چگونه فرزندمان را دوست داشته باشیم
چگونه فرزندمان را دوست داشته باشیم، در صورتی که تا سرحد دیوانگی ما را خشمگین میکند؟
در این شکی نیست که گاهی فرزندمان رفتارهایی از خود نشان میدهد که ما را عصبانی میکند و گاها تا حد بالایی خشمگین میکند، ولی بهتر است بدانید اولین عکسالعملی که باید از خودتان نشان دهید، خونسردبودن است، زیرا بعد از اینکه عصبانیت خود را فرو آوردید و تقریبا به حالت طبیعی بازگشتید، میتوانید تصمیم درستی بگیرید و تذکردادن و یا تربیت فرزندان درست عمل کنید. بدانید که هیچگاه نباید با فرزندتان با حالت تند و یا عصبانی برخورد کنید، زیرا عواقب خوبی ندارد.
گرچه بعضی مواقع چنین به نظر میرسد که فرزندمان با ما فرق دارند، ولی این امر صحت ندارد. برای زندگی با فرزندان صبر ایوب هم کافی نیست، چه رسد به پدر و مادران که افراد عادی هستند. به خاطر داشته باشید اگر به آنها فرصت داده شود که بتوانند نسبت به محیط اطراف، مردم و دوستان خود توجه نشان دهند، موفق خواهند شد.
همه ما افرادی را میشناسیم که تمام توجه خود را به اتفاقات کوچکی که در زندگی شان میافتد، معطوف میدارند. به عنوان مثال این اتفاقات میتواند نبودن قند در کنار چایی و یا نبودن صندلی خالی در یک رستوران باشد، که آنها را به شدت عصبانی میکند و باعث هدر رفتن نیرویشان میشود. آنها به آسانی نمیتوانند با این حوادث غیرمنتظره کنار بیایند و در نتیجه عکس العمل شدید منفی از خود نشان میدهند، در حالی که میتوانند این نیرو را برای حل مسائل مهم تری ذخیره کنند. شاید ما هم تا حدی چنین ویژگی شخصیتی را داشته باشیم. فرزندتان هم مثل همه مردم ممکن است از کوچک ترین مسئلهای ناراحت شده و خشمگین شوند.
شاید همه ما بتوانیم به یاد آوریم مواقعی را که والدینمان به خاطر نارضایتی از اعمال و رفتار ما دچار ناراحتی شده و حتی گریه کرده باشند. ممکن است وانمود کنیم وقتی کوچک بودیم، زندگی ما راحتتر بود و یا برای چیزهایی که داشتیم، ارزش قائل بودیم و برای چیزهایی که پدر و مادرمان برایمان فراهم میکردند، قدردانی میکردیم. ولی به هر حال، اگر با خودمان صادق باشیم، به این مسئله پی میبریم که همیشه هم قدردان نبوده ایم، بلکه در بسیاری موارد حق ناشناس و نامهربان بوده ایم و با پدر و مادر خود بدرفتاری میکردیم.
به نظر میآید بعضی در مواقع بدرفتاری فرزندان یا برحسب تصادف خشمگین میشوند. واقعیت این است که بعضی فرزندان تحت تاثیر عواطف و احساسات گوناگونی میباشند و این احساسات به قدری قوی هستند که آنها را از پا در میآورند.
بعضی مواقع آنها میخواهند شما متوجه شوید که از دست شما ناراحت هستند، ولی چون احساس میکنند فاقد قدرت هستند، در گفتن حرفی یا انجام کاری مبالغه میکنند تا اینکه مطمئن شوند توجه شما را جلب کرده اند. گاهی اوقات آنها از خودشان ناراحت هستند و عصبانیت آنها در ارتباط با شما نیست، ولی چون فقط شما در کنارشان هستید، شما را متهم میکنند.
گاهی اینطور به نظر میآید که فرزندان با طرفداری از فرد دیگری عمداً میخواهند شما را از خودشان برنجانند. گاهی نیز اینطور تشخیص میدهند که توجه شما به عواطف آنها باعث زیادتر شدن مشکلات آنها میشود. آنها با روشهای مختلف خشم خود را بروز میدهند و میخواهند در مورد مشکلشان با شما صحبت کنند، بدون اینکه قصد داشته باشند نشان دهند که مشکل اصلی خود شما هستید.
زندگی با فرزندتان میتواند شبیه زندگی در سریال تلویزیونی باشد
بیشتر فرزندان دوست دارند که سریالهای تلویزیون را تماشا کنند. آنها به هیجانات روزانه این سریالها عادت میکنند و با شخصیتهای مورد علاقه شان همانندسازی کرده و از خصوصیات مثبت و منفی آنها تقلید میکنند. تماشای این سریالها در واقع یک نوع فرار از زندگی واقعی است. چون موضوعات این سریالها ساده هستند، بنابراین تماشای آنها راحتتر است. شخصیتهای داستان اغلب افراد معمولی بوده و زبانی که استفاده میشود، ساده است.
در نتیجه داستان را به راحتی میشود دنبال کرد. وقتی فرزندان با همسن و سالهای خودشان هستند، قسمت اعظم صحبتهای آنها درباره سریالهای تلویزیونی است. این احساس برای مردم خوشایند است که یک موضوع مشترک وجود داشته باشد، تا بتوانند در مورد آن صحبت کنند.
برای بسیاری از فرزندان تماشای سریالها از این نظر مفید است که آنها خود را متعلق به آن دانسته و شانس این را دارند که تجربیات زندگی را ببینند. آنها در این سریالها میبینند پدر و مادرها چه رنجهایی را متحمل میشوند و یا اینکه مستقل شدن تا چه اندازه لذتبخش است. همچنین آنها میتوانند علاقه و نفرتی را که ممکن است در روابط بین افراد وجود داشته باشد، ببینند و متوجه شوند چطور افراد همسن و سال آنها با مشکلات مواجه شده و در حل آنها میکوشند. از تاثیرات منفی تماشای سریالها برای فرزندانمان این است که آنها فکر میکنند همه چیز باید به دعوا و مشاجره ختم شود، زیرا سریالها اغلب پر از صحنههای دعوا و کشمکش است. این صحنهها هیجان انگیز و معمولا با صداهای بلند و رفتارهای خشن همراه است، که در نهایت منجر به جنگ و ستیز میشود.
عده زیادی از فرزندان روشهای سازش با موقعیتهای مختلف را در سریالها دیده و از آنها تقلید میکنند. آنها میبینند بیشتر وقایع به بالاترین حد خود میرسد، بنابراین انتظار دارند در زندگی واقعی هم، چنین شود. فرزندانی که سریالهای تلویزیونی را تماشا میکنند، یاد میگیرند که چطور با هر موقعیتی سازش کنند. از طریق این برنامهها به آنها از نظر اجتماعی آموزش داده میشود. معمولا تماشاگران، فیلمهای شدید عاطفی را دوست دارند و موضوع فیلم، چگونگی شروع، پایان و شایعاتی که در مورد آن بر سر زبانهاست، نظر آنها را به خود جلب میکنند. فرزندان به آسانی باور میکنند که تمام کشمکشها با یک جر و بحث شروع میشوند. خیلی از فرزندان از نظر روحی به این سریالها وابسته شده و ضمن تماشای فیلم، با احساسات شدید شروع به گریه میکنند.
وقتی فرزند شما از نظر عاطفی شدیدا ناراحت است، یکی از مشکل ترین کارها ایجاد حس تعادل است. بدترین کاری که شما در این حالت آشفتگی ممکن است بکنید، این است که بخواهید به او ملحق شوید. اگر فرزند شما نتواند عکس العمل خود را کنترل کند و با خشم بیشتر بخواهد توجه شما را به خود جلب کند، سعی کنید تا آنجایی که امکان دارد با به کار بردن موارد مختلف آرامش خود را حفظ کنید. مثلا: جرعه جرعه آب خوردن در چنین مواقعی بهتر از خوردن یک فنجان قهوه غلیظ است. به او پیشنهاد کنید که با هم بنشینید و گفت وگو کنید و یا با همدیگر برای پیاده روی بیرون بروید. این کار باعث میشود از بی قراری و ناآرامی او که در اثر احساس آشفتگی و پریشانی ایجاد شده است، کاسته شود. سعی کنید آهسته صحبت کنید، ولی نه آنچنان که صدایتان شنیده نشود. در یک موقعیت بحرانی هر چقدر شما آرامتر باشید، بیشتر میتوانید در آرام شدن آن وضعیت موثر باشید.
در ضمن رعایت بعضی موارد به شما کمک میکند که آرامتر باشید. مثلا: سعی کنید پاهای شما کف زمین قرار بگیرند. به طور طبیعی و منظم نفس بکشید و یادتان باشد که نفس عمیق تا چه اندازه میتواند موثر باشد. سعی کنید دستهایتان را به طور باز نگه دارید. انگشتانتان را خم کنید. شانههایتان را شل کنید. انگشتان پاها را نرمش وار تکان دهید. میتوانید پنجره را باز کنید تا هوای آزاد وارد اتاق شود. همچنین صدای تلویزیون و یا موسیقی را قطع کنید تا بدینوسیله بتوانید بهتر به حرفهای همدیگر گوش دهید.
این خیلی مهم است که کاغذ و قلم همراه داشته باشید تا ضمن گوش دادن به حرفهای آنها به طور خلاصه مشکلات را بنویسید. این کار به هر دو نفر شما کمک میکند تا دقیقا روشن کنید مسئله چیست.
غالبا وقتی مردم ناراحت میشوند، برای جر و بحث و بگو مگوی خود دلایلی میآورند که اصلا ربطی به دلیل واقعی ناراحتی شان ندارد. اگر شما کاغذ و قلم بردارید و موقع صحبت کردن با فرزندتان این دلایل را بنویسید، شانس این را دارید که به مشکل واقعی پی ببرید. شما هر دو باید بدانید چه چیزهایی را یادداشت میکنید، در غیر این صورت نوشتن این چیزها ممکن است موقعیت رااز آنچه که هست، بدتر کند.
نوشتن مطلب کمک میکند که فرزندتان احساس استقلال کند. وقتی شما به حرفهای او گوش میدهید، الزاما نباید عکس العمل عاطفی از خود نشان دهید. فرزندان باید بدانند که نوشتن مطالب تا چه اندازه میتواند مفید باشد. از طریق یادداشت نکات مهم، موارد زیادی را یاد میگیرند که در آیندهای نه چندان دور به کارشان میآید.
مثلا یاد میگیرند که چگونه یک بحث را دنبال کنند، چون این یکی از مهارتهایی است که در دوره بزرگسالی بسیار مفید است. آنها یاد میگیرند چه چیز باعث میشود یک ناراحتی عاطفی کوچکتر به نظر برسد و به آسانی حل شود. یاد میگیرند تا زمانی که در مورد مسائلی که باعث خشم شما شده است، با کسی صحبت و درددل نکنید، ناراحتی شما ادامه خواهد داشت. آنها به این مسئله پی میبرند که عقاید در عین سادگی میتوانند پیچیده باشند. آنها میآموزند که چگونه از داشتهها و آگاهیهای خود استفاده کنند تا دیگران بتوانند از نقطه نظرهای آنها به خوبی آگاه باشند. فرا میگیرند چگونه برای ادامه زندگی شرایط ناگوار را بپذیرند.
منصفانه نیست
بعضی از فرزندان وقتی با والدینشان صحبت میکنند، عادت دارند فقط شکایت کنند و همیشه روی این جمله تکیه میکنند که «این امر منصفانه نیست». فرزندی بود که فکر میکرد پدر و مادرش موظف هستند همیشه برای او چیزی بخرند و یا او را جایی ببرند و با این کارش آنها را مستاصل کرده بود و متوجه نبود تا چه اندازه رفتار او در مورد پدر و مادرش غیرعادلانه است. زندگی کردن با او واقعا غیرممکن شده بود، دائما یا گریه میکرد و یا قهر میکرد و درها را به هم میکوبید تا والدینش آنچه را که میخواست برایش تهیه کنند. پدر و مادر او ضمن صحبت با همدیگر قرار گذاشتند که کارهایی را برای خوشحالی کودکشان انجام دهند.
یک قسمت از این مشکل به دوستان فرزند شما مربوط میشود، چون آنها نیز دقیقا مثل فرزند شما تمام وقت خود را صرف این میکنند که والدینشان را تحت فشار قرار دهند تا آنچه را که میخواهند برایشان تهیه کنند. آنها هیچ وقت به آنچه که دارند قانع نیستند و به طور دائم چیزهای جدیدی را میبینند و از والدینشان میخواهند آنها را برایشان تهیه کند. آنها گاهی فدای مد شده اند. پدر و مادر گاهی هم سعی میکنند برای فرزندشان پول توجیبی در نظر بگیرند، ولی این کار هم بی فایده است، چون فرزندشان در بسیاری از مواقع خواستههایش خیلی بیشتر از آن مقدار پول است. آنها با این وجود سعی میکنند مبلغ آن را با لیستی جدید تطبیق دهند، ولی باز هم فرزندشان ناراضی است.
متاسفانه وقتی فرزندتان به طور مداوم شکایت میکند، شما نگران شده و تسلیم خواستههای او میشوید، در حالی که فرزند شما باید بداند شما تا حد معینی میتوانید جوابگوی نیازهای او باشید. در صورت مشخص کردن حدود، هر کسی میداند در چه مواردی نباید بحث و گفت وگو کند. اگر برای خواستههای فرزندی حدی تعیین نشود، همه چیز به نظر او قابل دسترسی میباشد. برای فرزندی که همیشه خواستههایی دارد و برای فعالیتها و تفریحاتش احتیاج به پول اضافی دارد، باید بودجهای در نظر گرفته شود.
به این ترتیب شما به عناون یک بزرگتر میتوانید تصمیم بگیرید فرزندتان چقدر پول داشته باشد و در چه مدتی آن را خرج کند. بعد از آن دیگر تصمیم با آنهاست که چطور آن پول را خرج کنند. اگر شما اعتماد به نفس داشته و خرج فرزندتان را محدود کنید، در صورتی که او دوباره شروع به شکایت کرده و چیزجدیدی بخواهد، میتوانید به خوبی از عهده او برآیید. از همه مهمتر اینکه شما بدین وسیله به آنها یاد میدهید که اگر خواستههایشان را محدود کرده و متعادل خرج کنند، در زندگی بیشتر موفق خواهند شد.
برای دیدن مقاله های بیشتر در رابطه با این موضوع به مرکز مشاوره ازدواج رجوع کنید
منبع:مقالات کانون مشاوران ایران
مشاوره در برترین مراکز مشاوره مورد تایید کانون مشاوران ایران
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.