روانشناسی ازدواج
نهاد خانواده یکی از نهاد های مهم اجتماعی است که با ازدواج آغاز می شود. بنابراین، ازدواج از آنجا که مراسم آغازین این نهاد مهم اجتماعی است، اهمیت بنیادین و پایه ای دارد . سنگ بنای نهاد خانواده در ازدواج گذاشته می شود
ما در انتخاب خانواده ای که در آن به دنیا آمده ایم هیچ گونه اختیاری نداشته ایم ،اما معمار خانواده آتی خود خواهیم بود . هرچند ازدواج همه ی امر خانواده نیست اما خشت اول و سنگ بنای خانواده است . بنابراین یکی از مهمترین مسایل در نهاد خانواده، ازدواج و مسایل پیرامون آن است. ازدواج ی یکی ازمهمترین تصمیمات طول زندگی فرد است . با ازدواج خانواده تشکیل می شود و نظام خویشاوندی شکل می گیرد و نسل بقا می یابد.ازدواج در زمره ی پیچیده ترین روابط انسانی است.(ساروخانی، جامعه شناسی خانواده). با توجه به اهمیت روانشناسی ازدواج در این مقاله به بررسی خلاصه ای از موضوعات مهم در مورد روانشناسی ازدواج می پردازیم.
چرا روانشناسی ازدواج؟
همسر گزینی مرد و زن مقدمه ای برای تشکیل خانواده است. اظهار علاقه زن و مرد به یکدیگر نهایتا به پیوند سیستم های ارزشی آنها, ویژگی های شخصی, و ظرفیت آنها در عشق ورزیدن و ورود به یک رابطه مشترک می انجامد. هر طرف احتیاجاتی دارد و برای برآوردن آنها معمولا بدون آگاهی هشیارانه از این نیازها به دیگری چشم دارد. افراد جوان اغلب بر پایه احساسات و تمایلات جنسی متقابل به همسر گزینی دست می زنند. لیکن همیشه اینطور نیست چون بعضی روابط اساسا خارج از رفاقت و علاقه متقابل رشد می کند. هرچند عنصر عشق رمانتیک و احساسی اغلب قوی است .اغلب طرح خصوصیاتی از سوی یکی از دو طرف نسبت به دیگری که به نظر میرسد نیازهای عاطفی عضو دیگر را برآورده خواهد ساخت نیز به همه اینها اضافه میشود. این حالت همان عاشق بودن است که در آن محبوب به طور واقعی نگریسته نمی شود .اما در عوض به چشم طرف مقابل دارای همه خصوصیاتی است که شخص از او می خواهد
ازدواج اولین تعهد عاطفی و حقوقی است که ما در بزرگسالی قبول میکنیم بعلاوه انتخاب همسر و انعقاد پیمان زناشویی هم نقطه عطفی در رشد و هم پیشرفت شخصی تلقی میشود.یکی از عواملازدواج های ناموفق نحوه نگرش نادرست افراد نسبت به فرآیند ازدواج و انتخاب همسر است.عقاید غیر واقع بینانه درباره ازدواج باعث نارضایتی شدید ی از زندگی زناشویی میشود و این نارضایتی به نرخ بالای طلاق می انجامد.
بدیهی است ازدواج همچون هر پدیده ی اجتماعی دیگری هنجارهایی دارد که این هنجارها نسبت به هر جامعه ونیز هر مقطع زمانی متفاوت است.در دوران کنونی مسائل ازدواج در کشور ما نیز دارای ویژگیهای خاص خود است .کشور ایران همچون سایر کشورهای جهان سوم در مرحله گذار از سنت به مدرنیته است که با تغییرات اجتماعی وسیعی در همه ی پدیده های اجتماعی از جملهازدواج و همسر گزینی روبه روست. تغییراتی که موجب شده مردان و زنان نگرش نوینی از پیوند زناشویی و ازدواج داشته باشند و آن را نه فقط به عنوان یک رابطه ی جنسی و تولید فرزند بلکه برای به وجود آوردن یک زندگی کمال گرا توام با عشق و همدلی بدانند.
