فرار از ازدواج فقط اقتصادی نیست… درمان فوبیا ازدواج

فرار از ازدواج و تن ندادن به ازدواج و دلایل آن؟ درمان ترس از ازدواج چگونه است؟

” من به این راحتی دم به تله نمی دم! آب و نونم کمه که برم زن بگیرم! هیچ جا مثل خونه پدری نمی شه! چرا برای خودم آقا بالاسر بگیرم! “

این روزها درحالی که دخترها و پسرها بیش تر از هر زمان دیگری در تعامل و ارتباط با یکدیگر قرار دارند، شاهد افزایش سن ازدواج و بی رغبتی جوانان برای زندگی مشترک هستیم.

سه گروه فراری از ازدواج محسوب می شوند:

  1. افرادی که تن به ازدواج نمی دهند
  2. افرادی که برای فرار از شرایط سخت خانه پدری ازدواج می کنند
  3. افرادی که ازدواج کردند و شرایط مناسبی در زندگی مشترک ندارد.

فرار از ازدواج

خوشبختانه دورانی که در آن افراد به دلیل ترس از حرف مردم ( ترس از ترشیده شدن! )، تن به ازدواج می دادند را پشت سر گذاشته ایم.

در عین حال ترس از تنها ماندن، شاید اصلی ترین دغدغه جوانان مجردی باشد که نگران افزایش سن خود هستند.

بالارفتن سن ازدواج و تن ندادن جوانان به ازدواج دلایل مختلفی دارد.

مشکلات اقتصادی و نداشتن بودجه لازم برای تشکیل زندگی، پیدا نکردن گزینه مناسب و… را می توان در لیست علت های اصلی مجرد ماندن جوانان پیدا نمود.

اما از همه ی دلایل منطقی که بگذریم ، یکی از اصلی ترین دلایل اکراه و بی رغبتی جوانان برای ازدواج، به ترس از ازدواج و تعهد مربوط می شود.

ترس از ازدواج و تن ندادن به ازدواج

ترس از ازدواج چیست؟

ترس از ازدواج یکی از دلایل اصلی تن ندادن به ازدواج

ترس از ازدواج، ازدواج هراسی یا گاموفوبیا، اصطلاحی است که برای توصیف ترس غیرعادی از تعهد و ازدواج به کار می رود.

افراد مبتلا به گاموفوبیا که برای ازدواج و تشکیل خانواده علاقه و رغبت دارند، به دلیل اضطراب از تعهد از ازدواج خودداری می کنند.

دلایل تن ندادن به ازدواج و ترس

از جمله دلایلی که می توان برای این ترس برشمرد عبارتند از:

ابهام نسبت آینده و ترس از ازدواج

ناشناخته بودن آینده بخصوص آینده و روابط پیش روی دنیای متاهلی برای فردی مجرد، سبک زندگی جدید و ناشناخته، و به تبع آن اضطراب زاست.

به عنوان مثال فردی که تا کنون مجرد و مستقل زندگی کرده و به تنهایی به دنبال اهداف شخصی خود بوده ممکن است ازدواج را مانع پیشرفت خود ببیند.

ترس از صمیمیت و از دست دادن استقلال

این ترس که بیشتر در پسران دیده می شود به نگرانی از صمیمت بیش از حد با یک زن و از دست دادن استقلال همشیگی اش مربوط می شود.

مردان و زنان هر دو در زمینه آزادی چیزهای زیادی از دست می دهند. اگر زن نتواند مردی را در نقاط خاص خود کنترل کند، فکر می کند که او شایسته نیست. اگر انسان نتواند زمانی را که بخواهد با دوستانش بگذراند، احساس خفگی می کند. با گذشت زمان، چیزهای زیادی در زندگی هر دو جنس تغییر می کند و منجر به آزادی انتخاب کمتر می شود.

فرار از ازدواج و ترس از درست دادن آزادی

ناامنی شخصی و مسئولیت های سنگین

پیش بینی سختی ها، و مسئولیت های بعد از ازدواج یکی دیگر از دلایل ریشه ای اضطراب یا ازدواج هراسی است.

در حالت شدید فرد مبتلا به گاموفوبیا حتی با تصور ازدواج خود و یا دیدن ازدواج اطرافیان ممکن است دچار اضطراب شود.

اگر برای مدت طولانی مجرد بمانید. شما نمی خواهید مسئولیت کسی را بپذیرید. دلیلش این است که در دوران مجردی، بقیه افراد جامعه با شما مانند یک فرد مطرود رفتار می کنند. 

باعث می شود که شما گرگ تنها بمانید و کسانی که در این هنر تسلط دارند، نیازی به قبول مسئولیت شخص دیگری ندارند. در واقع آن فرد مجرد تازه یاد گرفته است که زنده بماند، اما جامعه فکر می کند که آنها بی فایده هستند زیرا مسئولیت دیگران را بر عهده نمی گیرند.

ترس از غریبه ها

 خنده دار است که چگونه زنان تصمیم می گیرند فردی را غریبه خطاب کنند، اگر او را دوست نداشته باشند یا او را مدبر می دانند. اما اگر منبعی از همان شخص پیدا کنند، دیگر احساس نمی کنند که آن شخص غریبه است.

 ازدواج هایی را به خاطر دارید که در آن زنان برای پول با افراد مسن ازدواج می کنند؟ در واقع همه ما با هم غریبه هستیم. این بخش حتی در ازدواج عاشقانه نیز هرگز تغییر نمی کند. ما فقط انتخاب می کنیم که آن را نادیده بگیریم.

استرس والدین برای انتخاب همسر مناسب

پدر و مادر عروس این روزها دوست دارند داماد از پدر و مادر خودش جدا شود. داماد باید برای دخترش و آنها پولدار و مدبر باشد. همه مردان نمی توانند در برابر این سطح از استرس مقاومت کنند. زنان نیز باید با استرس مواجه شوند که به محض گذشت چند ماه از ازدواجشان مجبور به بچه دار شدن هستند. همچنین از او انتظار می رود که در این روند از خیلی چیزها چشم پوشی کند.

تجربه بد و طلاق نزدیکان یا رابطه زناشویی بد آن ها

 اگر تجربه بدی با زنان یا ازدواج خواهر و برادر دارید. این می تواند آسیب به زندگی شما نیز وارد کند. این را می توان در اکثر مردانی که تجربه مشابهی را پشت سر گذاشته اند مشاهده کرد.

فرار از ازدواج بدلیل طراق نزدیکان

سازگاری با دیگران، مهارتی که یادنگفتند

 بسیاری از کارهایی که در زندگی انجام می دهید، سازگاری است. همه می خواهند غذاهای شیک، نکات سفر به خارج از کشور، افراد ثروتمند برای معاشرت داشته باشند. هیچکس برای روزهایی که این چیزها را از شما می گیرند برنامه ای ندارد. هیچ کس نمی خواهد با کسانی که چیزی برای پس دادن به شما ندارند، دوستانه رفتار کند. این که درک و سازگاری با زندگی مهارتی است که باید آموخت.

