوید که بهترین روش در دست گرفتن کنترل در چنین لحظات سرسام آوری، متوقف شدن، نگاه کردن و گوش دادن است.

        بر وجود خودتان متمرکز شوید، به تنفس خود توجه کرده و کوشش کنید که سرعت حرکات و واکنشهای بدن خود را پایین بیاورید. این خودآگاهی میتواند به شما کمک کند تا در ۶۰ ثانیه پر تنش اولیه منطقی و هوشیار باقی بمانید. به محض اینکه آرام شدید، از یار سابق خود دور شوید تا مدتی تنها یا با دوستان خود باشید و به تدریج موقعیت جدید را درک و هضم کنید. بیهوده در کنار او نمانید و برای یافتن پاسخ به این در و آن در نزنید زیرا کار عاقلانه ای نیست و نتیجه ای هم نخواهد داشت. قطع رابطه نوعی مذاکره نیست و هر کاری که پس از آن برای تغییر نظر طرف مقابل یا تنبیه او انجام دهید، در نهایت موجب ناراحتی خودتان خواهد شد.

        یک ساعت بعد

        آنچه میخواهید انجام دهید :

        کوشش میکنید که حال خود را بهتر کنید. مینشینید و اندوه خود را در الکل غرق میکنید، به خریدی بی قید و بند میروید یا نیمه شب به یار سابق تلفن میکنید تا آخرین حرفتان را به او بزنید.

        روش بهتر مقابله :

        انجام دادن کارهایی که به شما آرامش روحی ببخشند، بسیار عالی است به شرط اینکه با انجام دادن آنها دچار پشیمانی نشده و حال خود را بدتر نکنید. به گفته نوهارت:

        گاهی در زمانی که دل شکسته شده اید فکر میکنید که تنها عامل تسکین بخشی که به آن نیاز دارید میتواند دو کیلو شکلات باشد. اما اگر علاوه بر تنها شدن، احساس چاقی هم به سراغتان بیاید، باید به فکر روش مقابله دیگری باشید. و اینرا هم بگویم، اثبات اینکه دوست سابقتان اشتباه کرده است تاثیری در اصل ماجرا که رها شدن شما باشد، نخواهد داشت. اینکار تنها موجب میشود که شما کمی نامتعادل به نظر برسید. شما دونفر میتوانید بعدا گفتگویی منطقی با یکدیگر داشته باشید.

        از جمله رفتارهای مثبت میتوان به موارد زیر اشاره نمود: گفتگو با یک دوست نزدیک که بتواند فقط به درددل شما گوش کند یا رفتن به باشگاه ورزشی. میزان اندورفین (endorphin) (نوعی پروتئین مسکن دریافتی شما پس از ورزش یا حتی یک پیاده روی طولانی، میتواند امواج اندوه را خنثی کند.

        یک روز بعد

        آنچه میخواهید انجام دهید :

        عمل از روی انگیزه آنی و بدون تفکر، شما میل فراوانی برای تماس با او احساس میکنید، با ۵۰ نفر از دوستان اینترنتی خود قرار میگذارید، روی بدنتان خالکوبی میکنید یا نیمی از موهای سرتان را میتراشید.

        روش بهتر مقابله :

        کنترل نکردن انگیزه های ناگهانی و غیر عقلانی، واکنش دفاعی ذهن برای کنار راندن صدمه روحی وارده است. دکتر نوهارت میگوید:

        در این زمان اطلاعات هنوز در حال هضم هستند. کسانی وجود دارند که صبح روز بعد هنگام بیدار شدن، به خاطر نمی آورند که از طرف شخص مورد علاقه خود رها شده اند. هنگامی که این افراد متوجه میشوند آنچه به یاد می آورند، تنها یک خواب بد نبوده است، به این فکر می افتند که شاید یک تغییر بتواند همه چیز را بهتر کند یا لااقل آغازی تازه باشد. باید متوجه باشید که این ایده جدید، تنها در اثر یک انگیزه آنی ایجاد شده است و بلافاصله آنرا عملی نکنید.

        او در این زمان نوشتن خاطرات روزانه را تمرینی مفید میداند. هیچ کس نمیخواهد طرد شود، اما تراشیدن مو هم نمیتواند فایده ای داشته باشد.

        سه روز بعد

        آنچه میخواهید انجام دهید :

        خزیدن در یک حفره تاریک، ماندن در رختخواب، بارها و بارها شنیدن یک ترانه غمگین.

        روش بهتر مقابله :

        بله، حقیقت تلخ است. بین یک روز و سه روز تفاوت کیفی بسیاری وجود دارد. حالا زمانی است که این قطع رابطه به خوبی درک شده و حالاست که شما درهم شکسته خواهید شد.