عوامل موثر بر ازدواج ناموفق
مهم ترین عامل عوامل تربیتی و آموزشی هستند منظور عواملی است که در تربیت کودکان نقش بازی میکنند. ما به صورت تاریخچه هایی به زندگی افراد نگاه میکنیم تا دریابیم چه عواملی باعث میشود که افراد ازدواج موفقی نداشته باشند .این عوامل عبارتند از:
اتفاقات دوران جنینی مثل عواطف ناسالم مادر و رابطه پدر با مادر در این دوره/اتفاقات بعد از تولد مثل شاهد دعوای والدین بودن و آموزشهای لازم جهت تشکیل خانواده که مثلث خانواده مدرسه و رسانه های گروهی عهده دار آن هستند. در این زمان تعداد خانواده هایی که بتوانند مسئولیتشان در این زمینه را به خوبی انجام دهند به خاطر شکاف بین نسلها کمتر شده است.ما با چند نوع خانواده مواجه هستیم .دسته ی اول خانواده هایی که در زمینه ی ازدواج به فرزندانشان آموزشها و اطلاعات کافی نمی دهند به دلیل فقر فرهنگی- اجتماعی خانواده.
نوع دوم خانواده هایی هستند که به این مساله واقف اند اما آموزشهای زمان خود را به فرزندان می دهند که این امر با توجه به شکاف بین نسلها چندان موثر نخواهد بود.
نوع سوم خانواده هایی که به طور آگاهانه و با استفاده از دانش فرهنگی و اجتماعی به روز میتوانند فرزندانشان را با آمادگی های لازم نسبت به آینده و مساله انتخاب همسر تحویل جامعه دهند.
مدرسه نیز در دوره های خاصی از زندگی نقش پررنگ تری را ایفا میکند . مدرسه میتواند با آموزش مهارتهای اجتماعی آموزش نقش پذیری و غیره کمک قابل توجهی به افراد ارائه نماید. نقش آموزشی رسانه های گروهی به خصوص تلویزیون بر هیچ کس پوشیده نیست و کودکان از همان سنین اولیه با آن همراه میشوند و بیشتر اوقات زندگیشان را صرف آن میکنند. به همین دلیل میتواند راهکار خیلی قدرتمندی برای فرهنگ سازی مثبت باشد.
ازدواج ازنظر ریکسون
در صورت بندی اریکسون از مراحل زندگی مرحله ششم مرحله دیگرآمیزی در برابر مردم گریزی است.در این مرحله فرد برای صمیمیت و سرمایه گذار ی در این راه آماده است بدون اینکه خطر مستحیل شدن در دیگری در کار باشد .در این مرحله فرد ظرفیت عشق واقعی را دارد. بنابراین ازدواج در مرحله ای اتفاق می افتد که چالش اساسی فرد بین صمیمیت و انزوا است. صمیمیت به طور طبیعی با خود به خودی به وجود نمی آید و شامل علاقه, ارتباط متقابل, خطر پذیری, اعتماد و مبادله ی عقاید و عواطف, و نه صرفا مجاورت جسمانی و روابط جنسی است . که همه نیازهای اساسی و عمیق بیشتر انسانهاست. در همان زمان که فرد چنین رابطه ای را جست و جو میکند نیاز دارد تا احساس ثابت و پایداری از هویت خویش داشته باشد و بداند که در درون و نیز در جهان بیرونی که در آن در حال کنش وری است کیست. گسترش صمیمیت بین زن و شوهر منجر به هم آمیزی میشود که به معنی آمیختن هویت خود با هویت شخص دیگر است بدون ترس از اینکه چیزی از خود از دست برود .اریکسون همچنین معتقد است که حس حقیقی صمیمیت به دست نمی آید مگر آنکه فرد هویت توجیه یافته خود را به دست آورده باشد.
