از همسران خود تعریف کنید

مشاوره قبل ازدواج

اولین قدم که هر فرد معمولا برای ازدواج بر میدارد صحبت کردن و آشنا شدن با کسی است که ایده آل های خود را در او میبیند . اما در این صحبت های قبل از ازدواج و به اصطلاح دوران آشنایی باید چه چیزهایی را مد نظر داشت؟ چه حرف هایی را باید زد و چه حرف هایی را نباید بر زبان آورد. به طور مثال هستند برخی دخترانی که مسائل مادی برایشان مهم است اما از بیان آنها امتناع میکنند و بعدها پشیمان میشوند که چرا در این باره حرفی نزده اند و میگویند که اگر دقیق تر درباره شرایط اقتصادی همسرشان میدانستند هرگز تن به این ازدواج نمیدادند. به همین دلایل حتما قبل از اقدام به ازدواج با یک مشاور ازدواج در خصوص مشاوره قبل  ازدواج صحبت و در خصوص مشاوره قبل ازدواج مشورت به عمل آورید.

میتوانید برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت مشاوره ازدواج مراجعه کنید

منبع:مشاورانه

394 پاسخ
« دیدگاه های قدیمی تردیدگاه های جدیدتر »
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      دوست عزیز سوالتون ؟
      در غیر اینصورت میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

      پاسخ
  1. سیما
    سیما گفته:

    با سلام و خسته نباشید
    من دختری ۳۰ ساله دانشجوی دکتری غیر پزشکی هستم. مدتی است که به همکلاسیم علاقمند شدم و دلیل علاقمندی هم کفو بودن و اخلاق و متانت ایشان هست ولی هیچگاه سعی نکردم علاقه ام را به ایشون نشان دهم اما خیلی دوست دارم بدونم ایشون چه نظری نسبت به من دارن. و با توجه به اینکه ما فقط یک ترم تحصیلی دیگر با هم درس مشترک داریم و بعد از اون به دلیل اتمام واحدهای درسی همدیگر را نمی بینیم شما چه پیشنهادی ارائه می دهید و چگونه میتوانم نظر ایشون را نسبت به خودم جلب کنم؟ در طول دوران زندگیم ایشون تنها پسری است که به لحاظ اخلاق و ادب و نجابت به دلم نشسته است خودم در این زمینه بخدا توکل کردم و راضیم به رضایت پروردگار. ممنون میشم اگه شماهم راهنماییم کنید فکر کردن به اون تبدیل به یک مانع در جهت انجام کارهام شده. با سپاس

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      از فردی قابل اعتماد برای وساطت استفاده کنید تا بتونید از نظرش آگاه بشید
      اینطوری اگر نظرش موافق نبود شخصیت شما هم تحت تاثیر قرار نخواهد گرفت

      پاسخ
  2. آقای اصغرپور
    آقای اصغرپور گفته:

    با عرض سلام
    ضمن عرض خسته نباشید خدمت دکتر عزیز
    میخواستم بگوییم که فرزند ۱۲ ساله در یک باشگاه زیر نظر مربی در حال ورزش بوده و الان یکی دو جلسه رفته در جای دیگر و زیر نظر مربی دیگری که بهتر میباشد به ورزش بپردازد و الان از باشگاه قبلش میترسد که انها ناراحت شوند مجددا به انجا رفته ولی نظرش اینه که مربیان باشگاه قبلی از دستش ناراحت میشوند ولی مربیان باشگاه جدید بهتر میباشند .
    الان دچار یک دوگانگی شده و میخواستم خواهش کنم برای اینکه این بچه از دوگانگی خارج شود چکار باید بکنم. ؟
    ممنون میشوم جواب بدهید.
    متشکرم

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      پاسخ
  3. پریسا
    پریسا گفته:

    سلام
    ۶ماه هست که نامزد کردم.نامزدم با پدرش کار میکنه وضع مالی پدرشوهرم خوبه از اول قرار بود طبفه بالاشون زندگی کنیم الان شغلشون بازار کار نداره و پدرشوهرم گفته من تو بانک پول دارم دیگه کار نمیکنم و تو هم برو واسه خودت شغل دیگه پیدا کن خونه هم خودت کار کن بخر!من عاشقانه نامزدمو دوس دارم تنبل نیست فقط کار پیدا نمیشه فک میکنم داره افسرده میشه یه مدتیه توجهش بهم کم شده نمیدونم چیکار کنم کمکم کنید ممنون.

