دنیای موسیقی
دنیای موسیقی
چه خبر؟! در واقع هیچ. دیگر باید خوابش را ببینید که مثل دهه ۷۰ هر روز در دنیای موسیقی کسی بیاید و کسی برود و فلانی برای بهمانی نامه بنویسد و آن وقت جواب نامه بهمانی رسانهای شود و این گروه برای آن گروه خط و نشان بکشد و… خلاصه که در حال حاضر فقط اسم همانهایی که آن روزها پرسروصدا بودند، هنوز هم میآید.
یوکو اونو، بیوه جان لنون باز هم سروصدا راه انداخته و قیل و قال کرده و همراهشان لنون (پسرجان) تحت نام گروهی به نام «پلاستیک اونو» یک آلبوم داده و باز هم فمینیستبازی درآورده. این زن استاد بلامنازع شر به پاکردن است و هنوز هم میخواهد از اسم جان لنون برای خودش بساط بهپا کند. تقریبا همه میدانند یوکو یکی از مهمترین دلایل از هم پاشیدن بیتلز است و خدا میداند با بازگشتنش چه نقشههایی در سر دارد.
مارک نافلر پیر و بیحاشیه هم آلبوم جدیدش را با نام Get lucky روانه بازار کرده که آنچنان قابل توجه نیست و هنوز هم نقدهای قرص و محکمی از آلبومش در جایی منتشر نشده.
حالا با همه این حرفها احتمالا دلتان را صابون زدهاید که این دو آلبوم را بخوانید! نه… بیخود دندان تیز نکنید. هنوز عرق این آلبومها خشک نشده. صبر کنید چند وقتی بگذرد، آن وقت مفصل مینشینیم و گپ میزنیم. این آدم معروفها خیالشان راحت است و میدانند هر گندی هم بزنند، باز هم همه گوش خواهند داد و رسانهها هم به اندازه کافی در بوق و کرنایش خواهند کرد. این مقاله را با یکی از جوانهایی که با عرق جبین کار میکند تا کارش دیده شود، سر کنید تا سر وقت برویم سراغ اسمهایی که در کره مریخ هم میشناسندشان.
پسر کو ندارد نشان از پدر…
این پسر که البته حالا دیگر ۴۱ ساله است، حسابی نشان از پدر دارد. دویل برامهال دوم، پسر دویل برامهال، نوازنده عجیبی است که مثل شبح همه جا دیده میشود. یک گیتاریست حرفهای خوشتیپ که معمولا با کلهگندهها روی استیج دیده میشود و همه فکر میکنند او فقط یک نوازنده است و مثل خیلیهای دیگر هر وقت کسی احتیاجی به یک گیتاریست داشته باشد، صدایش میکند تا کارش در کنسرت لنگ نماند.
اما دویل دوم یکی از بااستعدادترینهاست و بعید است روی استیج برود و توجه کسی را جلب نکند.
از اسم و فامیلش (و عکسش) به راحتی میشود فهمید که یک جنوبی است. جنوب خودمان نه. اسمش که جاسم نیست! جنوب آمریکا. یک تگزاسی اصیل که اگر یک کلاه وسترن سرش کنید و یک شش لول هم بهش بدهید، میرود کلاه گاوچرانهای ولگرد را سوراخ میکند.
البته دویل واقعا تا این اندازه خشن نیست، اما سکوت و گوشهگیری و نگاهش آدم را یاد «بلوندی» میاندازد. دویل برعکس خیلی از بروبچههای امروزی که میروند و از هزار آکادمی مدرک میگیرند و به هر دری میزنند تا جزو موزیسینهای تراز اول محسوب شوند، موسیقی را به سبک پدران تگزاسیاش یاد گرفته؛ سینه به سینه، نزد پدر و البته رفیقان شفیق پدر.دنیای موسیقی
آشنایی قدیمی که خانواده برامهال با استیو ری ووگان، نوازنده چیرهدست بلوز و جیمی ووگان داشت، باعث شد دویل کوچک کارش را پیش ووگانها شروع کند. علاقه اول دویل هم همان موسیقی بلوز و کانتری بود که وقتی بزرگتر شد، کمی تغییرش داد تا سری میان سرها پیدا کند. او وقتی فقط ۱۶ سال داشت، به عنوان گیتاریست دوم با ووگانها به یک تور کنسرت شش ماهه رفت و اولین بار آنجا بود که طعم گیتارزدن جلوی چند هزار نفر را چشید. آن هم چه تور کنسرتی؛ The fabulous Thunderbirds که یکی از بهیادماندنیترین تورهای ووگانها بود. دویل درست زمانی به دنیا آمد که غولهای موسیقی راک و بلوز چهار نعل میتاختند و برای خودشان دوره طلایی فوقالعادهای داشتند که دیگر هرگز تکرار نشد، اما او خودش را به رکاب غولها رساند و میشود گفت چندان هم از قافله عقب نماند. یک متولد سال ۱۹۶۸ تا میآمد قدش به قد گیتار برسد، دهه ۷۰ تمام شده بود و دیگر جایی برایش باقی نمیماند تا همراه یکهتازها ساز بزند، اما در هر حال دویل خودش را رساند.
کلپتون اینجا، کلپتون آنجا، کلپتون همه جا
بالا بروی، پایین بیایی، مجبوری اسم اریک کلپتون را تحمل کنی. یا همه راهها به کلپتون ختم میشود یا همه راهها از او شروع میشود. کلپتونی که روزگاری در کلکلهای دنیای گیتار از جیمی هندریکس و جف بک شکست میخورد، حالا برای خودش دار و دستهای دارد و جشنواره راه میاندازد و شاگرد تربیت میکند و کم مانده لوطیگری هم بکند و نان چند خانواده بیسرپرست در شیکاگو را هم بدهد. کار دویل برامهال هم در اواسط راه به اریک کلپتون گره میخورد. دویل کار حرفهایاش را در ۱۹۹۲ شروع میکند.
در آن زمان او دیگر از ووگانها فاصله گرفته بود و تصمیم داشت خودش رأسا وارد کار شود. برای همین هم گروهی به نام آرک انجلز (Arc Angels) به راه میاندازد. آلبوم اول گروه هم به اسم خود گروه در همان سال منتشر میشود که تم کلی کارها هم بلوز بود. هرچند آرک انجلز گروه بدی نبود و میتوانست سالهای سال کار کند، اما دویل و چارلی سکستون گیتاریست دوم گروه، آبشان توی یک جوی نرفت و کار با همان آلبوم به پایان رسید.
نکته جالب اینجاست که دویل و چارلی در تمام این سالها دوستهای خوبی برای هم بودند و فقط در کار موسیقی بود که همفکر نبودند و همین دوستی باعث شد آنها در ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ دوباره با هم روی استیج بروند. دویل آلبوم دومش را به تنهایی در ۱۹۹۶ روانه بازار کرد و دقیقا از همین آلبوم به بعد هویت شخصیاش را پیدا کرد. هرچند سه سال بعد مسیرش به اریک کلپتون خورد و در حال حاضر هم در کنسرتها با اریک همکاری میکند.
آلبوم سوم دویل با اینکه در کمپانی RCA تهیه شده بود، با موفقیت مالی خوبی روبهرو نشد و بروس فلور که رئیس کمپانی بود، بهعنوان جبران این شکست، دویل را به اریک کلپتون وصل کرد. فلور اعتقاد عجیبی به دویل داشت و از شکست مالی آلبوم حسابی دچار عذاب وجدان شده بود، به همین خاطر هم فکر کرد شهرت کلپتون که از دوستانش بود، میتواند باعث پیشرفت دویل برامهال دوم شود. پیشبینی فلور درست از آب درآمد و تور کنسرتهای کلپتون که همیشه یک پایش دویل بود، باعث شد او حسابی دیده شود.
در جشنواره کراس رود سال ۲۰۰۷ باز هم دویل با کلپتون روی صحنه رفت و ابداعات جدیدش را به اجرا گذاشت. انگار همه دست به دست هم داده بودند تا زیر بال و پر این بچه را بگیرند. چون بی.بی کینگ هم تحت تاثیر کلپتون قرار گرفت و در اجرای چند قطعه از آلبوم سال دوهزارش از دویل استفاده کرد. نقطه اوج ماجرا هم تور کنسرت in the flesh راجر واترز بین ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۲ بود. دویل جوان با آن لباسهای پرزق و برق و موهای فرفری جای دیوید گیلمور پیر و کارکشته را گرفت و خودش را به دهه ۷۰ پرتاب کرد.
او همراه اسنویی وایت و اندی فایرودرلا برای یکی از معترضترین و غرغروترین پیرمردهای تاریخ موسیقی راک نوازندگی کرد و کلکسیون افتخاراتش را پروپیمانتر کرد. البته خود راجر واترز هنوز اعتقاد ندارد که پیر شده و خودش را «جوان ۷۰ ساله» خطاب میکند.
اجرای گیتار دویل، کنار واترز آنقدرها که باید تمیز از آب درنیامد. البته نمیشود از او انتظار داشت که درست مثل گیلمور با آهنگها ارتباط برقرار کند و تمام ریفها را مو به مو، عین نسخه اصلی اجرا کند. اما باز هم کار او خصوصیت و لهجه منحصربهفردی دارد که تقریبا بینظیر است.
به گیرندههایتان دست نزنید، اشکال از دویل است
حالا دقیقا همان موقعی است که همهتان حسابی کنجکاو شدهاید و میخواهید بدانید این آدم چه چیزهایی در چنته دارد که ارزش پرکردن دو صفحه را دارد. اولین نکته، نحوه گیتارزدن دویل برامهال است. خیلی از گیتاریستهای مشهور دنیا مثل جیمی هندریکس چپدست بودند. مثلا زمانی که هندریکس کارش را شروع کرد، هیچ گیتاری مخصوص آدمهای چپدست ساخته نشده بود و او هم مثل بقیه گیتاریستها مجبور بود از همان گیتارهای معمولی استفاده کند، اما هندریکس باید تغییر مختصری در گیتارش میداد.
او میبایست ترتیب چینش سیمها را جابهجا میکرد. به هر حال وقتی گیتار را برعکس دست بگیری، این قضیه هم طبیعی است.
دویل برامهال چپدست دیوانه با اینکه حالا گیتار مخصوص چپدستها را دست میگیرد، ترتیب سیمهای گیتارش مثل گیتار معمولی است که با دست چپ گرفته باشیاش؛ یعنی سیمها به جای اینکه از نازک به قطور چیده شده باشند، از قطور به نازک چیده شدهاند. اگر عکس دویل را که انگار روتیت شده است ببینید، دوزاریتان میافتد.
این نحوه چیدن سیمها باعث میشود همه چیز برای او برعکس باشد. از پایین به بالا سیم میکشد و تمام آکوردهای گیتارش هم برعکس شده. و این برعکس آن چیزی است که بقیه گیتاریستها بلدند. همین تکنیک هم باعث میشود ساز او لهجه خاصی به خود بگیرد و کارها تفاوت جالبی با بقیه داشته باشند. درست است که او در in the flesh سولوهای دیوید گیلمور را درست و تمیز اجرا نکرده، اما همان لهجه خاص باعث میشود موسیقی او را بپذیری و خردهگیری نکنی. نکته بعدی هم نگاه جدید دویل به موسیقی بلوز و کانتری است. در اواسط دهه ۵۰ بالا و پایینکردن این موسیقیها باعث شد سبک راک متولد شود و آنقدر رفت و آمد بین بلوز و راک انجام شود که دیگر تلفیق نویی باقی نماند. اما نکته قوت کار دویل برامهال، همین تلفیقهاست.دنیای موسیقی
نکتهای که برای خیلیها قابل باور نیست اینکه او با ریتمهای کوبهای میانه خوبی دارد و با استفاده از تمهای آفریقا و ادغامشان در بلوز و الهامگرفتن از سبک راک به ترکیب تازهای دست پیدا کرده که به شدت جدید و مطلوب به گوش میرسد و ژانر مخصوص خودش به حساب میآید. باید کمی صبر کرد و دندان روی جگر گذاشت و دید که او در سالهای بعد و آلبومهای بعد چه استفادهای از این ژانر جدید خواهد کرد.
مقاله های بیشتر در رابطه با این موضوع را در سایت مشاوره قبل ازدواج ببینید
منبع:مشاورانه
مشاوره در برترین مراکز مشاوره مورد تایید کانون مشاوران ایران
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.