برای تعداد کثیری از زوج ها ازدواج با عبارت تنها مرگ ما را از هم جدا میکند آغاز میشود .اگرچه در نخستین روزهای ازدواج زن و مرد نسبت به عبارت فوق احساس تعهد دایمی مینمایند .لیکن واقعیت امر در پاره ای از موارد طور دیگری است.تحقیقات کارشناسان خانواده نشان میدهد که حدود ۵۰% زوجین ازدواج خود را نهایتا ناموفق ارزیابی می کنند.بدون تردید ازدواج یکی از باارزشترین و متداول ترین وقایع و فعالیت ها در زندگی اکثر بزرگسالان است.
آمار نشان میدهد که ۹۷% بزرگسالان در طول زندگی خود حداقل یکبار ازدواج کرده اند.تعجب آور نیست که بدانیم نرخ ازدواج در طول ۱۵ سال گذشته طبق آمار جهانی ثابت مانده است. متاسفانه این آمار در مورد طلاق صادق نیست. آمار نشان می دهد که نرخ طلاق امروزه به مراتب بیش از گذشته است و کشورهایی جون ایالت متحده آمریکا بالاترین نرخ طلاق دنیا را دارا میباشند .به طوری که در آمریکا میزان طلاق ۴۰% مجموع ازدواج ها و در ایران برای جمعیت شهری ۳۰% بوده است. متفکران و آسیب شناسان طلاق را یکی از آسیب های اجتماعی به شمار آورده و بالا رفتن آنرا نشانه ی بارز اختلال در اصول اخلاقی و به هم خوردن آرامش خانوادگی و در مجموع دگرگونی در هنجارهای اجتماعی محسوب میکنند. طلاق به عنوان یک مساله اجتماعی همواره در ایران مورد توجه بوده است و طی چند دهه گذشته توجهاتی به مساله از سوی مراکز قانون گذاری و سایر نهادهایی که به نحوی با خانواده سرو کار دارند انجام گرفته است.از حیث امکان باید گفت که در بین وقایع حیاتی پنج گانه ( باروری, مرگ و میر, مهاجرت, ازدواج, طلاق) طلاق شاید تنها واقعه است که آمارهای آن در مقایسه با وقایع دیگر دقیق تر ثبت میشوند.
خانواده و نگرش نسب به ازدواج
به طور کلی نتایج پژوهش ها نشان می دهند جوانانی که روابط والدینشان را آشفته میدیدند صرف نظر از سازمان خانواده نگرش منفی نسبت به ازدواج دارند.لونگ (۱۹۸۷)به این نتیجه رسید افرادی که ازدواج والدینشان را ناخوشایند می بینند نگرش منفی به ازدواج دارند. این افراد انتظار کمی از ازدواج دارند . هم چنین تعارض زیاد در خانواده باعث می شود که فرزندان دیرتر ازدواجکنند و احتمالا زودتر طلاق بگیرند.
پژوهش هایی در مورد روانشناسی ازدواج
طی سالها نگرش های جدیدی در زمینه اوضاع و مسائل خانوادگی به وجود آمده است. پژوهش های مختلفی نشان داده اند که نگرش جوانان نسبت به ازدواج و طلاق تغییر کرده است. در حالیکه دهه ۱۹۵۰ عصر طلایی ازدواج نام داشت و افراد ارزشهایی مثل شادی, رشد و اجتماعی شدن را در ازدواج و تشکیل خانواده جست و جو می کردند. امروزه کمتر از نیمی از جوانان چنین عقیده ای دارند . در سال ۱۹۷۶ سی و نه درصد از جوانان سفید پوست معتقد بودند که ازدواج باعث خوشحالی بیشتر در زندگی میشود . ولی در سال ۲۰۰۱ تنها ۲۲ درصد از جوانان چنین عقیده ای داشتند .در بین جوانان سیاه پوست نیز ۴۱ درصد از جوانان در سال ۱۹۷۶ معتقد بودند که ازدواج باعث زندگی شادمانه تری می شود . اما در سال ۲۰۰۱ فقط ۲۱ درصد از جوانان چنین عقیده ای داشتند.