 نشانه های ترس از ازدواج شامل:

  • پرخاشگری و بدخلقی درصورت اصرار خانواده و اطرافیان به ازدواج
  • عزت نفس پایین
  • علائم فیزیکی اضطراب درصورت فکر کردن به ازدواج شامل : لرزش، افزایش ضربان قلب، تهوع، سرگیجه و غیره
دلایل مخالفت خانواده با ازدواج

ازدواج به عنوان یک فرصت سوزی یا فرصت سازی؟

با یک حساب سر انگشتی و مقایسه سن ازدواج مادر و پدران مان و تعداد مجردهای فامیل متوجه می شویم که افراد دیگر مانند گذشته برای ازدواج در سن پایین ارزش یا استقبال کمتری از خود نشان می دهند.

از جمله دلایل این تغییر روند می توان به موارد زیر اشاره نمود:

تحصیلات و اشتغال مانعی برای ازدواج هستند؟

اکنون دیگر مانند گذشته ازدواج برای زن ها به منزله دریافت حمایت یا سرپرستی مالی نیست.

دخترها ممکن است ازدواج را یک نوع محدودیت برای استقلال دوران مجردی یا مانعی برای پیشرفت شغلی و تحصیلی خود بدانند.

همچنین دختران تحصیل کرده، دایره خواستگارهایی که به دلیل معیار تحصیلات رد می کنند بیشتر است.

فرار از ازدواج بدلیل تحصیل و شغل

بی اعتمادی و افزایش امار خیانت

این روزها بالا رفتن آمار خیانت و ازدواج شکست خورده باعث شده خیلی ها نگرش منفی نسبت به زندگی مشترک پیدا کرده و ازدواج را نه یک فرصت بلکه تهدیدی برای خوشبختی خود بدانند.

بالا رفتن سطح انتظارات زوجین و تن ندادن به ازدواج

معیارهای کمال گرانه و همه چیز تمامی که هرگز پیدا نمی شود و وسواس در انتخاب شریک زندگی یکی دیگر از دلایل تن ندادن به ازدواج است.

انتخاب به عنوان یک محدودیت

مسلما جواب آری به یک نفر به معنای جواب نه به تمام انتخاب های پیش رو و بعدی است.

انتظار و امید برای پیدان کردن موقعیت بهتر می تواند یکی از دلایل بالا رفتن سن ازدواج باشد.

برطرف شدن نیازهای عاطفی و جنسی 

در شرایط فعلی با دوستی و ارتباط میان پسر و دختر و برطرف شدن نیازهای عاطفی و حتی جنسی در قالب دوستی یکی از اصلی ترین دلایل تن ندادن به ازدواج است.

از سوی دیگر برقراری چنین تعاملاتی باعث بدبینی و بی اعتمادی نسبت به جنس مخالف و بی رغبتی به ازدواج می شود.

ترس از ازدواج و تن ندادن به ازدواج

فرار از ازدواج در دنیای امروزی

به دلیل مسائلی که امروزه در دنیا وجود دارد و تبلیغاتی که در راستای بی بند و باری و عدم تعهد در دنیا راه افتاده است، این تفکر که ازدواج مانع آزادی جوانان است بیش از پیش رواج یافته و جوانان را به فرار از زادواج، آسودگی و عدم مسئولیت سوق داده است.

ازدواج شیرین است و زیبایی زندگی تعهد و گذاشتن تمام توانیی خود برای شاد کردن یک نفر می باشد. اینکه ازدواج مسئولیت سنگینی را برای همه به وجود می آورد درست است اما زمانی که حس نیاز به آن و همچنین حس مسئولیت در انسان به وجود آمده و شرایط ازدواج مهیا می شود چرا که نه؟!

line-separator

عروس فراری کیست و چرا این کار را انجام می دهد؟

عروس فراری زنی است که عروسی خود را خیلی نزدیک به زمان مراسم ازدواج یا عقد کنسل می کند یا حتی از خود مراسم فرار می کند. چگونه می توان این پدیده را توضیح داد؟ چرا این زنان در زمان پیشنهاد ازدواج به سادگی «نه» نمی گویند؟

داستان واقعی زیر را در نظر بگیرید. 

ربکا و دیوید از کودکی یکدیگر را می شناختند . آنها در نوجوانی با هم آشنا شدند و بعد از گذشت پنج سال از آشنایی خود تصمیم به ازدواج گرفتند. هر دو کاملاً با خانواده یکدیگر آشنا شده بودند.صبح روز عروسی، ربکا با دیوید تماس گرفت و به او گفت که می خواهد عروسی را لغو کند. دیوید با پدر و مادرش رفت تا او را ببیند. او در خانه مادرش بود و حاضر نشد در را باز کند. پس از چند تماس تلفنی دیگر و حدود ساعت ۱۹:۰۰ به طور رسمی اعلام شد که مراسم عروسی که قرار بود ساعت ۲۰:۳۰ شروع شود، لغو شده است. پدر و مادر داماد حدود ۵۰۰۰۰ دلار را که پیش پرداخت برای عروسی پرداخت کرده بودند، از دست دادند. چرا این اتفاق دخ داد؟

Aaron Ben-Zeév، Ph.D

تعداد کمی از زنان ترس از ازدواج دارند. توضیحات این رفتار شامل دلایلی مانند:

  • ترس درونی از عدم توانایی در انجام هر کاری جدی،
  • فوبیا در مورد تعهد طولانی مدت و
  • عدم عشق واقعی به شریک زندگی است. 

در بسیاری از موارد، توضیح شامل ترکیبی از این دلایل است. دلیل اول به یک گرایش عمومی در عروس مربوط می شود که صرفاً به عروسی مربوط نمی شود. دلیل دوم به ترس عروس از قرار گرفتن در یک رابطه متعهدانه اشاره دارد و سومی به درک یا احساس عروس نسبت به خود داماد اشاره دارد.

چرا برخی عروس ها فرار می کنند؟

برخی از عروس‌های فراری دامادهای بالقوه‌شان را به هم می‌زنند، زیرا در بیشتر زندگی‌شان همیشه از مشکلات جدی فرار می‌کنند.

برخی دیگر از عروس ها در آخرین لحظه فرار می کنند زیرا آنها فوبیای تعهد دارند. سرمایه‌گذاری بلندمدت در یک رابطه جدی و متعهدانه اغلب افراد را آسیب‌پذیرتر می‌کند – آن‌ها می‌ترسند که رابطه ممکن است شکست بخورد و آنها را سرگردان یا به شدت آسیب ببیند. در نقد فیلم عروس فراری، شخصیتی که جولیا رابرتز بازی می کند، به نظر می رسد انگیزه این نوع فوبیا باشد. 

عروس های دیگر به این دلیل پرواز می کنند که واقعاً شریک زندگی خود را دوست ندارند. در آخرین لحظه، آنها متوجه می شوند که نمی خواهند یک سازش عاشقانه در مورد چنین تصمیم مهم زندگی انجام دهند. درک آنها – یا ترس آنها – از اینکه این شریک کامل نیست، و حتی بهترین شریک برای آنها نیست، آنها را فراری می دهد.ادامه مقاله پس از درج آگهی

لازم به ذکر است که ما در اینجا در مورد ازدواج های اجباری صحبت نمی کنیم، بلکه در مورد تصمیمی است که آزادانه گرفته شده است، البته نه همیشه از روی عشق.

بسیاری از مردم حتی در شب عروسی خود متوجه می شوند که ارزش کلی همسر خود را به خطر انداخته اند. وقتی از آنها می پرسند که چرا عروسی را لغو نکردند، برخی از آنها می گویند امیدوار بودند که با این وجود از شریک زندگی خود خوشحال باشند یا وقتی آنها ازدواج کردند و بچه دار شدند، شریک زندگی آنها تغییر کند.

برخی از موارد عروس فراری ناشی از سازش های عاشقانه است. عروس های فراری احتمالاً تردیدها و احساسات خود را که در حال سازش هستند برای مدت طولانی سرکوب کرده اند.

 آنها همچنین ممکن است فکر کنند که مصالحه ای که انجام می دهند به اندازه کافی عمیق نیست که لغو عروسی و آسیب رساندن به شریک زندگی خود و سایر افراد را تضمین کند. با این حال، هر چه روز عروسی نزدیک‌تر و نزدیک‌تر می‌شود، تردید آنها بیشتر و ضروری‌تر می‌شود. سرانجام در آخرین لحظه تصمیم به سازش ندادن در مورد عشق گرفته می شود.

سازش های عاشقانه و عروس های فراری

در قلب پدیده سازش های عاشقانه و عروس های فراری، در دسترس بودن بسیاری از گزینه های عاشقانه است. مردم می‌توانند به این واقعیت عادت کنند که شریک زندگی‌شان کامل نیست، اما عادت کردن به این شرایط بسیار سخت‌تر است که شرکای ممکن و مایل دیگری وجود دارند که با میل و رغبت انتخاب می‌کنند آنها را دنبال نکنند. عروسی نقطه ای است که در آن از عروس و داماد انتظار می رود که بسیاری از گزینه ها را آزادانه کنار بگذارند و قرار است به یکی از آنها بسنده کنند. برای بسیاری از مردم سخت و تحت فشار قرار دادن خود برای گرفتن چنین تصمیمی برای بستن درها به روی فرصت های دیگر، به ویژه برای چیزی که به طور معمول “تا زمانی که مرگ ما را از هم جدا کند” در نظر گرفته شده است، دشوار است.

ملاحظات فوق را می توان در عبارت زیر که ممکن است یک عاشق بیان کند گنجانده شود:

“عزیزم، اجازه بده با هم ازدواج کنیم؛ اما اگر فکر دومی در مورد آن داری، لطفاً حداقل سه روز قبل از عروسی، زمانی که شرکتی که این مراسم را ترتیب می دهد، به من اطلاع بده. عروسی همچنان مایل است ۸۰ درصد از پیش پرداخت ما را بازپرداخت کند. این باعث می شود هر یک از ما منابعی برای سرمایه گذاری در جستجوی شریک دیگری داشته باشیم.”

Aaron Ben-Zeév، Ph.D.

دلایل تن ندارن به ازدواج

دلیل های فرار از ازدواج متنوع و گوناگون است به عنوان مثال فردی بنا به نوع تربیت و ویژگی هایی که دارد تعهد را از یاد برده و به خوشگذرونی عادت کرده است پسر و دختر هم ندارد اما اگر دختری به این نوع زندگی عادت کرده باشد، خوشبختی برای وی سخت بوده و نمی تواند زندگی خوبی داشته باشد اما برخی فرار از ازدواج را بنا به مسائل مالی و عدم آمادگی عنوان کرده و می توان گفت که حق هم دارند آنان که در زندگی خود مانده اند چگونه می توانند مسئولیت یک فرد دیگر را به دوش کشیده و برای خوشبختی وی تلاش کنند.

برای حل این مشکل فرهنگ اجتماعی نیاز به تغییر دارد. سطح توقع ها باید پایین آمده و ازدواج آسان گردد تا ضمن عدم فرار جوانان از ازدواج زمینه های ریشه کن شدن فساد در جامعه هم فراهم شود. اما برای گروه اول توصیه مشاوران ما اندیشیدن به آینده است تا کی خوشگذرانی؟

آیا می شود تا آخر عمر بدون یک همدم ماند؟ پس حس نیاز به فردی برای زندگی تکیه و درد و دل کردن چه؟ کمی با خود بیاندیشید و سپس برای دریافت راه حل مشکل خود با یک مشاور مشورت کنید البته تا زمانی که خودتان نخواهید هیچ چیز ممکن نیست.

سایت مشاوره قبل ازدواج به شما در رابطه با این موضوع کمک خواهد کرد

منبع:  دلالت های معنایی تاخیر در ازدواج دختران دانشجو، سید فاطمه محبی، مونس سیاح، شیما سادات حسینی،۱۳۹۵٫ ۲٫عوامل اجتماعی بالا رفتن سن ازدواج جوانان، علی محمد پور، نعمت الله تقوی، ۱۳۹۲ ۳٫سن ازدواج در حال افزایش: بررسی عوامل پشتیبان، حسین محمودیان،۱۳۸۳٫ ۴٫دکتر یاسر دادخواه، کتاب تکنیکهای مشاوره ازدواج، انتشارات نارون دانش، ۱۳۹۸٫

سوالات متداول

۱ - ترس از ازدواج یا ازدواج هراسی به چه معناست؟

ترس از ازدواج یا گاموفوبیا به ترس غیرعادی فرد نسبت به تاهل و تعهد اشاره دارد که ریشه آن را باید در اضطراب، ترس از صمیمیت، ابهام نسبت به آینده و ناامنی شخصی نسبت داد. افراد مبتلا به گاموفوبیا از اعتماد کردن و قدم گذاشتن در دنیای ناشناخته، می ترسند و ازدواج را مساوی با از دست دادن استقلال شخصی یا رهاسازی رویاها و اهداف خود می دانند.

۲ - تغییر سبک زندگی چه نقشی در بالا رفتن سن ازدواج دارد؟

بالارفتن سن ازدواج در مناطق شهری در مقایسه با مناطق روستایی خود بیانگر نقش فرهنگ در ازدواج و معیارهای ازدواج است. زندگی مدرنیته که  با افزایش استقلال مالی زنان، بالا رفتن انگیزه برای تحصیلات عالیه و برابری زن و مرد همراه است باعث تغییر نگرش نسبت به سن ازدواج شده.

۳ - روابط پیش از ازدواج چه نقشی در تن ندادن به ازدواج دارد؟

روابط پیش از ازدواج  باعث برطرف شدن نیازهای عاطفی و جنسی می شود که قرار است در جریان ازدواج به ان پاسخ گفت. برطرف ساختن نیازهای جنسی و عاطفی در چهارچوب روابطی که هیچ گونه تعهد قراردادی و مسئولیتی برای آن مطرح نشده و فرد استقلال شخصی خود را نیز از دست نمی دهد به ادامه دادن این روند و تن ندان به ازدواج دامن می زند. تجربه شکست عشقی یا خیانت، بی اعتمادی به جنس مخالف و کم شدن انگیزه برای ازدواج از دیگر پیامدهای روابط پیش از ازدواج است.

۴ - روش های درمان ازدواج هراسی یا گاموفوبیا چیست؟

گاموفوبیا یا ترس از ازدواج به عنوان یکی از دلایل مهم تن ندادن افراد به ازدواج مطرح می شود. این ترس تا حدی طبیعی و عمومی است اما درصورت شدت زیاد آن بخصوص در افرادی که در کودکی شاهد خیانت و کشمکش والدین و اطرافیان بوده و همچنین در افراد افسرده و اجتنابی که اعتماد به نفس و ریسک پذیری لازم را ندارند بیشتر رخ می دهد. شناخت درمانی به فرد کمک می کند ریشه باورهای منفی و دلیل اصلی اضطراب خود را بشناسد و به اصلاح باورهای بنیادی خود بپردازد. آموزش مهارت های رفتاری و مهارت متعهد شدن، مشخص کردن خواسته ها و ملاک های ازدواج و مواجهه شدن با ترس ها از دیگر راه کارهای درمانی مفید ترس از ازدواج است.

202 پاسخ
« دیدگاه های قدیمی تردیدگاه های جدیدتر »
  1. مهتاب
    مهتاب گفته:

    سلام دختری هستم ۲۶ ساله. تحصیلاتم در حال حاضر فوق لیسانس هست اهل اصفهان هستم ولی تجربه زندگی در یزد را در دوره لیسانس داشته ام. بیشتر از یک سال هست که با یکی از همکلاسیهای دوره لیسانس که اهل یزده به صورت جدی اشنا شدم و چون علایق و تخصص تحصیلات و طرز فکر و اعتقادات و گذشته فردی و سطح خانوادگی بسیار مشابهی داریم به یکدیگر علاقه مند شده ایم و برنامه ریزی مشترک زیادی برای پیشرفت اینده داریم و هر به خوبی میدانیم با یکدیگر کامل خواهیم شد.
    ولی شرط مادر ایشون این هس که من یزد زندگی کنم و به هیچ وجه مادر اجازه دور شدن به پسرش را نمیده و همین امر حتی باعث لطمه زدن به رویاها و ارزوهای پسرش هم شده و پسر هم به دلیل بیماری مادرش به تازگی قبول کرده هرگز ایشون را ترک نکنه.
    مشکل من یزد رفتن نیس و به ایشون و مادرش حق میدم که در شرایط فعلی به هم نیاز داشته باشن ولی مطمینم به دلیل تخصص و استعدادهای زیادی که داریم به خصوص خود ایشون اینده کاری و تحصیلی بهتری در شهرها و حتی کشورای دیگر خواهیم داشت که این از ارزوهای خود ایشون قبل از بیماری مادرشم بوده. و اینکه ایشون از همین الان به صراحت میگوید که حتی بعد از ازدواجم باید برای تصمیمات زندگی از مادرش اجازه بگیره.
    برعکس خانواده ایشون که بسیار علاقه مند به حفظ وابستگی هستند من در طول زندگیم سعی کرده ام که مادر پدر خودم را قانع کنم که خودم باید تصمیم گیرنده نهایی باشم و انها هم به مرور دید خیلی بازی توی این قضیه پیدا کرده اند و همیشه بدون هیچ تعصبی فقط مزایا و معایب گزینه های پیش رو را واسم بازگو کرده اند و اجازه داده اند خودم تصمیم گیرنده نهایی باشم. لطفا راهنمایی کنید که ازدواج با شخصی که از هر لحاظ تناسب داریم به جز همین تحت تسلط خانواده بودن کار درستی است یا نه؟

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      دوست عزیز رابطه ای که شما داشتید یک رابطه دوستانه ساده است و ربطی به روابط عاطفی شما نداره
      پس با یک تشکر از زحمات دوستانه ایشون رابطه رو کامل کات کنید و خواهشا” در این مورد احساساتی نشید و راه رو برای خودتون سخت نکنید
      قرار نیست به خاطر کارهایی که دیگران برای شما میکنن برای یک عمر وابسته و اسیر باشید

      پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

      پاسخ
  2. ناشناس
    ناشناس گفته:

    دختری هستم ۲۷ ساله حدود ۵ ماهه با پسری آشنا شدم که حس نزدیکی بهم پیدا کردیم ولی تا الان صحبتی از ازدواج نکرده چطور میتونم از نظرش نسبت به ازدواج مطلع شم بدون اینکه فکر کنه دارم بهش پیشنهاد ازدواج میدم اصرار من برای فهمیدن قصدش از رابطه اینه که وقتمو هدر ندم و گزینه های دیگه رو از دست ندم. باتشکر

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      خب شما ملاکی دارید وقتی ایشون نتونه با ملاک شما منطبق بشه نمیتونید به این رابطه اعتماد کنید

      پاسخ
  3. بانو
    بانو گفته:

    سلام.دختری هستم ۳۰ ساله. خواستگاری دارم که همه تاییدش میکنن.از لحاظ مالی و خوب بودنش.اما من هیچ علاقه ای بهش ندارم.تمام خانواده ام منو با این حرف که ممکنه دیگه خواستگاربرات نباشه و یا مثل این خوب نباشه تحت فشار میزارن.میدونم پسری هست که یه دختر خوشبخت کنه.اما من نمیدونم بتونم دوسش داشته باشم یا نه… لطفا کمکم کنید

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      وقتی به ایشون علاقه ای ندارید پس ادامه رابطه اشتباهه … قدم اول در ازدواج به دل هم نشستنه …بهتره به خودتون و دل و نظرتون مراجعه کنید … شما باید بدونید بحث یک عمر زندگی مشترکه و نمیتونید بدون عشق و علاقه واقعی این همه سال رو سپری کرد

      پاسخ
  4. پردیس
    پردیس گفته:

    من الان۱۹سالمه ولی هنوز دوست ندارم ازدواج کنم ازپسرام بشدت بیزارم و فکرمیکنم لحظه ای هم ارزش فکرکردن ندارن و کششی بهشون ندارم.

    پاسخ
  5. نسترن
    نسترن گفته:

    سلام من دختری هستم۱۹ساله پسر خالم که دوسال ازم بزرگتره اومده خواستگاریم از لحاظ مالی چیزی کم نداره خونه ماشین پول همشم ب نام خودشه ک نگین ماله باباشه
    قدش بلنده ولی لاغره و من از قیافش اصلا خوشم نمیاد و هیچ حسی نسبت بهش ندارم
    ولی اون میگه ک دوسم داره
    و خانواده اصرار میکنن ک جواب مثبت بدم ولی من هیچ حسی ندارم و میترسم بعد از ازدواج هم علاقه پیدا نکنم چون یکم خجالتیه پسر خالم
    منم از لحاظ قیافه و مالی مشکلی ندارم
    لطفا کمکم کنید نمیتونم تصمیم بگیرم .ازشم پرسیدم با هیچ چیز من مشکلی نداره

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      خب دوست عزیز بارها گفته شده قدم اول ر زندگی به دل هم نشستنه … همون حساسیتی که شما رو وادار میکنه لباستون رو انتخاب کنید و چقدر هم وسواس به خرج میدید
      پس در مورد ازدواج هم باید این حساسیت رو داشته باشید چون بحث یک عمر زندگیه
      پس بیشتر فکر کنید و مشاوره داشته باشید … چون شما بین ۲۱ تا ۲۵ سالگی به بلوغ عاطفی میرسید و ممکنه در اون سالها نظرتون با امروز تفاوت داشته باشه
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

      پاسخ
  6. مینا
    مینا گفته:

    سلام،من هنوز نمیدونم معیاهام برای ازدواج چیه؟
    هرخواستگاریم میاد مادرم کلی باهام صحبت میکنه تاقبول کنم، بنظرم هیچ کدون از خواستگارام خوب نیستن،یا شهرستانین،یا کارندارن،یا..
    ۳۰ سالم داره میشه هنوز نمیدونم چی میخوام

    پاسخ
  7. princess
    princess گفته:

    سلام. من دختری ۲۷ساله هستم. کارشناسی ارشد پرستاری و استخدام هستم در بیمارستان.
    دید مثبتی به ازدواج دارم ولی نمی دونم چرا می ترسم. اینکه باید یک عمر کنار یکی زندگی کنم برام ترسناکه با اینکه خانواده خوبی دارم و درکنارهم خوشبختیم. از طرفی فکر کنم به راحتی عادت کردم اینکه همه چیز برام محیا بوده اینکه می بینم همکارام چه مسئولیت سنگینی رو دوششونه. هم نقش مادر بودن ، هم نقش همسر و هم نقش یک زن شاغل. خستگیشونو می بینم می ترسم. وقتی یک کیسی پیدا می شه خیلی خوشحال نیستم همش دوست دارم که جور نشه و دوست دارم جواب نه بدم تا از اون شرایط استرس اور خلاص شم. از طرفی هم تحصیلات طرف مقابلمم خیلی برام مهمه نمی دونم چرا اینقدر به تحصیلات بها می دم. از طرفی هم دوست دارم خانواده همسرم کم جمعیت باشه چون خودم زیاد اهل رفت و امد نیستم. از نظر تعاملات اجتماعی خوب می تونم تو محیط کار با همکارام تعامل برقرار کنم.

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      حرف شما درسته و باید بدونید مسئولیت زندگی هم بسیار سخت
      پس باید برای ازدواج از نظر روحی در مرتبه خوبی باشید و بدونید به ازدواج نیاز دارید و چه معیارهایی رو مدنظر خودتون دارید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

      پاسخ
  8. آقای خره
    آقای خره گفته:

    سلام من یکیو میخوام اونم میگه که تورو میخوام قرارمونم ازدواج بود ولی جا زده الانم میگم تموم کنیم میگه نه میخوام بعضی وقتا حالتو بپرسم همه چی خوب بود ولی منم زیاد بهش گیر میدادم دوس نداشتم با دوستاش اینا بره بیرون که سر اونم دروغ گفت بهمو من مچشو گرفتم بعد یه هفته که هیچ خبری از هم نداشتیم من رفتم سراغش که الانم جا زده میگه ازدواج نمیکنیم من نمیتونم از اینورم میگه عاشقتم و از این حرفا میخواستم ببینم این عشقش تا آخر میخواد حماسی باشه یا جای امیدواری هس که خوب شیم مجددا؟

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      برای مدتی مشخص به ایشون فرصت بدید تا فکر کنه و نظرش رو قاطع به شما بیان کنه
      در ضمن مشاوره بعد از تصمیم ایشون بسیار مهمه چون رفتا هر دوی شما با حساسیت نشون دادن نوعی رفتار بچگانه است
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

      پاسخ
  9. roya
    roya گفته:

    سلام
    من ۲۴سالمه،یه بار نامزد کردم ولی بخاطر اخلاق بدش بهم خورد
    حالا خواستگار هم زیاد دارم ولی همش دودلم،اصلا هر شرایطی که طرف داشته باشه باز من دو دل میشم نسبت بهش
    لطفا راهنماییم کنین ممنون

    پاسخ
  10. نیکا
    نیکا گفته:

    سلام.من ۲۵ سالمه.
    زندگی سختی داشتم.
    فشار خانواده همیشه برام زیاد بوده.
    با رتبه دو رقمی کنکور دانشگاه تهران درس خوندم.
    بعد از دو سال از فارغ التحصیلی به سختی تونستم استخدام بشم.
    از ۱۷ سالگی خواستگار زیاد داشتم.تمایلم به ازدواج محدود به سن ۱۹ تا ۲۲ بود.ولی خانوادم سرسختانه با ازدواجم مخالف بودن میگفت باید درس بخونی بری سر کار.
    بعد از اون دیگه اینقدر دنبال کار بودم و سختی کشیدم و حرف شنیدم که دیگه بی احساس شدم.
    اون موجود سرشار از احساس و نیاز و عاطفه تبدیل به سنگ شده.
    حالا هر کس میاد خواستگاری دیگه نمی تونم بهش فکر کنم.انگاری وقت ازدواج من همون سال ها بود و رفت
    و حالا دیگه نمیشه کاری کرد.چکار می تونم بکنم؟ سنم داره بالا میره.خواستگار زیاد دارم اما اصلا دلم با هیچ کدومشون نیست.دوست دارم همش کار کنم پول در بیارم ، درس بخونم.فقط همین.نمیدونم چم شده.
    تازه یه مشکل وحشتناک تر! موقعی که ۲۱ سالم بود با یه آقایی آشنا شدم .خیلی دوست داشتیم همو. اما الان ۲ ساله به اجبار ایشون رابطه رو دارم ادامه میدم.چون دیگه دوسش ندارم.در واقع دیگه هیچ کس برام مفهومی نداره! حالا هر وقت میخوام این رابطه مسخره رو کات کنم میگه خودمو میکشم.
    لطفا کمکم کنید.دارم دیوانه تر از اینی که هستم میشم.

    پاسخ
  11. ناشناس
    ناشناس گفته:

    سلام من ۲۶ سالمه ۲ ساله ازدواج کردم مشکلم با شوهرم اینه که خیلی کینه ی است ..خواهرم یک بچه اورده بعد میگه چون اونها واسه عروسی ما کادو نیاوردن ما هم واسه بچشون کادو ندیم و این موضوع مرا بسیار ناراحت کرده نمیدونم چیکار کنم..

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      دوست عزیز نمیتونید برای اخلاق فردی تعیین تکلیف کنید .. به هر حال ایشون ذهنیتش به این صورته و شما هم باید از طروق دیگه هدیه خودتون رو به خواهرتون برسونید …
      هر چند خواهر شما هم باید برای عروسی شما کادویی تهیه میکرد ولی در کل این تعارفات در زندگی نباید نقش داشته باشه

      پاسخ
  12. Behnaaaz
    Behnaaaz گفته:

    من ٢۶ سالمه ٢ سال عاشق کسی بودم که با اینکه خانواده ثروتمندی بودن اما همشون بی بند و بار بودن و خیلی راحت خیانت مرد واسشون عادی بود باور نمیکردم اینم مث خلنوادش باشه اما بعد ٢ سال خیانتشو دیدم و با سختی فراموشش کردم تقریبا
    حالا یکی از همکلاسیای دوران لیسانسم بعد از مدت ها منو دیده و واقعا دوستم داره میگه که از همون موقع بهم علاقه داشته و میترسیده بهم بگه انقدر با گذشتم خوب کنار اومد و با دونستن تقریبا اون تجربه تلخم پام وایساد که منه بهش علاقه مند شدم حالا بعد از گذشت ۶ ماه از دوستی داره میاد خواستگاری و همه خانوادم میدونن اما تا فهمیدم قضیه جدیه یه ترس وحشتناکی اومده تو وجودم نمیدونم انتخابم درسته یا از سر تنهایبه ؟اصلا اندازه اون عاشق هستم ؟این ترسم عادیه یا نه ؟

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      خب اول از همه باید به خودتون فرصت بدید تا شرایط و خاطرات گذشته رو فراموش کنید … بعد باید وارد رابطه جدید بشید … به هر حال شما نیاز دارید تا شرایط گذشته رو به فراموشی بسپارید ولی اگر به ایشون علاقه دارید میتونید ادامه بدید و گرنه راهتون اشتباهه و ممکنه دوباره به مشکل برخورد کنید

      پاسخ
  13. ناشناس
    ناشناس گفته:

    سلام
    اصلا دوس ندارم ازدواج کنم ۳۴ سال دارم اما یه دوس دختر دارم که ۴ ساله با همیم دیوانه وار دوسم داره اما به تنها ترین کسی که به ازدواج باهاش فک نمی کردم دارم گرفتار میشم ۱ بار خود کشی کرده چون میخواستم ازش جدا بشم الانم میگه اگه نیایی خواستگاریم این دفه طوری خودکشی میکنم که بمیرم اصلا نمیتونم به ازدواج باهاش فک کنم نمی دونم چی کار کنم

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      شرایط رو برای خودتون سخت کردید و به هر حال در مقابل کسی که به خودتون وابسته اش کردید ، مسئول هستید
      بهتره در نگرشتون کمی تجدید نظر کنید شاید بتونید ایشون رو برای همسری قبول کنید و گرنه رابطه رو که باید چند سال پیش کات میشد رو اجرا کنید و مسئولیت معنویش هم با خود شماست
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

      پاسخ
  14. ناشناس
    ناشناس گفته:

    اخیرا خواستگاری دارم که از نظر خانوادگی خیلی خیلی خیلی خوبه با خودش هم که صحبت کردم بسیار پسر خوب و عاقل و منطقی ای هست اما از نظر قد و هیکل یه خرده بیشتر از حد معمول از من بزرگترن ضمن اینکه من تحصیلات خیلی برام مهم هست اما ایشون تازه دارن لیسانس میگیرن. من جواب نه به ایشون دادم اما از طریق واسطه سعی دارن که منو راضی کنن الان سر دو راهی هستم خوبیشون رو نمیتونم نادیده بگیرم از طرفی با معیارهای من متفاوتن لطفا منو راهنمایی کنید.

    پاسخ
  15. نیلو
    نیلو گفته:

    سلام من یه بار شکست عشقی خوردم الانم میترسم ازدواج کنم.ی سرس عیبهایی تو وجودم هس ک منو از ازدواج منصرف میکنه.من تا حالا این دردمو جایی نگفتم اما چون کسی منو اینجا نمیشناسه مجبورم بگم شاید مشکلم حل شه..من خیلی اعتماد ب نفسم پایینه.از نظر قیافه زیبایی دارم.اما دستام خیلی عرق میکنه و درمان قطعی نداره همیشه ب خاطر این مشکل از ازدواج ترسیدم واینک لاغرم.تو این دوره زمونه اکثر پسرایی ک قصد ازدواج دارن بیشتر ب خاطر سکس..وشاید خیلی به هیکل طرف مقابلشون اهمیت بدن.شاید عشق اولمو ب
    خاطر همین از دست دادم چون میترسیدم اون منو ب خاطر این عیبام رها کنه واسه همینبا اینک دوسش داشتم ازش دور شدم.تو رو خدا کمکم کنید میترسم ازدواج کنم

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      خب دوست عزیز باید بدونید سکس قسمتی از ازدواجه ولی تمام اون نیست و کسی که شمارو بخواد به چاقی و لاغری شما توجه نداره چون به هر حال در زندگی آینده شما میتونید با رژیم هایی که میگیرید سایزتون رو تغییر بدید … پس بهتره خودتون با دست خودتون افرادی رو که میخوان برای خواستگاری اقدام کنن رو دور نکنید …
      تفکرتون رو تغییر بدید تا بتونید اعتماد به نفس داشته باشید
      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      پاسخ
  16. نیلوفر
    نیلوفر گفته:

    من یک نفرو دوست دارم میدونم اونم دوسم داره مثل همه باهم روزای خوب داشتیم روزای بد هم داشتیم ,ولی الان بعد از سه سال که همه شرایط داشت خوب میشد تا به هم برسیم ,میگه بریدم ترجیح میدم کسیو پابند خودم نکنم من شرایط ندارم,میخوام مجرد باشم,هرچی باهاش حرف میزنم اصلا جوابمو نمیده,نمیدونم چیکار کنم

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      دوست عزیز دوست داشتن نمیتونه دلیلی برای این باشه که طرف مقابل برای ازدواج با شما پیش قدم بشه … این پیشگویی های شما بوده که چنین تصوراتی رو به وجود اورده … بهتره کمی واقع بین اوضاع رو رصد کنید تا نه اینطوری غافلگیر بشید و نه اینکه اینده و وقت خودتون رو بیهوده تلف کرده باشید

      پاسخ
  17. امین
    امین گفته:

    سلام به همه مخصوصا اقایونی که به زودی می خوان ازدواج کنن یه حرف حقی دارم می خوام چشماتونو باز کنم که حداقل با چشم باز اگر می خواین ازدواج کنین .ببینین من خودم ۱۹ سالگی به یه خانمی علاقه مند شدم و به دلایلی مادرم من رو منصرف کرد از ازدواج با اون و تا الان که ۲۴ سالم شده هر روز ممنونشم که نگذاشت نه به خاطره دلایلی که میاورد فقط به خاطره که بعدا فهمیدم اگه ازدواج می کردم به دلایل مالی بد بخت میشدم …. چند نکته رو میگم میرم ببینین اینکه واقعا الان جوان ها دارن از ازدواج فرار میکنن یا اینکه تعهد و مسئولیت قبول نمی کنن کدوم جوان دختر یا پسر ؟ میشه مسئولیت های این دو رو بگید ؟ پسرای عزیز خوب گوش کنین مسئولیت شما نصبت به یه دختر ۱۰۰ به ۱ هست چرا ؟ پسرا خونه و کار و ماشین خرج ازدواج طلا و… دخترا : لایکم تموم شد لباس چی بخرم تو کدوم تالار عروسیم باشه که جلوی فلان فامیلون کم نیارم و گرون ترین ارایشگاه عروس باید باشه و فقط خرج کنن یا پول بابارو با شوهرو!!! چه مسئولیتی؟ تازه موقع که میری خاستگاری میگن می خوام درس بخونیم یا فعلا شرایط ازدواج نداریم . این شرایط ازدواج برای یه خانم چیه که ندارن ؟به نظر من دارن به خاستگارای پول دار ترشون فکر میکنن ای اتیش بگیره تو این پول که نفس هم میکشی میگن پول بده ؟ اقا پسرای عزیز بخدا من ازدواج نکردم اما اینقدر ازدواج هایی رو دیدم به خاطر چیزای الکی از هم پاشیده . به خدا اینایی که گفتم حقیقت محض . تورو خدا دختر مردم رو الکی به خاطر یه هوس و نیاز بد بخت نکن حداقل اگه می خوای ازدواج کنی فکر کن این نیاز لعنتی رو نداری بعد بین دیگه میری به سمت ازدواج یا نه اینو مطمئن هستم ۸۰ درصد ازدواج ها به خاطره این نیازه .شما تو ۲۴ ساعت شبانه روز حد اکثر۱ ساعت نیاز ج….ی داری بعد ۱ساعت خالی میشی ۲۳ ساعت بعد رو چی کار میکنی با مشکلات .اگه میگن حالا که نمی تونی جلوی خودت بگیری ازدواج کن که به گناه نیوفتی بد بخت کردن یه دختر خیلی گناهش بدتر که میگه با نداریت میسازم هر کی هم که باشه ۲۰ سال بعد ازدواج هم یه روزی بهت میگه یه عروسی برای من نگرفتی و خیلی چیزای دیگه که خوردت میکنه این حرفا ….. یا علی

    پاسخ
  18. zahra
    zahra گفته:

    سلام من دختری۲۱ساله هستم.۳سال پیش درفضای مجازی باپسری اشناشدم.قصد هردوی ما ازدواج بوده .الان شدیدا ایشون بمن وابسته شده وازطرفی وضعیت مالیشون بهم ریخته و نمیتونه برای خاستگاری جلو بیاد.واقعا پسر پاک و سالمی هست .بااینکه تفاوت های فرهنگی داریم.خوانواده من مذهبی و خانواده ایشون خیلی از مواردی ک مارعایت میکنیم رو رعایت نمیکنند.وهمچنین از دوشهر مختلف هستیم.من رفتار ایشون رو قبول دارم ولی این تفاوت ها بمن اجازه تصمیم گیری درستی نمیده.چون بارها خواستم تموم کنم رابطه رو اما میدیدم ک ممکنه ضربه بدی بهش وارد بشه .الان ایشون بمن گفته ک برای سربازی برنامه داره و من دوسال دیگ باید صبر کنم .ازنظر ظاهری هم دوستانی ک دیدن ایشونو خیلی گفتن ک تفاوت دارید ازنظر ظاهر و من میترسم ازش بعد یه مدت زده بشم چون زیبایی نداره.گرچه شخصیت مهمه برای من وتوی این مدت بهم ثابت شده ک پسرسالمی هست. خیلی شرایط سختی برام پیش اومده .ازنظر مالی هم خوانواده ما سطح بالاتری داره و من میترسم بعدا نتونه ازپس مخارجم بربیاد.و مشکل بزرگتر اینه ک الان یه خاستگار خوب برا پیداشده ک ازاقوام مادری هستن.و شرایط خوبی دارن ازهرلحاظ.من اگ ب ایشون جواب مثبت بدم تکلیف وی چی میشه البته ایشون گفتن ماهیچوقت دوست نبودیم و بچشم همسرب من نگاه میکنن اگ خاستگارم راجب رابطه قبلی ازمن سوال بپرسه چی باید بهش بگم؟واینکه واقعا کدوم کار درسته؟من نمیتونم تمرکزکنم و انتخاب درست داشته باشم عاجزانه ازتون خواهش دارم راهنماییم کنید زودتر تاازین سردرگمی بیرون بیام ممنون ازتوجهتون..

    پاسخ
  19. 2rahi
    2rahi گفته:

    سلام دختری هستم ۲۰ ساله که از بچگی عاشق پسرخالم بودم و الان ۶ساله که باهم در ارتباطیم .بشدت همیدیگرو دوس داریم وهمه ازاین عشق ما باخبرن اما گاهی حس میکنم خیلی از اون رفتارایی رو که من دوس دارم شوهر ایندم داشته باشه رو نداررره بخاطره همینم خیلی از ایندمون میترسم و نمیزارم بیاد خواستگاری.انقدر دوسش دارم که اگه فقط حس کنم ناراحته دیونه میشم .بااینکه۶ساله باهمیم ولی ذره ای از عشقمون کم نشده بلکه بیشترم شده.تورو خدا کمکم کنید واقعا نمیدونم چیکار کنم؟؟؟البته اینم بگم هیچ رفتاری که من ازش بدم بیاد رو نداره

    پاسخ
    • پاسخگو
      پاسخگو گفته:

      دوست عزیز تکلیفتون رو با خودتون روشن کنید اگر ایشون با ملاک های همسر آینده شما همخوانی داره پس نباید مشکلی در این بین باشه
      اگر هم نمیتونید ایشون رو به عنوان همسر آینده قبول کنید بهتره همین حالا موضوع این رابطه رو مشخص کنید که آیا یک رابطه ساده دوستانه است یا اینکه واقعا” میخوایت به ازدواج ختمش کنید ؟

      پاسخ
  20. یاسمین
    یاسمین گفته:

    سلام خواستگاری دارم که از نظر اخلاقی پسر خوبی به نظر میرسه از نظر تحصیلات و اخلاق تا حدودی به هم نزدیکیم و سطح خانوادشون تقریبا یکم پایین تر از خانواده ی خودمه از نظر چهره زیاد خوشم نیومده و بعد از سه جلسه صحبت با ایشون هیچ حسی بهش ندارم و نسبت بهش بی تفاوتم فقط میدونم که پسر بدی نیست ایا این بی تفاوتی تاآخر باقی میمونه البته اونم سرد برخورد میکنه کمکم کنید چ تصمیمی بگیرم خیلی ها میگن چهره خیلی مهم نیست و امکان دهره موقعیت بهتر از این برات پیش نیاد نمیخوام به خاطر ی احتمال تصمیم بگیرم واقعا تردید دارم

    پاسخ
    • پاسخگو
      پاسخگو گفته:

      دوست عزیز وقتی نتونستید با ایشون رابطه عاطفی برقرار کنید مسلما” در اینده هم نخواهید توانست … پله اول در ازدواج به دل هم نشستنه و اینکه میگن بعد از ازدواج دوستش خواهید داشت یک توهم بیش نیست … شما دوستش نخواهید داشت فقط بهش عادت میکنید و اهلی هم میشید ..همین
      پس همونطور که برای خرید یک لباس حساسیت دارید برای یک عمر زندگیتون هم همین اندازه حساس باشید

      پاسخ
      • مهندس محسن صیدآبادی
        مهندس محسن صیدآبادی گفته:

        یاسمین خانم بنده هم با نظر پاسخگو موافقم. به دل نشستن درست است که شرط کافی نیست اما شرط لازم و مهمی است.
        به تمام دوستان بزرگوار و برادر و خواهرهای گرامی خودم توصیه میکنم حداقل یکبار سخنرانی دکترفرهنگ با موضوع ازدواج موفق را دانلود کرده و گوش دهند.

  21. فاطمه
    فاطمه گفته:

    سلام دختری هستم ۲۲ ساله.چشم های من انحراف دارن.در خودم میل زیادی به ازدواج می بینم .خواستگارهم دارم.ولی خواستگارهایم تلفنی تماس می گیرند و مرا هنوز ندیده اند.ترسم از این است که با پی بردن به این قضیه بعداز دیدن من دیگر هرگز به سراغم نیایند. یا اینکه کسی از سر ترحم بخواهد با من ازدواج کند . در حالی که من به شدت از ترحم بیزارم و نمی توانم همه عمرم را با کسی بگذرانم که از سر ترحم با من ازدواج کرده است.اگر راه حلی دارید پیش پایم بگذارید.من هم اکنون بخاطر این مسئله اجازه ورود هیچ خواستگاری را به منزلمان نداده ام چون می ترسم در روحیه ام تاثیر بد بگذارد.لطفا راهنماییم کنید.

    پاسخ
    • پاسخگو
      پاسخگو گفته:

      دوست عزیز چرا این مشکل رو با مشورت کردن با متخصص و جراح چشم حل نمیکنید … تا ریشه این ترس برای همیشه از بین بره ؟
      استرابیسم نوعی مشکل چشمی است که در آن چشم ها وضعیت ناهمگونی نسبت به یکدیگر داشته و نگاه آنها به جهات مختلف است. این ناهمگونی ممکن است واضح بوده و یا آنکه صرفاً بعضی اوقات وجود داشته باشد. در حالی که یک چشم مستقیماً به سمت جلو نگاه می­ کند چشم دیگر به سمت داخل، خارج، بالا و یا پایین چرخیده است. چشم چرخیده بعضی اوقات به وضعیت اصلی و مستقیم برگشته و بر عکس چشم مستقیم از موقعیت خود خارج می­ شود….
      اهداف درمان استرابیسم، حفظ دید، مستقیم کردن چشم ها و بازگرداندن دید دو چشمی است. بسته به علت استرابیسم، درمان ممکن است به صورت تجویز عینک، برداشتن کاتاراکت یا اصلاح سایر علل زمینه ای ایجاد انحراف و یا تغییر دادن موقعیت عضلات نامتعادل چشم باشد. بعد از انجام یک معاینه کامل چشمی شامل مطالعه دقیق قسمت های داخلی، چشم پزشک درمان مناسب اپتیکی، طبی یا جراحی را انتخاب خواهد نمود. اغلب بستن چشم بهتر جهت تقویت بینایی چشم آمبلیوپیک نیز ضروری خواهد بود….
      و یا در نهایت جراحی که یکی از بی عوارض ترین جراحیها به حساب میاد

      پاسخ
  22. ناشناس
    ناشناس گفته:

    منم از اکثره مردا میترسم….چون خودم خیلی بهاحساسات اهمیت میدم واحساس میکنم اکثر مردا احساس عاشقانه ی واقعی توشونبوجود نمیاد اگه هم ی چند تا واژه ی عاشقانه میگن بخاطره اینکه به هدفشون برسن…اه…

    پاسخ
  23. نگار
    نگار گفته:

    سلام واقعا که با دیدن رفتار بعضی از افراد جامعه و زن ومرد هم نداره کمی تصمیم گیری رو برای افراد حساس مشکل میکنه وبه خاطر همینه که مشکل ازدواج دو چندان میشه.

    پاسخ
  24. الی
    الی گفته:

    سلام من سی سالم داره میشه وهنوز ازدواج نکردم .
    راستشوبخواین از مردا متنفرم. به خاطر فیلمهای مستهجنی که نگاه میکنن یا الفاط رکیکی که به کار میبرن. باورتون میشه واقعا بالا میارم.
    وقتی میبینم توی وایبر همش دارن زنان رو تحقیز میکنن و جوک براشون میسازن .کمکم کنید .سنم داره میره بالا و روز به روز تنفرم بیشتر .
    فوق لیسانسم کارمندم مشکل مالی هم ندارم. از نطر مذهبی یه دختر میانه روهستم میخوام بگم این دلیل نفرتم به خاطر دلایل مذهبی نیست.
    در ضمن بگه هیچ گونه مشکل هورمونی و اختلال روانی ندارم.

    پاسخ
    • Anonymous
      Anonymous گفته:

      دوست عزیز این توهم شما به خاطر حساسیت و عدم شناخت شما از ذات خلقت مردانه … مردان افرادی تنوع طلب و شهوتی هستند و همین میل جنسی بالاشون میتونه عامل ایجاد خانواده و تشکیل زندگی مشترک بشه … البته ما قصد نداریم رفتارهای مستهجن بعضی از این افراد رو توجیح کنیم ولی اگر دیدگاهتون رو تغییر بدید میتونید فردی مناسب و همراه رو برای زندگی انتخاب کنید

      پاسخ
  25. ناشناس
    ناشناس گفته:

    تو خانواده ما من فرزندسومم و ۳۰ سالمه و هیچکدوممون ازدواج نکردیم متأسفانه شرایط ازدواج سخت شده

    پاسخ
  26. ناشناس
    ناشناس گفته:

    خواهر ۳۰ ساله ای دارم که هنوزم میگه زوده برا ازدواج هرچی بهش میگن قبول نمیکنه دیگه نییدونم باید چکار کرد؟

    پاسخ
« دیدگاه های قدیمی تردیدگاه های جدیدتر »

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *