مشاوره برای ازدواج: رسم و رسومات عهد قدیم
رسم و رسومات عهد قدیم
«فردا رمضان است؟ شوخی میکنی!» این سالها ماه رمضان ما را غافلگیر میکند. آنقدر سرمان به کارهای روزانه گرم است که حساب روز و ماه از دستمان در میرود و متوجه آمدنش نمیشویم. سالها پیش از این ماه رمضان در هر منطقهای برای خودش آداب و رسومی داشت و غذاهایی که تنها مهمان سفره افطار و سحر بودند. آدابی که کمکم رو به فراموشی میرود و توی خاطرات مادربزرگها جا میماند…
کلوخاندازان
یک یا دو روز قبل از ماه رمضان میزدند به دل طبیعت یا اگر زمستان بوده توی یک خانه بزرگ دور هم جمع میشدند و با آش رشته و خوراکیهای دیگر از خودشان پذیرایی میکردند. وجه تسمیهاش هم کلوخی بوده که روی زمین میانداختهاند و خرد و خاکشیر شدن کلوخ نشانه نابودی گناهان بوده و طیب و طاهر به استقبال ماه روزه رفتن. خوش به حالشان. این رسم مال قدیم و ندیم بوده، آنقدر که توی تاریخ بیهقی هم میشود ردش را پیدا کرد: «امیر به نشاط این جشن و کلوخانداز که ماه رمضان نزدیک بود، بدین کوشک و بدین باغها تماشا میکرد.» یک جور پیشواز که عموما در جنوب و نواحی مرکزی ایران رواج داشته و توی تهران و قزوین به مراسم گل خندانی معروف بوده. این روزها اما کمتر رد و نشانی توی شهرهای بزرگ دارد و شاید هنوز تهمایههایش را بشود توی روستاها سراغ گرفت. هر چند امسال سیام تیرماه و روز آخر شعبان، کلوخانداز، در شیراز برگزار شد.ازدواج با زن مطلقه
ستاد استهلال خانگی
قدیمها که این همه بند و بساط و ماهواره و ستاد استهلالی در کار نبوده. یکی دو روز مانده به شروع ماه رمضان، وقتی که هنوز معلوم نبوده باید حلول ماه مبارک را جشن گرفت یا همچنان روزهای پایانی ماه شعبان را خط زد، خانوادهها به پشت بام میرفتند و دنبال هلال ماه نو میگشتند. هلالی که هرکس زودتر میدید، حاجت روا میشد. موقع دیدن آن یا کاسه آب در دست داشتند یا آینهای کوچک. هلال که دیده میشد، تکبیر و صلوات بود که در هم میآمیخت و آینهای که دور سر افراد خانواده میچرخید. آذریها اعتقاد داشتند بعد از رویت هلال ماه باید به چهره یک کودک معصوم یا فردی مومن نگریست و نگاه کردن به چهره آدم بینماز و روزه را خوشیمن نمیدانستند.
حنابندان
حنابندان توی حافظه جمعی ما اسم جشنی است که معمولا یک شب قبل از مراسم عروسی میگیرند و به دست عروس و داماد و مهمانها حنا میبندند. اما اهالی روستای حسنآباد جرقویه در استان اصفهان رسم داشتند بعد از حمام روزه، قبل از ماه رمضان به دستهایشان حنا ببندند. آنقدر هم پایبندش بودهاند که نقل بوده دستی که در ماه رمضان به دعا برداشته شود و حنا نداشته باشد، از رحمت و اجابت خدا بینصیب میماند! دانشجوها میگویند چند سالی است که هر ماه رمضان پیرزنهای نوشآبادی کل ماه رمضان را مجاور مشهد میشوند که به آنها دانشجو میگویند!
روزه اولیها
هیچ چیز از سنتهای رمضان را هم که ندانیم، تقریبا همه ما تجربه روزههای نصف روز کله گنجشکی و آب خوردنهای یواشکی جلوی در یخچال را داریم و سختی اولین روزههای کاملمان یادمان مانده.
اما بشنوید از مازندران که رسم داشتهاند به دخترانی که تازه به روزه مکلف شدهاند، طلا و چادر نماز و به پسران پول و نقره هدیه دهند به مبارک بادی اولین روزههایشان. در نوشآباد کاشان هم به بچههایی که روزه اولشان بوده به عنوان یادگار ظرف و ظروف یا آفتابه مسی میدادند یا بزی را به نامش میکردند! روایت است در بعضی شهرها هم به بچهها پول میدادند و عقیده داشتند اینطوری در ثواب روزهشان شریک میشوند.
مراسم نیمه رمضان
تازهعروسهای نوشآبادی، شب پانزدهم ماه رمضان منتظر زیورآلات و هدیههایی هستند که بنا بر رسم خم نیمگی در سینیهایی برایشان فرستاده میشود. توی همین روستا، شب نیمه ماه، کودکان در دستههایی مراسم هوربابا را برگزار میکنند. توی کوچهها شعر میخوانند و از اهالی آجیل و شیرینی و سکه طلب میکنند. مشابه این مراسم در خوزستان و به نام گرگیعان برگزار میشود. در شب نیمه ماه رمضان، دختر و پسرهای هفت تا ۱۵ ساله لباسهای سبز و سفید به تن میکنند و با شعار دادن و کف زدن، از روزهداران شیرینی میخواهند. رد نوع دیگری از این مراسم را میشود در سیستان و بلوچستان زد. وقتی افراد حاجتمند، چادر به سر میکشند و در سکوت سینی یا الکی را میگردانند که شامل آینه، سرمهدان، شیرینی و نبات و قرآن است و در خانهها را میزنند. اگر صاحبخانه قصد کمک داشته باشد، میگوید چراغ یا قند و شیرینی بیاور. صاحبخانه برای روشنایی در آینه مینگرد و از سرمه برای شادکامی و از شیرینی جهت شیرینکامی استفاده میکند و چیزکی در حد وسعش به بساط حاجتمند اضافه میکند. درآمد حاصل از این کار که به کلیدزنی معروف است، صرف امور خیریه میشود تا کلیدزن به واسطه این کار خیر حاجت روا شود.
اعمال بیستوهفتم ماه رمضان
فرقی نمیکند اهل کجا باشی. شمال یا جنوب، شرق یا غرب؛ روز بیستوهفتم رمضان شکل دیگری دارد. وجه تمایزش با باقی روزها هم این است که به نقلی روز قصاص ابن ملجم است. این بهانهای میشود که مردم شادی کنند و خیر و برکت و مرادشان را در این روز به شکلهای دیگری از خدا طلب کنند. اسمها تقریبا همه جا یکسانند، ولی رسمها کمی متفاوت. این وسط طرز تهیه کیسه برکت همه جا یکی است. کیسهای که زنها بین نماز ظهر و عصر در مسجد میدوزند و توی آن پول و گاهی هم نان میگذارند و درش را میبندند تا مایه گشایش روزی در سال پیش رو باشد.
پیراهن مراد داستان جالبی دارد. تخیلتان خوب کار میکند؟ چشمهایتان را ببندید و تهران قدیم را تصور کنید. زنان و مردان حاجتمندی را که پول پارچهشان را از ۴۰ نفر به نامهای علی، محمد یا فاطمه میگیرند و بعدش دربهدر دنبال مغازه پارچهفروشی میگردند که رو به قبله باشد و نام صاحبش محمد یا علی. اینها که حاضر شد، تازه نوبت دوختودوز است. آن هم بین نماز ظهر و عصر و شاید با چرخ سینگری که زن یکی از رجال سیاسی قاجار فرستاده مسجد تا در ثواب پیراهن مراد شریک باشد و حاجت قلبش را بگیرد. اندازهاش مهم نیست. تنگ باشد یا گشاد. کجوکوله دوخته شده یا صاف و تمیز. مهم این است که این پیراهن را که به تن کنند، به حاجات و آرزوهایشان میرسند. گیریم توی روستاها و شهرستانهای دورافتاده چرخ سینگری در کار نباشد. این همه هم برای خرید پارچه مته به خشخاش نگذارند، ولی پیراهن مراد پابرجاست و زمان و مکان دوختش هم، همان بین نماز ظهر و عصر و بیشتر در مسجد. یکی از رسالتهای پیراهن مراد باز کردن بخت است. حالا یا قبا میشود بر تن پسر عزبمانده یا چادری بر سر دختر دم بخت. چادری که اگر در سیستان و بلوچستان دوخته شود، باید هفت زن فاطمهنام آن را کوک بزنند. امسال که حاجت بگیرند، سال بعد خودشان میشوند یکی از بانیان راه انداختن پیراهن مراد برای حاجتمندی دیگر.
قدیمترها قصاص یکی از منفورترین چهرههای تاریخ اسلام، بهانهای میشد برای شب چره و شکستن تخمه و حنا بستن در نوشآباد کاشان. یا خوردن آجیل مراد در تهران که برای تهیهاش باز هم باید دست به دامن علی، محمد و فاطمه نامها میشدند و ترکیباتش هم خرما، پسته، فندق، تخمه، نخودچی، بادام و شکرپنیر بود. شب بیستوهفتم هم کله پاچه میخوردند که یعنی این کله ابن ملجم است. رسمی که زنجانیها هم درآن مشترکاند، با این تفاوت که این غذا را با چاشنی سیر میل میکردند. بچههای یزدی در این شب با خواندن اشعاری در مدح حضرت علی(ع) به در خانه اهالی میرفتند و شیرینی و هدیه طلب میکردند.