در هنگ کنگ نیز تغییراتی در نگرش افراد به ازدواج و طلاق به وجود آمده است . درصد ازدواج مجدد نسبت به کل ازدواج ها از ۴ درصد در سال ۱۹۸۱ به ۳۴ درصد در سال ۲۰۰۶ افزایش پیدا کرده است. در مقابل درصد ازدواج اول نسبت به کل ازدواج ها از ۸۱ درصد در سال ۱۹۸۱ به ۶۱ درصد در سال ۲۰۰۶ کاهش یافته است. در بین همین سالها متوسط اولین ازدواج از ۲۷ سال به ۳۲ سال برای مردان و از ۲۳ به ۲۸ سال برای زنان افزایش یافته است.با این حال حدود ۷۲ درصد از مشارکت کنندگان معتقد بودند که ازدواج یک مرحله مهم در زندگی است و حدود ۸۵ درصد اعتقاد داشتند که داشتن یک شریک زندگی همیشگی یک عنصر مهم در ازدواج است. بین آموزش جنس و موقعیت جغرافیایی و نگرش به ازدواج رابطه وجود دارد.در هردو جنس کسانی که دارای مدارج آموزش عالی بودند معتقد بودند که ازدواج در زندگی ضروری است ولی داشتن یک شریک زندگی همیشگی مهم نیست. قسمت های سنتی هنگ کنگ معتقد بودند که ازدواج ضروری است . هم چنین توافق عمومی در این مورد که افراد متاهل شادتر از افراد مجرد هستند.
در انگلیس نیز نرخ ازدواج ها بعد از دهه ۱۹۷۰ (که سالانه ۴۵۰۰۰ )بود رو به کاهش رفت. در سال ۱۹۷۱ میانگین سن ازدواج برای مردان ۲۴ سال و برای زنان ۲۲ سال بود. در حالیکه این رقم در سال ۲۰۰۴ به ۳۱ سال برای مردان و ۲۹ سال برای زنان رسید. در آمریکا نیز به دلیل تغییرات زیاد در نگرش افراد پژوهش های زیادی در حوزه ازدواج و طلاق صورت گرفته است. در این کشور حدود ۵۰ درصد ازدواج های اول و ۶۰ درصد ازدواج های دوم به طلاق منجر می شود و نگرش منفی به ازدواج به سرعت روبه افزایش است.
در ایران نیز طبق آخرین پژوهشی که مرکز مطالعات جمعیتی آسیا و اقیانوسیه انجام داده سن ازدواج دختران ۲۲سال و پسران ۲۶ سال اعلام شده است که نسبت به سال ۲۰۰۶ برای پسران ۱٫۵ سال و برای دختران ۱ سال افزایش نشان داه است .علت اصلی افزایش سن ازدواج عوامل اجتماعی و فرهنگی ذکر شده و در این بین ۵۰ تا ۶۰ درصد علل به خود جوانان و ۴۰ تا ۵۰ درصد آن به خانواده ها بر می گردد . در دختران حدود ۴۰ درصد علل به تجمل گرایی آنان بر میگردد.
اصطلاحات و لغات ازدواج
Marriage : ازدواج
Commitment : تعهد
Divorce : طلاق
Empathy : همدلی
Emotions : عواطف
نظریه استرنبرگ در مورد عشق
استرنبرگ معتقد است یک عشق کامل سه بعد دارد: وفاداری، صمیمیت و هوس از نظر او کسی عاشق است که هر ۳مؤلفه عشق را به اندازه کافی در وجودش پرورش داده باشد. او سعی کرده است با در نظر گرفتن این ۳ مؤلفه، عشق را از زوایای گوناگون نگاه کند.
۱٫ صمیمیت: صمیمیت، بعد عاطفی و هیجانی عشق است؛ اینکه ما نسبت به دیگران احساسات نزدیک و مشترک داشته باشیم. صمیمیت بیش از هر چیز یک احساس دوطرفه است. نمیتوانید بگویید فلانی دوست صمیمی من است ولی او با من صمیمی نیست!