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      داشتن استقلال مالی برای ازدواج و زندگی مشترک بسیار لازم و حیاتیه … وقتی چنین شرایطی برای شما مهیا نشده بهتره رابطه کات بشه و نه خودتون و نه ایشون رو به دردسر نندازید
      مگر اینکه بتونید معادلات رو تغییر بدید و کاری مناسب پیدا کنید
      چون خود شما در اینده یکی از مخالفان با ایشون خواهید شد

      پاسخ
  4. 123
    123 گفته:

    سلام من خواستگاردارم خیلی پسرسرسنگین و خوبیه اهل رفیق بازی و دودودم و…..نیس.فقظ .کارش توسوپرمارکت چون ثابت نیس دودلم بعدم اصالتمون فرق داره اونا بروجردی هستن ما زنجان اینم بگم ۴ساله میخواد به هیچ کسی ام راضی نمیشه.
    لطفا راهنماابم کنید که چه کاری درسته…؟؟؟؟؟

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      این ازدواج از همین اول با مشکلات اساسی روبروست … تفاوت فرهنگی و دوری و عدم شناخت خودتون و خانواده هاتون یکی از موانع برای اعتماد کردنه …
      به خودتون مربوط میشه ولی این ازدواج به جایی نمیرسه و در آینده باید تنش ها و مشکلات زیادی رو تحمل کنید

      پاسخ
  5. سارا
    سارا گفته:

    سلام
    مدت ۴ سال میشه که با یک پسری دوست هستم و حالا که تصمیم به ازدواج گرفتیم خانواده ایشون میگن باید قبل از اینکه بیان خاستگاری خانواده من رو ببینن و مثلا با هم برن کنسرت رستوران و … و اصلا حاضر نیستن بیان خونمون یا حتی برای این دیدار هم نمیخوان خودشون پا پیش بذارن…. من میدونم که خانوادم این فضیه رو بی احترامی تلقی میکنن…. من باید چیکار کنم؟ ممنون میشم راهنماییم کنید. نمیخوام اولین ذهنیتی که از خانواده دوستم برای مامان بابام ایجاد میشه منفی باشه

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      به هر حال روش این خانواده شناخت و بعد خواستگاریه و برعکس سایر خانواده هاست …
      و این مسایل راهنمایی نمیخواد اگر با روش زندگی شما مغایرت داره باید ازش خارج بشید به همین سادگی

      پاسخ
  6. الهام
    الهام گفته:

    سلام خسته نباشید.من دختری ۲۳ ساله هستم تو خانواده ۴نفره زندگی میکنم با دنیایی از مشکلات با خانوادم.احتیاج خیلی خیلی زیاد به کمک دارم مشکلم قبل خانواده خودم هستم.وقتی بجه بودم بخاطر نزدیکی خانوادم با عمه و خانوادش خیلی حس خوبی به خانواده عمم داشتم عمم پسری داشت که ۱۰ سال ازم بزرگتر بود من از سر بچگی خیلی رابطه خوبی باهاش داشتم وقتی ۸و۹ سالم بود محبتایی بهم میکرد که دلم میخواست همیشه کنارم باشه باهاش بیرون میرفتم تو تنهاییامون نوازشم میکرد وقتی کم کم این داستان ادامه پیدا کرد تو بچگیم یجورایی عشق بچگیم شد حس میکردم عاشقش شدم ولی نمیدونستم عشق چیه فقط میخواستم اون کنارم باشه رابطه ی خونوادمونم خوب بود همیشه با هم بودیم فکر میکردم اون مرد رویاهامه قراره شوهرم بشه تو همون سن منو عاشق خودش کرد بعد شروع کرد به نزدیکی جنسی بهم از لمس کردننوازش شروع شد نا اینکهگاهی به هر ترفندی شرایط جور میشد کنارم میخوابید به پرده بکارتم اسیب زده بود ولی هنوز دختر بودم از همون ۹سالگی میل جنسیم زیاد شد ولی از ارضا شدن یا میل جنسی چیزی نمیدونستموفقط یه حسی همیشه وجودمو اذاب میداد که نمیدونستم معنیش چیه همیشه تایل داشتم با جنس مخالف نزدیک باشم تو فامیل همه پسرا میدونستن تمایل دارم به پسرا نزدیک بشم ازم همه سو استفاده میکردن چون خیلی تیپ و چهره خوبی داشتم بیرون از محیط خانواده هم دنبالم پسرایی بودن.منم تشنه ی ارتباط با جنس مخالف بودم اما نمیدونم چرا.خلاصه تودوران ابتدایی فقط با ۲تاپسر در حد نامه دادن دوست شدم همچنان رابطم با پسر عمم ادامه داشت تو دوران راهنماییم کم کم داشتم از دختر بودن ونبودن از حرفای دوستاو بچه ها یه چیزایی میفهمیدم که شک کردم که من دختر نیستم ولی همیشه ناراحت بودمو اما کاری نمیتونستم انجام بدم برای رفع ناراحتیم.و میدونستم پسر عمم فوق العده ادم کثیفیه و همیشه تو زندگیش دخترای زیادی هستن ولی با این حال دوسش داشتم از یه طرفم انگار فقط اون راظیم نمیکرد میخواستم مخصوصا تو دوران بلوغم با همه پسرا باشم.تا سو راهنمایی ک بودم با ۲تا دیگه از پسرای فامیل نزدیکی لمسی داشتم اونا فکر میکردن من مورد دارم ولی الان که فکر میکنم میبینم من فقط تشنه بودم خودمم نمیدونستم دارم چیکار میکنم.رابطه خانوادگیمون تا سوم راهنمایی ک بودمادامه داشت بعد به بخاطر مشکلات عمه با پدرم رابطمون قطع شد.حالا دختری بودم با یه شک خیلی بزرگ که نمیدونستم چجور بر طرفش کنم و از هیچکسم نمیتونستم کمک بخوام ونمیتونستم و عقلم نمیرسید خودمو از این چاه عمیقنجات بدم.از اول دبیرستان تا دوم با کلی پسر دوست شدم فقطدر حد حرف اون موقع هنوز نمیدونستم ارضا شدن و خود ارضایی چیه ولی یه حسی تو وجودم باعث میشد همیشه خود ارضایی کنم.ک بااین کار خیلی به بکارتم اسیب زدم دوم دبیرستان با پسری رابطه نزدیک بعد سال بعد با پسر دیگه ک سوم دبیرستان بودم دیگه تحت هیچ شرایطی نمیتونستم جلو نیازمو بگیرم با کسی که بودم اون بکارتمو گرفت ک بعدها ب دوستاش گفت من اصلا دختر نبودم خلاصه این زنگی پر از کثافت همچنان ادامه پیدا کرد تا الان۲سال با پسری بودم که میخواست باهام ازدواج کنه اما وقتی فهمید چه گذشته کثیفی دارم با چند نفر بودم ترکم کرد مشکلی با زن بودنم نداشت فقط چون با تعداد زیادی نزدیکی داشتم ترکم کرد اصلانم در جریان منو پسر عمم نبود اگه میگفتم باورش نمیشد منم حرفی نزدم چه بلاهایی سرم اومده که به این همه کثافت رسیدم.طی این سالا یه ادم با نیاز جنسی شدید هستم ک هیچوقت از نیازم سیر نمیشدم چون تا وقتی وارد دانشگاه نشده بودم واقعالحظه ارضا شدن نمیدونستم یعنی چی.فقط با تنم دوست داشتم بازی بشه.الا یه ادم شدم ک افسردم از گذشتم پشیمونم از اینکه یه حیوون تو بچگیم با من اینکارارو کردو باعث شد از بچگی ذهنم خراب بشه ناراحتم از زمین و زمان گله دارم از درس خوندن درس و حسابی افتادم حسود شدم دوستی برای خودم نگرفتم بس ک با پسرا سر گرم بودم.الان به هرکی که ازدواج میکنه حسودیم میشه چون نمیتونم ازدواج کنم ناراحتم ک خونوادم همچین دختر کثیفی دارن۳ساله هر شب و روز گریه میکنم از همه دور شدم ولی نمیتونم از کسی کمک بخوام بگم چه دردی دارم نیازم زیاده دوست دارم ازدواج کنم ولی نمیشه.تمرکز ندارم درس بخونم صبرو حوصلم کم شده دل شکسته شدم کوچیکترین حرف اشک تو چشم میاره دوس ندارم جایی برم چون فکر میکنم از همه کمترم چون کثیفم هیچ تفریحی سیرم نمیکنه همیشه حسرت تو دلم هست نمیدونم دلیلش چیه هم تو بچگیم هم الان که ۲۳ ساله هستم همیشه یه خلا تو وجودمه لطفا کمکم کنید من دارم از درد زیاد میمیرم دارم ذره ذره نابود شدنمو میبینم ولی کاری ازم بر نمیاد خجالت میکشم برم پیش مشاور حرف بزنم لطفا راهنماییم کنید ازتون التماس میکنم.از خودم متنفرم از اینکه اینقد کثافتم حالم از خودم بهم میخوره همیشه فکر میکنم همه ی اتفاقای بد واسه من میفته هچ اراده ای تو زندگی دیگه ندارم دلم میخواد پسر عمه ای که باعث شد راه زندگیمو اشتباه برمو بکشم خواهش میکنم کمکم کنید. من هر چیزی ک گفتم واقعا تو زنگیم اتفاق افتاده.ممنونم ازتون.میدونم ادم کثیفیم اما خیلی واسه اروم شدنم ب کمک احتیاج دارم

