عاشق شدن پیش از ازدواج یا پس از آن؟ یکی از دغدغه های یک فرد مجرد این است که آیا باید اول عاشق شد و بعد ازدواج کرد و یا اول ازدواج کنیم و پس از آن عشق خود به خود به وجود می آید؟
عاشق شدن پیش از ازدواج
بسیاری از زوج ها را دیده ایم که با وجود عشق زیادی که نسبت به یکدیگر داشته اند، پس از ازدواج رابطه سردی را تجربه می کنند یا حتی ازدواج آن ها به جدایی می رسد؛ در حالی که زندگی مشترکِ دختر و پسری که به صورت سنتی و بدون علاقه ی قبلی، ازدواج کرده اند بسیار موفق و شاد است.
در این مقاله قصد داریم، در مورد عشق قبل از ازدواج و بعد از ازدواج صحبت کنیم و علت هایی که می تواند روی پایداری یا عدم پایداری ازدواج موثر باشد.
انواع عشق از دیدگاه روانشناسی
عشق یک مفهوم انتزاعی است و توصیف آن با کلمات بسیار دشوار است و در واقع هیچ نظریه یکتا و عمومی در مورد ماهیت عشق وجود ندارد و هر فرد دیدگاه متفاوتی نسبت به آن دارد. یکی از نظریه های مهم در این مورد که عشق را به ۸ نوع متفاوت دسته بندی می کند، نظریه مثلثی عشق یا نظریه استنبرگ است.
از نظر استنبرگ عشق از سه مولفه مهم و اساسی تشکیل می شود که هر ترکیبی از این مولفه ها یک نوع از عشق را به وجود می آورد. این سه مولفه عبارتند از:
صمیمیت
به ساده ترین بیان، صمیمیت به معنی احساس نزدیکی و پیوند بین دو نفر و در میان گذاشتن خصوصی ترین و عمیق ترین احساسات و افکارشان با هم است.
اشتیاق و شور جنسی
این مولفه بیانگر اشتیاق و تمایل جنسی نسبت به فرد مقابل می باشد.
تعهد
این مولفه به این معنی است که فرد خود را در برابر طرف مقابل مسئول می دانند و در پستی و بلندی ها به او وفادار و متعهد باشد.
۸ دستاورد مثلت عشقی
همان طور که گفته شد، از دیدگاه استنبرگ این سه مولفه شبیه راس های یک مثلث هستند و ترکیب و میزان هر کدام نوعی عشق را به وجود می آورد. ۸ ترکیب این سه مولفه به صورت زیر می باشد.
۱-فقدان عشق:
زمانی که مولفه های سه گانه عشق در بین دو فرد بسیار کم رنگ و ضعیف باشد یا اصلا وجود ندارد، حالت فقدان عشق ایجاد می شود. این نوع ارتباط معمولا بین دو فرد مثل همکار که روابط رسمی دارند وجود دارد و برای یک زندگی زناشویی بسیار خطرناک می باشد.
۲- شیفتگی (دلباختگی):
در این نوع عشق فقط مولفه شور و اشتیاق وجود دارد. فرد در این حالت به صورت افراطی جذب فرد مقابل می شود و در ذهن خود از او شخصی ایده آل می سازد، بدون این که صمیمیت و تعهدی وجود داشته باشد. این نوع عشق به خاطر برانگیختگی روانی و فیزیولوژی ایجاد می شود و بعد از وصال می تواند پایان گیرد و حتی به نفرت تبدیل شود.
۳- دوست داشتن:
زمانی که صرفا مولفه صمیمیت وجود دارد و بین دو فرد احساس همدلی، رفاقت، نزدیکی و هیجانات مثبتی وجود دارد که با اشتیاق جنسی و تعهد همراه نیست. این حالت مانند رابطه عمیق دو دوست صمیمی می باشد.
۴- عشق پوچ (تهی):
عشق پوچ زمانی به وجود می آید که مولفه های صمیمیت و شور وجود ندارد و فقط تعهد در میان است. زوج هایی که رابطه عاطفی و هیجانی خود را از دست داده اند، به هم عادت کرده اند و یا به دلیلی مثل فرار از تنهایی با هم می مانند، این حالت را تجربه می کنند.
۵- عشق رمانتیک:
ترکیب صمیمیت و اشتیاق که دو جنبه جذابیت فیزیکی و عاطفی را در بر می گیرد، عشق رمانتیک را می سازد. در این نوع عشق طرفین نسبت به هم احساس نزدیکی و پیوند می کنند و بدون ترس از قضاوت و یا طرد شدن در مورد عقاید و افکار و احساسات خود صحبت می کنند و همچنین اشتیاق و شور در این ارتباط وجود دارد. این ارتباط به دلیل عدم تعهد می تواند دوام کمی داشته باشد.
۶- عشق رفاقتی:
ترکیبی از صمیمیت و تعهد نیز می تواند عشق رفاقتی را ایجاد کند. در این نوع عشق تعهد و صمیمیت بالایی وجود دارد اما رابطه و رفتار شهوانی خیلی کم رنگ بوده و یا اصلا وجود ندارد. این نوع عشق بین دو همکار که سالها با یکدیگر کار کردهاند یا بین یک زوج که دارای فرزندانی هستند مشاهده میگردد، همچنین عشق های آرمانی که تداوم پیدا می کنند می تواند به عشق رفاقتی تبدیل شوند.
۷- عشق ابلهانه:
ترکیب اشتیاق و تعهد، بدون وجود صمیمیت این نوع عشق را به وجود می آورد. در این نوع عشق فرد صرفا به خاطر جاذبه های جنسی و اشتیاق فیزیکی به طرف مقابل جذب می شود و بدون اینکه رابطه ای صمیمانه و عاطفی بین آن ها شکل گیرد، به یکدیگر متعهد می شوند. استرنبرگ معتقد است دراین حالت افراد در نگاه اول عاشق یکدیگر میشوند و خیلی زود بدون اینکه همدیگر را بشناسند به داشتن یک رابطه طولانی متعهد میگردند. این عشق خیلی شدید و غالبا وسواس گونه است و اغلب اوقات این هیجانات شدید به صورت سریع فروکش می کنند.
۸- عشق کامل (آرمانی):
در عشق آرمانی که ترکیبی از سه حالت صمیمیت، اشتیاق و تعهد است، شخص، طرف مقابل خود را به عنوان یک انسان دوست دارد، به او احترام میگذارد و به او متعهد است و از طریق برقراری ارتباط درست با او احساس نزدیکی میکند. این نوع رابطه که همراه با تعهد و وفاداری است، در اوج لذت بدون احساس گناه تجربه میشود. استرنبرگ معتقد است که رسیدن به این حالت بسیار ساده تر از نگه داشتن آن است.
با توجه به موارد گفته شده، عشق زمانی در مسیر درستی قرار دارد که هر سه مولفه مثلث عشق در آن وجود داشته باشد؛ عدم وجود یکی از مولفه ها در رابطه ی شما می تواند باعث ایجاد مشکلاتی شود و جای خالی آن مولفه نیز به شدت احساس خواهد شد؛ برای مثال زمانی که در رابطه اشتیاق جنسی و صمیمیت وجود دارد، جای خالی تعهد احساس خواهد شد. بنابراین فردی که خود را عاشق می داند نباید خیانت کند و بی تعهدی داشته باشد و یا فقط به فکر مسائل جنسی و شهوانی باشد.
عاشق شدن قبل ازدواج
دختر و پسری را تصور کنید قبل از ازدواج مولفه صمیمیت و اشتیاق را دارند، تصمیم به ازدواج می گیرند و مولفه سوم یعنی تعهد را نیز وارد رابطه خود می کنند، در نتیجه سه راس مثلث کامل می شود، آیا این اتفاق ضامن موفقیت این ازدواج خواهد بود؟
در جواب این سوال باید گفت، عشق قبل از ازدواج ضامن موفقیت و خوشبختی دو نفر نیست. همان طور که قبلا هم گفته شد، نگه داشتن عشق آرمانی نسبت به وجود آمدن آن بسیار دشوارتر است و نیازمند تلاش متقابل می باشد.
احتمالا در اطرافیان خود زوجی را دیده اید که با وجود رابطه عاشقانه قبل از ازدواج، بعد از ازدواج دچار تعارضات و مشکلاتی می شوند و به نظر می رسد که عشق آن ها از بین رفته است؛ اما دلیل این اتفاق چیست؟
باید گفت تنها معیار موفقیت در ازدواج عشق نیست، تلاش برای حفظ عشق و زندگی مشترک بسیار مهم تر خواهد بود. دلایلی که می تواند باعث کم رنگ شدن عشق بعد از ازدواج شود عبارتند از:
-
مسائل و مشکلات مالی و اقتصادی:
- تنش، استرس و نگرانی های مالی، شغلی و اقتصادی باعث تحلیل انرژی و توان فرد می شود، در نتیجه معاشرت با همسر نیز خود به خود کاهش پیدا می کند. این اتفاق باعث ایجاد فاصله عاطفی بین زوج می شود و عشق را کم رنگ می کند.
عدم مراقبت از رابطه عاطفی
بعضی از افراد تصور می کنند، ازدواج کردن و کارهایی که برای یکدیگر انجام می دهد نشان دهنده علاقه و عشق آن ها به یکدیگر است و تاثیرات مثبت ابراز عشق کلامی را نادیده می گیرند. وقتی زوجین وقت کم تری به هم اختصاص دهند و به ابراز علاقه کلامی اهمیت ندهند، به مرور عشق در رابطه شان کم رنگ خواهد شد.
-
صحبت نکردن با یکدیگر
زمانی که طرفین احساس می کنند حرفی برای گفتن به هم ندارند و در مورد اتفاقات روزمره با هم صحبت نمی کنند، در واقع علامت هشدار دهنده ای از وضعیت نامطلوب رابطه شان را نشان می دهند. زمانی که هیچ گونه گفت و گویی بین زوج نباشد، عشق نیز کم رنگ شده و رابطه در معرض آسیب قرار می گیرد.
-
دروغگویی و پنهان کاری
یکی از مشکلاتی که می تواند به رابطه و عشق شما لطمه وارد کند، پنهان کاری و دروغ گفتن است. این دو مورد به شدت آسیب زا بوده و باعث عدم اعتماد طرف مقابل می گردد؛ بی اعتمادی نهایتا منجر به دورشدن و فاصله گرفتن زوج از هم شده و عشق بین آن ها را کم رنگ می سازد.
-
مشکلات حل نشده و بحث های تکراری
در هر رابطه و ازدواجی مشکلاتی وجود دارد، اما باید این مشکلات به طور صحیح حل و فصل شود؛ زمانی که طرفین نتوانند مشکلات خود را به روشی درست حل کنند، بحث ها و مشکلات تکراری به وجود خواهد آمد که باعث ایجاد تنش و خشم در رابطه می شود، در نتیجه عشق نیز کاهش پیدا می کند.
یکی از روش هایی که می تواند به حل مشکلات حل نشده و تکراری در رابطه کمک کنند، مراجعه به یک زوج درمانگر مجرب می باشد.
-
رویاپردازی بیش از حد
تخیلات و رویاپردازی های بیش از حد در مورد عشق باعث فاصله گرفتن از واقعیت های موجود می شود. زندگی پر از واقعیت های تلخ است که هیچ کس در رویاپردازی خود آن ها را در نظر نمی گیرد؛ برای مثال در رویاپردازی شما معشوق خود را فردی بی عیب و بدون اشتباه در نظر می گیرید، در صورتی که همه انسان ها در واقعیت دچار اشتباه می شوند و نقاط ضعفی دارند.
رویاپردازی بیش از حد باعث می شود، شما در مواجهه با واقعیت هایی که دوست ندارید، احساس شکست و سرخوردگی داشته باشید و همسر خود را مقصر بدانید، در نتیجه از او فاصله گرفته و عشق بین شما کاهش پیدا می کند.
-
انتظارات و توقعات زیاد
توقعات بیجا و انتظارات بیش از حد از طرف مقابل باعث ایجاد مشکلات زیادی می شود. این انتظارات مانند سمی برای رابطه زناشویی بوده و باعث کاهش عشق و آسیب وارد شدن به رابطه می شود.
عشق بعد از ازدواج
آیا اگر قبل از ازدواج فرصتی برای عاشق شدن و ازدواج با معشوق خود نداشته باشید و یا با فردی ازدواج کنید که از قبل علاقه ای به او نداشته اید، زندگی مشترک شما محکوم به شکست است و شما هیچ وقت عشق را تجربه نخواهید کرد؟ پاسخ منفی است.
عشق و علاقه می تواند پس از ازدواج نیز شکل بگیرد، به شرطی که قوانین مشخصی را رعایت کنید. اولین مورد این است که در مرحله قبل از ازدواج باید منطقی و اصولی تصمیم بگیرید. ازدواج به خاطر ترس از تنها ماندن یا مسائل جنسی و… می تواند باعث ایجاد مشکلاتی پس از ازدواج شود. ممکن است به خاطر عادت به همسر خود و یا ترس از جدایی و عدم استقلال مالی با او زندگی کنید، اما با این روش حتما از تجربه عشق محروم خواهید شد.
ایجاد عشق بعد از ازدواج یک فرایند تصادفی نیست، بلکه نیازمند تلاش و تعهد متقابل می باشد. برای اینکه بتوانید زندگی عاشقانه ای تجربه کنید و عشق را در زندگی خود ایجاد و تقویت کنید، می توانید از راه کارهای زیر بهره بگیرید.
-
تعریف و تمجید از یکدیگر:
تعریف و تمجید از خصوصیات خوب همسرتان علاوه بر اینکه باعث تکرار آن می شود، منجر به تقویت و بهبود رابطه شما نیز می گردد و به مرور زمان عشق در زندگیتان ایجاد می شود.
-
برقراری صمیمیت فیزیکی:
یکی از راه هایی که باعث ایجاد عشق و علاقه در بین شما می شود صمیمیت فیزیکی است. صمیمیت فیزیک از طریق نوازش کردن، بوسیدن، بغل کردن و ایجاد رابطه جنسی خوب و لذت بخش ایجاد می شود.
-
احترام و درک تفاوت ها:
زمانی که شما تفاوت های شخصیتی و دیدگاه های همسر خود را بپذیرید و به او همانطوری که هست، احترام بگذارید، نه تنها درگیری و تنش در رابطه شما کم تر ایجاد می شود بلکه همسرتان به خاطر احترام گذاشتن شما به او و نظراتش، به شما علاقه بیش تری پیدا خواهد کرد.
-
رشد شخصیتی خود را متوقف نکنید:
کار کردن روی خودتان و شناسایی نقاط ضعف و تبدیل آن ها به نقاط قوت می تواند باعث تغییرات مثبتی در سبک رفتاری و شخصیتی شما شود. زمانی که شما از نظر روانی و روحی در وضعیتی خوبی باشید، رابطه زناشویی شما نیز در وضعیت خوبی قرار خواهد گرفت و انرژی های منفی و تنش ها در رابطه شما به حداقل می رسد. این آرامش در رابطه و رفتار مناسب شما با همسرتان باعث ایجاد عشق و علاقه در بین شما خواهد شد.
-
تلاش برای رشد فردی خود و طرف مقابل:
برخی افراد به خصوص خانم ها، بعد از ازدواج اهداف و آرزوهای خود را کنار می گذارند و استقلال خود را نیز از دست می دهند. در حالی که دنبال کردن اهداف خود و کمک کردن به همسرتان در راه رسیدن به اهدافش باعث ایجاد عشق و علاقه در رابطه شما خواهد شد.
زیرا او شما را فردی مستقل، باهوش می بیند که نه تنها برای آرزوهای خود تلاش می کند، بلکه به اهداف او نیز علاقه و اهمیت نشان می دهید و به او کمک می رساند.
-
درک نیازها و خواسته های یکدیگر:
گاهی نیاز است به جای حدس زدن در مورد نیاز و خواسته همسرتان، مستقیم از او بپرسید که الان به چه چیزی نیاز دارد و یا انتظار دارد چه کاری برایش انجام دهید؟ پرسیدن این قبیل سوالات به شما کمک می کند تا بفهمید در چه شرایطی چه واکنش و رفتاری باید نشان دهید و انتظار توقع مقابل از شما چیست.
-
احترام به یکدیگر:
یکی دیگر از مواردی که می تواند باعث ایجاد و تقویت عشق و علاقه در ازدواج شود، حفظ احترام طرف مقابل می باشد. این موضوع هم می تواند در برخورد و رفتار مستقیم با همسرتان باشد و هم به صورت غیر مستقیم انجام گیرد؛ برای مثال زمانی که شما به خانواده همسرتان برخورد محترمانه ای دارید و با آن ها رفت و آمد می کنید، به طور غیرمستقیم به همسر خود احترام گذاشته اید. این رفتار باعث ایجاد عشق در بین شما می شود.
سخن پایانی عشق پیش از ازدواج و یا پس از آن…
به طور کلی باید گفت که عشق در ازدواج امری ضروری و لازم است و یکی از مولفه هایی است که می تواند باعث موفقیت و خوشبختی در ازدواج شود( چه قبل از ازدواج وجود داشته باشد و چه بعد از آن به وجود بیاید).
اما عشق به تنهایی کافی نیست و نمی تواند تضمینی برای خوشبختی بعد از ازدواج باشد، هر ازدواج ضروریات و نیازهای دیگری نیز دارد. احترام، توجه، امنیت اقتصادی، تعهد و مواردی از این قبیل در موفقیت یا عدم موفقیت ازدواج نقش به سزایی خواهند داشت و فقط وجود عشق نمی تواند جوابگوی این نیازها باشد.
ازدواج های زیادی وجود دارند که بر پایه عشق بنا شده اند و یا حتی عشق پس از ازدواج در بین زوج نهادینه شده است و به زندگی مشترک موفقیت آمیز و شادی تبدیل شده است و برعکس.
در نهایت نمی توان گفت که آیا عشق بعد از ازدواج ماندگارتر است یا قبل از آن؛ این امر کاملا نسبی است و به ویژگی های شخصیتی زوج و برداشت آن ها از مقوله عشق و ازدواج بستگی دارد. تعهد اخلاقی، احترام، مسئولیت پذیری، درک متقابل، تلاش و مراقبت از رابطه می توانند روی ماندگاری عشق اثرگذار باشد.
دوست داشتن همسر آینده
” برای من عشق تو زندگی خیلی مهمه، اگه نتونم عاشق همسرم باشم زندگی واقعا برای کسالت بار و غم انگیزه!
راستش خیلی دوست دارم قبل و بعد ازدواج هر دو حالت عاشق همسرم آینده می باشم.
هر دو تا حالت هم یه کم ریسک داره! ممکنه تو دوره دوستی عاشق کسی باشم اما بعد ازدواج کم کم عشق و دوست داشتن همسر آینده م کم رنگ شه؟
یا اینکه الان هیچ حسی بین من و اون نباشه و بعد ازدواج این عشق بین مون تجربه شه؟! کاش می شد این چیزارو پیش بینی کرد!”
تقریبا تمام افرادی که می خواهند ازدواج کنند، قبل از ازدواج درمورد تجربه عشق و دوست داشتن همسر آینده خود ملاک ها و تصوراتی دارند.
دوست داشتن همسر آینده، برای اکثر افراد یکی از دغدغه های فکری دوره قبل از ازدواج است. این موضوع بخصوص برای افرادی که در گذشته عشق یا شکست عشقی را تجربه نموده اند بیشتر به چشم می آید.
نگرانی هایی از این دست که ” ممکنه نتونم دوستش داشته باشم، ممکنه هیچ وقت نتونم عشق قبلیم رو فراموش کنم و همش با اون مقایسه ش کنم” در صحبت های این افراد شنیده می شود.
نمی تونم به همسرم علاقه مند شم
مسلما زندگی در کنار فردی که هیچ احساسی به او ندارید برای تان سخت و طاقت فرسات. در این حالت ممکن است احساسات ناخوشایندی را تجربه کنید.
به عنوان مثال اگر همسرتان به شما عشق بورزد اما شما به او علاقه مند نباشید ممکن است در مقابل او احساس عذاب وجدان، حس گناه، سرزنش خود و یا حتی ترحم را تجربه کنید.
واکنش افراد در این شرایط نیز متفاوت است: عده ای ممکن است تجربه عشق به همسرشان را دست نایافتنی بدانند و با سرگرم کردن خود به کار یا فرزندان از رو به رو شدن با این موضوع اجتناب کنند.
عده ای دیگر نیز ممکن است با افسردگی، غم و نا امیدی به این موقیت واکنش نشان دهند. تلقین به خود و تلاش برای دوست داشتن همسر نیز راه کار مقابله ای بعضی از افراد در چنین شرایطی است.
معمولا اکثر افراد در ابتدای ازدواج و سال های اولیه زندگی مشترک، هیجان و عشق بیشتری نسبت به یکدیگر تجربه و ابراز می کنند و با گذشت زمان از کم رنگ شدن علاقه میان خود ابراز ناراحتی می کنند.
اما آیا تجربه مجدد عشق به همسرمان امکان پذیر است؟ چگونه می توان هیجان و عشق اولیه را به زندگی برگرداند؟
تزریق هورمون عشق به زندگی مشترک
خوشبختانه تجربه عشق و دوست داشتن همسر موضوعی ناممکن یا غیر قابل دست یابی نیست و با رعایت تکنیک های زیر می توان به آن دست یافت.
-
چرا همسرم را دوست ندارم
اگر خواهان تجربه عشق هستید و همسرتان را نیز فردی شایسته می دانید اما همچنان احساسی به او ندارید، قبل از هر چیز به بررسی چرایی این موضوع بپردازید.
درگیری ذهنی تان با خاطرات یا تجربه عشق گذشته و یا ارتباط فعلی مجازی یا حضوری با یک دوست، همکار، یا همکلاسی که برای تان جذاب است.
و همچنین مقایسه همسرتان با همسر خواهر بردارها و یا حتی افسردگی و مشکلات جنسی می تواند یکی از دلایل فاصله عاطفی با همسرتان باشد.
برای بررسی عمیق تر این مشکلات و پیدا کردن راه حلی مناسب می توانید از یک روانشناس با تجربه کمک بجویید.
-
معمولا جذابیت زن و مرد
در ابتدای دوره ی دوستی یا زندگی مشترک منجر به آزاد شدن هورمون هایی در مغز می شود که به زندگی و احساسات مان هیجان می دهد.
بنابراین می توان با کمک هورمون عشق دوباره سرزندگی و هیجان را به رابطه برگردانیم. اما چگونه؟
تجربیات هیجان انگیز و مشترک شما و همسرتان می توان باعث ترشح هورمون های خاصی شود که در ابتدای رابطه تجربه می کردید.
پس با تدارک دیدن برنامه ها یا فعالیت های مشترک و هیجان انگیزی که هر دو از انجام آن لذت می برید علاوه بر باهم بودن و صمیمیت به رابطه تان رنگ و بوی تازه ای بدهید.
-
دلتنگی و فاصله
داشتن فاصله فیزیکی محدود ( با هدف مسافرت یا کار) می تواند از میزان فاصله روان شناختی تان بکاهد و به دلتنگی و صمیمیت بیشتر منجر شود.
البته به این موضوع نیز توجه کنید که فاصله گرفتن نباید طولانی شده و یا به یک عادت تبدیل شود.
عشق قبل از ازدواج خوب است یا بد؟
با توجه به پیشرفت های جامعه و عوض شدن نسل ها و طرز تفکرشان، نحوه و شیوه های همسریابی عوض شده و نوع ازدواج ها از حالت سنتی خارج و به شیوه های امروزی انجام می پذیرد.
به گونه ای که دختران و پسران خود حق انتخاب داشته و می توانند با فردی ازدواج کنند که دوستشان داشته و از هر نظر به همدیگر شبیه هستند البته با شرط آنکه احساسی برخورد نکرده و درباره فرد مورد نظر فکر کنند و عقل را در انتخاب خود دخالت دهند. بنابراین به نظر می رسد که اینگونه ازدواج ها می تواند سرانجام بهتری داشته باشد.
انتخاب صحیح همسر
اما متاسفانه در اکثر موارد شرط لازم برای خوشبختی در این نوع ازدواج که همان تصمیم نگرفتن احساسی می باشد، اجرایی نشده و این ازدواج ها در ذهن عموم شکل بدی را گرفته است.
درصورتی که اگر با انتخاب صحیح همراه باشد می تواند یک زندگی خوب را رقم بزند. برخی معتقدند که عشق بعد از ازدواج پدید می آید اما چقدر زیبا است که این عشق وجود داشته و بعد از زندگی مستحکم شود! عشق قبل از ازدواج به منزله آشنایی دختر و پسر است.
این آشنایی میبایست به منظور شناخت و به قصد ازدواج باشد زیرا هر قصدی غیر از این مردود بوده و سرانجامی خوب را برای آنان در پی ندارد. بنابراین توصیه اکید مشاوران به والدین بر این است که به صحبت های فرزند خودشان دربراه فرد مورد نظرشان برای ازدواج گوش دهند سپس در آن زمینه همفکری دهند زیرا آنان بدون دخالت احساسات می توانند تصمیم گیری کرده و بهترین راه را پیش روی فرزندشان بگذارند.
منبع: ۱-مرکز مشاوره ستاره ایرانیان ۲-بررسی اثر بخشی مشاوره قبل ازازدواج در نگرش به ازدواج ونگرش به عشق جوانان، جهانبخش طهماسبی، ۱۳۹۶٫ ۳-رابطه میان عشق رمانتیک و تحقق ارزش های زوجیت، ابوتراب طالبی، سیمین ویسی، ۱۳۹۱٫
در مورد موضوعات زیر کامنت بگذارید:
- عشق قبل ازدواج یا بعد ازدواج
- عشق و ازدواج دکتر هلاکویی
- عشق قبل از ازدواج در اسلام
- علامت عشق
- عشق قبل از ازدواج
- شروع عشق
- متن عشق و ازدواج
- ازدواج با عشق
چه زمانی برای اولین بار بگوییم “دوستت دارم”؟
ازدواج سن کم چه عواقبی دارد؟ معایب و مزایا
عشق باید یک خیابان دو طرفه باشد
سوالات متداول
۱ - صمیمیت و دوست داشتن همسر آینده تحت چه شرایطی ممکن است کم رنگ شود؟
معمولا افراد بعد از چند سال زندگی مشترک از کم شدن علاقه و هیجان در زندگی خود ابراز ناراحتی می کنند. عوامل زیادی در کم رنگ شدن عشق و علاقه ابتدای زندگی و یا دوره دوستی تاثیر گذار است. از جمله این عوامل می توان به موارد زیر اشاره نمود: سوء تفاهم و مسائل حل نشده ای که باید با صحبت کردن آن ها را برطرف ساخت. مقایسه همسرمان با اقوام یا افراد جدیدی که با آن ها رو به رو می شویم ( و یا مقایسه او با افرادی که زندگی خود را در فضای مجازی به اشتراک می گذارند). دل مشغولی زیاد نسبت به کار، مسائل اقتصادی و تربیت فرزندان و دور شدن از یکدیگر. تعبیر و تفسیر محبت همسرمان به وظیفه فاصله جسمی و جنسی ( به آغوش نگرفتن یکدیگر یا دست در دست هم ندان و...) مشکلات روانشناختی ( افسردگی، مشکلات جنسی و..)
۲ - چگونه می توان علاقه و دوست داشتن نسبت به همسرمان را زنده کنیم؟
اگر دچار رخوت یا کسالت و احساس تکراری بودن رابطه و فاصله عاطفی نسبت به همسر خود هستید با رعایت نکات زیر می توانید به تجره عشق مجدد دست یابید: زنده نگه داشتن خاطرات مشترک: به عنوان مثال با رفتن به همان سینمایی که اولین بار با همسرتان آشنا شده اید، نگاه کردن به عکس های یادگاری و صحبت کردن از خاطرات شیرین تان می توانید همان احساس و هیجان شدید گذشته را در ذهن خود تداعی کنید. تجربیان هیجان انگیز: داشتن تجربیات مشترک و هیجان انگیز و ترشح هورمون های خاصی در مغزتان می تواند باعث سرزندگی بیشتر و رهایی از دام رخوت در رابطه گردد. دلتنگی: به خود و همسرتان فرصت دلتنگ شدن بدهید با این کار بیشتر قدر لحظه های با هم بودن را خواهید دانست. کمک های تخصصی روانشناسی: با کمک روانشناسان و مشاوران می توانید در درک علت و ریشه ی عدم بی علاقگی نسبت به همسرتان و یافتن راه حل برای این مشکل، بهتر عمل کنید.
۳ - بی علاقگی نسبت به همسر آینده معمولا به چه هیجانات و احساساتی منجر می شود؟
مسلما زندگی با کسی که به او عشق و علاقه نداریم علارغم تمام خوبی ها و صفات پسندیده اش باعث احساسات ناخوشایندی در ما خواهد شد. از جمله این احساسات می توان به عذاب وجدان، حس گناه و سرزنش خود و یا افسردگی و ناامیدی از وضع موجود اشاره نمود. واکنش افراد نیز از تسلیم شدن و مقصر دانستن تقدیر و سرنوشت تا تلاش کردن برای تغییر اوضاع متفاوت است.
۴ - راز علاقه و عشق پایدار همسر آینده در چیست؟
بر اساسا تحقیقات مختلف عوامل زیر در پایداری علاقه و دوست داشتن همسر آینده و نیز رضایت از زندگی مشترک نقش بسزایی دارند: کشش جنسی و روحی احترام و توجه مودبانه نسبت به همسر لذت بردن و تنظیم برنامه های زندگی بر اساس باهم بودن پذیرش و شناخت همسر اعتماد هم دلی
سلام من یه دو.ست دخترم الا یه چند وقتیه باهم د.ستیم من خیلی میخوامش بهش وابسته شدم عاشقشم ولی نمیدونم عشق یا هوس من۱۹ سالمانم منو میخواد تا حالا در مورد رابطه جنسی صحبت نکردم و خلیلی دوس دارم پیشم باشه همیشه بهش فکر میکنم مثلن الان کجاست داره چیکار میکنه مواظب خودش هست یانه میخوام بدونم اینا عشق یا هوس
با سلام
جاذبهی جسمانی، گاهی اوقات، میتواند پرده از چهرهی احساس مشترک بردارد تا بفهمیم آنچه تاکنون عشق میانگاشتهایم در واقع چیزی جز هوس نبوده است. کاملا چشم پوشیدن از تمام نشانههای هشدار دهنده و نادیده گرفتن آنها – مبنی بر اینکه دو نفر برای هم ساخته نشدهاند- امری چندان غیرعادی نیست؛ چون بدنِ آنها را سراسر هورمونهای داغ و سوزان گرفته است. پس این ۱۰ نشانه را بخوانید تا پیببرید تفاوت میان عشق حقیقی و ماندگار با هوس زودگذر در چیست.
۱. شما هیچوقت با هم دربارهی زندگی واقعی صحبت نمیکنید
صحبت کردن دربارهی آینده و مشکلات زندگی واقعی بخشی از یک رابطهی معنادار است. اگر فقط پای افکار هوسآلود در میان باشد، آنوقت بسیار محتمل است که نخواهید دنیای واقعی را در هوای نفستان دخالت دهید؛ در نتیجه هر دوی شما از موضوعات معنادار برای گفتوگو پرهیز خواهید کرد.
۲. پاک دیوانهی زیبایی حیرتانگیزش شدهاید
اگر تمام آنچه فکرتان را مشغول کرده است اندام متناسب و ظاهر دلفریب و حیرتانگیز او باشد، ممکن است بعضی از مهمترین جنبههای شخصیتیاش را نادیده بگیرید. قطعا در یک رابطهی ماندگار چیزهای بیشتر و مهمتری از ظواهر وجود دارد، پس کمی عمیقتر پیش بروید و ببینید چه در مییابید.
۳. هیچ وقتِ مفیدی را با هم نمیگذرانید
تفاوت میان عشق و هوس در چیست؟ خیلی راحت میشود تحریک شدن را با عشق اشتباه گرفت. شاید در این برهه حرفزدن نوعی کسالت و وقت تلف کردن بهنظر برسد، ولی اگر با هم حرف نزنید پس از چه راه دیگری میتوانید نسبت به یکدیگر شناخت پیدا کنید؟
۴. تمام دلواپسیها، ترسها و نگرانیهایتان را سرکوب میکنید
احتمالا به چند نکته دربارهی او پی بردهاید که باعث شده باشد فکر کنید این آن شخصی نیست که میخواهید، ولی سریعا آن افکار را پس میزنید تا لحظهی شما را خراب نکند. این هوس است که بر ذهنتان فائق آمده است، ولی، نهایتا، مجبور خواهید شد به تمام آن نگرانیها و ترسهایی که نسبت به او دارید توجه کنید.
۵. دیگر هیچ مشکل یا راز خصوصی را با هم در میان نمیگذارید
در یک رابطهی معنادار دوستی همسطح شور و هیجان قرار میگیرد، پس اگر برای در میان گذاشتن مشکل یا راز خود آمادگی ندارید، این یعنی او برایتان صرفا حکم یک عاشق را دارد و نه شریک واقعی زندگی.
۶. برای هیچکس دیگری وقت ندارید
اگر هوستان نسبت به کسی تا مرز علاقمندی افراطی و جنون پیش رفت، پس بدانید رابطهیتان سالم نیست. آیا او را به دوستان و خانوادهیتان معرفی کردهاید؟ اگر نکردهاید، پس دلیلاش این است: تنها مکانی که میخواهید با او باشد داخل اتاقخواب است.
۷. بعد از نزدیکی دور و بر هم نمیپلکید
یکی از شاخصههایی که نشان میدهد در یک رابطه هوس از عشق مهمتر شده است، اتفاقی است که صبح روز بعد میافتد. آیا طرف میگوید: «بسیار ممنونام، بار بعد میبینمات» یا دستکم صبحانه را با شما میخورد؟
۸. به نظر میرسد تمام گفتوگوهایتان اشارهها و کنایاتی عشوهگرانه و هوسانگیز است
آیا تجربهی اتاقخواب تنها چیزی است که از آن حرف میزنید؟ اگر تک تک گفتوگوهایی که دارید به عشوهگری و مباحث جسمانی ختم میشود، پس این هوس است و نه عشق. عشقورزی بینظیر و نزدیکی مهم است، ولی نباید محور تمام گفتوگوها باشند و قطعا تنها اساس یک رابطهی معنادار واقعی نیستند.
۹. از شیوهی رفتارتان احساس گناه میکنید
خیلی محتمل است، وقتی او کنارتان نیست، احساس خوشآیندی نسبت به خودتان نداشته باشید چون در اعماق قلبتان میدانید که احساستان حقیقی نیست. به ندای قلبتان گوش کنید و نگذارید هوس بر زندگیتان حکمرانی کند.
۱۰. هیچوقت باهم جایی نمیروید
تفاوت میان عشق و هوس در چیست؟ عشق یعنی شریک شدن هرچیزی با هم؛ که شامل رفتن به جاهای مختلف و دیدار آدمها هم میشود. اگر بهنظر میرسد کانون رابطهیتان اتاقخواب است و نقطهی برجستهی تمام قرارهایتان همان جا است، پس یقینن پای چیز دیگری در میان است که شما به آن توجه ندارید موفق باشید
سلام من الان دوماه با یه یه دختر دوست شدم می خوام بدونم عشق یا هوس دوسش دارم خیلی اونم دوسم داره تو حرفام باهم دلش میخواد پیشم باشه تو بغلم باشم زیاد قوربون صدقه میره منم همینجوری دلم میخواد بوش کنم بوسش کنم و تا حالادر مورد رابطه جنسی صحبت نکردم باش موقعی باش صحبت میکنم دلم می خواد پیشم باشه در مورد ایندمون حرف میزنیم میخوام باش ازدواج کنم می خوام بدون عشق یا هوس
با سلام وقتی هوس است که هر وقت می بینیدش به جای اخلاق و یا فتار دوست داشتنی و مورد قبول شما مدام ذهنتون درگیر مسائل جنسی و حسی باشد و ارزیابی که از اندام او دارید برایتان لذت بخش باشد در این حالت هوس است و احساس و کاملا زودگذر و غیر قابل اعتماد و شاید بعد از رفع هیجانات و رابطه جنسی کاملا از بین برود .و به هر حال بهتر وقتی فردی برای ازدواج قرار ایت ارزیابی شود دقت کنید که از او چه می خواهید انتظارات معقول یکدیگر چیست ؟و در هر حال بهتره منطقی تر تصمیم بگیرید .موفق باشید
سلام خوب هستین من دختری ۱۶ ساله از اهواز پسر عمومو دوست دارم ونمیدونم دوسم داره یانه چکار کنم که بفهمه دوسش دارم بقیر از اینکه بش بگم
با سلام .به نظرتون داشتن داشتن علاقه یک طرفه درست است ان هم شما که ۱۶ ساله هستید و در اوج هیجان ها هستید .و خب شاید طبیعی به نظر برسد که انقدر شیفته فردی شوید و دنبال راهکاد ولی به چند نکته توجه کنید اینکه شما چند سال دیگر این ملاک ها را برای ازدواج نخواهید داشت له دلیل پختگی عقلی .داشتن عشق یک طرفه برای فرد بحران ساز است .و اگر بسته به شرایط فرهنگی به فرض توجه مقابل بعد از مطرح کردن شما تمایلی نشان نداد چه ؟این طور با مشکل مواجه خواهید شد .بهتره در این سن به موارد مهمی غیر از ایجاد علاقه توجه کنید و صرفا احساسی قضاوت نکنید امیدوارم خوشبخت باشید
سلام .پسر داییم چند وقتیه اومده خواستگاریم اما من هیچ علاقه ای بهش ندارم و نمیدونم آیا این علاقه بعد از ازدواج به وجود میاد یا نه بدجوری دو دلم از لحاظ اخلاقی و ایمانی پسر خوبیه ولی ظاهرش چندان دلچسب من نیست فقط میخوام بدونم آیا علاقه بعد ا به وجود میاد؟؟
با سلام داشنم ظاهر مناسب برای هر فردی نسبی است و هر فردی ظاهری را قبول می کند که بستگی به شرایط خودش دارد .ولی باید ظاهر به دل بنشیند چون به هر حال این مساله بعدا در رضایت زناشویی نقش مهمی را ایفا می کند .و باید به ان توجه کافی شود .اگر هم می توانید زمان بگذارید گاهی اوقات فردی در ابتدا ممکن است دلخواه شما به عنوان خانم نباشد ولی بعدا با چند جلسه صحبت واقعا شیفته ی او شوید چون خانم خها از طریق شنوایی بیشتر عاشق می شوند .همیشه برای پاسخ منفی دادن زمان خواهید داشت پس تلاش کنید که با هر فردی طوری جوانب را در نظر بگیرید و شرایط را بسنجید که اگر پاسخ منفی دادید فایل این فرد در ذهن شما به صورت منطقی بسته شده باشد و بعدا از تصمیمی که گرفتید پشیمان نباشید .امیدوارم خوشبخت باشد و سعی کنید همه شرایط رو در نظر بگیرید و در ابتدا به خاطر ظاهر فردی رو رد نکنید ولی اگر با چند جلسه صحبت باز حس جلسه اول را داشتید و ظاهر فرد را نپسنیدید دیگر ادامه ندهید چون دچار مشکل خواهید شد .موفق باشید
سلام بنده ساکن تهران هستم ۲۲ سالمه وقتی ۱۷ سالم بود فهمیدم دختر فامیلمون منو دوس داره ولی من اونو نخواستم .پارسال عقد کرد ولی چند ماه بعد جدا اخیرا بهم گفته به خاطر من از نامزدش جدا شده و خیلی به من علاقه داره حتی گفته که یا با من ازدواح میکنه یا خودشو میکشه.از نظر ظاهری و اجتماعی در یک سطحیم واقعا تعحب میکنم چرا اینقدر ازم خوشش اومده.منم میدونم که مهمترین عامل خوشبختی عشقته ولی بابام که دایی دختره میشه شدیدا مخالفه و میگه دختری که شروع کننده رابطه باشه به درد زندگی نمیخوره؟
با سلام در مورد استدلال ایشون و اینکه چرا این حرف رو زدن نمی شود قضاوت کرد و لی خب پدر شما قطعا تربشون از شما بیشتر است و نگران زندگی و اینده شما هستند .از طرفی اون خانم ازدواج ناموفقی داشتند که شاید این برای خانواده شما و حتی شما پذیرفته شده نباشد .البته شاید پدر شما دلیلی دیگر هم داشته باشد که به این نحو بازگو شده است در هر صورت اگر حمایت خانواده ها برای شما اهمیت دارد باید بدانید این مساله و صورت گرفتنش مشکل ساز است وضمن اینکه وقتی دختر خانمی انقدر هیجانی با مساله ای برخورد می کند که یا تو یا هیچکس خیلی شرایط جالبی نخواهد بود با توجه به اینکه تجربه ناموفقی داشتند باید کمی معقولانه تر عمل کنند .و این احساسی تصمیم گرفتن ممکنه دوباره برای ایشون با شکست مواجه شود .در هر حال تصممی گیرنده نهایی خود شما هستید و شاید بهتر باشد ایشون رو متوجه شرایطتتون و مخالفت خانواده کنید که ذهنیت سازی اتفاق نیفتند البته اگر شما به اندازه ایشون تمایل و گرایشی ندارید .موفق باشید
واسم سوال هست که آیا همه ی آدم هایی که ازدواج میکنن ابتدا عاشق می شون ؟ نمیدونم چه درجه ای از دوست داشتن برای ازدواج کافی هست.مثلا اگر طرف از هر نظر منطقی باشه از یک تا صد چه میزان باید یک نفر رو دوست داشت که بشه باهاش ازدواج کرد؟ چقدر عاشق بودن در ازدواج موثر هست؟
با سلام
پاسخ سوال اولتون منفیه چون اتفاقا عشقی که بعد از ازدواج ایجاد شود پایدار تر است .قبل از ازدواج اسمش عشق به اون معنی نیست بلکه بحث به دل نشستن و تفاهم است اینکه فردی با همه منطق به این نتیجه برسد که طرف مقابل مناسب اوست می تواند او را برای یک عمر زندگی بپذیرد و می تواند او را قبول کند .و اینکه این عشق به خاطر ویژگی های مثبت و منفی فردی در کنار هم در طرف مقابل ایجاد شود و افراد صادقانه و غیر مشروط یکدیگر رو بپذیرند و نخواهند یکدیگر رو تغییر بدهند نقش اساسی و مهمی دارد .امیدوارم مسائل رو درصدی حساب نکنید و از فرد به فرد یگر و شرایط اشنایی و فرهنگ و عقیده تفاوت وجود دارد .مهم دلبستگی به طر ف مقابل است و حس اشتراک که افراد را به سمت هم جذب می کند .امیدوارم خوشبخت باشید و طبق جمله معروف با عق تصمیم بگیرد و با عشق زندگی کنید .دید منطقی اولیه کمک می کند راحت بگذریم و اصراری به شدن ها نداشته باشیم تاوقتی اطمینانی از تصمیم خود نداریم .موفق باشید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۹۸۲۱۲۲۳۵۴۷۹۰
موفق باشید
بابام ازمشهدیه بدش نمیومد اشتباه تایپی شد بالا!!ولی میگه اگه قسمت باشه زبون مابسته میشه ولی اینطوری نیس ماهرروزنگرانیمون زیادمیشه پس قسمت نیستش.من سوالات زیادی ذهنمه اینکه واقعازبون آدم بسته میشه ونمیتونه مخالفت کنه چون ازخیلیاشنیدم اینطوری شده واینکه پدرمادرم خودشون با نداری وسن کم ازدواج کردن ولی هنوزم که هنوزه عاشق همن بعدازدواج بابام خیلی سختیاومشکلاتوبه جون خریده ومامانمم همه جوره پشتش وایساده الان اگه کوچکترین اختلافیم پیش بیادبابامیگه یاداونروزامیفتم که پشتم وایسادی پشیمون میشم ومیام معذرت خواهی منم همچنین زندگیومیخوام ولی بابا میگه الان باشرایط الان زمانه نمیشه باید استقلال مالیت اون حدی باشه که نیازتونوبرطرف کنه آخه حداقل
مشاوراوخانواده و اطراف دومیو تاییدمیکنن و وقتی به خانوادم گفتم پسروامتحانش کردم جواب داد و…گفتن ایناتومجردی پیش میاد بازم تونمیتونی زودقضاوت کنی اون یکی خوب بود این یکی بد من حتی انقدتو۲راهی بودم استخاره هم کردم!مشهدی خوب ولی دومی بداومد نمیدونم چیکارکنم بامشهدی که باباکلامخالفه خانواده اونم زیادراضی نیستن بیاد این طرف بمونه ولی بخاطراصرارپسرشون کوتاه میان
اینم اضافه کنم ازطرفی دلمم برا مشهدیه میسوزه یکم چون واقعاهرروزداره تلاش میکنه واین برام باارزشه ولی متاسفانه شغل ثابتی تاالان نداشته مدام شغل عوض کرده وپس اندازشون کمه خانوادشونم پرجمعیتن ومن میترسم واقعا این مشکل بزرگیه به قول بابام که بیاداین طرف شغل پیدا کنه و….
سلام خسته نباشید من ۲۱سالمه وحدود۱سالی هس باپسری ازطریق چت آشناشدم ارتباط احساسی نداشتیم تاالان به هیچ وجه حتی اسم کوچیک همم نگفتیم ینی تااین حد رسمی بوده!چون هیچ کدوم به دوستی وروابط احساسی قبل ازدواج معتقدنیستیم ازخیلی لحاظ شباهت داریم به هم واینکه بعد۲ماه ازنزدیک همودیدیم بعدشم زنگ زدن براخواستگاری امابازهم مخالفت کردچون ایشون مشهدهستن ومن شهری درآذربایجان شرقی ولی شدیدبه مشهدعلاقه داشتم ودارم واسه همون میخواستم طرفم اهل اونجاباشه به هرحال ما بعدمخالفت پدرم بازهم ارتباطمونو ادامه دادیم وخانواده هم اطلاع داشتن ادامه میدیم هربارمخالفت میکردن من ناراحت میشدم میگفتم چرااجازه نمیدین ازنزدیک باهم صحبت کنیم اونوخ تصمیم نهاییوبگیریم آقاپسرمدام منودلداری میداد که صبرکن من همه تلاشمومیکنم یه بازتصمیم گرفتم برم پیش مشاور اونم حرف منوتاییدکردکه بهتره بیادازنزدیک حرف بزنیم با بابامم حرف زد یه روز راضی یه روزناراضی خلاصه بعد۱سال بعد عید امسال یه راضی شد بیاد اومدوازنزدیک صحبت کردیم میگف پسرساده ودرستی بنظرمیاد خلاصه بدش میومدولی درست همون روز یه خواستگاردیگه که ازآشناهامون زنگ زدن این یکی روهم ازبچگی میشناختم همه شرایطشم خوبه به دلمم میشینه ولی اون یکی مشکل بزرگش اینه که این طرف شغلی نداره وبایدبیادپیداکنه اونم پیدابشه نشه بتونه بمونه نمونه منم که بابام اجازه نمیده برم مشهد!ولی این آقا خیلی به مشخصات آدمی که تورویاهام بود نمیخواستم شباهت داره والبته بعددیدن ازنزدیک میگه علاقم خیلی بیشتر شده چون ازحیاونجابتم خیلی بیشترخوشش اومده وخلاصه دست بردارنیس ومیگه ۲ماه میاداینجاکارمیکنه بابام بره بررسی کنه کارشو ولی بابااصلازیربارنمیره میگه تواین۲ماه بلایی سرت اومدمن چکارکنم و….ازاون طرفم اون یکی خواستگارمو ولی همه تاییدمیکنن من میدونم خودش منوانتخاب کرده ولی میگن مامانش !!من دوسدارم خود طرف انتخاب کنه واینکه واسه رسیدن به کسی که دوسش داره خیلی تلاش کنه قدرشوبیشترمیدونه ولی اینا فقط چن بارزنگ زدن واسه خواستگاری کردن البته اینم گفتن که تاهروقت که بگین منتظرمی مونیم همه شرایطش خوبه وقرارهس همین روزابیان خواستگاری من بااینکه ته دلم خوشحالم ولی از۱طرفم میگم من ازاول دوس داشتم طرفم مشهدی باشه،خیلی برام تلاش کنه،علاقه وعشقشم زیاد باشه که اولی اینارو یه جورایی ثابت کرده واینکه بادختردیگه ای ارتباط نداشته باشه چندبارامتحانش کردم ولی جواب کسی دیگه رونمیده ولی اون یکی اشنامون تواینیستاپیداش کردم جوابمودادوحتی ازم آدرس خونه میخواست!!البته شایدم فهمیده منم خواسته خودم اعتراف کنم نمیدونم!خونوادشم خیلی خوبن بایدازنزدیک باخودش صحبت کنم فقط یکم این فکرادرگیرم میکنه ببخشیدطولانی شد ولی لازم دونستم کامل توضیح بدم ممنون میشم زودمنوراهنمایی کنین چون این هفته خواستگاریه!
سلام منم چند وقت پیش بهمین روش سنتی پیش رفتم و دختری بهم معرفی کردند که تو شهرستان زندگی میکرد و منم رفتم خواستگاری تو روز خواستگاری جوری رفتار کردند که گفتم اینا خیلی خوبن بعد از دوهفته صیغه محرمیت خونده شد تا اخلاق همو بشناسیم واقعا هرروز که می گذشت بدتر و بدتر میشد و آخرش هم ازش جدا شدم و خیلی هم پشیمون شدم که سنتی رفتم جلو این برام شد عبرت تا اینبار نفر مو خودم انتخاب کنم ن دیگران چوبشم خوردم شماهام خودتون انتخاب کنید
سلام
من ۲۸ سالمه و دو سال پیش با دختری آشنا شدم که به نظرم خیلی خوب اومد واقعا هم خوب بود بعد شش ماه باهاش ازدواج کردم و اما بعد یک سال از طریقی متوجه شدم با دوست پسری که قبل من داشته رابطه داشته البته فقط یه بار تو عمرش اینو تجربه کرده بوده و خودشم پشیمون بوده بهش گفتم که فهمیدم ولی بعدش خودم دلم یجوری شده .
با اینکه خیلی خیلی دوسش دارم و از همه لحاظ بیسته ولی وقتی میخوام باهاش رابطه داشته باشم یا درمورد خیانت و اینجور چیزا صحبتی پیش میاد دلم بد جور داغون میشه .
میشه منو راهنمایی کنید ببینم چطور میتونم این مشکل و حل کنم یا اینکه طلاق بهترین راه حله؟
خودتون رو جای ایشون بذارید …. چه احساسی دارید ؟ چرا وقتی مردی خیانت میکنه زن باید تحمل کنه و با محبت نظر مرد و جلب کنه
ولی وقتی زنی یک رابطه ساده داشته بدون هیچ حاشیه ای مرد باید به طلاق دادنش فکر کنه ؟ به این مسایل فکر کنید چون مشکل بین شما بسیار ساده است و هر کسی میتونه در این شرایط قرار بگیره … باید بدونید دوست عزیز اگر محبت و علاقه شما به اندازه کافی نبوده که ایشون به سمت دیگه ای کشیده شده ..پس اول روی رفتار خودتون تمرکز کنید و بعد با ایشون صحبتی قاطع داشته باشید و تمام حدود و خطوط رو برای هم روشن کنید … بعد اگر ایشون و یا شما از این حدود تخطی کردید میتونید در موردش تصمیم گیری کنید
مطلب زیرو مطالعه کنید :
خیانت، زیانآورترین عمل در یک ارتباط است که نه تنها منجر به صدمههای غیرقابل جبران به طرفین میشود، بلکه اعتماد و اطمینان کسی که مورد خیانت قرار گرفته شده را نیز نسبت به افراد دیگر از بین خواهد برد. بهطور معمول نارضایتی از مسائل گوناگون در یک رابطه باعث خیانت میشود، ولی در کل…
خیانت، زیانآورترین عمل در یک ارتباط است که نه تنها منجر به صدمههای غیرقابل جبران به طرفین میشود، بلکه اعتماد و اطمینان کسی که مورد خیانت قرار گرفته شده را نیز نسبت به افراد دیگر از بین خواهد برد. بهطور معمول نارضایتی از مسائل گوناگون در یک رابطه باعث خیانت میشود، ولی در کل هیچ عذری برای این عمل نکوهیده پذیرفته نیست و باید از آن دوری نمود.
خوشبختانه در جامعهی ما بهدلیل فرهنگ و آداب و رسوم غنی و اصیل ایرانی، تعداد زنانی که به شوهران خود خیانت میکنند، بسیار اندک است. در زیر برخی از دلائل خیانت زنان را میخوانید.
۱ـ ماجراجوئی و حسادت:
بهنظر میرسد پستترین دلیل برای انجام خیانت، حس ماجراجوئی و برانگیخته شدن احساسها بر اثر حسادت نسبت به شوهران زنان دیگر میباشد. این نوع انگیزهها به طور معمول در زنانی که به نوعی دارای مشکلها و کمبودهای روانی در زندگی میباشند، دیده شده و خوشبختانه دارای تعداد بسیار اندک است.
۲ـ ارضاء نشدن جنسی:
مشکل برطرف نشدن نیاز جنسی هم از جمله مواردی است که گاهی توسل به پدیدهی نکوهیدهی خیانت را در برخی زنان موجب میشود. امروزه با پیشرفت علم پزشکی، بسیاری از مشکلها و کمبودهای جنسی چه در مردان و چه در زنان بهراحتی قابل درمان میباشد.
۳ـ پول و وضعیت اقتصادی:
با کمال تأسف، برخی از زنان بهدلیل این که شوهر آنها دارای وضعیت مالی خوبی نیست و به مقدار کافی به آنها پول پرداخت نمیکند، فقط و فقط بهخاطر پول (و نه عشق) برآورده شدن نیازهای مادی خود، سمت دیگری کشیده میشوند که این بسیار جلوهی زشت و ناپسندی دارد چرا که با کمی همدلی و تلاش میتوان بهراحتی به خواستههای معقول مادی زندگی دست یافت.
۴ـ مورد غفلت واقع شدن:
او احساس میکند کسی که دوست داشت تمام وقت خو را با او بگذراند، اکنون بیشتر وقتش را در محل کار و با همکاران و دوستان خود صرف میکند، احسا تنهائی میکند چرا که هرگاه همسر خود را میطلبد با پاسخ منفی مواجه میشود، بهخاطر آنچه که انجام داده، مورد تحسین قرار نمیگیرد، احساس کمبود مینماید چون شوهرش حتی انتظارهای کوچکش را هم برآورده نمیکند.
۵ ـ عدم توجه و بیاهمیتی توسط شوهر:
تنها چیزی که میتوان با اطمینان کامل بیان کرد، این است که همهی زنان، تشنه و عاشق تعریف و تمجید توسط شوهرشان هستند، بهخصوص هنگامیکه تغییری در آنها بهوجود آید. اگر او موهای بلند و بلوند خود را کوتاه و تیره نموده و توسط شوهرش مورد توجه و تعریف قرار نگرفت. باید انتظار داشت فرد دیگری زحمت این کار را بکشد!
۶ـ دیدگاه اشتباه:
برخی مردان متأسفانه به همسر خود فقط بهعنوان یک ”شریک جنسی“ نگاه میکنند و از ارزشهای دیگر زندگی مطلع نیستند که این امر موجب میشود به امور دیگر نپرداخته و مسیر اصلی زندگی را منحرف میسازند و در نتیجه سرشکستگی و پوچگرائی را برای همسر خود به ارمغان خواهند آورد که این نیز فکر ”نادرست“ خیانت را در او برای جبران کمبودهای زندگیش و بهدست آوردن آنچه که شوهرش از او دریغ نموده، تقویت خواهد کرد.
۷ ـ تغییرهای شدید شخصیتی و رفتاری شوهر:
او دیگر مانند گذشته، مهربان و با محبت نیست، زود عصبانی میشود، به هر دلیل نزاع به راه میاندازد، کمتر صحبت میکند، بهانهجوئی میکند، ایراد میگیرد، به ظاهرش اهمیت نمیدهد، به همسرش اهمیت نمیدهد، دیگر از حرفهای عاشقانهاش خبری نیست و همهچیز به یکباره تغییر کرده است.
۸ـ ابراز علاقهی بیشتر توسط دیگری:
اگر فیلم ”بیوفا“ را دیده باشید، متوجه خواهید شد که زنان بهطور معمول وقتی مورد وسوسه و اغوای شخص دیگری قرار میگیرند، ممکن است دچار انحراف شوند، او پشیمان شود و دوباره برگردد اما به چه قیمتی؟ آیا ارزش آن را دارد؟
۹ـ خیانت شوهر:
اگرچه همهی زنان برای انتقامجوئی از همسرشان به آنها خیانت نمیکنند، ولی بیشتر احساس میکنند حال که مورد خیانت قرار گرفتهاند، آنها نیز مجاز به مقابله به مثل میباشند. برخی تصور میکنند باید طعم تلخ داروئی که به آنها خورانده شده را به شوهرانشان بخورانند تا متوجه اشتباه خود و آنچه که بر سر همسرشان آمده، بشوند.
۱۰ ـ فاسد اخلاقی
فساد اخلاقی و عدم داشتن پاکدامنی برخی از زنان باعث میشود این عمل ناپسند انجام گیرد.
– نتیجه
خیانت به هر صورتیکه باشد و به هر دلیلی که انجام گرفته باشد، ناپسند و منفور است و تنها یک نتیجه در بر خواهد داشت: شرمندگی
سلام
دو تا سوال دارم
یه سوال از مدیر محترم:
آیا ممکنه کسی در این سایت نظری ثبت کنه و تاریخ ثبت اون نظر غیر واقعی باشه؟
مثلا من یه نظر در تاریخ ۳ فروردین ۹۶ ثبت کنم ولی باعث بشم تاریخ ثبت توی سایت به هر روشی (مثلا تغییر تاریخ کامپیوتر خودم یا هر چیز دیگه…) یه چیز دیگه باشه. مثلا بشه ۲ شهریور ۹۴؟
تو رو خدا جواب بدید. خیلی خیلی برام مهمه
یه سوال از دختر ها:
چرا اغلب شما ها یه حد وسط ندارید…
یه عده تون با کوچکترین ابراز محبت یه پسر (معمولا علاف، بیکار، هوس باز، بی مسئولیت و…)، همه هستی و وجودتون رو مفت در اختیارش میزارید و در نهایت بعد از اینکه هر کاری دلش خواست باهاتون کرد، در دریایی از غم و غصه تنهاتون میزاره و میره…
یه عده تون هم وقتی یه پسر خوب و متعهد و اهل کار میاد سراغتون و حاضر میشه برای خوشبخت کردنتون دست به هر کاری بزنه، شروع به بهانه گرفتن می کنید که این به دلم نیست…اون کارش فلانه و…
آخرش هم یا مجبور میشید در شرایط بسیار بدتر تن به ازدواج بدید و یا کلا قیدش رو بزنید…
در مورد سوالتون معمولا چنین موردی وجود نداره ولی ممکنه مشکلات نرم افزاری در این مورد موثر باشه
سلام من دختری ۱۸ ساله ترم اول دانشگاه .ببخشید خواستم ازتون بپرسم ک اگه ی پسر بیاد از دوستای کسی بپرسع که آیا مجرده یا ازدواج کرده برا چیشه ب نظرتون….؟؟؟؟!!
هر نظری داشته باشه بهتره تا پایان تحصیلات خودتونو از ورود به روابط عاطفی حفظ کنید
سلام. بنظر من هیچ چیزی نفرت انگیز تر از عشق قبل از ازدواج نیست. من قبل ازدواجم کسی رو دوست داشتم.ولی اون به من گفت ضامن کسی شده و طرف فرار کرده و افتاد زندان. من حتی کمکش کردم و کلی پول دادم بهش.(من فوق لیسانسم و جند سالی هست که شاغلم) ولی احساس کردم داره ازم سو استفاده میکنه و پول زیر دندونش مزه کرده. باهاش کات کردم و ازدواج کردم. الان ۳ ماهه رفتم سر خونه زندگیم. ۲ ماهشو حرومم کرده. زنگ میزنه یه حرفای زشتی میگه به همسرم. اونم نمیزاره شکایت کنم. که چون خودت باهاش دوست بودی خودتم محکوم میشی. زندگیم داره از هم می پاشه. نمیدونم چکار کنم :(
بهترین اره قطع کلیه وسایل ارتباطیه … در ضمن شما در گذشته کار خلافی نکردید فقط به ایشون اعتماد کردید پس میتونید از مشاوران حاضر در پلیس ۱۱۰ کمک بگیرید
تا راهکار مناسب رو ارائه بدن …
دوستان گلم منم فک میکردم عشق قبل ازدواج خیلی خوبه ولی دخترا حواستون رو خیلی جمع کنین پسرا خیلیا دنبال رفع نیازاشون میان سمت دخترا والکی میگن ازدواج بعدش هم بهانه میارن و میرن .من خودم یه نفر بودم حتی صیغه محرمیت هم خوندیم بعدش ایشون یه دختر پولدارتر رو که دید رفت سمتش وباز با منم مونده بود وبه من میگف من افیردگی گرفتم باهات بد شدم حتی یه بار هم بهم گف اگه رشته ات تغییر بدی شاید نظرم عوض شد من مهندسی میخونم بعدش منم ساده دوباره کنکور دادم همون رشته روزانه اوردم ولی این فریب کار باز الکی مونده بود نقش بازی میکرد تا دوسه سال همش میمد میگف مریضم وافسرده هستم هرچی اصرار میکردم که صیغه محرمیتو باطل کن میگف نه من دوست دارم نمیتونم فراموشت کنم تا اینکه اواخر به شدت بهم توهین میکرد که من تعجب کرده بودم بهش گفتم که دوس ندارم واینا ومن نمیتونم نیاز جنسیت براورده کنم وگفتم صیغه طلاق رو بخون اونم گفت باشه یه هفته نشده بود که از یه جا فهمیدم که ایشون با یه دختری رشته رادیولوزی بودن همزمان با من وبا وجود قسمای که میخورد دروغ های خیلی زیادی بهم گفته رفتم بهش گفتم که حلالت نمیکنم گفت نکن نمیخوامم حلالم کنی بعدش هم گفت تو احمقی منی که بهش بیشتر از لیاقتش اعتماد کرد خودش اینقد اذیتم داد که کنکور که باعث شد به خیلی از اهدافم نرسم افت تحصیلیم از رتبه یک کلاس به رتبه اخر الانم رفته کلی هم تهدید کرده برا خودم متاسفم که شش سال از زندگیم رو به پای یه نامرد هوس باز سوزوندم امیدوارم کسی مثه من نشه
سلام…۲۸سالمه و کارمند…خاستگاریای زیادی رفتم ولی یکی دوتا بیشتر ب دلم ننشستن…یکیشونو بهم منفی دادن…یکیشونم ب حجاب زیاداهمیت نمیداد..ردش کردم.الان بین دوتامورد گیر کردم…یکیش ب دلم نشسته ولی میخاد درسشو ادامه بده و بره سرکار…یکیش بااینکه چن باری باهاش بودم انقدی بدلم ننشسته…ولی احساسم میگه شاید بعدا خوشم بیاد ولی نمیخاد درسشو ادامه بده ولی حرفاش متناقضه…میترسم بعدازازدواج نظرش عوض بشه …ب قول خودش منو خ دوس داره..برا خاستگاری هردوتاشونم رفتم…خونواده میگن برو جایی ک دوست دارن…ولی من همیشه دوس داشتم طرف مقابلم انقدی برام مهم باشه ک برارسیدن بهش لحظه شماری کنم..ن اینکه بیخیال ازدواج کنم…مورد دومی اینجوریه…هی میگن ک دخترمون خاستگار داره…سریع تصمیم بگیرین…یعنی یه هفته ای…موندم چیکارکنم…ازسنمممیتریم…ظاهرم خوبه…کارو وضعیت مالیممبدنیس..ادم خوش برخورد و جذابی ام هستم ب قول اطرافیانم…خدا هیچیکیو سردوراهی نذاره…
قدم اول در ازدواج به دل هم نشستنه …. پس وقتی چنین احساسی رخ نداده در اینده هم چنین احساسی رخ نخواهد داد و شما ممکنه در اون سالها فقط به بودن در کنار هم عادت کنید
پس در ازدواج عجله نکنید و با چشمانی باز برای اون اقدام کنید
من یه دختر۱۹ساله هستم وتاحالاباکسی دوست نشدم
هنگامی که احساس تنهایی می کنید بیش از هر زمان دیگری دوست دارید دوستانی دور و برتان باشد تا با آنها لحظه های خوشی برای خود رقم بزنید. اما گاهی پیدا کردن یک دوست خوب و مناسب بسیار دشوارتر از آن چیزی است که تصور می کنید. به همین دلیل با این مطلب می خواهیم به شما کمک کنیم تا دوستان خود را زیاد کنید و هیچ گاه تنها نمانید.
البته با این راهکارها قرار نیست تا همین هفته آینده برای خود کلی دوست پیدا کنید، بلکه در طولانی مدت جواب می دهد. اما کاربردی و مفید هستند.
۱٫ تصمیم گیری برای افزایش تعداد دوستان
پیش از آغاز هرکاری باید تصمیم گیری کنید. در این رابطه نیز باید ابتدا با خود مشورت کنید و مطمئن شوید که به دوستان بیشتری نیاز دارید. دوستی با دیگران باعث می شود تا زندگیِ متنوع تر و شادتری داشته باشید. دوستان جدید باعث می شوند تا دید و نگاه جدیدی به زندگی و فعالیت های مختلف داشته باشید و ایده های جدید پیدا کنید. حتی راه های جدیدی برای شاد و سرگرم بودن نیز پیدا می کنید.
البته اگر افراد ناموفقی در اطراف خود داشته باشید هرگز به موفقیت دست پیدا نخواهید کرد. شما باید مجموعه ای از افراد موفق را در اطراف خود داشته باشید تا الهامبخش شما در زندگی باشند و باعث پیشرفتتان شوند.
راه هایی برای پیدا کردن دوستان جدید
۲٫ قبول کنید که همیشه حق با شما نیست و همیشه دیگران مقصر نیستند
یکی از بزرگ ترین موانع برای داشتن دوستان جدید این است که به عقاید و اعتقادات خود چسبیده اید و دیگران و نظراتشان را قبول ندارید. حق داشتن یا نداشتن به اندازه شاد بودن مهم نیست. برای شاد بودن باید تحمل شنیدن نظرات دیگران را داشته باشید. در این صورت آنها می توانند با شما دوست باشند.
بسیار خوب است که اعتقاد خود را در مورد موضوعی دارید. اما شاید با شنیدن اعتقاد و تفکرات دوستان خود بتوانید اعتقاد راسخ تری به ایده های خود پیدا کنید. اگر منحصرا روی اعتقادهای خود تکیه کنید، نمی توانید از تجربیات، مهارت ها و عقل و بینش دیگران استفاده کنید. همه مردم دوست دارند شنیده شوند و برای ارزش هایی که در زندگی دارند مورد احترام دیگران قرار بگیرند. روشنفکر بودن نخستین قدم برای احترام گذاشتن به عقاید دیگران است.
۳٫ در ارتباط بودن با رابط
یکی از آسان ترین راه ها برای پیدا کردن دوستان جدید بدون هیچ دردسری، کمک گرفتن از رابط است. بعضی از افراد هستند که همیشه با آدم های جدید ملاقات می کنند و دوستان متعددی دارند و دوستان خود را با هم دوست می کنند. اگر از این افراد در اطراف خود دارید سعی کنید تا به آنها نزدیک شوید زیرا او باعث می شود تا دوستان بسیار بیشتری برای خود پیدا کنید. همین که به این افراد نزدیک شوید کافیست. یک دوست مساوی با پیدا کردن دوستان بیشمار است. در ضمن، از آنها اصول و روش های صحیح دوست یابی را نیز یاد می گیرید.
۴٫ پیدا کردن سرگرمی و فعالیت های جدید
لازم نیست فعالیت یا سرگرمی جدیدی که پیدا می کنید را تا آخر عمر ادامه دهید. فقط کافیست به مکان های جدید بروید و با انسان های جدید ملاقات کنید. با تغییر سرگرمی های خود، افراد جدیدی را نیز ملاقات خواهید کرد که می تواند دوست شما بشوند. به طور مثال، در کلاس جدید ثبت نام کنید و از میان افرادی که ملاقات می کنید به دنبال یک دوست خوب بگردید.
بهترین جا برای یافتن دوستان جدید، مکانی است که دیگران نیز به دنبال یافتن دوستان جدید هستند.
۵٫ قطع ارتباط با برخی دوستان (گزینشی رفتار کنید)
شاید به نظرتان این آیتم چندان با موضوع مطلب که یافتن دوستان بیشتر است، تناسب نداشته باشد. اما اطمینان داشته باشید محدود کردن دوستان خود و ارتباط با آنها باعث می شود تا با افراد بیشتری در زندگی خود ملاقات کنید.
وقتی تصمیم می گیرد فقط با نوع خاصی از افراد (قابل اعتماد، صادق، روشنفکر و …) ارتباط داشته باشید، آنها متوجه می شوند که شما فقط برای گریز از تنهایی با آنها دوست نیستید بلکه برای شخصیت آنها احترام قائل هستید. این کار باعث می شود تا دیگران شما را بیشتر دوست داشته باشند و برای مدت طولانی تری با شما دوست بمانند. نتیجه این کار چیست؟ با داشتن دوستانی که همیشه دوستتان دارند و از شما حمایت می کنند هرگز احساس تنهایی نخواهید کرد.
بهترین خاستگار ها داشتم ولی با خودم میگم وقتی الان هیچ حسی بهش ندارم چطور قبول کنم.شاید بعد از ازدواج اصلا عشقی ب وجود نیومد. ولی وقتی از قبل یکیو دوست داشته باشی رسیدن ب اون ادم یک حس و حال و عالمی داره که با هیچی قابل قیاس نیست. نمیتونم ب زندگی تن بدم که بدون هیچ حس و شناختی شروع میشه از کجا معلوم فردا که رفتیم زیر یه سقف یه اخلاق جدیدی از خودش نشون بده .ولی الان پسر خالمو مثل کف دستم میشناسم.که از چی خوشش میاد ازچی بدش میاد.مهم تر از همه اینه که واقعا تو دلمه و عکسو نشون هرکس دادم تا الان از زیبایی ایشون تعریف کرده.تو خیابون با افتخار باهاش راه میرم.ترجیح میدم زن ی ادم بی پول بشم ولی خوشکل باشه.چون پول و خونه رو اخر هر ادمی تو زندگیش ب دست میاره. میگن زیبایی عادی میشه بعد از یک مدت ولی این حرف رو قبول ندارم.آیا طرز فکر من اشتباهه؟
باتشکر از سایت خوبتون.از تجربیات دوستان و همچنین از راهنمایی های خوب شما بسیار استفاده کردم.نگرانی من اینه که پسرخالم بعد از ازدواج هم سر کار نره و میترسم از این بابت.خانوادم ب شدت مخالفن میگن جوونی ک از اولش کار نبوده دیگه هم کار کن نمیشه.الان یک وابستگی هم بین ما ب وجود اومده.و دل کندن برای هر دوی ما سخته.فقط میخوام چند ماهی بهش فرصت بدم ببینم چقدر پای کاری که چن روزه بخاطر من شروع کرده وایمیسه.درضمن خالم همیشه همه جا نشسته بدی های بچه هاشو به همه گفته الان همه دید بد نسبت به خصوصیات اخلاقی پسر خالم دارن.ولی من که باهاش بودم واقعا پسر بدی هم نیست و تنها مشکلش از نظر من همین بیکاری و اینکه پس اندازی از خودش نداره. ونگرانم از اینکه بخوام تو خونش سختی بکشم از نظر مالی. ولی خودش ادعا داره که نمیذاره چیزی کم داشته باشم.لطفا راهنماییم کنید. و مادرم اصرار داره که عشق قبل از ازدواج دوامی نداره هرچی بهش میگم من فقط پسر خالم تو دلمه میگه تو هر بار انتخاب بدتری نسبت ب قبل میکنی.و اصلا حرفمو قبول نمیکنه
سلام.من ی دختر۲۱ ساله هستم .۱۶سالگی عاشق ی پسر شدم که نه قیافه داشت ن شغل ده سال هم ازم بزرگ تربود.واقعا میمردم براش.خاستگاریمم اومد ولی خانوادم راضی نبودن و من در سن ۱۸ سالگی رابطم رو با این اقا تموم کردم.و بعدش با ی پسر دیگه اشنا شدم بسیار چهره زیبا و موقعیت خانوادگی و شغلی خوب و هدف ایشون هم از اولش ازدواج بود خانوادم راضی بودن و بعداز یکسال با بهوونه های زیادی ک میوورد از زیر خاستگاری اومدن در میرفت و من رو ول کرد خیلی شکست روحی و عاطفی بدی خوردم.بعدش برای اینکه اونو فراموش کنم با پسر خالم وارد رابطه شدم و اون از اولش ب من گفت ک من رو برای ازدواج میخاد اما من ب دلیل شکست قبلیم نتونسم باورش کنم و هیچوقت ب شکل جدی باهاش نبودم و میشد بیست روز قهر میکردم.الان یکماهه که عاشقش شدم ولی اون یکساله بیکاره و خانوادم کاملا مخالفن و من رو مدام بخاطر انتخاب های قبلیم سرزنش میکنن .پسر خالم ۲۳سالشه و از نظر ظاهری چهره بسیار جذابی داره خصوصیات اخلاقیش هم اینه ک تعصبیه.خانوادم میگن کار کن نیست. و اصلا پس انداز و پول و شغل نداره.خاستگارای زیادی دارم و داشتم و همشو رد کردم چون تو دلم نبودن.من قیافه خیلی برام مهمه.خانوادم ب شدت مخالفن با ازدواجم با پسر خالم .پسرخالم چن روزه بخاطر من داره میره سرکار ب هم علاقه داریم.و میگم چون اقوام هست و کاملا میشناسمش بادید باز دارم اتتخابش میکنم.میگه بیکار بودم چون مجرد بودم و مسولیتی نداشتم. ولی وقتی ازدواج کنیم دیگه کار میکنم.و نظر خودم اینه ک ما باهم زندگیمون رو شروع کنیم و باهم از صفر بسازیمش.مشاوره رفتیم دوتایی گفت برای هم مناسبید ولی نمیتونم خانوادمو راضی کنم.مادرم حتی حاضر نیست با من ب مشاوره بیاد.میگه تو فقط بخاطر قیافش انتخابش کردی.از نظر پاکی پسر خالم جوون پاکی هست و اصلا اهل دود و مشروب نیست.و ی ادم بسیار خوش تیپ و خوش قیافه هست که عاشق تفریح کردن هست.خلاصه خیلی تو دلمه و دوسندارم مال کس دیگه ای بشه.الان نمیدونم چیکار کنم
با سلام خدمت شما
بهتر است ایشان سر کار بروند و سعی کنند با تعهد و مسئولیتی که نسبت به عشق به شما دارند دیگران را تحت تاثیر رفتار خود قرار دهند و نیاز است که کمی زمان بگذرد تا مادرتان بفهمد که علاوه بر چهره زیبا ایشان محاسن دیگری هم دارند مثل مسولیت پذیر و تعهد نسبت به خانواده و …. . روانشناسان کانون مشاوران ایران در این زمینه می توانند کمکتان کنند ۸۸۴۲۲۴۹۵
من با پسری آشنا شدم و هردو قصد ازدواج داریم و عاشق همدیگه ایم
اون به خونوادش گفته و داره کارای معاف از سربازیشو انجام میده و بعد از اینکه سر کار رفت میخواد بیاد خواستگاری
دیروز خواهر من از این موضوع باخبر شد
خیلی دختر با ایمانیه و ازدواجش هم سنتی بوده
کلا خونواده ما مذهبی ان اما خونواده اون پسر نه
وضع مالی و اجتماعیشونم از ما پایینتره
خواهرم دیگه به من اجازه ارتباط با اونو نداده و گفته که اگرم بیاد خواستگاری من اجازه نمیدم ازدواج کنید چون این ازدواجای خیابونی عاقبت خوبی ندارن!
من به اون پسر گفتم که خواهرم فهمیده و دیگه نمیتونیم با هم در ارتباط باشیم و من مجبورم که فراموشت کنم اما میدونم که هردومون خیلی زیاد همدیگه رو میخوایم
من چحوری خونوادمو راضی کنم؟ آیا به صلاحمه این ازدواج؟؟
با سلام خدمت شما
خواهر شما قابل احترام است اما ایشان تصمیم گیرنده اصلی نمی باشد و والدین شما حرف اصلی را می زنند بهتر است از طرف مقابلتان بخواهید رسما به خواستگاری بیایند و با خانواده شما آشنا شوند تا نیایند جلو آشنایی صورت نمی گیرد و شناختی پیدا نمی کنید و بعد از آن باید از جلسات مشاوره پیش از ازدواج کمک بگیرید روانشناسان کانون مشاوران ایران در این زمینه می توانند کمکتان کنند ۸۸۴۲۲۴۹۵
حالاخوبه شماهستی صدف خانم
چراهیشگی اینجاسرنمیزنه؟؟؟!!!!
نمیدونم والا منم پیام دادم درج نشد.
ممنون ازلطفتون ولی بخداخیلی دارم زجرمیکشم هم خودم هم خانوادم وشوهرم همه دارن اذیت میشن خیلی دوس دارم شوهرمودوس داشته باشم دلم براش تنگ شه ولی به هیچ وجه اینطورنیست حتی بیشترمواقع تلفن هاشوهم جواب نمیدم ۸ماه ازنامزدی و۴ماه ازعقدم میگذره ولی یکباربه شوهرم نگفتم دوست دارم نمیتونم الکی ادای عاشقارودربیارم چن بارم بخودش گفتم دوسش ندارم ولی اون همش میگه درست میشه بخانوادمم گفتم میخوام طلاق بگیرم ولی آب پاکی روریختن رودستم گفتن این فکروازسرت دربیارکه طلاقت بدیم فرهنگ طلاق بین ماجانیفتاده حالاموندم چکارکنم همش دعامیکنم زندگیم خوب شه شوهرم میگه شنیدم دوران عقدبهترین دوران ولی مال ماروتوداری خراب میکنی واقعاراستم میگه من وقتی مجردبودم یه رویاهای دیگه برا دوران عقدم ساخته بودم ولی الان داره به بدترین شکل میگذره…برام دعاکنیدزندگیم خوب شه توروخداراهنماییم کنید
منم شرایط شماروداشتم پسرداییم ازبچگی دوسم داشت همیشه هم ابرازعلاقه میکردمنم خیلی خواستگارداشتم ولی هرموقع میخواستم جواب مثبت بدم دودل میشدم درنهایت همه روجواب رددادم ولی دوسال پیش بایه نفردوس شدم زیادم طول نکشید بهم زدیم بعداون یه خواستگاربرام اومدبازبخاطرپسرداییم میخواستم جواب ردبدم ولی این بارازاین یکی خوشم اومده بوددیگه به پسرداییم فکرنمیکردم ولی خانوادم نذاشتن بااوازدواج کنم درنهایت باپسرداییم ازدواج کردم ولی الان هیچ حسی بهش ندارم همش بفکرطلاقم نمیدونم چکارکنم
سلام دوست عزیز ،علت اینکه شما فکر میکنید خوشبخت نیستید اینه که همش به خواستگار قبلیتون فکر میکنید وظاهر اون رو با باطن زندگی خودتون مقایسه میکنید،شما تا با یک نفر زندگی نکنید اونو کامل نمیشناسید،از کجا معلوم که با اون فرد ازدواج میکردید وبعد از ازدواج شرایط بدتر نمیشد؟به نقاط مثبت زندگیتون فکر کنید ،عشق رو باید به وجود آورد،به همین دلیله که میگن اگر خواستگارای اولتون شرایط مناسب وایمان داشتند اونا رو رد نکنید ،چون هرچی گزینه ها بیشتر بشه سخت گیری بیشتر وانتخاب سخت تر میشه وفرد همه رو باهم مقایسه میکنه
سلام من به دختر ۱۹ ساله ام یه پسر خاله دارم ۲۲ سالشه به گفته خودش خیلی بهم علاقه داره منم واقعا دوستش دارم بهم قول ازدواج داده از همون بچگی باهم بزرگ شده بودیم و همیشه توی فامیل حرف ازدواج ما بود مثلا من وقتی فهمیدم ک دوستم داره که ۱۲ سالم بود و از همون موقع هنوز همد دوست داریم و بابام هم میدونست ولی به روی خودش نمیاورد مثلا باباش همیشه منو عروس گلم صدامیکرد . من و مامانش واقعا همو دوست داریم یعنی هم مامانش هم باباش منو خیلی دوست دارن یه سری هم خودم شنیدم که درباره ازداوج پسرشون صحبت میکردن وهمش درباره من صحبت میکردن از اینکه من چقدر دختر خوب و نجیب و سربه زیریم الان یه مدته وقتی ازش میپرسم منو دوس داری میگه اره خیلی ولی ممکنه نتونیم ازدواج کنیم میگه نمیتونم واسه آیندم تصمیم بگیرم درست میگه نمیخوام تا وقتی نتونم از پس خودم بر بیام و اینده ی خوبی برا خودم درست کنم تو رو هم بدبخت کنم میگه اگه بتونم از پس زندگی بربیام اولین شخص برای ازدواج تویی و اگه اجازه ندادن اینقد میرم و میام تا اجازه بدن و گفت من خیلی دوستت دارم ولی تا وقتی نتونم از پس زندگی بربیام و نتونم آینده خوبی برات بسازم هیچوقت نمیام سراقت ولی وقتی این توانایی رو داشته باشم اولین نفر میام سراغ تو و هرکاری میکنم که راضی بشن و خوشبختت کنم .
دررابطه مسائل جنسی هم وقتی ۱۶ یا ۱۷ سالش بود چندباری باهام صحبت میکرد و شوخی میکرد هنوزم میکنه ولی هیچوقت به طور جدی ازم درخواست نکرده میگه میخوام دختر وارد خونم بشی و تا وقتی ازدواج نکردیم پاک بمونی میگه ممکنه به هر دلیلی خدایی نکرده ازدواجمون منتفی بشه نمیخوام تو چشای شوهرت نگاه کنی و بگی من با پسر خالم رابطه داشتم میگه هیچوقت تا وقتی ازدواج نکردیم دست به بدنت نمیزنم با اینکه بهم گفت تو سن ۱۵ سالگی یه بار با یه دختر رابطه داشته ولی بهم قول داده بود ذیگه نداشته باشه و از همون سن هم توبه کرده بخاطر من و بهم قول داده دیگه تا وقت ازدواج با من از این کارا نکنه ولی خب گاهی هم بی میلی نشون میده مثلا اصلا با اس ام اس و زنگ آشنا نیس یا مثلا گاهی وقتا اصن حوصلمو نداره از همون سن ۱۲ ساگی تا الان دو بار دعوا کردیم یه بار قهر بقیش باهم خوب بودیم . گاهی اوقات حس میکنم خیلی دوستم داره گاهی حس میکنم دوستم نداره مثلا یه بار واسم یه حلقه طلا گرفت با مثلا یه بار تا یه ماه باهم هیچ رابطه ای نداشتیم درباره خیانش بهش اطمینان دارم چون آدم رکیه و اینجور چیزا رو میگه بهم میگه ۹۹٪ دوستم داره با اینکه قبل از سن ۱۱ سالگی ۶۰٪ دوستم داشت . به نظر شما با اینایی ک گفتم دوستم داره ؟؟ آخه گاهی اوقات شک میکنم به عشقش نسبت به من و نمیخوام اشتباه غلط بکنم واز یه طرف هم خیلی دوستش دارم راستی بهم گفته وقتی برم سر کار خوب میاد خواستگاری . این گاهی اوقات بی میلی هاش منو به شک میندازه با اینکه میگه درباره ازدواج میگه شاید نشه باهم ازدواج کنیم چون درباره آینده خیلی خوب نمینونم تصمیم بگیرم دمدمی بودنش منو به شک میندازه . بهنظرتون طبیعیه یا نه ؟؟ خواهش میکنم یه نفر جواب بده اینارو دیشب که شب تولدم بود گفت . مرسی
تا شرایط ازدواج رو نداشته باشه نمیتونید در موردش پیشگویی کنید … شما سنتون برای ازدواج کمه و به همین خاطر از نظر احساسی خودتون رو وابسته به این رابطه کردید
بهتره در این مورد نه خودتون رو وابسته کنید و نه اینکه اینقدر ساده لوحانه به دوست داشتن این افراد دل ببندید
یک نکته خیلی مهم :
برای یک دوره ۱٫۵ تا ۳ ساله اول عشق و عاشقی، در بدن زن و مرد هورمونهایی تولید می شوند (مثل هورمونهای سروتونین و نورآدرنالین و …) که
مثل “چسب” عمل می کنند
یعنی هر چه قدر تفاوت ها و اختلاف ها هل می دهد که دو نفر از هم دور بشوند ولی این چسب هورمونی باعث میشه که دو نفر به سمت هم کشیده شده و در کنار هم بمانند.
حالا نکته ای که می خواهم بگم اینه که
در این مدت حداکثر ۳ سال، دو نفر باید “خود واقعی” شان باشند تا بتوانند از فرصت وجود “چسب عشق و علاقه” استفاده کنند و با هم هماهنگ تر بشوند تا
در دوره بعدی زندگی مشترک ، صمیمیت و راحت بودن با هم، به صورت واقعی در همه زمینه ها وجود داشته باشه.
وگرنه مجبور می شوند مثل خیلی از زن و شوهرهای ایرانی، خیلی چیزها را از همسرشان مخفی کنند و اون طوری میشه که نصف ایرانی ها در سطحی از طلاق عاطفی اند.
سلام من الان ۶ساله با یه پسر دوستم واسه ازدواج باهمیم تا حالا هم موقعیت جور نشده ک ریمی بشه ولی خانواده ها کمی مطلع شدند از موضوع,مشکل من اینه که ایشون کار درستی ندارند منم نمیتونم با بی پولی زندگی کنم,دلمم میسوزه که بهشون بگم ,بعد منو دوست داره عاشقمم هست ولی ابرتز نمیکنه من ازین موضوع خیلی ناراحتم,,تولدامم کاصن چیزی برام نمیخره میگه پول ندارم,چکار کنم؟؟؟؟؟لطفا جواب رو ب ایمیل بفرستید
به هر حال برای ازدواج نیاز هست که شرایط و از همه مهمتر وضع کار و درآمدی مناسبی داشته باشه و گرنه هر دوی شما وقتتون رو میگذرونید چون هیچ ازدواجی با چنین وضعیتی ثبات و دوام نخواهد داشت
سلام. من دختری ۲۵ ساله ام. سه سال پیش تو دانشگاه با پسری هم سن خودم آشنا شدم. دوتامونم رابطه اولمون بود. ظاهرش زیاد به دلم ننشست و کمی هم خجالتی بود ولی واقعا پسر خوبی بود و خیلی مثبت بود و من بخاطر خوب بودنش باهاش موندم. دوتامونم جریان رو به مامانامون گفتیم و قرار شد بعد از تموم شدن سربازیش بره سرکار و بیاد خواستگاریم. منم تو این سه سال خواستگارای خیلی خوبی داشتم و ردشون کردم. و برای اینکه بهونه واسه رد خواستگار داشته باشم به کمک ایشون شروع کردم واسه ارشد خوندم و ایشون جزوات و کتابهای لازم رو واسم تهیه میکرد و خیلی تشویقم میکرد. تا اینکه نتیجه ی کنکورم خیلی عالی شد و الان دارم ارشد میخونم. الان خواستگارای خیلی خوبی دارم و بابام دیگه شاکی شده که چرا همه رو رد میکنی.
از طرفی من هنوز ظاهر این پسر به دلم ننشسته و رفتاراشم دوس داشتم مردونه تر باشه. اون خیلی به من وابسته شده. خیلی وقتا باهاش بحثم میشد. میگفتم توروخدا وقتی اشتباه میکنم عصبانی شو. انقد بی تفاوت نباش. انقد خنثی نباش. دوس داشتم شوهرم قوی تر از این حرفا باشه. دوس دارم جلو پسرای دیگه کم نیاره. دوس داشتم حاضر جواب باشه و به همه خودی نشون بده. دوس داشتم واسم مرموز باشه تا همیشه دنبال این باشم که کشفش کنم. ولی متاسفانه اینطور نبوده و من علاقم بهش کم شده. و بهش گفتم بهتره رابطه رو تمومش کنیم. چون ترسیدم خدایی نکرده بعد ازدواج دلم واسه مرد دیگه ای بلرزه. ولی اون شدیدا وابسته منه و میگه آیندمو خراب کردی و دیگه نمیتونم به کس دیگه فک کنم. خیلی داره عذاب میکشه.
آخه ما تو این سه سال خیلی خاطرات با هم داشتیم. و فک نمیکردیم روزی به اینجا برسیم.اون میگه بهم فرصت بده خودمو اصلاح کنم. وضع مالیمم یکم صبر کنی خوب میشه.
حالا عذاب وجدان شدید دارم و کارم هرروز گریه شده و فکرم درگیر اونه که چه حالی داره. از خودم متنفر شدم. یه خواستگارم دارم که شرایطش خیلی خوبه و رفتارشم کاملا مردونس و به دلم نشسته. ولی بخاطر عذاب وجدان و خاطراتی که باهاش داشتم و خوبیای زیادی که بهم کرده میخوام برگردم باهاش. لطفا بگید تصمیمم درسته؟
اگه برای اروم کردن اون میخوای بری.ن برای دل خودت .پس رفتنت اشتباه.
هیچ وقت بخاطر حس ترحم و دلسوز با کسی نباید ازدواج کرد چون انسان خسته میشم و اون ازدواج به احتمال قوی محکوم به شکست خواهد شد خداوند خودش گفته که مناسب حال بنده هاش کسی سر راه بندش قرار میدهند پس به نظر من شما نباید بخاطر حس ترحم ازدواج کنی بگرد با کسی که تفاهم داری واخلاق میپسندی ازدواج کن
خدای اون هم بزرگتره و باکره حتی بیشتر از شما
من یک ماه بود با دختری ارتباط داشتم.در این یک ماه به همدیگر علاقه مند شدیم و قرار شد من خونوادم رو در جریان ازدواجمون قرار بدم. وقتی با خانواده دختر تماس گرفتیم برای ازدواج اونا مشکلی نداشتن ولی خود دختر گفت منصرف شدم.الان ضربه روحی بزرگی به من وارد شده.هر چقدر ازش میپرسم علت عوض شدن تصمیمت چیه جواب نمیده.الان من چیکار باید بکنم؟؟
خب این اتفاق طبیعیه … و شما نباید برای یک رابطه یک ماهه پیشگویی میکردید … به هر حال این موضوع نیاز به گذشت زمان داره و بهتره مدتی ایشون رو به حال خودش بگذارید
ولی من خیلی به این دختره علاقه دارم.می ترسم اگه زیاد فاصله بیفته اون علاقه ای که نسبت به من داره از بین بره و من از دستش بدم.
اصلا خود دختره پیشنهاد داد که خونوادم رو در جریان بذارم.بار اول که تماس گرفتیم نظرش مثبت بود ولی بعد اینکه قرار شد بریم خونشون واسه خواستگاری نظرش عوض شد
من با هی دخترى وارد رابطه شدم البته بطور مجازى و اون خیلى نسبت به من علاقه نشون میده و من هم قبل اینکه عکسشو ببینم ابراز علاقه نشون میقدادم اما الان که دیدم، أصلا به دلمم نمیشینه نمیدونم چیکار کنم چجورى بهش بگم تا دلش نشکنه ممنون میشم راهنمایی کنید.
خیلی محترمانه رابطه رو کات کنید و کامل هم قطع کنید تا هر دوی شما بتونید از این وابستگی رها بشید
در مورد دل شکستن هم باید قبل فکر بکنید پس در این لحظه فقط باید به کات شدن فکر کنید بعد از مدتی اگر رابطه ای نباشه روال عادی برقرار خواهد شد پس نگران نباشید
سلام خیلی ممنون میشم پاسخ بدید
سلام خسته نباشید.من پسری ۱۹ ساله هستم وعاشق دختری شدم که ۷سال ازمن کوچکتر است و همسایه ماست.به او گفته ام که
دوستش دارم ولی جوابی نگرفته ام قصدم ازدواج است و دو ماه دیگه میخوام برم سربازی سوال داشتم ایا به او پیشنهاد دوستی
دهم که وقتی رفتم سربازی باکسی دوست نشودیا بدون هیچ دوستی بعد از سربازی به خواستگاری او بروم.ترو خدا راهنمایی
کنیدلطفا مرسی.
هر وقت تونستید کار و پشتوانه اقتصادی مناسبی مهیا کنید اونوقت میتونید در مورد دیگران تعصب داشته باشید چون ایشون میتونه هر کاری بخواد انجام بده و شما نباید روی ایشون متعصب باشید باید روی کار و سربازی خودتون تمرکز کنید تا حرفی برای گفتن داشته باشید و دیگران بتونن شمارو جدی بگیرند … و گرنه کسی گوش به حرف شما نخواهد داد …
اخه من هنوز به اون جایی نرسیدم که بخوام خودم رودرگیر پشتوانه ی اقتصادی و….کنم فقط یه زمین دارم که بعد از سربازی انشااله شروع به ساختوساز می کنم. اصل سوال من اینه که پیشنهاد برای دوستی بهش بدم کار منطقی هست یا خیر.(اخه قبل از این قضیه عاشق دختری بودم که با من ۵سال اختلاف سنی داشت به او هیچ درخواستی از دوستی ندادم در واقع فقط وفقط به فکر ازدواج باهاش بودم که ی خواستگار اومد براش که از او۱۰سال بزرگتر بود که ازدواج کرد و تموم شد)بخاطر اون قضیه من یکم میترسم که کسی بیاد این هم مثل اولی بشه.حالا به من بگید که باهاش دوست شم کار خوبیه یا بدیه؟اگه خوبه چه کار کنم که دلش رو بدست بیارم؟واگرکار بدیه راه حل چیه؟بالاخره من نمیتونم به خاطر پشتوانه ی اقتصادی و….کاری انجام ندهم.خواهشا بیشتر توضیح بدید ممنون میشم
سلام ببخشید من عاشق یه مردی شدم که زن داره ودیگه خیلی برام سخته که بکشم کنار,واقعا آیندمو با اون میبینم, شما چه پیشنهادی میدین
بعید میدونم ساختن زندگیتون روی خرابه های زندگی یک نفر دیگه خوشبختی برای شما داشته باشه … چون دایم در هراس خواهید بود همین اتفاق برای شما هم تکرار بشه
چون خیانت در زندگی به نتیجه ای نخواهد رسید