۲٫ هوس: هوس یا شاید بهتر است بگوییم شور، موتور محرکه عشق است. غیر از احساسات جنسی که کاملا در کلمه هوس مستتر است، یک چیز دیگر هم در این بعد از عشق وجود دارد؛ چیزی غیرجنسی که بین عامه به احساسات رمانتیک مشهور است؛ احساس دلانگیز عاشق شدن.
۳٫ وفاداری: وفاداری یا تعهد، نیت فرد را برای تداوم رابطه نشان میدهد؛ اینکه ما بخواهیم تا آخر عمر، معشوقمان را
حفظ کنیم و برای این پایداری تلاش کنیم.
همانطور که گفتیم، استرنبرگ عشقی را کامل میداند که دارای هر ۳ بعد باشد وگرنه انواع دیگری از احساسات وجود دارند که دو یا تنها یک بعد پررنگ عشق را دارند. اشتربرگ هشت عشق رامطرح می کند:
۱٫ فقدان عشق: در این رابطه هیچ کدام از عناصرعشق حضورندارند. این رابطه را در زندگی روزانه با مردم عادی میبینیم
۲٫ عشق دوستانه: این احساس زمانی دست میدهد میل و تعهد به مقدار کم وجود داشته باشد یا اصلا وجود نداشته باشد، اما صمیمیت در حد بالایی حضور دارد. این احساس را معمولا در رابطه با دوستان صمیمی داریم.
۳٫ عشق شهوانی: میل در این عشق بیشتر حضور دارد. هیجانات ومیل زیادی دراین رابطه وجود دارد، اما صمیمیت و تعهد در سطح ضعیفی قرار دارد.
۴٫ عشق پوچ: این عشق زمانی احساس میشود که تعهد قوی باشد،اما میل وصمیمیت در سطح پایینی قرار داشته باشد یا اصلا وجود نداشته باشد. این ویژگی اغلب در زوج هایی دیده میشود،که مدت زیادی از ازدواج آنها میگذرد وبه خاطر بچه ها در کنار یکدیگر زندگی میکنند وسعی دارند رابطه را، حتی اگر از نظر روانی و جسمی یکدیگر را ارضا نکنند، حفظ کنند.
۵٫ عشق خیال انگیز: این عشق در بیین زوجهایی مشاهده میشود که رابطه انها تا اندازه ای تازه است. میل و صمیمیت شدید است، اما زوجها به اندازه کافی، زندگی مشترک یا تجربه های مشترک ندارند که متقابلا احساس تعهد کنند.
۶٫ عشق مشفقانه: در این عشق صمیمیت و تعهد شدید است اما میل ضعیف است. عشق مشفقانه در بین زوجهایی دیده میشود که به مدت تقریبا طولانی با هم هستند واز یکدیگر رضایت دارند، اما جاذبه جنسی آنها از بین رفته است.
۷٫ عشق ابلهانه: در این عشق میل وتعهد بالاست . اما صمیمیت ضعیف است عشق ابلهانه در زوجهایی دیده میشود که یک عنصر مشترک قوی دارند و همین دلیل تصمیم میگیرند ازدواج کنند، حتی اگر یکدیگر رااصلا نشناسند.
۸٫ عشق کامل: این عشق سه عنصر را به طور سخاوتمند در خود جای داده است. عشقی است که همه ی ما انرا آرزو داریم. همانطور که اشترنبرگ می گوید،رسیدن به این مرحله خیلی آسان تر از نگهداشتن آن است.
انواع عشق میل صمیمیت تعهد
فقدان عشق ضعیف ضعیف ضعیف
عشق دوستانه ضعیف قوی ضعیف
عشق شهوانی قوی ضعیف ضعیف
عشق پوچ ضعیف ضعیف قوی
عشق خیال انگیز قوی قوی ضعیف
عشق مشفقانه ضعیف قوی قوی
عشق ابلهانه قوی ضعیف قوی
عشق کامل قوی قوی قوی
برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت مشاوره ازدواج رجوع کنید
منبع:مقالات کانون مشاوران ایران
سلام. من نمیدونم واسه انتخاب همسر چطوری اقدام کنم. هرکی رو میبینم اگه خوشم اومد ازش میگم سوژه خوبی هست، میرم رد میشم یکی دیگه رو ببینم از اونم خوشم بیاد بهش فکر میکنم. یهو میبینی اصلا یادم میره دیگه. نمیدونم درکل سردرگم هستم.
با سلام
دوست عزیز این سردرگمی ها به خاطر این است که شما خودتون رو نشناختید .نمی دونید دقیقا در زندگی چه ملاک هایی برای شما مهم است چه اولویت هایی دارید بهتره اول برای شناخت خودتون مراجعه داشته باشید .وقتی ما نمی دونیم دقیقا چه شرایطی را می پذیریم و از چه چیزی متنفریم و یا تحمل ان را نداریم در ازدواج دچار سردرگمی می شویم و همین مساله ازار دهنده می شود طبیعتا چون بدون ملاک پیش می رویم ممکنه از هر فردی خوشمون بیاد و مورد قبول باشه ولی خب یا طرف مقابل پاسخ منفی بدهد و یا خودمون احساس کنیم نه ان طور که دوست داریم نیست ولی در اصل نمی دانیم دقیقا چه چیزی را دوست نداریم .شناخت خود افراد اهمیت ویزه ای در ازدواج دارد به هر حال برای هر فردی یک سری ملاک ها اهمیت داارد و انها نقش فیلتر را بازی می کنند مثلا فردی صرفا فردی تحصیل کرده را می پذیرد با همین شناخت سایر گزینه ها را ارزیابی نمی کند ضمن شناخت خود باید ملاک خهای واقع بینانه داشته باشید که به تداوم و خوشبختی زندگی کمک می کند در نهایت امیدوارم خوشبخت باشید در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
موفق باشید
باسلام
بنده کارشناس هستم و خواستگارم دیپلم هستند
از نظر اخلاقی با هم تفاهم داریم
ولی خانواده من ایشان را به خاطر میزان تحصیلات و شغل ایشون چون پائین تر از منِ وی را رد کردند ولی سطح در آمدمون تقریبا مثل هم است و حتی ایشون گاهی بیش از من است
چگونه میتوانم نظر خانوادم رو به ایشان جذب کنم
چون مادیات برام اهمیت نداره و مهم تفاهم اخلاقی است
از نظر اقتصادی سطح خانواده من کمی بالاتر است و خانوادم مخالفت شدید به این وصلت دارند
لطفا راهنمائیم کنید برای جذب ایشون و تغییر نظر خانوادم نسبت به وی.
با سلام
دوست گرامی دلیل خانواده برای رد این فرد صرفا مدرک و وضعیت اقتصادی است ؟اگر چنین است خوب این ها هیچ کدام ملاکی برای خوشبختی افراد محسوب نمی شود و باید با خانواده صحبت کنید .و خب شما هم نظرات خود را برای تایید این اقا بفرمایید و یا شاید نیاز باشد واسطه ای که مورد قبول خانواده است مسائل را مطرح کند تا خانواده بپذیرند .البته اگر واقعا به شناخت منطقی رسیدید و صرفا بحث خانواده در مورد مسائلی است ه فرمودید خب شاید بهتر باشد قبل از اصرار بیشتر فکر کنید و همه جوانب را در نظر بگیرید که خدای ناکرده بعدا به شما گفته نشود که شما مقصر بودید و خودتون انتخاب کردید .اگر ایشون هم به اندازه شما علاقه دارند و فکر می کنند مورد مناسبی هستید می توانند مستقیما با پدرتون صحبت کنند و مردها به هر حال بهتر متوجه شرایط هم می شوند وقتی اخلاق و رفتار و ادب ایشون رو ببینید مطمئنا شرایط فرق می کند .ضمن اینکه هر فردی شرایطی خواهد داشت و باید بتواند برای بدست اوردن ان چه مورد علاقه اوست تلاش داشته باشد ایشون باید بتوانند خانواده را جذب کنند قرار نیست شما به سمت ایشون بروید ودر هر حال امیدوارم خوشبخت باشید
بنده ۸ سال با آقایی دوست بودم و خیلی دوسش داشتم باالاخره بعد ای اینکه کاملا از اقدام جدی ایشان برای ازدواج دلسرد دشم با مردی دیگری ازدواج کردم الان بعد از چند ماه که از عقدم گذشته به هیچ وجه نتوانسته ام فردی قبلی را فراموش کنم.او مکررا در جال ارسال پیام برای ترک این رابطه و اقدام برای ازدواج با من است ولی من از طرفی به او اعتماد ندارم و خلیی دوستش دارم و با همسر خودم اختلاف زیادی دارم لطفا کمکم کنید.
با سلام .دوست عزبز توجه داشته باشید که وقتی اون فرد فراموش نشده و شما ۸ سال زمان گذاشتید که خودش زمان کمی نیست قطعا وابستگی عاطفی صورت گرفته است .و خب طبیعی است که ایشون رو به همسرتون ترجیح بدهید و وقتی هنوز مساله ایشون حل نشده نباید ازدواج می کردید چون شرایط مقایسه ازاردهنده می شود مخصوصا که در حال حاضر با شما در ارتباط هستند توجه داشته لاشید ایشون بعد از ۸ سال دوستی و اشنایی اقدامی نکردنددو ارتباط فعلی شما خیانت به همسرتون محسوب می شود و اینکه اعتمادی له این افراد نیست و ممکنه مثل دها مورد دیگر صرفا می خواهند شما را تحت تاثیر قرار دهند که طلاق بگیرید .شما هر چند با همسرتون اختلاف داشته باشید ولی هر دو سطحی از علاقه را داشتید .پس بهتره دنبال حل مشکلات واختلاف هایی باشید که در زندگی فعلی شما وجود دارد .امیدوارم مساله را درست مدیریت کنید .
سلام
دختری ۲۷ ساله هستم که توی یه خانواده تقریبا مذهبی و تحصیلکرده بزرگ شدم .دو تا خواهر از خودم بزرگتر دارم یکی از خواهرام ۱۰ سال پیش بعد از چند ماهی زندگی با شوهرش به خدا عدم تفاهم از همدیگه جدا شدند و بعد از ازون دیگه ازواج نکرده و خواهر دیگه ام متاسفانه شوهرش اعتیاد داره و بخاطر بچه اش مجبوره زندگیشو تحمل کنه.با این اوصاف من همیشه تو زندگیم به همه مردهای دور و برم بی اعتماد شدم و همیشه خواستگارمو به بهانه ای رد میکنم و بعضی وقتا اصلا دوست ندارم ازدواج کنم به من بگویید باید چیکار کنم؟
با سلام
دوست عزیز اینکه شما با دیدن دو مرد با این شرتیط که از نزدبکان بودند لخواهید به همه تعمبم دهید درست نیست له خر حال اشتباهات در انتخاب در زندگب هر فردی اتفاق می افتد ولی اینکه با این پیش فرض بخواهید با ایندتون بازی کنید و در شرایطی که هنوز خواستگار دارید اقدامی نکنید بزرگترین اشتباه است .به هر حال قرار نیست به هر خواستگاری پایخ مثبت داده شود ولی وقت بگذارید شرایط و جوانب را بررسی کنید .و خب با شناخت بیشتر متوجه خواهید شد مورد مناسلی است یا خیر و در برهه ای تحقیقات محلی نقش تعیزن کننده ای دارند .در هر صورت همه را مثل هم نبینید و شاید بهتر باشد حضوری هم مراجعه داشته باشید .تا هم در مورد ملاک ها و اولویت ها به سناخت درستی برسید و هم این ترس و تردید مرتفع شود .در هر حال امیدوارم خوشبخت باشید و زندگی موفقی داشته باشید .