X

فرار از ازدواج فقط اقتصادی نیست… درمان فوبیا ازدواج

فرار از ازدواج و تن ندادن به ازدواج و دلایل آن؟ درمان ترس از ازدواج چگونه است؟

” من به این راحتی دم به تله نمی دم! آب و نونم کمه که برم زن بگیرم! هیچ جا مثل خونه پدری نمی شه! چرا برای خودم آقا بالاسر بگیرم! “

این روزها درحالی که دخترها و پسرها بیش تر از هر زمان دیگری در تعامل و ارتباط با یکدیگر قرار دارند، شاهد افزایش سن ازدواج و بی رغبتی جوانان برای زندگی مشترک هستیم.

سه گروه فراری از ازدواج محسوب می شوند:

  1. افرادی که تن به ازدواج نمی دهند
  2. افرادی که برای فرار از شرایط سخت خانه پدری ازدواج می کنند
  3. افرادی که ازدواج کردند و شرایط مناسبی در زندگی مشترک ندارد.

فرار از ازدواج

چرا برخی از ازدواج می ترسند؟ خوشبختانه دورانی که در آن افراد به دلیل ترس از حرف مردم ( ترس از ترشیده شدن! )، تن به ازدواج می دادند را پشت سر گذاشته ایم.

در عین حال ترس از تنها ماندن، شاید اصلی ترین دغدغه جوانان مجردی باشد که نگران افزایش سن خود هستند.

بالارفتن سن ازدواج و تن ندادن جوانان به ازدواج دلایل مختلفی دارد.

مشکلات اقتصادی و نداشتن بودجه لازم برای تشکیل زندگی، پیدا نکردن گزینه مناسب و… را می توان در لیست علت های اصلی مجرد ماندن جوانان پیدا نمود.

اما از همه ی دلایل منطقی که بگذریم ، یکی از اصلی ترین دلایل اکراه و بی رغبتی جوانان برای ازدواج، به ترس از ازدواج و تعهد مربوط می شود.

ترس از ازدواج چیست؟

ترس از ازدواج یکی از دلایل اصلی تن ندادن به ازدواج

ترس از ازدواج، ازدواج هراسی یا گاموفوبیا، اصطلاحی است که برای توصیف ترس غیرعادی از تعهد و ازدواج به کار می رود.

افراد مبتلا به گاموفوبیا که برای ازدواج و تشکیل خانواده علاقه و رغبت دارند، به دلیل اضطراب از تعهد از ازدواج خودداری می کنند.

ترس کنترل نشده و غیرمنطقی از ازدواج نامی دارد: گاموفوبیا . مانند بسیاری از فوبیاهای دیگر، این کلمه از یونانی می آید که در آن “gamos” به معنای ازدواج و “phobos ” به معنای ترس یا ترس است.

گاموفوبیا چیست؟

بسیاری از افراد می توانند سال ها بدون تمایل به ازدواج با شریک زندگی خود زندگی کنند، اما اگر دلیل اصلی عدم انجام آن ترس است و اگر فقط به فکر کلمه ازدواج باشد ، باید با آن روبرو شوید.

از صحبت کردن در مورد آن با شریک زندگی خود اجتناب کنید و قدم برداشتن را به تعویق بیندازید، اما زمانی که مجبور به مقابله با آن هستید، دچار حالت عصبی و طغیان می شوید که باعث فرار شما می شود. 

گاموفوبیا می تواند بر سلامت روان تأثیر بگذارد و باعث ایجاد حالت های اضطراب، استرس و حتی شود موارد وحشت زدگی این فقط وضعیت را بدتر می کند. به همین دلیل است که شناسایی ترس از ازدواج و دست به کار شدن برای یافتن راه حل، بهترین راه برای غلبه بر آن است.

چرا از ازدواج میترسم؟

چرا از ازدواج میترسم؟ چه اشکالی دارد که به کسی که دوستش دارید متعهد شوید؟ چرا از ازدواج می ترسم؟ پاسخ‌ها به رنج هراسی متفاوت است و می‌تواند ناشی از تأثیرات بیرونی و هنجارهای پذیرفته‌شده اجتماعی باشد، یعنی تحلیل نکردن آنچه واقعاً برای زندگی‌مان می‌خواهیم یا تجربیاتی که قبلاً متحمل شده‌ایم.

برخی از رایج ترین ترس ها از ترس از ازدواج با تأثیر بیرون مشخص می شوند. پیام های منفی در مورد زندگی زناشویی، روتین یا پایان شور و شوق از زمان های بسیار قدیم بر ما تأثیر گذاشته است و نباید چنین تأثیری داشته باشد. بدیهی است که بسیاری از ازدواج ها اشتباه می شوند، اما بسیاری دیگر پس از افزایش میزان تعهدشان تقویت می شوند.

شایع ترین علل ترس از ازدواج در میان جوانان، عدم امکان زندگی در برخی تجارب به دلیل گره خوردن به یک زوج سنتی است . دیگرانی هستند که نمی خواهند به یک شریک مجرد بپیوندند زیرا عاشق اغواگری هستند، احساس سرزندگی و تجدید می کنند یا از شکست می ترسند.

علل ترس از ازدواج

بنابراین، به طور خاص، می توان گفت که گاموفوبیا یا ترس از ازدواج می تواند ناشی از هر یک از این دلایل باشد:

  • فشار اجتماعی: اگر سنت را در نظر بگیریم، در سنی به نظر می رسد که جامعه ما را به سمت این قدم سوق می دهد. اگر هرگز به ازدواج فکر نکرده‌اید یا اراده واقعی برای این کار ایجاد کرده‌اید، احتمالاً وقتی سؤالاتی می‌شنوید یا به عروسی‌های نزدیک می‌روید، این فوبیا شما را درگیر می‌کند. بسیار مهم است که زمینه را نادیده بگیریم و به آنچه واقعاً می خواهیم فکر کنیم.
  • نظرات یا شوخی ها در مورد جنبه منفی ازدواج: شوخی با وضعیت افراد متاهل، از دست دادن آزادی فردی یا فداکاری های یک زندگی مشترک بسیار رایج است. بدیهی است که هر یک از زوجین با یکدیگر متفاوت هستند و نباید اجازه دهیم این موضوع تا حدی بر ما تأثیر بگذارد که ترس از ازدواج افزایش یابد.
  • شبهات در رابطه: اگر زمانی برسد که یکی از آن دو بخواهد ازدواج کند و دیگری ترس از ازدواج داشته باشد، این احتمال وجود دارد که این موارد به دلیل شک و تردید در مورد چگونگی تحول رابطه و ترس از آینده باشد. با یکدیگر
  • ترس از شکست: همانطور که قبلا گفته شد، اگر داشته ایدشکست در روابط قبلیترس از متعهد شدن مجدد و اینکه این رابطه مانند رابطه قبلی به پایان برسد، امری عادی است. علاوه بر این، این ترس، ترس از ازدواج، می تواند از دوران کودکی یا جوانی ناشی شود، اگر فرد دچار درگیری های مکرر بین والدین خود یا طلاق آسیب زا شده باشد. این ترس برای جلوگیری از تکرار نقش در ازدواج احتمالی آنها در زمان حال افزایش می یابد.

چگونه مردان را تحت تاثیر قرار می دهد

ترس از ازدواج در مردان به دلایل اجتماعی سنتی مانند فشارهای اقتصادی، محیطی و یا در برخی موارد به دلیل عدم بلوغ عاطفی یا به اصطلاح بیشتر است.سندرم پیتر پان.

با این حال، مشکلی نیست که فقط مردان را درگیر کند و ترس از ازدواج در زنان شایع است و بیشتر در میان جوان‌ترین افراد که ترس از ازدواج را نیز تجربه می‌کنند، شایع است.

چگونه بر زنان تأثیر می گذارد

در مورد ترس زنان از ازدواج ، دکتر سوریا به ما می گوید که آنها دلایل دیگری دارند. زنان بیشتر و بیشتری هستند که از نقش سنتی که زنان متاهل انجام می‌دهند متنفر هستند و این باعث ایجاد گاموفوبیا می‌شود،

بنابراین ناخودآگاه همه شرکای خود را تحریم می‌کنند.» یعنی باز هم تحت تأثیر سنت و فشار اجتماعی و فرهنگی آن چیزی قرار می‌گیرند . ازدواج در طول تاریخ معنی داشته است و آنها نمی توانند آن را با قوانین خود یا دیدگاه های متفاوت تصور کنند.

چگونه بر ترس از ازدواج غلبه کنیم؟

در بسیاری از موارد، افرادی که از معنای ترس خود از ازدواج می ترسند ، تمایل زیادی به گفتن آن به دیگران ندارند. بنابراین، در اینجا ابزارهایی را خواهید یافت که باعث بهبود گاموفوبیا یا ترس از ازدواج می شوند. 

  1. روابط خود را ارزیابی کنید: گاهی ترس از ازدواج ناشی از ارزیابی روابط وشکست هاگذشته، هم گذشته خودشان و هم گذشته والدین، اقوام یا دوستانشان که می توانند این واقعیت را نشان دهند. ارزیابی کنید که این تجربیات چگونه بر ازدواج های دیگر تأثیر می گذارد و سعی کنید نگاه اجمالی به این ترس از ازدواج داشته باشید .
  2. ترس را بشناسید: پس از تأیید ترس از ازدواج ، یاد بگیرید که ترس ها را نام ببرید، آنها را بشناسید و در مورد آنها با شریک زندگی خود و سایر افراد متاهل صحبت کنید تا آنها بتوانند تجربیات خود را به اشتراک بگذارند.
  3. از خود بپرسید که آیا این زوج ایده آل هستند یا خیر: باید در نظر داشت که چرا این زوج برای ازدواج انتخاب شده اند ، اگر ازدواج درستی است، آینده را با آنها چگونه تصور می کنید، همیشه بدون اینکه فراموش کنید که همه ما فضیلت هایی داریم وعیوبو اینکه در طول زندگی زن و شوهر همیشه لحظات خوب و بد وجود دارد. داشتن یک چشم انداز واقع بینانه و نه ایده آل مهم است.
  4. کمال گرایی را پشت سر بگذارید: یک تصویر ذهنی از اینکه چگونه ازدواج باید بر اساس واقعیت، خواسته ها، ارزش ها و نیازهای مشترک شما باشد، ترسیم کنید، اما در نظر داشته باشید که در هیچ زوجی کمال وجود ندارد.
  5. از نیازهای فردی آگاه باشید: از نیازهای فردی آگاه باشید و ترس را به اشتراک بگذارید که ازدواج به معنای از دست دادن آنهاست . به دنبال تعادل بین نیازهای فردی و نیازهای زوج باشید تا هر دو عضو از زندگی مشترک راضی باشند. گاهی اوقات ترس از ازدواج می تواند قبل از یک چیز خاص باشدوابستگی عاطفیتوسط شریک زندگی شما
  6. از شکست نترسید: یکی از راه‌های غلبه بر ترس از پدر یا مادر بودن یا ترس از ازدواج این است که مفهوم شکست در ازدواج و اینکه طلاق احتمالی در آینده به چه معناست را بیان کنید.
  7. ترس های خود را رد کنید : دلایل اصلی طلاق به پول، ارزش ها و فرزندان مربوط می شود، بنابراین توافق و پاسخ دادن به این سوالات قبل از ازدواج می تواند روش خوبی برای جلوگیری از مشاجرات آینده باشد. تعهدات بلندمدت داشته باشید.

به دنبالکمک یک حرفه ایبرای رفع ترس از ازدواج در زوج درمانی برای غلبه بر ترس از ازدواج باید یاد بگیرید که با آن روبرو شوید. آگاهی از مشکل و علل احتمالی آن ضروری است و پس از حدس زدن، باید سعی کرد از راهبردهای جدید استفاده کرد. اجتناب از آن مشکل را حل نمی کند. این ارتباط در زوجیندر این گونه موارد باید مستقیم و صمیمی باشید. 

زوج درمانی برای غلبه بر گاموفوبیا

زوج درمانی جایگزینی برای کسانی است که قبلاً همه چیز را امتحان کرده اند یا کسانی که نمی دانند چگونه با موفقیت ارتباط برقرار کنند. برای مبارزه با ترس از ازدواج، بسیار مفید است زیرا به شناسایی منابع نگرانی که باعث این ترس شده اند کمک می کند و به حل آنها کمک می کند. ما در این ویدئو توضیح می دهیم که زوج درمانی چیست.

در پایان، همه چیز مربوط به اعتماد به نفس است: « ترس احساسی است که با درک موقعیت تهدید و خطر ظاهر می شود. دکتر توضیح می‌دهد وقتی ترس از تجربیات خوشایندی که باعث شادی می‌شود ناشی می‌شود، با ترسی غیرمنطقی مواجه می‌شویم که در صورت عدم تلاش برای مواجهه و مبارزه با شناخت مثبت ظرفیت‌ها و مشکلات، می‌تواند باعث نارضایتی و ناامیدی زیادی شود. دارد. ارزش گذاری بیشتر برای خود باعث تقویت امنیت در اقدامات و تصمیمات اتخاذ شده می شود .

رازوج درمانی  آنها این نوع ترس‌های غیرمنطقی مانند ترس از ازدواج را حل می‌کنند، و بسیاری از این نوع ترس‌های غیرمنطقی را حل می‌کنند، به برقراری ارتباط، تقویت پیوند بین دو عضو کمک می‌کنند و مشکلات را شناسایی می‌کنند تا آنها را برای زندگی رضایت‌بخش‌تر حل کنند. 

دلایل تن ندادن به ازدواج و ترس از نظر مشاور ازدواج

از جمله دلایلی که می توان برای این ترس برشمرد عبارتند از:

ابهام نسبت آینده و ترس از ازدواج

ناشناخته بودن آینده بخصوص آینده و روابط پیش روی دنیای متاهلی برای فردی مجرد، سبک زندگی جدید و ناشناخته، و به تبع آن اضطراب زاست.

به عنوان مثال فردی که تا کنون مجرد و مستقل زندگی کرده و به تنهایی به دنبال اهداف شخصی خود بوده ممکن است ازدواج را مانع پیشرفت خود ببیند.

ترس از صمیمیت و از دست دادن استقلال

این ترس که بیشتر در پسران دیده می شود به نگرانی از صمیمت بیش از حد با یک زن و از دست دادن استقلال همشیگی اش مربوط می شود.

مردان و زنان هر دو در زمینه آزادی چیزهای زیادی از دست می دهند. اگر زن نتواند مردی را در نقاط خاص خود کنترل کند، فکر می کند که او شایسته نیست. اگر انسان نتواند زمانی را که بخواهد با دوستانش بگذراند، احساس خفگی می کند. با گذشت زمان، چیزهای زیادی در زندگی هر دو جنس تغییر می کند و منجر به آزادی انتخاب کمتر می شود.

ناامنی شخصی و مسئولیت های سنگین

پیش بینی سختی ها، و مسئولیت های بعد از ازدواج یکی دیگر از دلایل ریشه ای اضطراب یا ازدواج هراسی است.

در حالت شدید فرد مبتلا به گاموفوبیا حتی با تصور ازدواج خود و یا دیدن ازدواج اطرافیان ممکن است دچار اضطراب شود.

اگر برای مدت طولانی مجرد بمانید. شما نمی خواهید مسئولیت کسی را بپذیرید. دلیلش این است که در دوران مجردی، بقیه افراد جامعه با شما مانند یک فرد مطرود رفتار می کنند.

باعث می شود که شما گرگ تنها بمانید و کسانی که در این هنر تسلط دارند، نیازی به قبول مسئولیت شخص دیگری ندارند. در واقع آن فرد مجرد تازه یاد گرفته است که زنده بماند، اما جامعه فکر می کند که آنها بی فایده هستند زیرا مسئولیت دیگران را بر عهده نمی گیرند.

ترس از غریبه ها

 خنده دار است که چگونه زنان تصمیم می گیرند فردی را غریبه خطاب کنند، اگر او را دوست نداشته باشند یا او را مدبر می دانند. اما اگر منبعی از همان شخص پیدا کنند، دیگر احساس نمی کنند که آن شخص غریبه است.

ازدواج هایی را به خاطر دارید که در آن زنان برای پول با افراد مسن ازدواج می کنند؟ در واقع همه ما با هم غریبه هستیم. این بخش حتی در ازدواج عاشقانه نیز هرگز تغییر نمی کند. ما فقط انتخاب می کنیم که آن را نادیده بگیریم.

استرس والدین برای انتخاب همسر مناسب

پدر و مادر عروس این روزها دوست دارند داماد از پدر و مادر خودش جدا شود. داماد باید برای دخترش و آنها پولدار و مدبر باشد. همه مردان نمی توانند در برابر این سطح از استرس مقاومت کنند. زنان نیز باید با استرس مواجه شوند که به محض گذشت چند ماه از ازدواجشان مجبور به بچه دار شدن هستند. همچنین از او انتظار می رود که در این روند از خیلی چیزها چشم پوشی کند.

تجربه بد و طلاق نزدیکان یا رابطه زناشویی بد آن ها

 اگر تجربه بدی با زنان یا ازدواج خواهر و برادر دارید. این می تواند آسیب به زندگی شما نیز وارد کند. این را می توان در اکثر مردانی که تجربه مشابهی را پشت سر گذاشته اند مشاهده کرد.

سازگاری با دیگران، مهارتی که یادنگفتند

 بسیاری از کارهایی که در زندگی انجام می دهید، سازگاری است. همه می خواهند غذاهای شیک، نکات سفر به خارج از کشور، افراد ثروتمند برای معاشرت داشته باشند.

هیچکس برای روزهایی که این چیزها را از شما می گیرند برنامه ای ندارد. هیچ کس نمی خواهد با کسانی که چیزی برای پس دادن به شما ندارند، دوستانه رفتار کند. این که درک و سازگاری با زندگی مهارتی است که باید آموخت.

نشانه های ترس از ازدواج شامل:

  • پرخاشگری و بدخلقی درصورت اصرار خانواده و اطرافیان به ازدواج
  • عزت نفس پایین
  • علائم فیزیکی اضطراب درصورت فکر کردن به ازدواج شامل : لرزش، افزایش ضربان قلب، تهوع، سرگیجه و غیره

ازدواج به عنوان یک فرصت سوزی یا فرصت سازی؟

با یک حساب سر انگشتی و مقایسه سن ازدواج مادر و پدران مان و تعداد مجردهای فامیل متوجه می شویم که افراد دیگر مانند گذشته برای ازدواج در سن پایین ارزش یا استقبال کمتری از خود نشان می دهند.

از جمله دلایل این تغییر روند می توان به موارد زیر اشاره نمود:

تحصیلات و اشتغال مانعی برای ازدواج هستند؟

اکنون دیگر مانند گذشته ازدواج برای زن ها به منزله دریافت حمایت یا سرپرستی مالی نیست.

دخترها ممکن است ازدواج را یک نوع محدودیت برای استقلال دوران مجردی یا مانعی برای پیشرفت شغلی و تحصیلی خود بدانند.

همچنین دختران تحصیل کرده، دایره خواستگارهایی که به دلیل معیار تحصیلات رد می کنند بیشتر است.

Related Post

بی اعتمادی و افزایش امار خیانت

این روزها بالا رفتن آمار خیانت و ازدواج شکست خورده باعث شده خیلی ها نگرش منفی نسبت به زندگی مشترک پیدا کرده و ازدواج را نه یک فرصت بلکه تهدیدی برای خوشبختی خود بدانند.

بالا رفتن سطح انتظارات زوجین و تن ندادن به ازدواج

معیارهای کمال گرانه و همه چیز تمامی که هرگز پیدا نمی شود و وسواس در انتخاب شریک زندگی یکی دیگر از دلایل تن ندادن به ازدواج است.

انتخاب به عنوان یک محدودیت

مسلما جواب آری به یک نفر به معنای جواب نه به تمام انتخاب های پیش رو و بعدی است.

انتظار و امید برای پیدان کردن موقعیت بهتر می تواند یکی از دلایل بالا رفتن سن ازدواج باشد.

برطرف شدن نیازهای عاطفی و جنسی

در شرایط فعلی با دوستی و ارتباط میان پسر و دختر و برطرف شدن نیازهای عاطفی و حتی جنسی در قالب دوستی یکی از اصلی ترین دلایل تن ندادن به ازدواج است.

از سوی دیگر برقراری چنین تعاملاتی باعث بدبینی و بی اعتمادی نسبت به جنس مخالف و بی رغبتی به ازدواج می شود.

فرار از ازدواج در دنیای امروزی

به دلیل مسائلی که امروزه در دنیا وجود دارد و تبلیغاتی که در راستای بی بند و باری و عدم تعهد در دنیا راه افتاده است، این تفکر که ازدواج مانع آزادی جوانان است بیش از پیش رواج یافته و جوانان را به فرار از زادواج، آسودگی و عدم مسئولیت سوق داده است.

ازدواج شیرین است و زیبایی زندگی تعهد و گذاشتن تمام توانیی خود برای شاد کردن یک نفر می باشد. اینکه ازدواج مسئولیت سنگینی را برای همه به وجود می آورد درست است اما زمانی که حس نیاز به آن و همچنین حس مسئولیت در انسان به وجود آمده و شرایط ازدواج مهیا می شود چرا که نه؟!

عروس فراری کیست و چرا این کار را انجام می دهد؟

عروس فراری زنی است که عروسی خود را خیلی نزدیک به زمان مراسم ازدواج یا عقد کنسل می کند یا حتی از خود مراسم فرار می کند. چگونه می توان این پدیده را توضیح داد؟ چرا این زنان در زمان پیشنهاد ازدواج به سادگی «نه» نمی گویند؟

داستان واقعی زیر را در نظر بگیرید.

ربکا و دیوید از کودکی یکدیگر را می شناختند . آنها در نوجوانی با هم آشنا شدند و بعد از گذشت پنج سال از آشنایی خود تصمیم به ازدواج گرفتند. هر دو کاملاً با خانواده یکدیگر آشنا شده بودند.صبح روز عروسی، ربکا با دیوید تماس گرفت و به او گفت که می خواهد عروسی را لغو کند. دیوید با پدر و مادرش رفت تا او را ببیند. او در خانه مادرش بود و حاضر نشد در را باز کند. پس از چند تماس تلفنی دیگر و حدود ساعت ۱۹:۰۰ به طور رسمی اعلام شد که مراسم عروسی که قرار بود ساعت ۲۰:۳۰ شروع شود، لغو شده است. پدر و مادر داماد حدود ۵۰۰۰۰ دلار را که پیش پرداخت برای عروسی پرداخت کرده بودند، از دست دادند. چرا این اتفاق دخ داد؟

Aaron Ben-Zeév، Ph.D

تعداد کمی از زنان ترس از ازدواج دارند. توضیحات این رفتار شامل دلایلی مانند:

  • ترس درونی از عدم توانایی در انجام هر کاری جدی،
  • فوبیا در مورد تعهد طولانی مدت و
  • عدم عشق واقعی به شریک زندگی است.

در بسیاری از موارد، توضیح شامل ترکیبی از این دلایل است. دلیل اول به یک گرایش عمومی در عروس مربوط می شود که صرفاً به عروسی مربوط نمی شود. دلیل دوم به ترس عروس از قرار گرفتن در یک رابطه متعهدانه اشاره دارد و سومی به درک یا احساس عروس نسبت به خود داماد اشاره دارد.

چرا برخی عروس ها فرار می کنند؟

برخی از عروس‌های فراری دامادهای بالقوه‌شان را به هم می‌زنند، زیرا در بیشتر زندگی‌شان همیشه از مشکلات جدی فرار می‌کنند.

برخی دیگر از عروس ها در آخرین لحظه فرار می کنند زیرا آنها فوبیای تعهد دارند. سرمایه‌گذاری بلندمدت در یک رابطه جدی و متعهدانه اغلب افراد را آسیب‌پذیرتر می‌کند – آن‌ها می‌ترسند که رابطه ممکن است شکست بخورد و آنها را سرگردان یا به شدت آسیب ببیند. در نقد فیلم عروس فراری، شخصیتی که جولیا رابرتز بازی می کند، به نظر می رسد انگیزه این نوع فوبیا باشد.

عروس های دیگر به این دلیل پرواز می کنند که واقعاً شریک زندگی خود را دوست ندارند. در آخرین لحظه، آنها متوجه می شوند که نمی خواهند یک سازش عاشقانه در مورد چنین تصمیم مهم زندگی انجام دهند. درک آنها – یا ترس آنها – از اینکه این شریک کامل نیست، و حتی بهترین شریک برای آنها نیست، آنها را فراری می دهد.ادامه مقاله پس از درج آگهی

لازم به ذکر است که ما در اینجا در مورد ازدواج های اجباری صحبت نمی کنیم، بلکه در مورد تصمیمی است که آزادانه گرفته شده است، البته نه همیشه از روی عشق.

بسیاری از مردم حتی در شب عروسی خود متوجه می شوند که ارزش کلی همسر خود را به خطر انداخته اند. وقتی از آنها می پرسند که چرا عروسی را لغو نکردند، برخی از آنها می گویند امیدوار بودند که با این وجود از شریک زندگی خود خوشحال باشند یا وقتی آنها ازدواج کردند و بچه دار شدند، شریک زندگی آنها تغییر کند.

برخی از موارد عروس فراری ناشی از سازش های عاشقانه است. عروس های فراری احتمالاً تردیدها و احساسات خود را که در حال سازش هستند برای مدت طولانی سرکوب کرده اند.

آنها همچنین ممکن است فکر کنند که مصالحه ای که انجام می دهند به اندازه کافی عمیق نیست که لغو عروسی و آسیب رساندن به شریک زندگی خود و سایر افراد را تضمین کند. با این حال، هر چه روز عروسی نزدیک‌تر و نزدیک‌تر می‌شود، تردید آنها بیشتر و ضروری‌تر می‌شود. سرانجام در آخرین لحظه تصمیم به سازش ندادن در مورد عشق گرفته می شود.

سازش های عاشقانه و عروس های فراری

در قلب پدیده سازش های عاشقانه و عروس های فراری، در دسترس بودن بسیاری از گزینه های عاشقانه است. مردم می‌توانند به این واقعیت عادت کنند که شریک زندگی‌شان کامل نیست، اما عادت کردن به این شرایط بسیار سخت‌تر است که شرکای ممکن و مایل دیگری وجود دارند که با میل و رغبت انتخاب می‌کنند آنها را دنبال نکنند. عروسی نقطه ای است که در آن از عروس و داماد انتظار می رود که بسیاری از گزینه ها را آزادانه کنار بگذارند و قرار است به یکی از آنها بسنده کنند. برای بسیاری از مردم سخت و تحت فشار قرار دادن خود برای گرفتن چنین تصمیمی برای بستن درها به روی فرصت های دیگر، به ویژه برای چیزی که به طور معمول “تا زمانی که مرگ ما را از هم جدا کند” در نظر گرفته شده است، دشوار است.

ملاحظات فوق را می توان در عبارت زیر که ممکن است یک عاشق بیان کند گنجانده شود:

“عزیزم، اجازه بده با هم ازدواج کنیم؛ اما اگر فکر دومی در مورد آن داری، لطفاً حداقل سه روز قبل از عروسی، زمانی که شرکتی که این مراسم را ترتیب می دهد، به من اطلاع بده. عروسی همچنان مایل است ۸۰ درصد از پیش پرداخت ما را بازپرداخت کند. این باعث می شود هر یک از ما منابعی برای سرمایه گذاری در جستجوی شریک دیگری داشته باشیم.”

Aaron Ben-Zeév، Ph.D.

دلایل تن ندارن به ازدواج

دلیل های فرار از ازدواج متنوع و گوناگون است به عنوان مثال فردی بنا به نوع تربیت و ویژگی هایی که دارد تعهد را از یاد برده و به خوشگذرونی عادت کرده است پسر و دختر هم ندارد اما اگر دختری به این نوع زندگی عادت کرده باشد، خوشبختی برای وی سخت بوده و نمی تواند زندگی خوبی داشته باشد اما برخی فرار از ازدواج را بنا به مسائل مالی و عدم آمادگی عنوان کرده و می توان گفت که حق هم دارند آنان که در زندگی خود مانده اند چگونه می توانند مسئولیت یک فرد دیگر را به دوش کشیده و برای خوشبختی وی تلاش کنند.

برای حل این مشکل فرهنگ اجتماعی نیاز به تغییر دارد. سطح توقع ها باید پایین آمده و ازدواج آسان گردد تا ضمن عدم فرار جوانان از ازدواج زمینه های ریشه کن شدن فساد در جامعه هم فراهم شود. اما برای گروه اول توصیه مشاوران ما اندیشیدن به آینده است تا کی خوشگذرانی؟

آیا می شود تا آخر عمر بدون یک همدم ماند؟ پس حس نیاز به فردی برای زندگی تکیه و درد و دل کردن چه؟ کمی با خود بیاندیشید و سپس برای دریافت راه حل مشکل خود با یک مشاور مشورت کنید البته تا زمانی که خودتان نخواهید هیچ چیز ممکن نیست.

سایت مشاوره قبل ازدواج به شما در رابطه با این موضوع کمک خواهد کرد

منبع:  دلالت های معنایی تاخیر در ازدواج دختران دانشجو، سید فاطمه محبی، مونس سیاح، شیما سادات حسینی،۱۳۹۵٫ ۲٫عوامل اجتماعی بالا رفتن سن ازدواج جوانان، علی محمد پور، نعمت الله تقوی، ۱۳۹۲ ۳٫سن ازدواج در حال افزایش: بررسی عوامل پشتیبان، حسین محمودیان،۱۳۸۳٫ ۴٫دکتر یاسر دادخواه، کتاب تکنیک های مشاوره ازدواج، انتشارات نارون دانش، ۱۳۹۸٫

Jul 28, 2023

Written By

مرکز مشاوره ازدواج

Edited By

دکتر دادخواه

Medically Reviewed By

دکتر کمال آزمندیان

Mar 8, 2009

Written By

دکتر نظری

Edited By

دکتر قلی پور

سوالات متداول

۱ - ترس از ازدواج یا ازدواج هراسی به چه معناست؟

ترس از ازدواج یا گاموفوبیا به ترس غیرعادی فرد نسبت به تاهل و تعهد اشاره دارد که ریشه آن را باید در اضطراب، ترس از صمیمیت، ابهام نسبت به آینده و ناامنی شخصی نسبت داد. افراد مبتلا به گاموفوبیا از اعتماد کردن و قدم گذاشتن در دنیای ناشناخته، می ترسند و ازدواج را مساوی با از دست دادن استقلال شخصی یا رهاسازی رویاها و اهداف خود می دانند.

۲ - تغییر سبک زندگی چه نقشی در بالا رفتن سن ازدواج دارد؟

بالارفتن سن ازدواج در مناطق شهری در مقایسه با مناطق روستایی خود بیانگر نقش فرهنگ در ازدواج و معیارهای ازدواج است. زندگی مدرنیته که  با افزایش استقلال مالی زنان، بالا رفتن انگیزه برای تحصیلات عالیه و برابری زن و مرد همراه است باعث تغییر نگرش نسبت به سن ازدواج شده.

۳ - روابط پیش از ازدواج چه نقشی در تن ندادن به ازدواج دارد؟

روابط پیش از ازدواج  باعث برطرف شدن نیازهای عاطفی و جنسی می شود که قرار است در جریان ازدواج به ان پاسخ گفت. برطرف ساختن نیازهای جنسی و عاطفی در چهارچوب روابطی که هیچ گونه تعهد قراردادی و مسئولیتی برای آن مطرح نشده و فرد استقلال شخصی خود را نیز از دست نمی دهد به ادامه دادن این روند و تن ندان به ازدواج دامن می زند. تجربه شکست عشقی یا خیانت، بی اعتمادی به جنس مخالف و کم شدن انگیزه برای ازدواج از دیگر پیامدهای روابط پیش از ازدواج است.

۴ - روش های درمان ازدواج هراسی یا گاموفوبیا چیست؟

گاموفوبیا یا ترس از ازدواج به عنوان یکی از دلایل مهم تن ندادن افراد به ازدواج مطرح می شود. این ترس تا حدی طبیعی و عمومی است اما درصورت شدت زیاد آن بخصوص در افرادی که در کودکی شاهد خیانت و کشمکش والدین و اطرافیان بوده و همچنین در افراد افسرده و اجتنابی که اعتماد به نفس و ریسک پذیری لازم را ندارند بیشتر رخ می دهد. شناخت درمانی به فرد کمک می کند ریشه باورهای منفی و دلیل اصلی اضطراب خود را بشناسد و به اصلاح باورهای بنیادی خود بپردازد. آموزش مهارت های رفتاری و مهارت متعهد شدن، مشخص کردن خواسته ها و ملاک های ازدواج و مواجهه شدن با ترس ها از دیگر راه کارهای درمانی مفید ترس از ازدواج است.

نمایش نظرات (202)

  • با عرض سلام و خسته نباشیه
    دانشجوی 20 ساله هستم که در داخل دانشگاه به دختر خانومی همسن ابراز علاقه کرده ام ...
    اما ایشون در حال حاضر خواستگار هایی بسیار بهتر من که فرصت شغلی و سن بالاتری دارند دارد ...
    آیا با توجه به وضع دانشجویی من و نداشتن کار منطقی است که پیشنهادی جدی بدهم ؟

    • با سلام .دوست عزیز وقتی می فرمایید که ایشون فرصت های ازدواج بهتر از شرایط شما رو دارند و افرادی هستند که به لحاظ شغلی و ..به ثبات رسیدند شاید بهتر باشد که دست نگه دارید و شخصا جدی مساله ای رو مطرح نکنید فردی رو واسطه کنید تا شرایط شما رو توضیح دهند اگر با این وجود ایشون موافق بودند که خب با شما صحبت کنند شما پیش برید چون ممکنه اگر خودتون جلو برید و پاسخ منفی بشنوید به لحاظ روحی و هم دانشگاهی بودن تاثیر منفی داشته باشد .و مشکلاتی ایجاد شود .و خب بعد از این مساله کمی در اون دانشگاه بودن معذب بودن رو برای شما ایجاد کند پس با واسطه اقدام کنید ضمن اینکه مساله دیگر این است که به فرض مثبت بودن پاسخ ایشون ایا اصلا شرایط کاری رو دارید و تامین حداقل معاش به هر حال زندگی است و مشکلات مربوط به خود ایا در این می ت انید از عهده تامین مخارج بر ایید .عشق و علاقه اول زندگی و شروع شاید اهمیت داشته باشد ولی کم کم مساله اساسی و اصلی بحث این است که شما بتوانید مسئولیت زندگی رو بپذیرید در هر حال امیدوارم اول از خودتون و شرایطتتون مطنئن شوید و بعد اقدام کنید و خوشبخت باشید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      02122689534
      موفق باشید

  • سلام من 26 سالمه مدتی است با دختر خانومی آشنا هستم البته به صورت سنتی.دیشب که با هم حرف میزدیم به این نتیجه رسیدم که به درد هم نمی خوردیم اما خیلی خیلی دلم به حال دختر میسوزه آخه توی صحبتاش فکرمیکرد کار تموم شده است حتی در مورد تعداد بچه هم صحبت میکرد من یاد شور و شوقش که میفتم واقعا ناراحت میشم.حتی مادرش و پدرش هم خیلی خوشحال بودن آخه چرا اینقدر زود واسته شدن؟ پدر و مادرم هم ازم شاکین میگن چرا اینارو سرکار گذاشتی؟ واقعا گرفتار شدم از یه طرف وجدان و تحت فشار بودن از سوی پدر و مادر و از طرف دیگر عدم تفاهم حسابی منو در منگنه قرار داده

    • با سلام
      دوست عزیز یعنی عدم تفاهم شما به حدی بوده که اصلا نشود با ادامه دادن و صحبت در مورد برخی مسائل به توافق رسید ؟؟و اینکه شما چند جلسه ب هم ادامه دادید ؟به هر حال ببینید باید واقع بین باشید اگر واقعا نمی توانید و نمی توانستید ایشون رو به عنوان همسر ایندتون بپذیریذ خب چرا باید ادامه می دادید بهتر که در این مرحله هر هر چند برای ان دختر خانم سخت است متوقف شده تا اینکه جدی تر شود و خب بعد شما مردد شوید .از سویی شاید خانواده شما هم حق دارند و البته ممکنه واقعا این مورد مناسب بوده ولی شما دچار وسواس انتخاب شده اید که خب در هر موردی دیگر هم ممکن است پیش بیاید و این یک مساله است ضمن اینکه شما می فرمایید با هم حرف زدید و به نتیجه رسیدید یعنی هر دو نفر که مناسب هم نیستید پس جای عذاب وجدان و نگرانی نیست ایشون هم به اندازه شما متوجه شدند که به درد هم نمی خورید و خوب وقتی جریان یک طرفه نبوده یعنی فشار عاطفی متوجه فرد نیست و اگر هم باشد به سرعت فراموش و حل می شود .اگر اکنون مردد شدید که شاید مورد مناسبی بوده و شما زود تصمیم گرفتید مساله دیگری است و بهتر است ازشون فرصت بخواهید و بیشتر فکر کنید و یا با خودشون بیشتر صحبت کنید البته فقط و فقط اگر فکر می کنید زود تصمیم گرفتید .در هر حال این ها همه احتمالات است امیدوارم درست تصمیم بگیرید و در اینده خوشبخت باشید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲
      موفق باشید

  • سلام مشکل من اینه که من از ازدواج کردن فقط به یک دلیل هراس دارم و اونم اینه که فکر مکنم ممکنه شوهر من در طول طندگی به من وفادار نمونه. به دلایل مختلف از جمله اجتماع ، بالا رفتن سن و ...من میخواهم بدونم چه چیزی باعث خیانت میشه و چه چیزی باعث میشه که یک مرد همیشه در تمام طول زندگی به ازدواج خودش پایبند باشه از راهنماییتون ممنون

    • اگر با این افکار دچار وسواس فکری شده باشید مشکلی به مشکلات خودتون اضافه کردید
      خیانت در رابطه خانوادگی دارای انواع و اقسام مختلفی است که عبارتند از:
      1- خیانت رفتاری:
      منظور از خیانت رفتاری این است که یکی از همسران به صورت رفتاری و با ارتباط برقرار کردن با شخصی خارج از سیستم خانواده به همسرش خیانت کند که بخش اعظم آن را ارتباط های جنسی تشکیل می دهد و در جامعه ما نیز رایج است.

      2- خیانت ذهنی:
      افرادی که در فکر و تخیلاتشان مدام به شخصی دیگر می اندیشند و از آنجا که زاده ذهنشان است، آن فرد شخصی ایده آل به شمار می آید و در این موقع است که برای زندگی مشترک خطر می آفریند چرا که آن شخص دایما شریک زندگی اش را با فرد ایده آل ساخته ذهنش مقایسه می کند و چون در حال قیاس است، در ارتباط با همسرش به مشکل برمی خورد و رابطه سرد می شود.

      3- خیانت کلامی:
      در این نوع خیانت، زن یا مرد به صورت تلفنی یا اینترنتی یا اینکه در هر موقعیتی که فراهم شود با یکدیگر صحبت کرده و گرم می گیرند. متاسفانه امروزه به دلیل وجود اینترنت، ارتباط جنسی کلامی و حتی ویدئویی وجود دارد که این هم به نوعی، خیانت محسوب می شود. ناگفته نماند این نوع خیانت نوعی انحراف جنسی به حساب می آید.

      چه دلایلی منجر می شود زن یا مرد به همسرش خیانت کند؟
      - دلایل زیادی وجوددارد که آنها را به طور خلاصه ذکر می کنم اما نمی توان برای آنها اولویت و مرتبه ای در نظر گرفت.

      1- سردی روابط: وقتی بین زوج ها روابط محبت آمیز، عاطفی و هیجانی کم می شود و دیگر خبری از احساس شور و عشق اولیه نیست، در این زمان ممکن است یکی از زوج ها وارد رابطه خیانت آمیز شود.

      2- سرد شدن نسبت به ظاهر یکدیگر: در زندگی زناشویی افرد به تدریج ممکن است نسبت به ظاهر همسرشان دلسرد شوند یا اینکه جذابیت های فرد مقابل برایشان یکنواخت و تکراری شده باشد.

      3- اعتماد به نفس پایین و خودانگاره منفی نسبت به خود: افراد برای آنکه عزت نفس و خودانگاره شان را حفظ و تقویت کنند، می کوشندت از طریق رفتارهایشان نشان دهند عزت نفس شان بالاست و در این زمینه مشکلی ندارند. این دسته از اشخاص به دنبال رابطه هایی خارج از سیستم خانواده می گردند تا خودشان را اثبات کنند. البته گاهی هم فرهنگ ها باعث ایجاد این تصورات می شوند. مرد می خواهد از طریق مردانگی و زن از طریق جذابیت، خود را نشان دهد.

      4- داشتن اختلالت و مشکلات روانشناختی: افرادی که دچار یکسری از اختلالات بالینی هستند بیشتر در معرض خیانت به همسرانشان قرار می گیرند. مثلا اشخاصی که کنترل های هیجانی ندارند یا اینکه دچار ضعف شخصیت اند.

      5- ازدواج های اجباری: زن یا مردی که برخلاف میل شان و به دلیل اصرار خانواده تن به ازدواج می دهند، احتمال آن که به همسرشان خیانت کنند بیشتر از سایرین است.

      6-انتقام گرفتن: زن و شوهر ممکن است به خاطر رنجشی که از یکدیگر دارند دست به انتقام بزنند و راه خیانت را انتخاب می کنند. مثلا مردی که به همسرش بدبین است و او را تحت فشار قرار می دهد، همسرش برای انتقام گرفتن از او بی وفایی می کند. این مورد در زنان شایع است چرا که دائما زنان به این فکرند کارهای بدی را که همسرشان در حق شان کرده تلافی کنند.

      7- برآورده نشدن نیازهای جنسی: افرادی که در روابط جنسی به مشکل برمی خورند به جای آن که از طریق مشاوره و مراجعه به متخصصان مشکلاتشان را حل کنند، سعی می کنند به همسرشان خیانت کنند.

      8- هیجان خواهی: یکسری از افراد دوست دارند دست به کارهای پنهانی بزنند چرا که برایشان تولید هیجان می کندن و این احساس را به دست می آورندت که افرادی زرنگ اند و دیگران نمی توانند این قضیه را بفهمند اما این را باید دانست بالاخره روزی این روابط آشکار می شود.

      9- علل اقتصادی: وقتی یکی از همسرها در زندگی مشترک، خواسته های مادی اش برطرف نمی شود وارد رابطه ای قرار می گیرد که مرکز توجه اند و نیازهای اقتصادی شان فراهم می شود می شود که بیشتر در مورد زنان مصداق دارد.

      10- کنجکاوی: گاهی افراد به دلیل صحبت سایرین درباره روابط خارج از سیستم خانواده، به دنبال بی وفایی می روند و به اصطلاح می خواهند ببینند چه خبر است.

      با توجه به عللی که برشمردید در جامعه امروز ما، کدام یک از دلایل در زمینه خیانت همسران پر رنگ تر است؟
      - نمی توان جواب قطعی به این سوال داد، چرا که ما در زمینه آمار مشکل داریم. در مورد خیلی از پدیده ها، تحقیقات محکم، علمی و دقیق انجام نمی شود، لذا با نداشتن آمار نمی توان پاسخ دقیقی داد اما اگر بر مبنای تجربیات و مشاوره های بالینی بگوییم، دلایلی چون هیجان خواهی، سرد شدن روابط از جمله توجه نکردن زنان به ظاهر خود و مشکلات جنسی نقش های پررنگ تری دارند. در مورد مسائل جنسی باید اشاره کرد به دلیل نگاه متفاوت زنان و مردان نسبت به این قضیه، ممکن است دچار مشکلات جنسی شوند. از نگاه مردان ارتباط جنسی، نشان دهنده مردانگی است و برای زنان، بعد عاطفی و هیجانی دارد، حال هر کدام از آنان با توجه به این نگاهی که دارند اگر در روابط زناشویی شان آن ابعاد مورد توجه قرار نگیرد در جایی خارج از روابط خانواده، به دنبالش می گردند. باید این نکته را یادآوری کرد در جامعه کنونی که افراد تحت فشارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هستند، امید خود را به آینده از دست می دهند و به رفتارهایی چون اعتیاد یا خیانت گرایش پیدا می کنند.

      جامعه و فرهنگ حاکم بر آن، تا چه حد در افزایش خیانت زن و شوهر نسبت به به هم دخیل هستند؟
      - نقش شان، به خصوص در آموزه ها و تربیت های گذشته، بسیار زیاد است. به عنوان مثال این فرهنگ در جامعه ما جا افتاده که خیانت مردان قابل قبول تر از خیانت زنان است. اگر مردی خیانت کند، گفته می شود شیطنت کرده است اما در مورد زن می گویند مشکل اخلاقی دارد. در جامعه ای که به طور ضمنی تعدد زوجات را تایید می کند آن هم بدون مسئولیت و تعهد، مسلم است به رواج خیانت کمک می شود. فشارهای اجتماعی در جامعه نیز سبب استرس می شود و این استرس بر روی زندگی تاثیر می گذارد و منجر به اختلالات زناشویی و تعارضات می شود. برخی از افراد برای رها شدن از این استرس ها می خواهند آرامش را در رابطه دیگر جستجو کنند. وقتی جامعه آستانهتحملش را نسبت به این دسته از رفتارهای غیرمعقول بالا می بردو هیچ راهکاری برای جلوگیری از آن ارائه نمی دهد، زشتی این مسئله از بین می رود و ما خیانت را چه در دوران پیش از ازدواج یا بعد از ازدواج می بینیم.

      خیانت به همسر تا چند سال گذشته بیشتر از طرف مردان بود اما امروزه شاهد هستیم زنان نیز به این ناهنجاری اخلاقی روی آورده اند، از نظر شما دلیل این موضوع چیست؟
      - زمانی که مردان در گذشته خیانت می کردند، زنانشان برای مقابله با نارضایتی شوهر، خود را وقف امور خانوادهمی کردندو از این طریق تحملشان را بالا می آوردند و پیش خود می گفتند واقعیت زندگی همین است، مردان همه اینگونه اند اما امروزه با توجه به اطلاعاتی که از رسانه های مختلف کسب کرده اند و اینکه در جامعه حضوری پررنگ دارند، درصدد تغییر تابوهای گذشته برآمده اند. برنامه های تلویزیونی ماهواره نیز به این وضعیت دامن زده است. این برنامه ها که معمولا با توجه به فرهنگ های کشور دیگر است، برای بالا بردن جذابیت و هیجان، به پخش فیلم و سریال هایی می پردازند که تمرکز اصلی بر روی خیانت است، همه به هم خیانت می کنند و هیچ اتفاقی نمی افتد و تبعاتی نیز ندارد و نشان دادن اینگونه از برنامه ها سبب می شود خیانت، زشتی خود را در خانواده از دست بدهد.

      آینده خیانت در جامعه را چگونه می بینید؟
      - با توجه به شرایط خاص جامعه مان، آینده درخشانی را در زمینه ازدواج نخواهیم داشت چرا که سیاستمداران و سیاستگذاران و متخصصان به این مسئله از دیدگاه علمی نگاه نمی کنند و آسیب شناسی دقیقی انجام نمی دهند که برمبنای آن راهکار ارائه دهند. فقط روش های ضربتی مقطعی است که نمی تواند عملکرد موفقی داشته باشد. چیزی که روی زمین است به زیر زمین خواهد رفت و از بین نمی رود و پنهانی تر خواهد شد.

      زمانی که همسر با خیانت زن یا شوهرش روبرو شد، از منظر شما مناسبترین عکس العملی که باید نشان داد، چیست؟
      - در ابتدا آرامش خود را حفظ کنند و سریع واکنش نشان ندهند. باید این اجازه را به خود بدهند چند روزی از این مسئله بگذرد و در فرصتی مناسب با همسرشان این موضوع را مطرح کنند، دلایل این اتفاقات را بررسی کنند، علت این رفتار را بیابندت و نگاهی به رفتار و عملکردهای خودشان در زندگی مشترک داشته باشند. از تصمیم گیری های عجولان بپرهیزند. بیشتر افراد وقتی با این وضع روبرو می شوند فورا از طلاق حرف می زنند. بهترین کار این است بعد از ماجرا، سراغ مشاور بروند و مسائل را حل کنند و یک بازنگری در رابطه شان داشته باشند. با همه این موارد اگر دیدید شرایط زندگی فعلی تان سخت است، در نظر بگیرید اگر جدا شوید آیا شرایط بهتر می شود یا بدتر.

      آیا ازدواج هایی را که بر اثر خیانت زن یا مرد تخریب شده است، می توان دوباره ترمیم کرد؟
      - بله. البته به دلایل خیانت کردن بستگی دارد. مثلا اگر دلیل خیانت سرد شدن روابط نسبت به هم باشند می توانند با کمک مشاور، رابطه را بهتر کنند. به هر حال خشم و عصبانیتی که در افراد قربانی خیانت ایجاد می شود با تامل حل و فصل خواهد شد.

      بهترین کمکی که به فرد آسیب دیده از بی وفایی همسر می توان کرد چیست؟
      - باید به آنها گفت بلافاصله خودشان را محاکمه نکنند، مقصر نشمارند و قبول کنند این رفتاری است که رخ داده و حقشان است که دچار خشم و عصبانیت شوند. باید حتما آنها را به روانشناس ارجاع داد، چرا که مشاور به فرد آسیب دیده کمک می کند به این مسئله از نگاه واقع بینانه تر بنگرد. گاهی ممکن است این دسته از افراد دچار اختلالات افسردگی و اضطرابی شوند که نیاز به دارودرمانی دارند. باید به این اشخاص امیدواری داده شود احتمال ترمیم وجود دارد، هر چند که زمانبر است.

      همسران چگوه هباید زندگی شان را از خطر خیانت و بی وفایی همسران حفظ کنند؟
      - اول اینکه زن و مرد باید در انتخاب همسر دقت کنند و فقط بر اساس یک بعد مانند زیبایی یا پول ازدواج نکنند چرا که در طول زمان این ابعاد در نظر زن و شوهر عادی می شود. پس باید حتما یکسری اصول در انتخاب شریک زندگی شان در نظر بگیرند. دوم اینکه زمانی که زن و شوهر ازدواج کردند نباید فکر کنند حالا همه چیز درست است. زندگی مشترک نیاز به توجه و تقویت دارد. ازدواج مانند گیاهی است که باید به آن رسید تا رشد پیدا کند. وقتی دختر و پسر با یکدیگر ازدواج کردند مثل آن است نهالی را کاشته باشند و اگر آبیاری نشود، خشک می شود. توصیه ام این است که افراد پس از ازدواج خاطرات خوب خود را با یکدیگر مرور کنند و اینکه ازدواجشان براساس عشق و علاقه بوده است همیشه زنده نگهدارند.ارند.

  • سلام.من مشکلی که الان دارم اینه که خانوادم اصرار به زن گرفتن و متاهل شدن من دارم اما این روزها اینقدر میبینم زنهای متاهل دارن خیانت میکنند میترسم و نمیتونم به کسی اعتماد کنم.از طرفی خانواده هر روز فشار میارن و من تا الان مقاومت کردم تصمیم گرفتم اگر این بار مطرح کردن این موضوع رو حقیقا رو با نمونه عینی که از دوستان سراغ دارم و میپذیرن زن متاهل با کسی دیگه ارتباط داره رو بزنم تا دست از سرم بردارن آیا این کارم درست هستش؟

    • با سلام دویت عزیر همیشه مشکلات وجود داشته همیشه خیانت مطرح بوده منتهی قبلا در خفا و در جامعه فعلی ما علنی مطرح ایت ولی این منطق درستی برای مجرد ماندن نیست .خودتون قطعا می دانید که اگر شما انتخاب درستی داشته باشد تحقیق کنید و اینکه خودتون در زندگی فرد تامین کننده و سالمی باشید.دلیلی بر خیانت نیست مهم برداشتن درست قدم اول و داشتن ملاک های اصولی است وقتی امروزه بیشتر ازدواج ها بعد از دوستی های طولانی مدت و رابطه جنسی اتفاق می افتد قطعا امیدی به ماندگاری این زتدگی ها نیست .باید توجه داشته باشید که در بین این زندگی ها موارد بسیاری ازدواح موفق است شما چرا نیمه خالی لیوان را می بینید ازدواج درست مقدماتی می خواهد که اگر فراهم باشد خوشبختی در پی دارد در غیر این صورت بدون فکر و بررسی و شناخت و تحت تاثیر هیجان و عاطفه قرار گرفتن و تصمیم گیری مشکلاتی به همراه دارد.موفق باشید

  • سلام من دختر هفده ساله هستم خواستگار زیادی دارم ولی یه خواستگار آومد به اجبار منو قانع کردن با اون محرم بشم البته به دلیل تعصبی بودن پدرم و دادشهام ولی تالان هیچ حس خوبی نسبت بهش ندارم حتی نزاشتن بشینیم وهم دیگرو قبل از محرم شدن ببینیم وحرف بزنیم پسر تحصیل کرده وکارمی کنه ولی وعده داده که هم درسامو ادامه بدم وخونه جدا باشم خونوادش از سطح خونوادگیم خیلی پایین تره و زندگیشون بیشتر مشکلات ودرد سر هست الان به وعدش نمی خواد عمل کنه می گفت یه ماه با خوندام می شینیم بعد گفت نه یه سال بهم میگه به خونوادت نگو ولی من گفتم پدرم خیلی ناراحت شد گفت اگه دوست داری تا اینکه اتفاقی نیفتاده از هم جدا بشین اخه منم از اول قبولش ندارم دوست دارم مجرد باشم ودرسامو ادامه بدم ولی حقیقتش نمی دونم چکار کنم میترسم جدا بشم و دیگه خواستگار نیاد چون در شهرمون خونواده ها براهمچنین دختر خواستگاری نمیان وحرف زیادی پشت سرش در میارن کمک کنید به این رابطه ادامه بدم یا نه؟؟؟

    • مسلما اگر تفاهم و حسی نسبت به ایشون نداشته باشید بعد از سالها ممکنه به مشکلاتی برخورد کنید ولی اون موقع بچه ای هم در میان هست و شرایط بسیار سخت تر از امروز خواهد بود
      بهتره اول معیار و خواست خودتون رو بررسی کنید و اونو به حساب تعصبات پدر و برادرتون نگذارید
      پس از همین ابتدای جوانی سعی کنید به ارامش خودت و خانواده فکر کنید تا حرف مردم
      چون مردم در هر صورت حرف میزنن ...چه خوب چه بد

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      021-22354282

  • نمیدونم چرا وقتی میگن رابطه تون با نامزدت درست میشه اعصابم خورد میشه و فقط دوست دارم جدا شم

  • اون پنج ساله که عاشق من بود ولی من هیچ احساسی بهش نداشتم ومثل برادر نگاش میکردم حتی دوسه سال به خاطر این موضوع باهم حرف نزدیم ولی پنج ماه قبل ازعید دوباره بهم پیشنهاد داد وقبول کردم ازتنهایی وهیچوقت فکرنمیکردم به ازدواج ختم بشه وچون برادرمو خانواده ی اون میدونستند ودلایل دیگر که خودمم نمیدونم اصلا نتونستم حرف بزنم ونه بگم دودل بودم چون میگفتن پسر خوبیه منم اوایل زیاد برام مهم نبود ولی همین که عقد کردیم ازتموم دنیا متنفر شدم افسردگی گرفتم الان

    • با سلام
      تکلیف عشق های دو طرفه که معلوم است؛ وقتی دو نفر به صورت متقابل همدیگر را دوست دارند، بیشتر از هر چیز برای همدیگر اهمیت قائلند و تا پای جان از هم حمایت می کنند می گوییم که آنها عاشق همدیگر هستند. اما عشق یک طرفه چیست؟ عشق یک طرفه، همان طور که از اسمش معلوم است به معنی این است که یک طرف ماجرا طرف دیگر را دوست دارد در حالی که طرف دوم هیچ علاقه ای به او ندارد. این قبیل عاشق ها دو دسته اند:

      دسته اول، گروهی هستند که به صورت ذهنی عاشق کسی هستند و با اینکه در واقعیت نشانه ای از علاقه متقابل نمی بینند اما سفت و سخت معتقدند که طرف دیگر هم به آنها فکر می کند و به آنها علاقه دارد هر چند که هیچ کدام هرگز چیزی به زبان نیاورند.

      دسته دوم، عشق شان را به زبان می آورند اما با اینکه از طرف مقابل جواب رد می گیرند، حاضر به قبول واقعیت نمی شوند و با نسبت دادن علت رد شدن درخواستشان به عوامل دیگری مثل دخالت خانواده آن فرد و یا حضور رقیب عشقی تا مدت ها برای رفع موانع دست و پای بیهوده می زنند.

      همان طور که می بینید، عشق یک طرفه بیشتر از اینکه «عشق» تلقی بشود نوعی تفکر و رفتار بیمارگونه به نظر می آید که جز دردسرهای روانی و عاطفی نتیجه دیگری ندارد.

      دردسرهای عشق یک طرفه کدامند؟

      مدت ها قبل، کسی را می شناختم که دوازده سال به صورت ذهنی با عشق پسر عمویش زندگی می کرد و وقتی پسر عمو با فرد دیگری ازدواج کرد، او به حدی افسرده شد که چاره ای به جز مصرف دارو نداشت. متأسفانه اغلب کسانی که یک طرفه عاشق هستند همین سرنوشت را پیدا می کنند.البته این را هم باید اضافه کنم که افسردگی قسمت خوب ماجرا است چون نشانه آن است که فرد در حال نزدیک شدن به مرحله پذیرش واقعیت است. اغلب این افراد فرآیند سوگ را تجربه می کنند که به دلیل اینکه نسبتاً طولانی است مشکلاتی را در کار و تحصیل و روابط اجتماعی برای آنها ایجاد می کند و اصطلاحاً آنها را برای مدتی از زندگی عقب می اندازد.

      چگونه در دام عشق یک طرفه نیفتیم؟

      با توجه به مشکلات عشق یک طرفه که درباره آنها صحبت کردیم، بهتر است از قبل برای نیفتادن در این ورطه چاره ای بیندیشیم. شاید بگویید که عشق، یک اتفاق است و دست خود آدم نیست و در نتیجه نمی توان جلوی آن را گرفت. با اینکه تا حدودی با شما موافقم آن هم از این جهت که احساسات و هیجانات اغلب خارج از آگاهی ما شکل می گیرند و به غلیان می افتند، اما لازم می دانم این نکته را هم اضافه کنم که چون ما صاحب آن احساسات و هیجانات هستیم، پس می توانیم آنها را مدیریت هم بکنیم. بنابراین اگر احساس علاقه نسبت به کسی در شما ایجاد شد در حالی که هیچ مدرکی مبنی بر علاقه متقابل برای آن ندیدید، با راهکارهایی که در ادامه مطرح می شوند، خودتان را مدیریت کنید تا دچار آسیب نشوید:

      1. از احساساتتان آگاه باشید. یکی از دلایل مهم در بیراهه رفتن احساسات این است که ما نسبت به آنها آگاه نیستیم. اگر دلبسته کسی شده اید که علاقه ای به شما ندارد و می خواهید از این موقعیت خلاص بشوید، با تمرکز کردن آگاهانه روی احساساتتان شروع کنید و جنس آنها را بشناسید.

      2. رابطه تان با آن فرد را مدیریت کنید. هر چقدر از کسی که به او علاقه دارید دورتر باشید راحت تر می توانید از دام عشق یک طرفه تان بیرون بیایید. اگر دور شدن فیزیکی برایتان ممکن نیست، سعی کنید رابطه تان را با او به حداقل برسانید و در برخوردهای ضروری نیز کاملاً رسمی رفتار کنید.

      3. اوقات بیکاری تان را به صفر برسانید. تا جایی که می توانید با کارهایی که برایتان لذت بخش هستند سر خودتان را گرم نگه دارید. ورزش منظم را هم از قلم نیندازید.

      4. اهدافتان را بازشناسایی کنید. به کارهایی که قبل از شروع شدن این رابطه دلتان می خواست انجام بدهید فکر کنید. آنها را به صورت هدف برای خودتان دوباره تعریف کنید. اولویت بندی کنید و هر کدام را به مراحل کوچکتر تقسیم کنید. و با در نظر گرفتن یک دوره زمانی مشخص دست به کار بشوید.

      5. خودتان را باز تعریف کنید. گاهی اوقات ما نیاز پیدا می کنیم که دوباره خودمان را برای خودمان تعریف کنیم. با خودتان خلوت کنید و تعریفی را که از خودتان دارید روی کاغذ بنویسید. اگر تعریفتان کلی بود و یا خیلی مثبت نبود، سعی کنید تعاریف جدید و مثبت تری را جایگزین آن بکنید. تعاریف مثبتتان را جلوی آینه با خودتان تکرار کنید. در تعریفتان حتماً روی عزت نفس و ارزشمندی خودتان تأکید کنید.

      6. منتظر رابطه های تازه و سازنده باشید. ذهن تان را آماده پذیرش آدم های تازه بکنید. با افراد جدید معاشرت کنید و اجازه ندهید که شکست ناشی از عشق یک طرفه، شما را نسبت به آینده تان بدبین کند. در یک کلام اینکه جاده زندگی تان را برای ورود افراد جدیدی که متقابلاً شما را دوست می دارند، آب و جارو کنید.موفق باشید

  • سلام من سه ماهه که نامزد کردم یه هفته طول نکشید که گفتند باید زود عقد کنید چون پسرخالم بود و همدیگرو میشناختیم ولی بعد از اینکه عقد کردیم ازش متنفر شدم دوست ندارم ببینمش وحتی صداشو بشنوم خیلی باهم فرق داریم البته اینا برام مهم نبودند ولی چون الان ازش بدم میاد اون چیزها هم برام مهم شدن دارم دیونه میشم نمیدونم چکار کنم میگن عروسی کنید خوب میشی ولی من هیچ امیدی ندارم

    • با سلام
      اگر شما تا این حد از ایشون متنفر هستید که حتی توان شنیدن صداش رو ندارید باید بررسی شود چه مساله ای باعث این اتفاق شده ایا ازدواج شما اجبار بوده ؟شما فامیل هستید و از قبل شناخت داشتید ایا این حس در دوران نامزدی بوده است یا خیر برای یک تصمیم مهم برای ادامه و اتمام باید حضوری مراجعه کنید تا همه شرایط بررسی شود .اگر واقعا به این نتیجه برسیم که خب ادامه دادن باعث مشکلات بیشتری است عروسی معنایی ندارد متاسفانه در ایران برای هر دردی ازدوا ج رو مطرح می کنند از اعتیاد پسر تا....و این اشتباهی بزرگ در فرهنگ ماست دو نفر وقتی می توانند زندگی را شروع کنند که بتوانند با هم زندگی کنند و درک متقابل باشد و با همه سختی ها کنار بیایند .منعطف باشند و هر فردی نخواهد منیت داشته باشد شما قطعا دچار مسکلاتی شده اید یا شاید هم از قبل بوده که عقد کردن قبل از رفع انها اشتباه بود دوران نامزدی برای شناخت بیشتر است .امیدوارم با مراجعه تصمیم درست بگیرید باید هر دو نفر حضور داشته باشید و مساله یک طرفه نیست .موفق باشید.

      • راستش کسی منو مجبور نکرد شرایط مجبورم کرد والانم به شدت پشیمون باید بیشتر فکرمیکردم ولی بهم فرصت ندادند میترسید منو ازدست بده خیلی عجله ای شد الانم فقط آرزومه ازش جدا شم حتی اگر بهترین پسر دنیا باشه بازم برام فرقی نمیکنه چون دوسش ندارم

        • با سلام
          با این شرایط باید زودتر تصمیم قطعی رو بگیرید و ایشون و خودتون رو بلاتکلیف نگذارید چون در هر حال شما علاقه ای نداریدو خب این خودش مساله بسار مهمی است .امیدوارم تصمیم درستی بگیرد .ولی وقتی علاقه ای وجود ندارد ادامه دادن بی فایده است و عشق یک طرفه بیشترین اسیب به دو نفر است .موفق باشید

          • لطفا یه راه حل بهم بگید که اونم زیاد ضربه نبینه چطوری رفتار کنم چطوری قانعش کنم که باید جدا شیم

          • با سلام
            اگر واقعا تصمیم به جدایی گرفتید بدونید که اگر هر چقدر هم راهکار بدهیم باز برای طرف مقابل پذیرشش سخت خواهد بود ولی بهتره با ایشون صحبت کنید و بگید هیچ حسی ندارید و اداه دادن برای خود او سخت خواهد شد .وقتی عشق یک طرفه ای وجود داشته باشد و طرف مقابل شمایی که دیگر زندگی نخواهید کرد بلکه فقط ایشون رو تحمل می کنید .بفرمایید دوست ندارید جوانی و زندگی ایشون هم خراب شود .با صحبت بهتره تا حدی ایشون رو مجاب کنید هر چند سخت است ولی بعدا در این بهت و شک نمی مانند که به یک باره چه شد و چرا این مساله اتفاق افتاد.به هر حال بدونید وقتی فردی عاشق باشد هر راهکاری برای او بدون توجیه است و می خواهد این عدم علاقه را انکار کند پس نمی توانید کاملا او را مجاب کنید منتهی از این باب گفتم صحبت کنید که حرف هایتان را زده باشید تا اسیب کمتری ببینند .موفق باشید .

          • نمیدونم چکارکنم که اونم ضربه ی زیادی نخوره لطفا یه راه حل بهم نشون بدید عاشقی کورش کرده نمیخواد واقعیت رو ببینه من میدونم ادامه دادن باعث بدبختی هردومون میشه من ازدوست نداشتن اون رنج میبرم اونم از شردی من ولی همش میگه خوشبخت میشیم بهم نزن

  • سلام ممنون از پاسخ شما. متاسفانه من این ترس را داشته ام و الان هم فقط عشق به داشتن بچه باعث شده تلاشمو بکنم باهاش روبرو بشم. سوالات بسیار هدفمندی معرفی کردید اما بنده در نظر دارم زندگی مشترک را در کشور دیگه ای آغاز کنم.اینه که زیاد با خانواده همسر و دوستان و اقوام برخوردی نخواهم داشت. ممنون میشم راهنماییم کنید چه سوالاتی بپرسم که شخصیت خودش و اخلاقهای فردیش و زوایای پنهان اخلاقیش رو متوجه بشم. مسائلی که شاید در برخوردها پنهان کنه و بشه با سوال کردن متوجه شدم.
    با سپاس مجدد

  • با سلام

    دختری 33 ساله و مجرد هستم که از کودکی به دلیل بدرفتاری خانوادۀ پدرم با مادرم از ازدواج میترسیدم و به همین دلیل با وجود خواستگاران فراوان ازدواج نکردم. از 30 سالگی به بعد با فشارهای روحی از سمت اقوام و اطرافیان و بعضا خانواده روبرو شدم و خانواده روز به روز من را محدودتر میکنند تا وادار به ازدواج شوم. اکنون به دلیل شرایط غیرقابل تحمل زندگیم و همچنین تمایل به داشتن فرزند و احساس خطر به خاطر رسیدن به سن خطر برای زایمان و همچنین به دلیل تمایل به زندگی در غرب (که خانواده ام اجازه مهارجت مجردی نمیدهند) و همینطور به دلیل نیاز جنسی تصمیم به ازدواج گرفته ام. در حال حاضر 4 پیشنهاد ازدواج دارم. اما چون همیشه خواستگارانم را دست به سر میکردم نمیدانم باید چه سوالاتی از آنها بپرسم و نمیدونم چگونه میتوانم آنها را بهتر بشناسم. میخواستم ازتون خواهش کنم بنده را راهنمایی بفرمایید.

    ممنون

    • با سلام
      دوست گرامی اولویت ها تون برای ازدواج چیه ؟در درجه اول نظر خود شما مهمه ضمن اینکه اگر زندگی بد بود و مردان بدرفتاری در زندگیتون دیدید قرار نیست فکر کنید .همه همین طور هستند ووقتی ازدواج یک نیاز طبیعی در وجود همه است اینکه شما خواستگارها رو دست به سر کنید معقول و منطقی نیست .شما بهتره برای خودتون اون اولویت های که مهمه رو بتویسید و بعد منطقی یکی یکی بررسی کنید و اهم و مهم کنید و ببینید کدام یک رو صد درصد مایلید طرف مقابل داشته باشه ودر کدام معیار می توانید انعطاف داشته باشید مثلا تحصیلات بالابرای فردی صد در صدی است و برای همان فرد داشتن چهره زیبا انقدر مهم نیست و می تواند انعطاف به خرج دهد ضمن اینکه گفتم معیار و ملاک را منطقی بررسی کنید یعنی ببینید چقدر ملاک های شما واقع بینانه هستند و چقدر ایده ال نگر هستید .در ازدواج هر دو نفر باید کمی منعطف باشند و بدانید که نمی شود دنبال ادم 100 درصد گشت وقتی همه افراد حتی در بهترین شرایط نقص هایی دارند .پس با دقت و با به خاطر داشتن این نکات پیش بروید ضمن اینکه می توانید از مشاوره قبل از ازدواج بهره ببرید .موفق باشید

      • سلام. ممنون از پاسخ شما. اولویت اول من زندگی در کشور مورد نظرمه. این 4 پیشنهادی که دارم یک نفرشون در کشور مطلوبم زندگی میکنه و اقامت دائم اونجا رو داره. یک نفر دیگه هم حاضره مهاجرت کنیم.مشکل من اینه که نمیدونم چه سوالاتی بپرسم تا بتونم اخلاق فردی واقعی و شخصیت واقعی این افراد رو بهتر بشناسم. چون همه این افراد یا همکار بودن یا همکلاسی تا حد کمی شناخت ازشون دارم اما ویژگیهای شخصی اونها رو نمیدونم. و متاسفانه نمیدونم چطوری میتونم بهتر بشناسمشون.

    • دوست عزیز امر ازدواج و انتخاب همسر برای نسل جوان از اهمیت بالایی برخوردار است. موفقیت یا عدم موفقیت در این امر مقدس و درعین حال حساس، تعیین كننده سرنوشت جوانان است و سلامت جسم و روان و پیشرفت های مادی و معنوی آنان در عرصه های اجتماعی، ارتباطی تنگاتنگ با درستی یا نادرستی انتخاب همسر و پایداری یا ناپایداری ازدواج دارد، و سوالات خواستگاری آغاز این راه مقدس است.

      بهتر است جلسه خواستگاری برای صحبت مستقیم دختر و پسر وقتی اتفاق افتد كه تحقیقات لازم درباره دختر و خانواده اش از منابع تحقیق ( همسایه ها، دوستان و آشنایان، رجوع به محل تحصیل یا كار فرد مورد نظر و ...) توسط خانواده پسر و همچنین تحقیقات لازم درباره پسر، توسط خانواده دختر صورت گیرد (خاصه اگر طرفین نا آشنا باشند) و پس از آن اگر رضایت طرفین در این مرحله حاصل شد، برای تكمیل شناخت، اقدام به صحبت های مستقیم و رو در روی دختر و پسر شود (زیر نظر خانواده های طرفین)؛ كاری كه بسیاری از خانواده ها آن را انجام می دهند.

      حال اگر از این مرحله گذشتید و توافقات اولیه صورت گرفت، به جلسه رسمی خواستگاری می رسیم كه در آن جا دختر و پسر برای شناخت بیشتر از هم اقدام به پرسش و سوالات خواستگاری از یكدیگر می كنند.

      سوال‌های خوب در جلسه خواستگاری
      اگر دختر و پسر از تفاوت های فردی و خانوادگی یکدیگر مطلع باشند می توانند تصمیم درست بگیرند. در جلسات خواستگاری وقتی دختر و پسر به طور خصوصی با هم صحبت می کنند پرسش هایی که از هم می پرسند به آنها کمک می کند بعضی از تفاوت های خانوادگی خود را بشناسند.

      سوالات خواستگاری و پرسش‌هایی درباره رابطه با خانواده
      کسی که در جلسه خواستگاری حاضر می شود یعنی می خواهد تشکیل خانواده بدهد. پس مهم است که بدانید در مورد خانواده چطور فکر می کند، چه دیدگاهی دارد و روابطش را با اعضای خانواده چطور تنظیم کرده است.

      پاسخ به پرسش های زیر در جلسه خواستگاری می تواند به شما کمک کند آینده خودتان را در زندگی خانوادگی با طرف مقابل ببینید.

      1. خانواده برای تو چقدر اهمیت دارد؟
      2. احساس ات درباره شیوه ای که والدین ات تو را بزرگ کرده اند چیست؟
      3. والدین ات اهل کجا هستند و کجا بزرگ شدند؟ درباره ریشه های فرهنگی و ملیتی آنها چه می دانی؟
      4. چه سنت هایی در خانواده شما اهمیت داشته اند؟ دوست داری فرزندانت هم این سنت ها را ادامه بدهند؟
      5. روابط تو با برادرها و خواهرهایت چگونه است؟ نزدیکترین عضو خانواده به تو کیست؟
      6. بزرگترین نزاعی که با خانواده خود داشتی چه بوده است؟ آیا این مسئله کاملا حل شده است؟
      7. چند وقت یک بار خانواده ات را می بینی؟ فکر می کنی همین مقدار کافی است؟
      8. آیا در زمان کودکی تو والدین ات با هم درگیری و نزاعی شدیدی پیدا کردند؟ چه احساسی نسبت به آن وضعیت داشتی؟
      9. نسبت به حفظ روابط خانوادگی با اقوام احساس تعهد می کنی؟ به نظر تو کار درستی است که با بخشی از اعضای فامیل قطع رابطه کنیم؟
      10. در بین اقوام ات چه کسی برای تو فرد محبوبی است؟ چه چیزی او را تا این حد ویژه کرده است؟
      11. در مدت آشنایی چه رفتارهایی از طرف خانواده من باعث ناراحتی تو شده است؟ فکر می کنی می توانیم موضوع را حل کنیم؟
      12. معمولاً از شهرهای دیگر مهمان برای شما می آید؟ اگر به خانه ما آمدند دوست داری چقدر آنجا بمانند؟
      13. نسبت به عضوی از اعضای خانواده خود حسادت می کنی؟ چرا؟
      14. اگر بچه داشته باشیم مایلی چند وقت یک بار پدربزرگ و مادربزرگ خود را ببیند؟ درباره اینکه بچه ها وقت زیادی را با پدربزرگ و مادربزرگ یا سایر بستگان بگذرانند، نگرانی خاصی داری؟

      • سلام ممنون از پاسخ شما. متاسفانه من این ترس را داشته ام و الان هم فقط عشق به داشتن بچه باعث شده تلاشمو بکنم باهاش روبرو بشم. سوالات بسیار هدفمندی معرفی کردید اما بنده در نظر دارم زندگی مشترک را در کشور دیگه ای آغاز کنم.اینه که زیاد با خانواده همسر و دوستان و اقوام برخوردی نخواهم داشت. ممنون میشم راهنماییم کنید چه سوالاتی بپرسم که شخصیت خودش و اخلاقهای فردیش و زوایای پنهان اخلاقیش رو متوجه بشم. مسائلی که شاید در برخوردها پنهان کنه و بشه با سوال کردن متوجه شدم.
        با سپاس مجدد

  • سلام خسته نباشید
    من یه دختر۱۹سالم كه همیشه سرم تو لاك خودم بوده و با جنس مخالف هیچ گونه ارتباطی نداشتم
    برای همین به خودم میگم من باید ایده عالترین نصیبم بشه
    خواستگار های زیادی دارم
    ولی واقعا میترسم
    چنتا از دوستام ازدواج كردن و طلاق گرفتن
    نمیدونم چیكار كنم
    واقعا ترسیده شدم
    شما بگید چیكار میتونم بكنم

    • با سلام صرف اینکه دیگران در ازدواج دچار مشکل شدند .دلیل نمیشه ما رو نگران کنه البته باید در ازدواج دقیق باشیم ولی اینکه شرایط محیطی و طلاق دید منفی ایجاد کند درست نیست .اینکه افراد می تونند قبل از ازدواج قبل از اینکه دلبستگی عاطفی پیش بیاید منطقی صحبت کنند وقت بگذارند شرایط و جوانب رو بررسی کنند و با مراجعه به مشاوره پیش از ازدواج با شخصیت هم بیشتر اشنا شوند مساله مهمی است .که باید توجه شود .شما باید خودتون براساس عقل سلیم تصمیم بگیرید و تلاش کنید شناخت درستی از طرف مقابل به دست بیاورید .و کسی قرار نیست شما رو به ازدواج با فردی اجبار کند .طلاق گاهی به خاطر عدم شناخت است و گاهی کم صبری در جوانان باعث طلاق می شود .و گویا عده ای منتظرند که سریع سر هر مساله ای جدایی صورت بگیرد و این الزاما به معنای داشتن مشکل و عدم تفاهم نیست بلکه تنوع طلبی در جامعه ماست
      موفق باشید و عاقلانه تصمیم بگیرید .

  • سلام من احساس میکنم که عشقم فکر میکنه دوست داشتن من کمرنگ شده چطو میتونم ازش سوال کنم

    • دوست عزیز همینطوری که از ما سوال کردید میتونید روشن و صریح از ایشون هم سوال کنید

      به هر حال اگر تاکنون به این فکر کرده‌اید که چرا رابطه بسیاری از افراد با عشق شروع می‌شود اما با تنفر و خشم پایان می‌یابد؟
      یا تا به حال برایتان پیش آمده که به فردی بسیار علاقه‌مند شوید اما با گذشت زمان علاقه‌تان به او کم شود و رابطه‌تان خسته‌کننده و تکراری شود؟‌

      دوست عزیز مسلما یکی از آزاردهنده‌ترین و ناراحت‌کننده‌ترین احساساتی که در زندگی ما وجود دارد، تجربه اینگونه احساسات است؛ احساس نومیدی و غم و اندوه ناشی از تنهایی.اما به راستی چرا روابط‌مان شکست می‌خورد و چرا از عشق به نفرت می‌رسیم؟ آنچه باید بدانیم این است که روابط یک شبه خراب نمی‌شوند. معمولا انهدام و از هم پاشیدن هر رابطه‌ای مستلزم زمان و وقت زیادی است. اما اگر از ابتدا بدانید باید مراقب چه نشانه‌هایی باشید، می‌توانید از شکست در روابط خود جلوگیری کنید.

      رابطه میان دو فرد در واقع تداخل عمل میدان انر‌ژی‌های آن دو است. هنگام برقراری ارتباط بین افراد، موانع بزرگ و کوچکی به وجود می‌آیند که ما اسم آنها را مشکل یا مانع می‌گذاریم. مشکلات باعث می‌شوند که انسان‌ها نتوانند ارتباط درستی بین میدان انرژی‌های یکدیگر به وجود بیاورند؛ بنابر‌این دعوا به وجود می‌آید و احتمال رنجش و ناراحتی بسیار بالا می‌رود. هنگامی که در رابطه شما مشکلی پیش می‌آید، دیگر نسبت به طرف مقابل خود احساس خوبی ندارید. دیگر رابطه، احساسات خوشایندی را بین شما ایجاد نمی‌کند. در واقع احساس خوبی ندارید و این احساس بد به خاطر مشکلی است که به وجود آمده است.

      بنابراین دو حق انتخاب بیشتر ندارید، یا می‌توانید وانمود کنید که هیچ مشکلی وجود ندارد و امیدوار باشید که بالاخره یک روز مشکلات(خود به خود!) به پایان می‌رسند، یا اینکه انتخاب کنید که مشکلات را حل و فصل کرده و بعد به احساس خوبی برسید.اگر به مشاجرات و مشکلاتی که معمولا بین زوج‌ها پیش می‌آید خوب دقت کنید می‌بینید که دلیل اصلی دعواها، موضوع مورد بحث نیست بلکه علت آن است که در آن لحظه، احساس دوست داشته شدن، مورد حمایت بودن و درک شدن نمی‌کنیم! هنگامی که دو نفر با یکدیگر مشاجره می‌کنند در رابطه احساسی و عاطفی میان آنها ضعفی به وجود می‌آید و جریان عشق میان آن دو متوقف می‌شود یا مشکلی به وجود می‌آورد.

      حل و فصل موقتی مشکل و دعوایی که بین آنها به وجود آمده ریشه اصلی مشکل نیست، بلکه دوری احساسی و عاطفی که بین دو نفر وجود دارد، منبع اصلی مشکل است، به همین دلیل است که بعضی اوقات بر سر موضوعی دعوا می‌کنید و به نظرتان می‌رسد که باید مشکل واقعی را حل کنید؛ اما مواقع دیگر می‌توانید بدون اینکه مسئله را حل و فصل کنید از آن بگذرید، بدون آنکه به راه‌حلی برسید و آن زمانی است که به یکدیگر توجه می‌کنید و مهربانی هنوز بین شما وجود دارد. اختلاف سلیقه و تفاوت دیدگاه همیشه وجود دارد، اما گاهی نمایش آن به گونه‌ای است که طرف مقابل حس می‌کند که تأیید نکردن و اختلاف سلیقه‌ها با او به این مفهوم است که انگار می‌خواهیم به او بگوییم اگر تو کاری کردی که من دوست نداشتم، پس من هم کاری می‌کنم تا عشقم را از تو بگیرم و بدین ترتیب از تو دور می‌شوم و اغلب در همین زمان است که شما احساس می‌کنید که رابطه‌تان سرد شده و صمیمت‌تان رنگ باخته است.

      چنانچه احساس می‌کنید دائم در مقابل همسر یا دوستتان می‌ایستید و با او اختلاف نظر دارید و کارها و نظراتش را تأیید نمی‌کنید یا آنها را نمی‌پذیرید به معنای آن است که تنش روحی و عاطفی زیادی در رابطه شما انباشته شده است.

      دلیل اینکه معمولا در ابتدای روابط، زوج‌ها با هم دعوا و مشاجرات کمتری دارند این است که ارتباط روحی میان آنها بسیار قوی است زیرا هنوز تنش احساسی زیادی در رابطه آنها به وجود نیامده. مثلاً بعضی از عادت‌های خاص همسر یا دوستتان ابتدا بسیار جالب یا حتی هیجان‌انگیز به نظر می‌رسد، اما پس از گذشت زمان زیادی- چون ارتباط ضعیف‌تر شده- همان خصوصیاتی که ابتدا برایتان جالب و بامزه بوده، حالا بسیار عذاب‌دهنده و کسل‌کننده خواهد بود و گاه تحمل‌تان را به‌پایان می‌رساند.

      هر‌گاه متوجه شدید که از طرف مقابلتان زیادی عیب‌جویی می‌کنید و مدام روی خصوصیات و ویژگی‌های منفی او متمرکز می‌شوید، به این معناست که از مخالفت و تفاوت سلیقه که بسیار طبیعی است که در هر رابطه‌ای وجود داشته باشد، به «تأیید نکردن و نپذیرفتن تعمدی» که الگوی ناسالمی است، تغییر موضع داده‌اید.ممکن است مدام از همسرتان شکایت کنید که نامرتب، نامنظم و بی‌ملاحظه است یا اصلاً شما را درک نمی‌کند؛ درواقع شما به جای اینکه از کار اشتباه او گله کنید، از خود او گله دارید و خودش را قضاوت می‌کنید، نه عملش را؛ بدین ترتیب او فکر می‌کند که شما با رفتار غلط او مخالفت نکرده‌اید بلکه با کل وجود و ماهیت خودش مخالف هستید.

  • اینم درنظرداشته باشیدمن یک بار شکست خوردم از برادر این اقا نمیخام بدبخت بشم.از ایندم خیلی میترسم خیلی ممنون میشم کمکم کنید

  • من۲۵سالمه الان۸ساله نامزددارم البته خیلی وقته نسبت بهم سردشدیم و به خانوادهااعلام کردیم باهم تفاهم نداریم ومتاسفانه یسری اتفاقات بین ماافتاده ک نبایدمیفتاد....حالامیزاریم روحساب بچگیمون
    الان دوخانواده ب توافق رسیدن من با برادر این شخص ازدواج کنم.
    من شرایطی ک لازم بودو ب برادرش گفتم وبراش مهم نبود اون مسائل پسرخوبیه بنظرم هرشرطیم گذاشتم قبول کرد اما متاسفانه اعتیادداره گفته میزارم کنار امافکرنکنم بتونه.منم خدایش دوستش دارم.اماالان این۲سریه وقتی میبینمش انگار نامزدسابقم جلوچشممه حتی چشمامومیبندم ک فقط صداشوبشنوم ک اذیت نشم بخودشم گفتم خیلی ناراحت شد.امابخدامنم دست خودم نیست نمیدونم چرا اینواونجوری میبینم خیلی داریم اذیت میشیم جفتمون.
    فقط خواهش میکنم بگیدمن چیکار کنم درهمین حد بگید ازدواجم اشتباه و ناموفقه یا برعکس؟

    • وقتی نتونستید با این شخص به توافق برسید چطور انتظار دارید که با برادرش و چشم در چشم خودش در آینده زندگی خوبی رو تجربه کنید ؟
      ایکاش خانواده ها اینقدر از کنار سرنوشت بچه هاشون به سادگی نمیگذشتن

  • سلام
    دختری 25 ساله هستم. تابستون پارسال با چندتا از دوستام با یه تور گردشگری به یه مسافرت یک روزه رفتم و بعد از اون مسافرت دوستی و رابطم با همسفرهای جدیدمو ادامه دادم و حتی با یکی از اون آقایون دوست صمیمی شدیم اما حدود دو هفته بعد بخاطر اختلافات اخلاقی که داشتیم دوستی رو به هم زدم. چندماه بعد با یکی از دوستای همون پسر دوست شدم که این دوستی تا الان ادامه داشته و خداروشکر من خیلی از اخلاق و خصوصیات اونو دوست دارم.اما این پسر تا حد خیلی زیادی غیرتیه و روی من حساس! اوایل امسال همون دوستش که قبلا با من بود به دروغ بهش گفته بود که با من رابطه جنسی داشته و اونم کلا رابطه رو به هم زد اما یکی دو ماه بعد دوباره خودش برگشت و باهام حرف زد و بعد گفت اون قضیه رو فراموش کرده و مجددا رابطه از سر گرفته شد . اما به تازگی دوباره همون دوستش این حرفارو زده ، این دفعه با من قهر نکرده اما خب خیلی توی فکره و میگه این بار جلوی بقیه دوستام گفته و خیلی خجالت کشیدم . ضمنا ما قصد و نیتمون ازدواجه. حالا به نظر شما با این شرایط و اوضاع ادامه دادن این رابطه کار درستیه ؟ از یه طرف میگم اگه بگم بیا تموم کنیم پیش خودش فکر میکنه حتما یه جای کار میلنگیده که من خودم دارم همه چیو به هم میریزم. از یه طرف دیگه اینکه اینجوری جلوی دوستای صمیمیش شرمنده شده دلم نمیخواد دوباره تکرار بشه. اگه پیشنهادتون به هم زدن رابطه ست من چطوری این کارو انجام بدم ؟؟؟

  • سلام من با دیدن خیانت در اطرافیانم و شکست عشقی ک خوردم ب هیچ مردی دیگ نمیتونم اعتماد کنم سریع نظرم درمورد خاستگارای تایید شده از طرف خونوادم برمیگرده و میل ب ازدواجم خاموش میشه کلافه شدم از این مدل خودم یک دو روز شوق ازدواج و بعد سردی مطلق لطفا راهنمایی کنید ممنون

    • شما خودتان همه چيز را مي دانيد. بنا براين كسي چيز جديدي نمي تواند به شما بگويد.بايد اين چيزهايي كه ميدانيد را دايم به خودتان تلقين كنيد.
      اول: تعداد زيادي از مردان پاي بند خانواده هستند. مثلا وقتي يك نفر را مي بينيد كه در خيابان چشمش دنبال يك دختر يا زن است ده نفر ديگر را هم ببينيد كه دنبال كار و زندگي شان هستند و كاري به اين كارها ندارند.
      دوم: همه نگاههاي مردان به زنان لزوما نگاههاي توام با شهوت و هوس نيست.اگر هم باشد در اكثر موارد در حد همان نگاه است و تمام مي شود و مي رود. نبايد زياد سخت بگيريد.
      سوم: ارتباط منطقي و معقول با افرادي از جنس مقابل در قالب همكار يا اقوام يا همكلاسي نه تنها ايرادي ندارد بلكه نشانه سلامتي روحي و شخصيتي فرد است.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      021-88422495

  • سلام. من با دیدن اختلافات بین نزدیکام و همینطور با توجه به رفتار و اخلاق مردهایی که سرکار میبینم. به همه مرداها بدبین شدم. به نظرم عمرا مردی پیدا بشه که متعهد باشه و مسئولیت پذیر. برای همین به بهونه های مختلف همه خاستگارهام رو رد میکنم چون میترسم اونام مثل همه این ادمهای اطرافم باشن.

  • سلام من یه دختره 19ساله ام امسال پیش دانشگاهی هستم خیلی زیاد خواستگاردارم تاحالا حتی باوجودشرایط خوب خواستگارام خانوادم مخالف بودن اماحالا اصراربه ازدواج من دارن ومن علاقه زیادی به دانشگاه ودرس دارم میخوام امسالم بخونم وبعدازدانشگاه رفتنم ازدواج کنم الانم موردی که هس پسری هس که خودش تویکی ازمعتبرترین دانشگاها درس خونده

    • پس در مورد خواسته خودتون با خانواده صحبت کنید و در بیانش قاطع باشید تا با شما همراه باشند

  • با سلام و خسته نباشید
    دختری 25 ساله ام که 3 ساله با پسری که یک سال از من بزرگتره آشنا شدم.از همان زمان آشنایی برنامه ش ادامه تحصیل تا مقاطع بالا بود و برای همین تمایلی به ازدواج نداشت.ازنظرفرهنگی،مذهبی،شرایط خانواده واوضاع مالی دو خانواده کاملا در یک رده قرار داریم.الان بعد از سه سال ،درسش روو به اتمامه،شرایط کاریشون هم خوبه.اما علاقه ش محدود میشه به کارش و تفریحش که موسیقی و ورزشه.محل کارش از شهری که زندگی میکنیم دوره وازهمون اول ما دیر به دیرهمدیگه رو میدیدیم شاید ماهی یکباریا دو ماه یکبار.چند بارهم خیلی ناگهانی (مثلا بعد از گذروندن یه روز خیلی خوب باهم! )رابطه رو تموم کردیم چون میگفت من میترسم که تو به پای من بشینی ومن شرایطم جور نشه واسه ازدواج.اما بعد از یکی دو ماه به خواسته ی من یا خودش دوباره با هم رابطمونو شروع میکردیم.ما توی دوستیمون هیچ مشکلی باهم نداریم ولی خب من الان نگران این موضوع هستم که من دارم همه خواستگارامو رد میکنم وهنوز بعد این همه وقت نمیدونم که چه زمانی برای ازدواج پاپیش میذاره.میدونم که قصدش هم سواستفاده از من نیست چون دیگه بعد این مدت میشناسمش.میدونم چنین آدمی نیست.ولی چندروز پیش به من گفت که بعضی وقتها باخودش فکر میکنه میبینه اصلا به درد دوستی و ازدواج نمیخوره،توی خودش کششی واسه زندگی مشترک نمیبینه و واسه همین برای خودش نگرانه و نمیدونه مشکل کار کجاست!من بهش پیشنهاد دادم به مشاور مراجعه کنه و گفت شاید این کارو انجام بده ولی این وسط تکلیف من چیه؟با چنین آدمی باید چطور رفتار کنم.من توی دوست داشتنش هیچ شکی ندارم ولی خب کلا آدم خونسردی هست و توی همه زمینه ها خیلی ریلکسه.شاید چون الان 3-4 سال هست که جدا از خانواده ش با دو نفر از همکاراش خونه دارن اینطوری شده.چون به قول خودش برادراش و پدرش آدمای خانواده دوست و زن دوستی هست ولی اون اینطوری بی انگیزه شده.
    پیشاپیش ممنوون از راهنماییتون

    • خب ایشون بهتره اول با مشاوری مجرب مشورت کنه ولی وقتی این رابطه نتونسته نظرش رو جلب کنه نمیتونید وادار به تغییرش کنید
      این ازدواج در واقع تصورات شماست و سعی میکنید به ایشون تلقین کنید ...
      به هر حال از یک مشاوره حضوری و دونفره شروع کنید

  • سلام
    من مشکلم خیلی مفصله
    باید حضورا ابهاتون صحبت کنم
    چطور ممکنه؟

    • در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

1 2 3 5
مطالب مرتبط