سبک شناسی و موسیقی مجلسی
حتما بارها با عبارت «موسیقی مجلسی» روبهرو شدهاید و احتمالا بارها از خود پرسیدهاید این عبارت دقیقا به چه نوعی از موسیقی اشاره دارد. البته شاید هم هیچ کدام از این اتفاقات برایتان نیفتاده باشد و برایتان سوال هم نشده باشد. در آن صورت هم فرقی ندارد. امروز شما را با این عبارت آشنا خواهیم کرد و یک نمونه استخواندار هم برایتان تدارک دیدهایم. واژگانی که در محدوده سبکشناسی و دستهبندی موسیقی به انواع مختلف به کار میروند، خیلی اوقات برای مخاطب آماتور موسیقی دردسرساز میشوند و یکی از اهداف جدی موسیقی جهان، همیشه این بوده که این دشواریها را برطرف کند؛ لااقل تا حد امکان. علاوه بر این همیشه قصد داشتیم نمونههایی را برایتان معرفی کنیم که کمتر جایی میتوانید ردش را بگیرید. بگذارید اصلا حالا که این فرصت پیش آمده تا درددل کنم، نکتهای را هم متذکر شوم. بارها در نامهها و ایمیلهایی که به دستم میرسد، دیدهام که بسیاری از دوستان خواستار معرفیشدن آهنگسازان یا گروههایی هستند که در دنیای موسیقی اظهر من الشمس هستند و تنها کسی که آنها را نمیشناسد، خواجه حافظ شیرازی است و در عین حال گلایه میکنند که چرا بسیاری از گزینههایی که در موسیقی جهان معرفی میشوند، برایشان ناآشناست. بهتر است در جواب این عزیزان بگویم که اگر قرار باشد ما کسانی را معرفی کنیم که کاملا نامآشنا هستند، اساس این مقاله به چه دردی میخورد؟ پس حاوی چه چیز جدیدی باشد؟
حالا از این غرغرها بگذریم و به کار خودمان برسیم. در این مقاله به شکلی مختصر با موسیقی مجلسی آشنا خواهید شد و بعد هم با یکی از خبرهترین آهنگسازان این حیطه یعنی ادوارد الگار.
موسیقی رفقا
«موسیقی مجلسی» درست مثل عبارت «موسیقی جدی» یکی از اصطلاحاتی است که در دنیای موسیقی کاربرد فراوان دارد و از قضا گستره وسیعی را هم دربرمیگیرد. به همین خاطر گاهی دستهبندی آثار مورد علاقهمان در این حیطهها و ذیل این نامها کار دشواری میشود. این که بخواهیم انتخاب کنیم آن چه را گوش میکنیم باید با چه نامی بخوانیم، گاهی حسابی دردسرساز میشود. شاید در همین ابتدای کار از خود این سوال را بپرسید که اصلا چه نیازی به دانستن این اصطلاحات هست؛ آن هم برای یک مخاطب که هرگز نمیخواهد وارد حیطه موسیقی شود. پاسخ خیلی ساده است. شما برای اینکه یک مخاطب پروپاقرص موسیقی باشید، نیاز دارید مدام خوراک مناسب شنیداریتان را تقویت کنید. به همین خاطر کاملا نیاز است که بدانید چه میخواهید و چه چیزی دقیقا مورد علاقهتان قرار گرفته. اگر این دانش را داشته باشید، در توصیف آنچه میپسندید و به آن حتیاج دارید، به مشکل خواهید خورد و هرگز نخواهید توانست مثلا به یک آرشیویست موسیقی حالی کنید که چه نوع موسیقی میخواهید. بر این اساس در این مقاله تمام سعیمان را کردهایم و میکنیم تا تمامی این موانع کوچک را از میان برداریم تا شما تنها با خیال راحت به موسیقیتان گوش کنید.
برگردیم سر ماجرای موسیقی مجلسی. موسیقی مجلسی در قرون گذشته به خصوص بعد از کلاسیسم به موسیقی دوستان مشهور شد. چرا که گروههای کوچک موسیقی را شامل میشد که غالب آنها از نوازندگان و آهنگسازی تشکیل شده بودند که در یک جمع دوستانه با هم ارتباط داشتند. موسیقی مجلسی در واقع یک ارکستر کوچک شده بود که میتوانست فرمهای موسیقایی فراوانی را پوشش دهد. این فرمها میتوانستند متغیر باشند و با یک ارکستر سمفونیک کامل تفاوت آشکار داشتند. اول اینکه به جای اینکه تعداد نوازندگان بین ۷۰ تا ۱۲۰ نفر باشد، تعداشان از چهار نفر تا حدود ۳۰ نفر متغیر بود. ترکیب سازها هم بر اساس کار آهنگساز تنظیم میشد. یعنی مثلا اگر یک سوییت برای ویولن نوشته شده بود، یک گروه زهی یک سولیست ویولن را همراهی میکردند. همچنین اجراهایی که به یک کوارتت زهی که چهار ساز از خانواده ویولن در آن شرکت دارند و یک کوینتد زهی که پنج ساز زهی آرشهای در آن مشارکت میکنند و الی آخر، میپردازند، زیرمجموعه موسیقی مجلسی به حساب میآیند. پس میبینید که موسیقی مجلسی یک ژانر موسیقایی نیست، بلکه یک قالب برای اجرای یک اثر است که برای مجموعه کوچکی از نوازندگان تنظیم شده. عبارت موسیقی مجلسی از «چمبر میوزیک» گرفته شده و چمبر به معنای سالن یا فضای سربسته است. این موسیقی طبیعتا در یک سالن بسته اجرا میشد و به همین نام هم ماندگار شد. نکته دیگری که میتوان حول این محور عنوان کرد، مستقل و خصوصیبودن گروهی است که به موسیقی مجلسی اشتغال دارند. ارکستر سمفونیکها غالبا یک ارگان ملی هستند و تمامی مراحل آنها از انتخاب نوازندگان تا امور اجرایی و رسیدگی به سالن اجرا، بر عهده دولتهاست و بودجهای برای آنها در نظر گرفته میشود. اما کسانی که در قالب یک ارکستر مجلسی دور هم جمع میشوند، گروهی هستند مستقل که سالن خاصی هم برایشان در نظر گرفته نشده. این نکته را از این جهت متذکر میشوم که تمامی ارکستر سمفونیکها و بسیاری از ارکستر فیلارمونیکهای معتبر در سراسر دنیا، سالنی مخصوص دارند که تمامی اجراها در همان سالن برگزار میشود، مگر آنکه ارکستر به کشور دیگری دعوت شده باشد. خب حالا بهتر است از این موضوع عبور کنیم تا با ادوارد الگار آشنا شویم که یکی از شاخصترین آهنگسازان موسیقی مجلسی است که طی قرن گذشته فعالیت کردهاند.
مردی در آرزوی لایپزیگ
ادوارد الگار یکی از آهنگسازانی است که به شکل خودآموخته به فنون آهنگسازی روی آورد. او در ۱۸۵۷ در انگستان به دنیا آمد. در خانوادهای که موسیقی را میشناخت و با آن آمیخته بود. پدر او نوازنده حرفهای ویولن و یک تکنسین کوککردن پیانو بود و گاهی هم برای کلیسا ارگن مینواخت. خانواده الگار یک خانواده کاملا مذهبی بود. آنها در میان جامعه پروتستان انگستان، مذهب کاتولیک داشتند. موسیقی در کلیسای کاتولیک یک ستون همیشگی بوده و هست. پس طبیعی است که آشنایی الگار با موسیقی هم به شدت با موسیقی کلیسایی آمیخته باشد. کاتولیک بودن الگار را هم که کنار بگذاریم، نقش کتابخانه کلیسای منطقهشان را نمیتوان در آشنایی او با اصول تئوریک موسیقی نادیده گرفت. الگار به روش پدرش از نوازندگی ویولن کارش را آغاز کرد تا شروع نوجوانیاش هر منبعی را که بتوان دانستههای او در تئوری موسیقی بیشتر کند، مطالعه میکرد. امید الگار به این بود که بعد از تمام کردن تحصیلات متوسطهاش به کنسرواتوار لایپزیک در آلمان برود. اما این آرزو هرگز برآورده نشد، چرا که پدرش استطاعت مالی لازم برای فرستادن ادوارد به کنسرواتوار لایپزیگ را نداشت. اما این موضوع مانع از آن نشد که او فعالیتش را نیمهکاره رها کند. اما درس را نیمهکاره رها کرد. او در ۱۸۷۲ از مدرسه بیرون زد و بعدها در بیوگرافیاش اشاره کرد که با آن نظام ناکارآمد نمیتواند درس بخواند و ترجیح میدهد انرژیاش را روی موسیقی بگذارد؛ حتی با اینکه نتوانسته بود به آلمان سفر کند. او بلافاصله اولین شغل دم دستش را انتخاب کرد تا قدری درآمد داشته باشد. الگار در یک دفترخانه به عنوان کارمند مشغول به کار شد، اما آنجا هم نتوانست زمان زیادی را صرف کند. خیلی زود از دفترخانه هم بیرون آمد و در مغازه پدرش به آموزش ویولن و پیانو پرداخت. رویای آهنگسازی در او فواره میزد و او را هر روز بیشتر امیدوار میکرد. اولین قطعاتش را که البته هرگز به مخاطبان عرضه نشد، در همان سالها نوشت و رهبری ارکستر را هم نزد یکی از استادان محلی آموخت. بسیاری از استادانی که با الگار کار کرده بودند، بر این عقیده استوار بودند که او میتواند سولیست بسیار قهاری در نوازندگی ویولن باشد، اما خود الگار آن قدر درگیر با آهنگسازی بود که به هیچ وجه به این موضوع فکر نمیکرد. شاید همین موضوع هم باعث شد او بسیار دیرتر از آنچه باید شناخته شود؛ تقریبا بعد از مرگش. او هرگز سودای چیز دیگری را به خود راه نداد مگر موفقیت در آهنگسازی.
