برگزاری عروسی مجلل
برگزاری عروسی مجلل
«پولش اصلا برای ما اهمیتی نداره. چیزی که خیلی برای من و همسرم مهمه خاص و متفاوت بودن برگزاری مراسمه.»
همیشه دوست داشتم از این دیالوگ استفاده کنم و خب فرو رفتن در قالب یک نفوذی که میخواهد بهترین و مجللترین مراسم عروسی شهر را برگزار کند، بهترین موقعیت برای بهکار بردن آن بود.
حدود چهار صفحه از پرمخاطبترین نیازمندیهای روزنامه شهر مختص مراسم و خدمات مجالس است و برگزاری مراسم عروسی بیشترین حجم آگهیها را به خود اختصاص داده است. هر کدام از آگهیها هم با انواع و اقسام وعدهها سعی در ترغیب مخاطب دارند؛ برگزاری مراسم مطابق با آخرین دیزاین روز اروپا، اتاق عقد آکواریوم روی آب با تونل آب و آتش، کالسکه و اسب سفید برای عروس و داماد همراه با گشت قایق روی دریاچه و… شماره یکی از مؤسسات را که مربوط به شمال شهر است، انتخاب میکنم و تماس میگیرم. قرار مشاوره برای ساعت ۱۱ روز بعد هماهنگ میشود.
برادرم همراهیام میکند و قرار میشود نقش داماد دست و دلباز را بازی کند. کفش پاشنهدار، مانتوی رسمی و شال حریر را برای تیپ امروزم انتخاب میکنم. پیش از هرچیز ظاهرم میبایست در قد و قامت یک تازهعروس متقاعدکننده باشد. دفتر موسسه در یکی از خیابانهای قدیمی و شمالی شهر قرار دارد. آقای میم خودش به استقبالمان میآید و در را به رویمان باز میکند.
موسسه مورد نظر آپارتمانی است کوچک و شیک با طراحی داخلی خاص. در قسمت ورودی دو سه میز گرد با رومیزیهای حریر سفید به چشم میخورند و کارد و چنگال نقره در کنار بشقابهای سفید ایتالیایی منظم و مرتب کنار هم چیده شدهاند. وسط هر میز شمعدانهای پایه بلند کریستال خودنمایی میکنند. دورتادور میزها هم صندلیهای مختلف از صندلی سفید لهستانی تزیینشده تا صندلیهای چرمی پشت بلند و پشت کوتاه کنار هم قرار گرفتهاند. روی در و دیوارهای سالن پر شده از تابلوهای مختلف.
از گواهینامه بینالمللی قابشده تا عکسهای دو نفره عروسی از زوجهای مختلف و چه و چه و چه…
آقای میم به قسمت میانی سالن راهنماییمان میکند. سیوچندساله به نظر میرسد. موهای مشکیاش را به بالا شانه کرده و رنگ کت و شلوار اسپرتش با جورابهایش هماهنگ شدهاند.
نگاهی سرسری به سالن و عکسهای روی دیوار میاندازم و میگویم: «برای ما کیفیت برگزاری مراسم بیشتر از هر چیزی اهمیت دارد. فکر پولش را نکنید. میخواهیم خاصترین و متفاوتترین مراسم را داشته باشیم. لطفا در مورد همه چیز بهترین کیسها را معرفی کنید. آقای میم عینکش را جابهجا میکند و میگوید: «من اول خودم یکسری توضیحات درباره کار موسسه میدهم. هر جا برایتان سؤالی پیش آمد، بپرسید.» و بعد تلویزیون السیدی سیوچند اینچ روبرویمان را روشن میکند و ادامه میدهد: «با توجه به موقعیتی که شما دارید، باغ – سالنهای ما از هر نظر تکمیلاند و امکانات فوقالعادهای دارند. چه به لحاظ امکانات، چه پذیرایی و چه فضای سبز.»
بعد شروع میکند به نمایش عکسها. آپشنهای فضای سبز فلت، برکه، محوطهسازیهای طراحیشده با درختهای خاص، مساحت سالن و میزان امنیت منطقه در این بحث مطرح هستند. معمولا باغهای غرب تهران نسبت به شرق فضای رقابتی بهتری دارند و قیمتشان هم بهتر است. اما مورد پیشنهادی من برای شما باغ… است در ۲۲ کیلومتری غرب تهران. یک کشتی دکوری وسط برکه باغ داریم که محل شام عروس و داماد است.
فضای باز خوبی هم برای چیدن قهوهخانه سنتی و کافیشاپ وجود دارد. به لحاظ امنیتی هم من امنیت منطقه را صددرصد تضمین میکنم. ما خودمان دو نفر از کارمندان ادارات مرتبط را در مراسممان دعوت میکنیم تا در صورت ایجاد مشکل همان موقع مسئله را حلوفصل کنند.
منوی رویایی، منوی ویآیپی
آقای میم آلبوم چرمی بزرگی از گوشه اتاق برایمان میآورد و میگوید: «ما برای زوجهایی با شرایط شما منوی ویآیپی را در نظر میگیریم که نفری ۲۰۰ هزار تومان است. همانطور که مشاهده میکنید، ۹ مدل پلو، چهار مدل کباب، پنج نوع خوراک، چهار مدل خورش و در مجموع ۳۱ نوع غذا داریم. منوی سالاد ما ۱۰ مدل سالاد به صورت کاپهای بزرگ است و منوی مخلفات و دسر و نوشیدنی ما هم از هر نظر تکمیل هستند.
تمام شیرینیها و اسنکها و کیک عروسی از قنادی… در خیابان میرداماد تهیه میشوند و رو کیکی ما از جنس آب طلا تهیه شده که جلوه خاصی به کیک شما میدهد.»
با بیحوصلگی سری تکان میدهم و رو به برادرم میگویم در کل پکیج هنوز چیزی که «خاص» باشد و چشمانم را بگیرد، نمیبینم.
آقای میم با لبخندی میان حرفم میپرد: «لطفا اجازه بدهید تمام آیتمهای پکیج را برای شما معرفی کنم. حتما متوجه خاص بودن برنامهمان خواهید شد.» و ادامه میدهد: «ما یک آبشار شکلات برای قسمت ورودی در نظر گرفتهایم که این آبشار میتواند در سایزهای کوچک در تمام میزهای سالن قرار بگیرد. درخت میوه را کنار میز ولکاممان داریم که کوکتل انواع میوههاست.»
همانطور که به عکسهایی که در صفحه السیدی پشت هم قطار شدهاند اشاره میکند، میگوید: «دو نوع مجسمه یخی داریم که در قسمت ورودی و بخش برش کیک قرار میگیرند. سرسره کوچک یخی داریم که مسئول آن قسمت نوشیدنی مورد نظرتان را روی سرسره میریزد و تا زمانی که نوشیدنی پایین میآید و به دستتان میرسد حسابی خنک شده باشد…»
هنوز حرفهایش تمام نشده که میگویم: «خب بخش پذیرایی نسبتا مناسب به نظر میاد، اما درباره تزیینات هنوز چیزی نگفتید…»
آقای میم فولدر عکسها را عوض میکند و میگوید: «گلآرایی پکیج ما همه مطابق جدیدترین دیزاین اروپایی صورت گرفته. تعدادی توپ گل داریم که در راهروی ورودی و درختهای گل در گوشه کنار سالن قرار میگیرند. منوی شمعآرایی ما حدود دو هزار وامر با رنگهای مختلف است. همانطور که میدانید، نورپردازی مراسم بیشترین تاثیر را در زیبایی برنامهتان میگذارد. ما در محوطه بیرونی لوسترآرایی داریم، لوسترهای کریستال و کاغذی که روی درختان قرار میگیرند. میز خوشامدگوییمان با کریستالآرایی جام و گل و شمع تزیین شده و در محوطه و پیست رقص هم میز شمعهای بلند دورتادور قرار میگیرند. آتشبازی مراسم هم با مواد خاصی صورت میگیرد که اینها سرد هستند و اگر به لباس یا پوست شما برخورد کنند، آن را نمیسوزانند.»
بادیگارد سفارشی؛ دو تا خوشتیپ، سه تا عضلهای لطفا
آقای میم ناگهان انگار که چیزی یادش آمده باشد، موضوع بحث را عوض میکند و میگوید: «شما میتوانید برای مراسمتان بادیگارد داشته باشید. وظیفه بادیگاردها مراقبت از مهمانان و بهخصوص عروس و داماد است. به هر حال در هر مراسمی ممکن است بحث و درگیری پیش بیاید. بادیگاردهای ما با توجه به ظاهر، تجربه و حساسیت مراسم انواع مختلف دارند که میتوانید بسته به سلیقهتان انتخابشان کنید. پزشک و کودکیار هم از آپشنهای خاص منوی ویآیپی ما هستند که در کل مراسم حضور دارند.»
میپرسم: «موسیقی مراسمتان را چه کسانی برگزار میکنند؟»
آقای میم فولدر آهنگ را از صفحه دسکتاپ انتخاب میکند و رو به ما میگوید: «خوانندگان ما همگی از باتجربهترین خوانندگان پاپ کشور هستند. مورد پیشنهادی من برای شما آقای ر. ز است که حتما کلیپهای موسیقیاش را در شبکه موزیک تیوی دیدهاید.»
و همانطور که کلیپ خواننده مورد نظر را پلی میکند، ادامه میدهد: «که این مورد برای شما دو، سه تومان بیشتر آب نمیخورد. اما اگر دنبال شناختهشدهترها میگردید، ع. ط و آ. ن معرف حضورتان هستند و بند موسیقیشان این روزها خیلی سروصدا کرده که این موارد تا شش تومان هم ممکن است بالا بروند. بکگراند کامپیوتری گروه، ظاهر مرتب و یک دستبند موسیقی و سازهای بهکار رفته در گروه آپشنهای تاثیرگذار روی قیمتها هستند.»
یک چشممان به آقای میم است و چشم دیگر به کلیپهای پرسروصدایی که پشت هم پخش میشوند. سردرد گرفتهام و دنبال راهی برای تمام کردن مشاوره میگردم.
«برای ورود به باغ برنامه خاصی دارید؟»
این سؤالم را بدون مکث پاسخ میدهد: «همه چیز مطابق خواسته شماست. ما مراسمی داشتیم که حدود بیست ماشین بنز و بیامو آخرین مدل، ۱۰ تا از جلو و ۱۰ تا از عقب ماشین عروس و دامادمان را اسکورت میکردند. با صرف هزینه دو میلیون تومانی اداره راهنمایی رانندگی خودشان یک لاین اتوبان همت را حدود پنج دقیقه برای مسیر موردنظر ما باز نگه داشتند و فیلمبرداری برنامه فوقالعاده از آب در آمد.»
همانطور که در فایلهای کامپیوتریاش به دنبال فیلم مراسم میگردد، به هزاران راننده و مسافری فکر میکنم که در آن مدت در ترافیک نامعلومی گرفتار شده بودند و با خودم میگویم بعضی از آدمها خیلی وقتها خودخواهتر از آنی هستند که به نظر میرسند. قدیمترها زیاد شنیده بودم که برای ورود بزرگی به یک مکان، خیابان، کوچه و برزن را قرق میکردند، اما قرق کردن اتوبان برای عبور ماشین عروس از آن ماجراهایی است که تنها در تهران اتفاق میافتد.
میگویم: «اما ماشین عروس خیلی معمولی است…»
آقای میم لبخندی میزند و با دلخوری ساختگی میگوید: «سرکار خانم اجازه نمیدهید صحبتهایم تمام شود. ما برای مورد شما دو آپشن بالون و هلیکوپتر را داریم. که شما در منطقهای خارج شهر سوار میشوید و بعد از ۴۰ دقیقه گشت زدن اطراف شهر در باغ مورد نظر پیاده میشوید. هزینه چندانی هم ندارد با چهار تا چهار و نیم میلیون تومان میتوانید از آسمان به داخل باغ فرود بیایید و مهمانانتان را غافلگیر کنید.»
انگار این بار نوبت به ما رسیده است. آقای میم سرتاپایمان را ورانداز میکند و میگوید: «حالا روز عروسی شما چه تاریخی است؟»
میگویم: «بیستوچهارم.» فرمهای قرارداد را از کشوی پایین میزش بیرون میآورد و میگوید: «با این حساب ما یک حساب سرانگشتی انجام میدهیم تا اگر شرایط مورد پسند بود، بعد از دیدن باغ قرارداد را امضا کنیم.»
و پشت سر هم ارقام را وارد ماشین حساب میکند. در نهایت کل هزینه مراسم ۹۲ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان برآورد میشود. آقای میم برگه هزینهها را داخل پاکت تحویلمان میدهد. هنگام خداحافظی امیدوارانه میگوید: «مطمئن باشید با انتخاب ما زیباترین مراسم شهر را برگزار کردهاید.»
برای دیدن مقاله های بیشتر در رابطه با این موضوع به مرکز مشاوره ازدواج رجوع کنید
منبع:مرکزمشاوره.com
مشاوره در برترین مراکز مشاوره مورد تایید کانون مشاوران ایران
من یک جشن عقد مفصل گرفتم و با شوهرم تصمیم گرفتیم جشن عروسی نگیریم و به جاش پولشو بگیریم.الانم با اصرار خانواده قراره یه جشن حنابندون کوچیک بگیریم .راستش میترسم بعد ها عقده بشه و پشیمون بشم.به نظرتون چیکار کنم؟
با سلام دوست عزیز هر فردی از خودش شناخت کافی دارد اگر فکر می کنید در اون لحظه احساسی تصمیم گرفتید و فردی هستید که مدام شرایط خودتون رو با دیگران مقایسه کنید خب شاید نگرفتن عروسی بعدا مشکل ساز شود و ارتباط شما و همسرتان را تیره کند .ولی اگر فرد منعطفی هستید و اهل مقایسه نیستید خب تصمیم درستی است چون در اوایل زندگی پس اندازی خواهید داشت و شاید مثل دیگرانی که خرج زیادی می کنند .و بعد دچار تنش و اضطراب در زندگی هستند برای یک شب خوش بودن .،نخواهید شد و این مزیت بزرگی است .می توانید در نهایت خودتان با شناخت کافی از خودتان و شرایط تصمیم بگیرید .امیدوارم همه جوانب امر را بسنجید و خوشبخت باشید