عید فطر و چشمهای منتظر
هر جا که کماکان نشانی از سنتهای قدیم ماه رمضان داشته باشد، عید فطر را گره میزنند به زیارت اهل قبور. رفتگانی که میگویند در این روز چشم امیدشان بیشتر به بازماندگان است که یادی از آنها بکنند و فاتحهای و خیراتی به روحشان برسد.
آنچه دل میطلبد
بخش خوشمزه داستان هر ساله ماه رمضان، سفره افطار و سحر است و اطعمهای که به واسطه این ماه، حضورشان پررنگتر میشود یا کلا فلسفه وجودی و بود و نبودشان بسته به این ماه است.
مثلا همین تباهگ که کاملا مخصوص ماه رمضان است و پیش از رمضان باید مقدماتش را تهیه کرد. غذایی که مخلوطی از برنج و گوشت خشک شده است و همین باعث میشود که این غذا بیشتر بین قشر مرفه سیستان و بلوچستان مرسوم باشد. گوشت این غذا را ۱۰ روز پایانی ماه شعبان، قصابهای ماهر به صورت ورقههای نازک و پهن میبرند و پودر انار ترش و آبلیمو به آن میزنند و آویزان میکنند تا خشک شود و در طول ماه مبارک با برنج سرو میکنند. یا چانگال که مخلوطی است از خرما، خمیر نیم پخته، روغن محلی حیوانی و افزودنیهای معطر که به خاطر قوتش بیشتر در ماه رمضان پخته میشود.
اگر قطر ایران را طی کنیم و از جنوب شرقی به شمال غربی برویم، به نانهای محلی مغزداری (فطیر) میرسیم که در آذربایجان غربی به آن نان اردیه و اپه میگویند و در آذربایجان شرقی نان نزیه. کمی آنطرفتر گیلان است و رشته خشکار، شیرینی معروفش. و عمرا اگر در غیر ماه رمضان این شیرینی را پیدا کنید. این شیرینی خوشمزه از آرد برنج، شکر، مغز گردو و جوز ساییده درست میشود.
اسم بعضی از غذاها، خوراک بازی اسم – فامیل است که بنویسی و نمره کامل بگیری. مثل همین کچر که غذای قوتدار ماه رمضان است و توی شهسوار مازندران طبخ میشود و مخلوطی است از کشمش له شده که در روغن حیوانی سرخ شده و برنج. قرمه هم غذای دیگر مردم شهسوار است که در آن گوشت گوسفندی را در چربی حیوانی تفت میدهند و با برنج میخورند.
همدانیها رسم دارند روز کلوخاندازان کباب سرداشی درست میکنند و نیازمندان را با این غذا اطعام میکنند. مواد لازم برای درست کردن کباب سرداشی مثل همان کتلت خودمان است بهعلاوه گوجه. شیرینیهای مخصوص این ماه در همدان شیرینی انگشتپیچ، نیستدرجهان و نان کماج است. نان خوشمزهای که بعضیها برای پروپیمانتر شدنش به خمیر مایه آن کره، گردو، دارچین و شکر اضافه میکنند.
نمیدانم اگر هنوز هم به کهگیلویه و بویر احمد برویم، اثری از کلگ و گوشت، کلگ و ماست یا حلوا نشایی سر سفرههایشان دیده میشود؟ کلگ را از بلوط تهیه میکنند و به تناسب دارایی خانواده در آبگوشت یا ماست میریزند و میخورند. حلوا نشایی هم دسر مخصوص ماه رمضان است که با نشاسته و آرد و شکر تهیه میشود. مردم این استان در گذشته رسم داشتند روز عید فطر غذای سبکی به نام گلفته درست کنند. غذایی که به اعتقاد آنها، با معده افرادی که یک ماه روزهدار بودند، سازگارتر بود و هر کس هم درست میکرد، بین همسایهها پخش میکرد. گلفته متشکل از آرد گندم، شکر، آویشن و روغن حیوانی بود.
برای خواندن مقاله های بیشتر در رابطه با این موضوع به سایت ازدواج مراجعه کنید
هرچند ترحلوای شیرازی تنها مخصوص ماه مبارک نیست، اما باز هم به واسطه طعم لذیذ و طرفداران پرشمار، سالهاست جایگاه ویژه خود را حفظ کرده است. ترحلوا نوعی حلواست که حالت ژلهای دارد و از نشاسته، آرد برنج، شیر، شکر، آب، گلاب و زعفران درست میشود.
در این رابطه بخوانید :
منبع:کانون مشاوران ایران
مشاوره در برترین مراکز مشاوره مورد تایید کانون مشاوران ایران
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.