        ترشح آدرنالین (و خشم) موجب میشود که دو روز اول را بگذرانید، اما پس از تحلیل رفتن این هورمون، خود را با همان میزان درد و خستگی ناشی از حرکت در طوفان احساسات مختلف، خواهید یافت. سیل اشکهایی که تصور میکردید فرو نخواهند ریخت، جاری میشوند. لحظه ای خشمگین و لحظه ای غمگین خواهید شد و در مراحل مختلف اندوه به حرکت درخواهید آمد. در اینجا باید حواس خود را به اینکه استراحت کرده، غذا خورده و در کل از خود مراقبت کنید، معطوف نمایید زیرا بخشی از وجود شما، از درون زندگیتان کنده شده است. اگر به یک روند مشخص که شما را مشغول نگه دارد بچسبید، کار عاقلانه ای انجام داده اید.

        یک هفته بعد

        آنچه میخواهید انجام دهید :

        تلفن کردن به او، ورود به صندوق پست اینترنتی او، چک کردن مدام و وسواس گونه پیامهای روی تلفن، چک کردن پیامهای دوستان او در صفحات عمومی مانند یاهو ۳۶۰٫

        روش بهتر مقابله :

        تبریک! شما اکنون در مرحله (او را برمیگردانم) هستید! نوهارت میگوید:

        در این مرحله شما سعی میکنید به شیوه ای عقلانی از این شوک خارج شوید، اما این تصور که شاید دل او برایتان تنگ شده باشد، فقط وضعیت را بدتر خواهد کرد. فکر کردن مداوم به او تنها درد و رنج شما را افزایش خواهد داد. پذیرفتنش مشکل است، اما اگر شخص مورد نظر واقعا نخواهد با شما باشد، شما نمیتوانید هیچ کاری برای بازگردانش انجام دهید. در برابر وسوسه تحلیل تمام دلایل او برای پایان دادن به رابطه مقاومت کنید و تصور نکنید که تنها با تغییر دادن یک بخش کوچک از این موارد میتوانید دوباره وارد زندگی وی شوید.

        اما اعتقاد به اینکه میتوانید از میان این حادثه با بلوغ بیشتر خارج شوید و رنج فعلی را دور بیاندازید بسیار مفید خواهد بود. شاید در این مرحله متوجه نشوید، اما بدانید همانطور که زخمها، بدون اینکه از آنها بخواهید، درمان میشوند قلب شکسته هم التیام میابد.

        دو هفته بعد

        آنچه میخواهید انجام دهید :

        فکر کردن به اینکه در روزها و موقعیتهای آتی، داشتن یک یار و یک زوج بودن چگونه میتوانست باشد، یادآوری نکات مثبت و مواهب بودن در یک رابطه عاشقانه و فکر کردن به اینکه دیگر عاشق نخواهید شد.

        روش بهتر مقابله :

        از خود بپرسید که آیا واقعا برای او دلتنگ شده اید یا دلتان برای آنچه در رابطه بوده، مانند نجواهای عاشقانه و قرارهای معمول شبهای تعطیل تنگ شده است. در حال حاضر شما تنها به یاد لحظات خوش گذشته و وارونه و زیبا جلوه دادن تاریخچه رابطه خود با کسی هستید که عملا شما را از زندگی خود بیرون انداخته است. آیا این شخص ارزش این همه اشک و آه را دارد ؟ آیا زمان دور ریختن نشانه های حضور وی در زندگی شما نرسیده ؟

        عکسها را در جایی دور از دید قرار دهید، ایمیلهای مشترکتان را پاک کنید، خانه را مجددا و به میل خود بچینید تا با نگریستن به آنها مدام به یاد خاطرات گذشته نیافتید. نوهارت میگوید:

        روابط عاشقانه در اصل عادت هستند، و شما باید این عادت را ترک کنید. اگر نشانه های این شخص را مدام در اطراف خود ببینید، خارج کردن وی از ذهنتان دشوارتر خواهد شد .

        یک ماه بعد

        آنچه میخواهید انجام دهید:

        سعی میکنید حضور این شخص ناراحت کننده را در زندگی خود فراموش کنید، انگار هرگز او را نمیشناخته اید.

        روش بهتر مقابله :

        قبل از اینکه معشوق سابق خود را به کلی فراموش کنید، با توجه با فاصله ای که در این مدت ایجاد شده، مدتی صبر کنید تا بیشتر درباره او فکر کنید. نه به خاطر اینکه دوباره وی را به دست آورید، بلکه برای اینکه این رابطه را مرور کرده و از تکرار اشتباهات اجتناب کنید. (البته اگر هنوز به اندازه روز سوم احساس درماندگی میکنید، برای پیشگیری از افسردگی با یک مشاور تماس بگیرید)

        یک خط زمانی مشخص را در نظر بگیرید و از زمان آشنایی خود، اولین قرار ملاقات عاشقانه، اولین مشاجره و هر واقعه مشخص دیگر یادداشتهایی بردارید. اکنون دورنمایی از این رابطه در دست دارید و میتوانید از بیرون به آن نگاه کنید و نکات مثبت، منفی و زمانی که هشدارهای پایان رابطه آغاز شده و شما آنرا ندیده گرفته بودید را بیابید. زمانی که توانستید بدون احساس درد و اندوه به نکات مثبت او فکر کنید میتوانید مطمئن باشید که از او دور شده و از رابطه خود چیزی آموخته اید.

  6. دنیای نامردی
    دنیای نامردی گفته:

    خواستگار فاسد
    باسلام خیلی خسته ام و خرد شده ام.۴ساله به دلیل خیانت همسرم و ازدواج مجددش جدا شده ام در این مدت خواستگاران فراوانی داشته م.چون زیبا وبا کمالات هستم اوایل بخاطر ترس از ازدواج مجدد جواب رد میدادم ولی الان که از نظر روحی آمادگی پیدا کردم شکست سختی خوردم که از خیانت همسرم سخت تر بود.پسر داییم درتمام این ۴ سال خواستگار ثابتم بود ولی به دلیل اینکه فرد بی بند وبار و خیانتکاری بود از او متنفر بودم از او اصرار و از من انکار.او نیز همسرش را به دلیل خیانتهای پی در پی خودش ونهایتا خیانت همسرش طلاق داده بود.بود ویک پسر ۱۴ ساله دارد .با اصرار شدید اطرافیان وخانواده که اصرارهای او را برای ازدواج و خوشبختی من میدیدند پذیرفتم که به خاستگاریم بیاید یکماه پش آمد وصیغه محرمیت خواندیم قبل از خواستگاری خیلی تلا ش میکرد تا با من رابطه جنسی برقرار کند ولی من اجازه ندادم و گفتم تا زمانی که محرم نشویم ابدا .شب خواستگاری محرمیت را خواندند بعد از چند روز که با او رابطه برقرار کردم به یکباره سرد شد و سراغم را نگرفت دلیلش را که پرسیدم گفت میترسم پسرم را ازدست بدهم در صورتی که پسرش کاملاراضی بود.خودم را در وضعی میدیدم که ازم سواستفاده جنسی شده وبسیار برایم درد آور بود.تا اینکه با او بحث و دعوا کردم وخانو اده ام را درجریان گذاشتم آآنها نیز شاکی شدندچند روز بعد معذرت خواهی کرد ویک فرصت دیگه خواست من هم که دیگر نمیخواستم خواستگاریم بهم بخورد به او فرصت دوباره دادم خرید مختصری کردیم در حد چند دست لباس .خانوادگی به مسافرت رفتیم خانه آینده ام را شستم و وسایلم را چیدم تا با دیدن وسایلم به این باور برسد که قرار است همسر آینده اش شوم و زیر حرفش نزند من خودم را راضی کرده بودم وبه او دل داده بودم در این مدت نیز دوبار رابطه داشتیم باز سرد شد پیامک هام جواب نمیداد سر نمیزد.پرسیدم باز چی شده گفت:چون چند سال تنهابودم احساس میکنم دیگه ازدواج برام مهم نیست واز طرف دیگه پسرم ترکم کنه در صورتی که پسرش گفت بابام دیونه شده من ک مخالفتی ندارم بلاخره واسه رفتن به دانشگاه ازش دور میشم. من اینبار دیگه طاقت نیاوردم و آنجه سزاوارش بود بهش گفتم و گفتم اینکار با من نکن .خودم میکشم. ان همه حرف از عشق وعلاقه زدی همه همین بود؟گفت چند روز صبر کن تا با این افکار کنار بیام چند روز بعد باهاش تماس گرفتم گفت هنوز باافکارم کنار نیومدم گفتم فایده نداره من میام وسایلم جمع میکنم هیچ جوابی نداد چند روز بعد وسایلم برگردوندم و بعد از مشاجره ای که با هم داشتیم گفت تو عجله کردی باید صبر میکردی ولی بنظر خودم میخواست منو بدهکار کنه و میترسیدم باز بهش مهلت بدم و کارش تکرار کنه .الان واقعا خرد شدم وهمش صحنه هایی که بهش لطف و محبت میکردم و…. جلوی چشمم هستند وزجر میکشم. ضمنا من فرزندی ندارم ۳۰ ساله هستم واون ۴۰ ساله.لطفا راهنماییم کنید

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام دوست گرامی خب قزعا این اتفاقاتی که شما راجب ان ثحبت کردید بسیار سخت و دردناک است و هر فرددیگری هم باشد دچار مشکلاتی خواهد شد منتهی شما بعد از ازدواج اوا و مشکلاتی که پشت سر گذاشتید له فردی که سابقه اون رو می دونستید هر چند فامیل شما بوده باشد پاسخ مثبت دادید دد هد حال با همه تجربیات ناخوشایند باید برای رفع اسیب هاب روحی که داشتید مراجعه کنید با این شرایط پسر دایی شما تعادل روانی ندارد و به هر حال مشخصا با نیت خاصی به سمت شما امده و بعد از رفع نیازش شما را رها کرده است .اینکه بخواهید با این شرایط روحی و روانی ایشون باهاشون ادامه بدید و یا حتی منتظر برگشت و فرصت دوباره بدهید اشتباه است بهتر است با مراجعه به روانشناس این بحران را مدیریت کنید تا شرایط روحی شما مرتفع شود و بتوانید در ادامه با توانمندی های کسب شده زندگی کنید .امید ارم به زودی مشکلات شما مرتفع شود.

      پاسخ
« دیدگاه های قدیمی تر

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *