چاقی و لاغری و تناسب اندام از قدیم در ایران
مادربزرگم میگفت در زمان قدیم بحث چاقی و لاغری زیاد بر سر زبانها نبود و به شکلی امروزی آقایان و خانمها با آن درگیر نبودند. میتوان نتیجه گرفت که دههها با هم فرق دارند و هر دههای به فراخور زمان خود عدهای را درگیر مسائل اینچنینی میکند. ولی هر چقدر فکر میکنیم، میبینیم واقعا به این اندازه که بعضی از افراد به چاقی و لاغری خودشان اهمیت میدهد هم ارزش ندارد که اینقدر به خودشان فشار بیاورند و پول هزینه کنند و به مراجعه به دکترهای مختلف، در فکر درمان چاقی و لاغری خود باشند. درست است که عدهای به این قضایا نیاز زیادی دارند و باید خودشان را چاق یا لاغر کنند، ولی واقعا میبینیم که عدهای بدون نیاز به این موارد، خود را درگیر این مسائل میکنند.
مقاله پیش رو در مورد چاقی و فربهیِ خوشایندِ قدیمی است. این متن فربه میشود، از بس که خاطرات قدیم پلو با گوشت چرب گوسفند و روغن حیوانی دارد و تا بیایی به خودت بجنبی پروار شده است. حالا هم میخواهم از زیباییشناسی شروع کنم؛ نه از آن سبیلهای نازک و ابروهای وسمه کشیده که از تمایل به پرخوری و فربهی ملایم در مردمی که غم نان نداشتند و اگر هم داشتند با نان خالی و تکان نخوردن و آفتاب ندیدن خودشان را سفید و آکنده و چاق نگه میداشتند…
دفتر خاطرات تاجالسلطنه دختر ناصرالدین شاه
۱- «لازم است شرحى از صورت و اخلاق طفولیت خود به شما بنویسم؛ من خیلى با هوش و زرنگ بودم و خداوند تمام بالهاى سعادت را از حیث صورت به روى من گشاده بود. مسرخ و سفید، با چشمهاى سیاه و درشت و مژههاى بلند. دماغى خیلى با تناسب… در سراى سلطنتى که نقطه اجتماع زنهاى منتخب شده خوشگل بود، صورتى خوشگلتر و مطبوعتر از صورت من نبود.»
۲- این اعتماد به نفس که از ویژگیهای اهالی دربار قاجار است یک طرف، قیافه این خانم باهوش و زیبا در عکسهای قدیمی یک طرف. اصلا از هر طرفی عکس را نگاه کنی، زهره ترک میشوی که آخر چطور صاحب این وجنات و آن ابروهای ستبر به خودش میگوید خوشگل. گرچه از حق نباید گذشت که در دوره این خانم که البته بعدها به فرنگ رفت و تحصیل هم کرد، فربهی و ابروهای وسمه کشیده و کرک پشت لب نشانه زیبایی و تمکن و سلامتی بود و اتفاقا در فرهنگ ناظمالاطبا کلمه ترکی «چاق»، صحت و سلامتی و تردماغی و خوشحالی معنی شده است. برای همین خیلی هم تعجب ندارد که آینه نقرهکار خانه ایشان حرفهای عجیب و غریب هم بزند.
۳- «پروار؛ بزر، چاق، شحیم، فربی، پرگوشت، تنومند، بسیار گوشت، سطبر، چاق وچله و… » *** لغات و کلمات تپل مپل قدیمی، از لغتنامه دهخدا…
۴- تاریخ میگوید محمدعلی شاه «فربه و بد گردن و بیریخت» بود، پسرش احمد شاه «به خاطر استعداد چاقی در خوردن امساک میکرد» و زنان دربار و اشراف اینقدر میخوردند که از حال میرفتند، آن هم به خاطر آوردن همان یک پرده گوشت که خانم کارلا سرنا، نویسنده فرانسوی در ۱۲۹۴ هجری قمری، دربارهاش میگوید که خودش از انیسالدوله سوگلی ناصرالدین شاه شنیده که «هرچه زنی فربهتر باشد، نزد شوهرش عزیزتر و مقربتر است.»
۵- «ابروهای پیوسته و گرایش به سهرخبودن چهرهها که وجه کامل است، ویژگیای که با نگارگری قدیم همبستگی دارد؛ اینها زیباییشناسی دوره قاجار را به وجود میآورند.»
از مقالهای در باب زیباییشناسی عهد قاجار و تصویرسازیهای آن دوره
۶- این وسط به جز خاطرات ناصرالدین شاه که درباره همه اظهار نظر میکند و شکل و شمایل همه را توی دفترش ثبت میکند، کمتر به نوشتههایی درباره آدمهای فربه برمیخوریم که چاقی و مطبوعیشان را تفسیر کرده باشد. در عوض بیشتر کلمات، صفاتِ منفی هستند که آدمهای غیر چاق را با بیرحمی و به شکل دردناکی تصویر میکنند، مثلِ فلانی «لندوک بود» یا بهمانی «لاغر و بدقواره» است یا چه میدانم، «ملیجک لاغر و بدریخت و مردنی است» و این آخری که در خاطرات حاج سیاح نامی، در سوم مرداد ۱۲۵۶ شمسی، درباره مردم تهران نوشته شده است: «مردم گرد اندوه برویشان نشسته، رنگها زرد، بدنها لاغر و لباسها کثیف…»
۷- «تو چنین فربه و آکنده چرایی،
پدرت هندوی بود، یکی لاغر و خشکانج و نحیف»
۸- و حالا میرسیم به خاطرات همان ناصرالدین شاه که قرار نبود به قول وبلاگنویس طنز بنویسد، این آقا که در سفرِ اولِ فرنگ حتی از عکاس ملکه ویکتوریا هم نمیگذرد و مردک سبیل کلفت را «مرد فربه قطور بامزهاى» معرفی میکند که اسباب و آلات معتبرى داشت و خوب عکس میانداخت، در همان دفترچه خاطراتش از خود ملکه انگلیس کلی تعریف میکند و با لحن رند و جانبدارانه میگوید: «ملکه ۵۵ سال چیزی بالا دارد، حالا هم برای شوهرش سیاه میپوشد، اما بسیار خوشبنیه و فربه و سرخ و سفید است. هیچ معلوم نیست که سالش اینقدرهاست. دندانهایش هیچ عیب نکرده است، قدش کوتاه است، گردن کوتاه کلفتی دارد. بسیار بشاش و خوشصورت است و مودب….»
از خاطرات سفر اول فرنگ، ۱۲۹۰ قمری
۹- فربه و سرخ و سفیدبودن یعنی سلامتی و زیبایی. ماجرایی که بعدها با آمدن مدرنیته و سلایق فرنگی و بعدتر هم با ورود مدگرایی به فرهنگ ما چپه میشود و تبدیل میشود به مرض و بیماری که زنان قاجار را تا ۳۰ سالگی روانه آن دنیا میکرده و چه میدانم اشتباه فرهنگی بوده. بعد هم آن ضربالمثل «یک پرده گوشت صد عیب بپوش» و آن یکی شعری را که قسمت اولش «مرد باید پولدار باشه» است، میفرستد توی صندوق مادربزرگها. آن وقت دنیای ما دنیای آدمهای سالم و لاغر میشود، انیسالدوله به خاطر کلسترول و یرقان میمیرد، احمدشاه از فرط چاقی دق میکند، مردم لباسهای مدل فرنگی با کمر باریک میپسندند و فروشگاه فردوسیِ معروف ِدهه ۳۰، در تبلیغاتش آدمهای قلمی نقاشی میکند و بعد هم مرض چه میدانم چی چی میآید و پلو چلو و روغن کرمانشاهی و شربت سکنجبین میشود مثل قهوه قجری… ای بابا، نکند آن ملکه ویکتوریایی که میخواست از ناصرالدین شاه تعریف کند و دقیقا کلمات مخالفش را به کار برد، نسخه ما را پیچید که ما اینجوری شدیم و در حسرت تهچین چرب و چیلی دق کردیم. اصلا همهاش کار انگلیسا بود به جان خودم.
۱۰- «شاه بالنسبه بلند قد میباشد و خوشسیما و با نشاط است و فربه نیست. لباس دامن بلند سادهای در برداشت که از جواهر بسیار عالی و زیورهای الماس پوشیده بود و به جای تکمه دانههای درشت یاقوت بر آن دوخته. من به وسیله صدر اعظم سوالات مختلف کردم، اما شاه فرانسه خوب میفهمید و میتوانست بعضی جملات کوچک را بگوید…»
برای خواندن مقاله های بیشتر در رابطه با این موضوع به سایت ازدواج مراجعه کنید
منبع:مشاوره-آنلاین.com
مشاوره در برترین مراکز مشاوره مورد تایید کانون مشاوران ایران
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.