الگار و موسیقی مجلسی
ادوار الگار که البته بهتر است او را سر ادوارد الگار بنامیم، چون به این مقام مفتخر شده بود، در ۱۸۸۰ بالاخره لایپزیگ را تجربه کرد. البته در آن سالها او دیگر یک آهنگساز به حساب میآمد و آثاری از او در انگلستان شنیده شده بود. او در آلمان به شدت تحت تاثیر موسیقی شومان و واگنر قرار گرفت. همچنین برامس تاثیر فراوانی روی او گذاشت و ایدههایش برای آهنگسازی را غنیتر ساخت. الگار در سالهای ابتدایی قرن بیستم قرار گرفته بود و هر چند سن و سالش هر روز بالاتر میرفت و کمتر شناخته میشد، اما نهایت تلاشش را برای رسیدن به هدفش میکرد. موسیقی مجلسی برای او یک امید بزرگ به حساب میآمد. اگر نمیتوانست مثل همتایان تراز اولش سمفونیهای پرهیمنه خلق کند، در عوض میتوانستند با گروههای کوچک عالیتش را ادامه دهد. الگار در در تمام طول دوران فعالیتش دو سمفونی بیشتر ننوشت. اما آثار بیشماری در حیطه موسیقی مجلسی خلق کرد که مورد توجه فراوان قرار گرفتند. درست در آخرین سال قرن نوزدهم او مهمترین اثرش یعنی «انیگما وریِشن» را نوشت که در موسیقی مجلسی آن روز انگستان بیرقیب به شمار میآمد. با شروع قرن بیستم او توانست از تکنولوژی نهایت استفاده را ببرد. او جزو اولین آهنگسازانی بود که در این حیطه آثارش را روی صفحه ضبط کرد. بعد از ۱۹۲۵ و با اختراع میکروفون، الگار تصمیم گرفت آثارش را به ثبت برساند و شاید اگر این کار را نکرده بود، برای همیشه از تاریخ محو میشد. چون الگار بسیار دیر درک شد. گرایشات موسیقایی او به شدت به نحوه پرداخت موسیقی در اروپای مرکزی مربوط بود و کمتر حالوهوای انگلیسی داشت. به همین خاطر در کشورش بسیار دیر شناخته شد. الگار یک آهنگساز خودآموخته بود که هرگز نگاهش به موسیقی به مرزهای جغرافیایی محدود نبود. او به وفور در جشنوارههای موسیقایی فعالیت میکرد؛ چه به عنوان نوازنده یا صحیحتر بگوییم سولیست ویولن و چه به عنوان آهنگساز. آغاز قرن بیستم برای او امیدی تازه برانگیخت. توانست برخی آثارش را در آلمان و ایتالیا اجرا کند و همین موضوع باعث شد او کمکم از دیر خود بیرون بیاید و به عنوان یک آهنگساز بینالمللی شناخته شود. سر ادوارد الگار اکنون جزو نامهایی است که هرگز از تاریخ موسیقی و تاریخ معاصر پاک نخواهد شد. او بدون شک یکی از پدیدههای قرن بیستم است و این دشوار است که میان غولهای مدرنیست قرن بیستمی که دنیا را زیر و رو کردند، دوام بیاوری؛ ولو با شناختهشدن پس از مرگ. اریک ساتی فرانسوی هم دقیقا چنین سرنوشتی را از سر گذراند، اما جاودانه شد. الگار در نهایت در ۱۹۳۴ درگذشت.
مقاله های بیشتر در رابطه با این موضوع را در سایت مشاوره قبل ازدواج ببینید
مشاوره در برترین مراکز مشاوره مورد تایید کانون مشاوران ایران
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.