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      نگران نباشید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

      پاسخ
  7. مهشید
    مهشید گفته:

    سلام به مشاوره احتیاج دارم شدید خواهش میکنم کمک کمک کککککککککککککممممممممممممممممممممممک

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸

      پاسخ
  8. منیر
    منیر گفته:

    سلام
    ۲۷ سالمه ازنظر قیافه ،خانواده ،سطح اجتماعی ،…وضعیت مناسبی دارم.ولی خواستگارای که میان منو چه سرکار چه خونه می بینن میرن دیگه نظری نمی دن یکی گفت بخاطر محل سکونت تونه آخه همسایه هامون اسم خوبی ازشون بیرون نرفته ولی این درست نیست.از نظر من این مسئله دور از ذهن چرا که محل سکونت من ربطی به نجابت خانواده من نداره …میشه بگید با خواستگاری که می یاد مثلا محل کارم چطور برخورد کنم.بدون اون حرفا پدرم روی ازدواج دختراش خیلی حساسیت به خرج می ده چیکار کنم که مسائل فرعی پدرم در نظر نگیر.اصلا در مورد خواستگار صحبت کردن با پدر به بی حیای دختر ربط داده میشه

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      دوست عزیز ملاک های مهمی برای خواستگار میتونه مهم باشه … باید حق بدید اگر محل زندگی شما خوش نام نیست ایشون با تردید به موضوع نگاه کنه … شاید خواستگار مورد نظر پیدا نشده و شما بیهوده در حال زود قضاوت کردن هستید … رفتار شما باید معمولی باشه .. چون قرار نیست برای کسی نقش بازی کنید … به هر حال وقتی هر دوی شما به هم دل هم بشینید و ارتباط اولیه عاطفی رو بدست بیارید میتونید وارد مراحل بعدی شناخت بشید … پس توکل بخدا کنید و ذهنتون رو از حرفهای منفی مردم دور کنید

      پاسخ
  9. هانیه
    هانیه گفته:

    سلام من یک ساله که با یه آقایی آشنا شدم که دقیقا بعد از آشنایی گفت حس خوبی نسبت به من داره و تقاضای ازدواج داشت ولی به دلایلی در این یک سال اقدام به خواستگاری براش ممکن نبود پدرش رو از دست داده بود و مادرش به بیماری قلبی شدیدی گرفتار شده بود . سالها خارج از ایران زندگی کرده بود و به نیت دیدن خانواده اش به ایران اومده بود که این همه سختی ها پیش روش قرار گرفت . وضعیت مالیش خیلی بهتر از خانواده ماست و همیشه وعده و وعید های انچنانی میداد میگفت دانستن هیچ از من براش مهم نیست الا وجود خودم . با وجود اینکه سعی میکنه مهربان باشه و بارها گفته قدر خوبی هات رو میدونم ولی خیلی بد دهنه و زود عصبی میشه نسبت به هر رفتار من واکنش نشون میده .تو این یک سال با خیلی سختی هاش کنار اومدم خیلی صبوری کردم خیلی کوتاه اومدم .همیشه بهش امید دادم خودش میگه اگر نبودی از دست میرفتم ولی اخیرا برای من یک شرط گذاشته چون میدونه من به خانواده ی مادریم وابسته ام گفته یا من یا اونها ؟انتخاب کن یعنی هیچ منظقی نمی پذیره وقتی باهاش صحبت میکنم جایگاه آدمها متفاوته نمیشه کسی رو حذف کرد براش قابل قبول نیست. اینکه توقع داره دوست داشتن من یعتی مطابق با پذیرش خواست اون بودن من رو دچار تردید کرده ضمن اینکه خیلی خودش رو قبول داره و بارها از خودش تعریف میکنه و میگه خدا رو شکر کن الان دارم میگم دو روز دیگه تو زندگی اذیتت نمیکنم .اینکه تموم یک سال خوبی من رو زیر پاش گذاشته و برام شرط گذاشته آیا صحیحه؟آیا این آدم قابل اعتماده .ضمن اینکه هر بار بحثی پیش میاد همه چیز میگه ضمن اینکه میدونه من خیلی ادب و احترام برام مهمه ، بی احترامی میکنه بی ادبی میکنه پل پشت سرش رو خراب میکنه ولی پشیمون میشه و عذر خواهی میکنه با این وجود سوال من اینه آیا واقعا این آدم فقط شرایط بحرانیش منو می خواست و با یه بحث بی مورد همه چیزو بهم میرزه میتونه قابل اعتماد باشه ؟؟؟؟

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      دوست عزیز اگر به چنین درکی رسیدید بهتون تبریک میگم ..شما متوجه هستید اگر امروز ایشون چنین رفتاری با شما داره پس فردای اون مشخصه ،بهتره در این مورد با مشاوری مجرب مشورت کنید ولی ظاهرا ” ایشون به نوعی اختلال روانی دچار هستند که نمیتونه بین اجزای زندگیش تعادل برقرار کنه … و از نوعی غرور هم رنج میبره که میتونه دلایل زیادی داشته باشه
      با یک فرد لجباز و مغرور چگونه برخورد کنم

      روانشناسی | با یک فرد لجباز و مغرور چگونه برخورد کنم این فرد مغرور و لجباز چه یکی از دوستانتان باشد، چه والدین تان، چه همسر یا چه رئیستان، ما به شما آموزش می دهیم چطور او را متقاعد کنید. در زیر به برخی صفات اخلاقی چنین افرادی می پردازیم و راه حل های مناسب در برخورد با آنها را شرح می دهیم.

      ۱٫ افراد یک دنده فکر می کنند همیشه حق با آنهاست.

      اگر می خواهید آنها را در مورد چیزی متقاعد کنید، بگذارید شان خود را حفظ کنند و باز هم فکر کنند که همیشه حق با آنهاست، حتی اگر نظرشان را تغییر دادند. بحث با آنها را طوری شروع کنید که انگار شما هم با آنها هم عقیده هستید و وانمود کنید که کاملاً درک می کنید که چرا مثلاً فلان کار را انجام داده اند. این کار باعث می شود خونسردیشان را حفظ کنند و برای بحث کردن با شما آماده شوند. مثلاً می توانید بگویید، بهترین تصمیم رو گرفتی که گفتی نه. اعتبار اون شرکت روز به روز کمتر میشه و کار کردن با آنها می تونه ریسک داشته باشه…

      ۲٫ افراد یک دنده زود می رنجند

      هیچوقت به هیچ طریقی از استدلال های آنها انتقاد نکنید، حتی با ملایمت زیرا احساس خواهند کرد که می خواهید با آنها مخالفت کنید. هر چه که می گویید باید عادی و روزمره به نظر برسد زیرا اگر بخواهید با آنها رسمی و قاطع حرف بزنید، خواهند فهمید که آینده بحث به کجا خواهد کشید. بعنوان مثال، می توانید بگویید، تازه فهمیدم که اون تعداد خوب نیست. نمیدونم چرا ولی شاید ۵۰۰ تا بهتر باشه. نظر تو چیه؟ به نظرت بهتر نیست؟

      ۳٫ افراد یک دنده می خواهند به خودشان سود برسانند

      خیلی عادی برایشان توضیح دهید که اگر تصمیم شان در مورد چیزی را تغییر داده اند به نفعشان خواهد بود. اجازه بدهید فکر کنند که دلیل اینکه می خواهید طرز فکرشان را عوض کنند این است که به دنبال منفعت آنها هستید و این کار در آینده به نفعشان خواهد بود. بعنوان مثال، می توانید بگویید، اگه سه میلیون تومان در این خیریه اهدا کنی، مالیاتت کمتر خواهد بود و تصویر اجتماعی بهتری هم پیدا می کنی.

      ۴٫ افراد یک دنده نمی خواهند اشتباه کنند.

      این با مورد یک متفاوت است زیرا اکثر افراد یک دنده وقتی می فهمند اشتباه کرده اند، فوراً سعی می کنند راهی پیدا کنند که فکر اصلی شان دوباره درست باشد. هیچوقت نمی توانند تحمل کنند که اشتباه کرده باشند و همه تلاششان را می کنند که از خودشان دفاع کنند. این همان جایی است که باید خیلی راحت رهایشان کنید، با اینکه خیلی راحت می توانید بخاطر اشتباهشان حس افتضاحی به آنها بدهید، اما وانمود کنید که تغییر نظرشان از طرف خودشان بوده است. بعنوان مثال، می توانید بگویید، وای آره، اینطوری این قرارداد درست میشه. این برنامه خیلی بهتر به نظر میرسه. لحن مثبت شما به آنها اعتبار می دهد و با اینکه قلباً می دانند شکست خورده اند اما احساس رضایت می کنند.

      نکات:

      هیچوقت برای کاری که می خواهید تمام شود احساس ناامیدی نکنید. این گارد دفاعی آنها را پایین می کشد و احتمال بردن شما را بیشتر می کند.

      اعتماد به نفس داشته باشید. به جای خجالتی و کسل بودن، باا عتماد به نفس و بشاش باشید. خجالتی یا کسل بودن باعث می شود فرد یک دنده حس بهتری به خود پیدا کند و با این روش متقاعد نخواهد شد.

      همیشه با همان رویکردی که وارد بحث شدید، از بحث خارج شوید. این کار باعث می شود فرد یک دنده احساس باخت نکند.

      در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

      پاسخ
  10. حمید
    حمید گفته:

    سلام ببخشید من مشکلی برام پیش اومده که میخواستم با یک مشاور یا روانشناس حرف بزنم اما متاسفانه هیچ سایتی که بشه مکاتبه ای حرف زد ندارن من به این خاطر اینجا اومدم شاید شما بتونید کمک فکری بدهید متشکرم

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      سلام
      پس سوالتون رو بنویسید

      و یا در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

      پاسخ
  11. سارا
    سارا گفته:

    من یه دختر ۱۷ساله هستم گوشیمو ازم گرفتن دارم دق میکنم خیلی نامردن خوب اخه من محمد رو دوست دارم بخدا ک بدون اون دارم میمیرم همین اس میداد یابعضی وقتا صداشو مشنیدم کلی انرژی میگرفتم اما الان شب روزم فقط گریس

    پاسخ
    • ►Responder◄
      ►Responder◄ گفته:

      دوست عزیز بلوغ فکری و عاطفی بین سنین ۲۱ تا ۲۵ اتفاق میفته و شما در اون سال نظرتون با امروز بسیار متفاوت خواهد بود … اگر چرخی در سایت بزنید متوجه خواهید شد خیلی از دوستان با رفتارهای احساسی خودشون به این مشکلات وارد شدن …پس بهتره کمی عاقل باشید

      پاسخ
  12. ناشناس
    ناشناس گفته:

    سلام من دختری ۲۰ ساله هستم.یکی از خواستگارام ۲۲سالشه تقریبا همه شرایطو داره اما مشکل من اینه ک من دارم ادامه تحصیل میدم ولی مدرک تحصیلیه اون دپلیمو.و این باعث شده نتونم خوب تصمیم بگیرم.
    ویکی دیگ از سوالام اینه ک سنم برای ازدواج پایین نیس

    پاسخ
    • پاسخگو
      پاسخگو گفته:

      دوست عزیز شاید خیلی از شرایط رو نتونیم با مقیاس هایی که هست بسنجیم … چون بستگی به نظر شما و خانواده شما برای این ازدواج داره … شما اگر تمایلی به ازدواج نداشتید اجازه ورود خواستگارو نمیدادید … شما باید به بلوغ فکری و عاطفی برسید تا بتونید درست و منطقی تصمیم گیری کنید بین ۲۱ سالگی تا ۲۵ سالگی شما به این بلوغ میرسید و در دوران دانشگاه هم تجربه کسب کردید و اون روز مسلما” نمیتونید با دیپلم ایشون کنار بیایت

      پاسخ
  13. neda
    neda گفته:

    سلام…
    من یه خواستگار دارم که از هر نظر ایده آله…قرارشد با اطلاع خانواده شماره ی همدیگه رو داشته باشیم که باهم حرف بزنیم…دوروزبعد قرارشد باهم بریم بیرون تا از نزدیک حرف بزنیم قبل از رفتن بهم زنگ میزد اس ام اس میداد خیلی هم مشتاقانه و خوشحال با من برخورد میکرد …اون روز که رفتیم بیرون فرداش بهم اس ام اس داد ولی الان دو روزه که ازش خبری ندارم منم بهش زنگ زدم جوابمو نداد بنظر شما چیکارکنم؟؟؟؟

    پاسخ
    • پاسخگو
      پاسخگو گفته:

      دوست عزیز بهترین کار صبر کردنه …خیلی روشن و صریح
      اگر هم جواب شمارو نداد باید بدونید خیلی محترمانه از زندگی شما بیرون رفته …
      پس این حق رو هم شما دارید و هم ایشون که در مورد شریک زندگیتون انتخابگر باشید

      پاسخ
  14. فاطمه
    فاطمه گفته:

    سلام مشاوره.. من ۲۱ سالمه و خواستگار خوبی دارم.. البته نمیدونم خوبه یا ن به طور دقیق.. اما ب ازدواج ک فکر میکنم دلم میگیره و گریه میکنم یواشکی.. شما میدونی چرا؟ خیلی میترسم از ازدواج
    انگاری غم عالم میریزه تو سرم..توروخدا راهنماییم کنید

    پاسخ
    • Anonymous
      Anonymous گفته:

      اگر خواستگارتون به دل شما نشسته و تونسته نظر شمارو جلب کنه میتونید مشاوره دونفره ای رو مراجعه کنید و وارد مرحله شناخت بشید … و مدت شش ماه رو نامزد باشید تا خانواده ها و خودتون معاشرت و مراوده کنید و بیشتر همدیگرو بشناسید وقتی شناخت کامل داشته باشید میتونید اعتماد کنید و اونوقت دلیلی برای ترس و نگرانی وجود نخواهد داشت

      پاسخ
« دیدگاه های قدیمی تردیدگاه های جدیدتر »

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *