مشاوره ازدواج تهران
اگر نیاز به مشاوره و راهنمایی در زمینه مشاوره ازدواج را حس میکنید و دنبال یک مشاور ازدواج خوب در تهران میگردید ما مفتخر هستیم با مشاوره ازدواج در تهران در مرکز مشاوره تهران پذیرای شما باشیم . اگر ساکن تهران هستید میتوانیم شما را به مشاوره ازدواج در تهران معرفی کنیم که این مشاوران قطعا از بهترین کادر مشاوره ای ما خواهند بود. مشاور ازدواج تهران همراه و پشتیبان شما در تمامی مشکلات خانوادگی و مسائل مربوط به ازدواج خواهد بود. فاصله شما با مشاور ازدواج تهران فقط یک تماس است.
برای دیدن مقاله های بیشتر در رابطه با این موضوع به مرکز مشاوره ازدواج رجوع کنید
منبع:سامانه پرسش و پاسخ مشاور
سلام.
من نزدیکه سه ساله با همکلاسی دوران ارشدم رابطه داریم و اواخر تحصیلمونه در دانشگاه تهران و قصدمون از اول ازدواج بود.مشکل عمده من با این مساله هست که ایشون به شدت وابسته مادرشه و براحتی وقتی راجع به مادرش انتقادی میکنم این آقا عصبی میشن و واکنش نشون میدن. وقتی بحثی از مادرشون نیست اوضاع خیلی خوبه رابطه مونم صمیمی هست ولی وقتی پای مادرش میاد وسط کلا رابطمون بهم میخوره و ایشون براحتی بخاطر مادرشون به من فوش میدن حتی سری قبل رابطمون تا پای کات کردن رفت و یکماه قهر بودم.که ایشون برا اشتی پیش قدم شدن و اینم بگم که واثعا میدونم دوستم داره از ته قلب.
مشکل ما الان سر این هست،ما از اوایل آشناییمون همون سه سال پیش تصمیم گرفتیم به دور از خانواده ها(با توجه به وابستگی که ایشون به مادرش داشتن) در تهران زندگی کنیم و خانواده ایشون کرمان و بنده آذربایجان .و ایشونم کاملا اوکی بودن. ولی الان به دلیل فوت پدرش میگن میخوام مادرو بیارم تهران و ساکن تهران بشه مادرم .البته خونه جدا.ولی منم میدونم که اگه مادرشون بیاد تهران حداقل ماهی پنج شش بار ملاقات اتفاق میوفته و با توجه به حساسیت ایشون رو مادرشون مطمنم بحث های متعددی ایجاد میشه .حداقل اگر کرمان بودن ماهی یکبار میدیدیم و اون یکبارم تحمل میکردم ولی اگه مادرش بیاد تهران حداقلش ماهی پنج بار ملاقات هست و من نمیتونم بپذیرم اینهمه حساسیت و وابستگی ایشون رو .
لازم به ذکر هست ایشون یه برادر دانشجو در تهران دارن و یه خاهر که تو سن ازدواجه و الان با مادرش زندگی میکنه.
لطفا راهنماییم کنید.
با سلام دوست گرامی این وابستگی به مادر رو از جنبه دیگری ببینید یعنی بحث تعهد و مسئولیت پذیری مطمئن باشید اگر به خاطر مادر ایشون بحث هایی وجود داشته به خاطر مدیریت ضعیف هر دو نفر به بحث و جنجال و حتی فحش رسیده است اینکه ایشون می دونند که با فوت پدر باید شرایط رفاهی برای مادرشون تامین کنند یعنی بدونید فردا در زندگی به شما تعهد دارند یک باور نادرست در بین افراد وجود دارد و ان هم این مساله است که فکر می کنند .اگر پسری ارتباط خوبی با مادرش نداشته باشد پس همسر مناسبی است چون وابسته نخ اهد بود در صورتی که نداشتن رابطه عاطفی طبیعی با مادر یعنی نحوه ی برخورد با همسر را هم نمی داند و مشکلاتی که امروزه شاهد ان هستیم در هر حال بهتره حتما با ایشون در مورد خ استه ها و انتظارات صحبت شو اگر واقعا پذیرش چنین مسائلی را ندارید ادامه دادن اشتباه است هر چند علاقه شدیدی بین شما دو نفر باشد .امیدوارم خوشبخت باشید و تصمیم منطقی بگیرید .
سلام دختری هستم ۲۱ ساله سال آخر دانشگاه.پسر عموم بهم ابراز علاقه کرده من هم نسبت به ایشون علاقه مندم اما خانواده هامون با هم ارتباط خوبی ندارند مامانم کاملا مخالفه من هنوز موضوع رو با خانواده مطرح نکردم لطفا راهنماییم کنید.پسر عموم ۲۳ سالشه و اونم سال آخر دانشگاست. احتمالا سرباز هم معاف بشه ولی لازم به ذکره ایشون به خانوادش مطرح نکردن عموم گفته بعد از پیدا کردن کار میریم خواستگاری
با سلام
دوست عزیز صرفا اختلافات خانوادگی باعث عدم ازدواج شما خواهد شد ؟یا مسئله دیگری هم وجود دارد ؟اگر واقعا فکر می کنید با ایشون خوشبخت می شوید و فرد سالم و با اخلاقی است بهتره با مادرتون صحبت کنید البته که ایشون هم باید با خانواده مطرح می کنند نمی شود شما خانواده را راضی کنید ولی ایشون هنوز مطرح نکرده باشند .البته اگر مساله نسبت فامیلی و مشکلات در تولد فرزند و ..حل شده باشد و در خانواده مشکلات زنتیکی و فرزند معلول وجود نداشته باشد .بهتره ایشون ابتدا با خانواده مطرح کنند و اگر شرط پدرشون کار است خوب اجازه بدهید تا این شرط فراهم شود چون به هر حال باید پشتوانه ای برای ازدواج داشته باشید .و این طبیعی است که الزام ان شغل و درامد حداقلی است .شای این ازدواج بسیاری از کدورت ها را رفع کند البته توجه کنید با همه علاقه ای که وحود دارد شاید انقدر اختلافات ریشه ای باشد که به فرض سرگرفتن این اختلافات هر دو بعدا دچار مشکلات شوید چون خانواده مسئله ای انکار ناپذیر است و نمی شود پذیرفت که بدون حضور انها زندگی کرد و کاملا مستقل بود .به هر حال امیدوارم تصمیم درستی بگیرید و خوشبخت باشید
در ادامه کامنت قبلیم میخواستم بگم از لحاظ منابع مالیشون برای شروع زندگی هم یه مقدار از درآمد پدر مرحومشون برای خرید وسیله نقلیه و رهن خونه پس انداز دارن و برای کارشون با یکی از اساتید معتبر دانشگاه تهران پروژه برمیدارن .
مشکل من این حسی هست که نمیدونم آیا دوستشون دارم یا فقط عادت کردم بهشون.
از ﮐﺠﺎ ﺑﻔﮫﻤﯿﻢ ﮐﺴﯽ را دوﺳﺖ دارﯾﻢ ﯾﺎ ﻧﻪ،ﭼﻄﻮر ﺑﻔﮫﻤﻢ دوﺳﺘﺶ دارم ﯾﺎ ﻧﻪ،ﻧﻤﯿﺪوﻧﻢ دوﺳﺘﺶ دارم ﯾﺎ
ﻧﻪ،ﺟﻮاب اﻳﻦ ﺳﻮال ﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺷﯿﻮه زﻧﺪﮔﯿﺘﺎن، دﻳﺪﮔﺎھﻲ ﮐﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﻮد و دﻧﯿﺎی اطﺮاف دارﻳﺪ و اھﺪاﻓﻲ
ﮐﻪ ﺑﺮای آﻳﻨﺪهﺗﺎن درﻧﻈﺮ دارﻳﺪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﻨﺪ وﻟﻲ ﺑﻪ ھﺮﺣﺎل، آﻧﭽﻪ در اداﻣﻪ ﻣﻲﺧﻮاﻧﯿﺪ، در ﻣﻮرد
ﻧﺸﺎﻧﻪھﺎی ﻋﺸﻖ و دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﻳﮏ ﺑﯿﻨﺶ ﮐﻠﻲ (ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﺗﺤﻘﯿﻖ) ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻲدھﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮاﻧﯿﺪ در ﻣﻮرد
اﺣﺴﺎﺳﺎت ﺧﻮد ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺷﻮﻳﺪ.
ﻧﺸﺎﻧﻪ ھﺎی دوﺳﺖ داﺷﺘﻦ و ﻋﻼﻗﻪ ﻣﻨﺪی در رواﺑﻂ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
۱) ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ آن ﻓﺮد اﻋﺘﯿﺎد دارﻳﺪ: ﻋﺸﻖ ﺣﺘﻲ روی ﻣﻐﺰ اﻧﺴﺎن ھﻢ اﺛﺮ ﻣﻲﮔﺬارد. ﺑﻪ ﻣﺤﺾ آﻏﺎز ﻳﮏ راﺑﻄﻪ
ﻋﺎطﻔﻲ، آن ﻣﻨﻄﻘﻪ از ﻣﻐﺰ ﮐﻪ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ اﻳﺠﺎد اﺣﺴﺎس ﺳﺮﺧﻮﺷﻲ و رﺿﺎﻳﺖﻣﻨﺪی ﻣﻲﺷﻮد، ﺷﺮوع ﺑﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ
ﻣﻲﮐﻨﺪ. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻳﻦ ﻗﺴﻤﺖ، ﻧﺎﺣﯿﻪ دﻳﮕﺮی در ﻣﻐﺰ ﮐﻪ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺑﺮاﻧﮕﯿﺨﺘﻦ اﻓﮑﺎر وﺳﻮﺳﻪاﻧﮕﯿﺰ اﺳﺖ ﻧﯿﺰ ﻓﻌﺎل
ﻣﻲﺷﻮد. رﻓﺘﻪرﻓﺘﻪ ﺑﺎ ﻋﻤﯿﻖﺗﺮ ﺷﺪن راﺑﻄﻪ و طﻮﻻﻧﻲﺗﺮ ﺷﺪن ﻋﻤﺮ آن، اﮔﺮﭼﻪ اﻓﮑﺎر وﺳﻮﺳﻪاﻧﮕﯿﺰ ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ
ﺑﻪ ﺷﺪت ﻗﺒﻞ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ، وﻟﻲ ﺣﺲ ﺳﺮﺧﻮﺷﻲ و رﺿﺎﻳﺖﻣﻨﺪی ﺑﺎ ھﻤﺎن ﺷﺪت ﻗﺒﻞ، ﺣﺘﻲ ﺑﺎ ﻓﮑﺮ ﮐﺮدن ﺑﻪ طﺮف
ﻣﻘﺎﺑﻞ، در اﻧﺴﺎن اﻳﺠﺎد ﻣﻲﺷﻮد.
) واﻗﻌﺎ ﻣﻲﺧﻮاھﯿﺪ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻮاده و دوﺳﺘﺎﻧﺘﺎن آن ﻓﺮد را دوﺳﺖ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ: اﮔﺮ از اﻳﻨﮑﻪ ﺧﺎﻧﻮاده و
اطﺮاﻓﯿﺎﻧﺘﺎن طﺮز ﻓﮑﺮ ﻣﺜﺒﺘﻲ در ﻣﻮرد ﺷﺨﺺ ﻣﻮرد ﻋﻼﻗﻪﺗﺎن دارﻧﺪ، ﻟﺬت ﻣﻲﺑﺮﻳﺪ، اﻳﻦ ﺧﻮد ﻧﺸﺎندھﻨﺪه اﻳﻦ
واﻗﻌﯿﺖ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺷﺪﻳﺪا ﻣﺠﺬوب او ﺷﺪهاﻳﺪ و ﻋﻼﻗﻪﺗﺎن ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ وی رو ﺑﻪ اﻓﺰاﻳﺶ اﺳﺖ.
۳) ﭘﯿﺮوزیھﺎی او را ﺟﺸﻦ ﻣﻲﮔﯿﺮﻳﺪ (ھﺮﭼﻨﺪ زﻣﺎﻧﻲ ﮐﻪ ﺧﻮدﺗﺎن ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮرده ﺑﺎﺷﯿﺪ): اﮔﺮ ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ ﻋﺎﺷﻖ
ﮐﺴﻲ ﺑﺎﺷﯿﺪ، از ﻣﺸﺎھﺪه ﭘﯿﺸﺮﻓﺖھﺎی او در زﻣﯿﻨﻪ آﻧﭽﻪ ﺧﻮد از اﻧﺠﺎﻣﺶ ﻧﺎﺗﻮان ھﺴﺘﯿﺪ، ﺑﻪ ﻗﺪری اﺣﺴﺎس
ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ و رﺿﺎﻳﺖ ﻣﻲﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ اﻧﮕﺎر ﺧﻮدﺗﺎن ﺑﻪ آن ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ دﺳﺖ ﭘﯿﺪا ﮐﺮدهاﻳﺪ. ﭼﺮا ﮐﻪ ﻳﮏ زوج ﻋﺎﺷﻖ
ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ را ﺟﺰﺋﻲ از وﺟﻮد ﺧﻮد ﻣﻲداﻧﻨﺪ و از اﻳﻨﮑﻪ ﺷﺎھﺪ ﭘﯿﺮوزی ھﻢ در ﻋﺮﺻﻪھﺎی دﺷﻮار ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺑﻪ ﺟﺎی
اﺣﺴﺎس ﺳﺮﺧﻮردﮔﻲ و ﺑﻲﮐﻔﺎﻳﺘﻲ (ﺑﻪ ﺧﺎطﺮ ﻋﺪم ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺧﻮد) اﺣﺴﺎس ﻏﺮور و ﺷﺎدی ﻣﻲﮐﻨﻨﺪ.
۴) ﺑﺎ ﺗﻤﺎم وﺟﻮد ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ را دوﺳﺖ دارﻳﺪ: دوﺳﺖ داﺷﺘﻦ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ اﻣﺎ ﻻزﻣﻪ ﻳﮏ ﻋﺸﻖ واﻗﻌﻲ،
دوﺳﺖ داﺷﺘﻦ اﺳﺖ. در ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻋﺸﻖ ﻳﻌﻨﻲ دوﺳﺖ داﺷﺘﻦ دوﺳﻮﻳﻪ؛ زﻣﺎﻧﻲ ﮐﻪ ھﺮ دو ﻧﻔﺮﺗﺎن ﺑﻪ وﺿﻮح ﺑﻪ
ھﻢ ﻋﻼﻗﻪ دارﻳﺪ. ﺑﻪ ﻋﻼوه، وﻗﺘﻲ ﺷﺨﺼﯿﺖ طﺮف ﻣﻘﺎﺑﻞ را ﮐﺎﻣﻼ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪه و ﺑﻲﻧﻘﺺ ﻣﻲﭘﻨﺪارﻳﺪ، اﻳﻦ ﻳﮏ
ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺑﺎرز اﺳﺖ ﮐﻪ اﺛﺒﺎت ﻣﻲﮐﻨﺪ ﻋﺎﺷﻖ او ﺷﺪهاﻳﺪ.
۵) وﻗﺘﻲ از ھﻢ دور ھﺴﺘﯿﺪ واﻗﻌﺎ دﻟﺘﻨﮓ ﻣﻲﺷﻮﻳﺪ: اﻳﻨﮑﻪ ﭼﻘﺪر دﻟﺘﺎن ﺑﺮای ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﺗﻨﮓ ﻣﻲﺷﻮد، ﻣﮫﻢﺗﺮﻳﻦ
ﻣﻌﯿﺎری اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدھﺪ ﺗﺎ ﭼﻪ اﻧﺪازه ﻋﺎﺷﻖ او ھﺴﺘﯿﺪ.
۶) ﺑﻪ ﺧﺎطﺮ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﭼﯿﺰی ﻓﺮاﺗﺮ از ﻳﮏ ﺣﺲ ﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪ ﺻﺮف و رﺿﺎﻳﺖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﻀﻮر ﻓﺮد
اﺳﺖ. ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ روی زوجھﺎی ﻣﻮﻓﻖ، اﺛﺒﺎت ﮐﺮده ﮐﻪ ﺛﺒﺎت ﻳﮏ راﺑﻄﻪ و ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ آن، ﺑﻪ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری و ﺗﻌﮫﺪ
دوﺟﺎﻧﺒﻪ ﻧﯿﺎز دارد. اﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﻳﻌﻨﻲ اﺣﺴﺎس ﺷﻮق و ﺗﻤﺎﻳﻞ، اﻣﻨﯿﺖ و راﺣﺘﻲ، ﺗﻌﮫﺪ ﻳﻌﻨﻲ ﻳﮏ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺣﯿﺎﺗﻲ
ﮐﻪ ﻓﺮد ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮای ﻋﻤﻠﻲ ﺷﺪن اﻳﻦ اﺣﺴﺎﺳﺎت ﺑﮕﯿﺮد. ﻋﺸﻖ ﺑﺮای ﺷﮑﻮﻓﺎ ﺷﺪن و ﺑﻪ ﻣﺮز ﺛﺒﺎت و ﺳﻼﻣﺖ
رﺳﯿﺪن، ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﻲ ﺗﻌﮫﺪ اﺳﺖ
ضمن عرض سلام و خسته نباشید.
من و آقایی که باهاشون اشنا میشم فوق لیسانس یه رشته تاپ از یه دانشگاه معتبر هستیم .قراره پایاننامه مونو دفاع کنیم تا دوماه دیگه.من خودم استخدام یکی از سازمانهای دولتی هستم و حقوقم هم خوبه.۲۷ سالمه و شش ماه بزرگتر از آقا هستم.ما همکلاسی بودیم تو ارشد.ایشون اهل کرمان و بنده اهل آذربایجان غربی هستم.به لحاظ مسافت و دوری من و آقا مشکلی نداریم.خانواده ایشون هم کاملا در جریان هستن و من هم خواهران بزرگترم در جریان هستن.از اواخر سال ۹۳ با هم آشنا شدیم به قصد ازدواج.فرد پاک و سالمی هستن.تو این مدت نکته منفی از لحاظ اخلاقیات و پایبندی به عرف از ایشون ندیدم .اینو از ته قلب باور دارم که واقعا من رو دوست دارن.م ما سال اول کلا تو دانشگاه و تهران با هم بودیم و میدیدمشون.ولی نزدیک دوساله بخاطر شرایط کاری من که شهرستانه تقریبا ماهی یبار میبینیم همو.(به لحاظ انتقالی کارم بعد ازدواج مشکلی نداریم)واقعیتش من ادمی نیستم که بگم عاشقم و نمیتونم بدون ایشون زندگی کنم دلیل انتخابم هم قلب پاک ایشون و اخلاق شون بود واینکه اصلا اهل سواستفاده یا دور زدن نبودن و نیستن .نمیدونم چقدر دوستشون دارم یا نه .ولی میدونم ایشون واقعا از ته دل من رو دوست دارند.در واقع نمیدونم که اگه ازدواج بکنیم من هم مثل ایشون دوستشون خاوهم داشت یانه.ایشون فرد توانمندی از لحاظ علمی و پژوهشی هستن و میدونم آینده کاریشون درخشان خواهد بود.ولی الان درآمد ندارند.بعد ازدواج قرار هست تهران زندگی کنیم و خانواده ها فک نکنم مخالفت کنن.در این مدت خیلی دعوا میکنیم سر مسائل الکی که البته من شروع کننده وعوا هستم و آشتی میکنیموهر بار میگم سری بعد باهم آشتی نمیکنیم و لی بعد اینکه ایشون پیش قدم میشن برای آشتی دوباره آشتی میکنیم.نمیدونم ایشونو دوست دارم یا به ایشون عادت کردم و وابسته شدم.چون من یکی از معیارام اخلاق و تحصیلات خوب از دانشگاه خوبه و ایشون این موارد رو دارن برا همین انتخابشون کردم.و بعید میدونم بعد این همچین فردی با تحصیلات عالی و اخلاق مناسب خواستگاری کنه از من.
میخوام نظرتون رو در مورد ما بگید که آیا ازدواج ما صلاحه یاخیر؟!
با سلام دوست عزیز دوست داشتن افراد به یک باره اتفاق نخواهد افتاد در مورد اینکه ازدواج به صلاح شما است یا خیر باید تمام جوانب و مسائل را در نظر داشته باشید که به هر حال اهمیت ویِژه ای دارد .اینکه دو فرهنگ متفاو.ت هستید اینکه ایشون فعلا شغلی ندارند هر چند فرمودید از ایندشون مطمئن هستید ولی خیلی از مسائل به لحاظ اجرایی قابل پیش بینی نیست .و اینکه می فرمایید در مورد حستون که نمی دونید ایا واقعا به اندازه ایشون شما هم علاقه دارید؟باید بدانید علاقه در افراد صفر و صدی نیست بلکه طیف است و افراد بسته به شخصیتشان گاهی بیشتر و گاهی کمتر ابراز گر هستند .و ممکنه شما محبت رو به شکل دیگری به ایشون نشان بدهید و اینکه اگر همین امروز رفتن ایشون در زندگی شما اهمیتی نداشته باشد شاید ادامه دادن درست نباشد چون این نداشتن حس بعدا هک مشکل ساز می شود ولی اگر با همه بحث ها از برگشت ایشون و پیشدستی برای اشتی خوشحال می شوید بدانید محبت ایشون هم در دل شما وجود داردو جای نگرانی نیست منتهی حتما هر دو به روانشناس برای مشاوره پیش از ازدواج مراجعه کنید تا شرایط بررسی شود و بتوانید تصمیم درستی بگیرید شاید واقعا این قهر و اشتی ها هر چند کوتاه بعد ادر زندگی ایجاد مشکل کند .امیدوارم خوشبخت باشید
ضمن عرض سلام و خسته نباشید.
من و آقایی که باهاشون اشنا میشم فوق لیسانس یه رشته تاپ از یه دانشگاه معتبر هستیم .قراره پایاننامه مونو دفاع کنیم تا دوماه دیگه.من خودم استخدام یکی از سازمانهای دولتی هستم و حقوقم هم خوبه.۲۷ سالمه و شش ماه بزرگتر از آقا هستم.ما همکلاسی بودیم تو ارشد.ایشون اهل کرمان و بنده اهل آذربایجان غربی هستم.به لحاظ مسافت و دوری من و آقا مشکلی نداریم.خانواده ایشون هم کاملا در جریان هستن و من هم خواهران بزرگترم در جریان هستن.از اواخر سال ۹۳ با هم آشنا شدیم به قصد ازدواج.فرد پاک و سالمی هستن.تو این مدت نکته منفی از لحاظ اخلاقیات و پایبندی به عرف از ایشون ندیدم .اینو از ته قلب باور دارم که واقعا من رو دوست دارن.م ما سال اول کلا تو دانشگاه و تهران با هم بودیم و میدیدمشون.ولی نزدیک دوساله بخاطر شرایط کاری من که شهرستانه تقریبا ماهی یبار میبینیم همو.(به لحاظ انتقالی کارم بعد ازدواج مشکلی نداریم)واقعیتش من ادمی نیستم که بگم عاشقم و نمیتونم بدون ایشون زندگی کنم دلیل انتخابم هم قلب پاک ایشون و اخلاق شون بود واینکه اصلا اهل سواستفاده یا دور زدن نبودن و نیستن .نمیدونم چقدر دوستشون دارم یا نه .ولی میدونم ایشون واقعا از ته دل من رو دوست دارند.در واقع نمیدونم که اگه ازدواج بکنیم من هم مثل ایشون دوستشون خاوهم داشت یانه.ایشون فرد توانمندی از لحاظ علمی و پژوهشی هستن و میدونم آینده کاریشون درخشان خواهد بود.ولی الان درآمد ندارند.بعد ازدواج قرار هست تهران زندگی کنیم و خانواده ها فک نکنم مخالفت کنن.در این مدت خیلی دعوا میکنیم سر مسائل الکی که البته من شروع کننده وعوا هستم و آشتی میکنیموهر بار میگم سری بعد باهم آشتی نمیکنیم و لی بعد اینکه ایشون پیش قدم میشن برای آشتی دوباره آشتی میکنیم.نمیدونم ایشونو دوست دارم یا به ایشون عادت کردم و وابسته شدم.چون من یکی از معیارام اخلاق و تحصیلات خوب از دانشگاه خوبه و ایشون این موارد رو دارن برا همین انتخابشون کردم.و بعید میدونم بعد این همچین فردی با تحصیلات عالی و اخلاق مناسب خواستگاری کنه از من.
میخوام نظرتون رو در مورد ما بگید که آیا ازدواج ما صلاحه یاخیر؟!
تفاهم در زندگی زناشوئی
تفاهم، عبارت است از همدیگر را فهمیدن و درک کردن. در زندگی برای نیل به تفاهم، باید عوامل و شرایطی مهیا باشد که قبل از ازدواج، زن و مرد با توجه به عنایت کافی به آنها زمینه تفاهم هر چه بیشتر را در زندگی فراهم آورند. پس دختر و پسر برای نیل به توافق و تفاهم هر چه بیشتر را در زندگی فراهم آورند.پس دختر و پسر برای نیل به توافق و تفاهم در ازدواج باید دارای ویژگیها و شرایطی برای ازدواج باشند.
عوامل مؤثر در تفاهم و توافق در ازدواج:
ایمان و اعتقادات مذهبی
زن و مرد یک عمر شریک هم در زندگی هستند و اکثر اوقات را با هم میگذرانند، پس تحتتأثیر عقاید، افکار، رفتار و اخلاق یکدیگر قرار خواهند گرفت. بدون تردید مرد یا زن معتقد و دیندار نه تنها همسر خود را به دینداری، تقوا و عمل صالح تشویق میکند، بلکه میتواند فضای خانواده را به محیطی امن و دور از گناه تبدیل کند. علاوه بر این همسر با ایمان و با تقوا از هر جهت قابل اعتماد و برای تربیت فرزندان شایستهتر است.
تحصیلات
تشابه تحصیلی، یکی از عوامل مهم در ایجاد تفاهم بین زن و مرد است، ضمن آنکه علم و دانش بهخودی خود یک مزیت و کمال مطلوب برای انسان محسوب میشود. زن و مردی که یکدیگر را بهتر درک کنند، بیشتر قادر خواهند بود با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و طبیعتاً وظایف و مسئولیتهای خویش را بهتر انجام میدهند و در تعلیم و تربیت فرزندان خویش از تفاهم و توافق بیشتری برخوردارند. هر چند که تحصیلات بهخودی خود نمیتواند عقل و درایت کافی را در زندگی تضمین کند، ولی به هر حال تشابه در سواد و تحصیلات زن و مرد، عامل مؤثری در تفاهم بین آندو به حساب میآید.
سن
تناسب سن، میان زن و مرد، آن دو را از نظر نیازها و علایق بههم نزدیکتر میکند و طبیعتاً در چنین شرایطی توقعات و انتظاراتشان از یکدیگر واقعبینانهتر خواهد بود. در مورد تناسب سنی، معمولاً توصیه میشود که زن حدود دو تا چهار سال از مرد کوچکتر باشد.کارشناس خانواده برای دختران سنین ۲۲ ـ ۲۰ سال و برای پسران ۲۶ـ۲۴ سال را توصیه میکنند. به هر حال باید توصیه داشت که رشد عقلی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی الزاماً با سن تقویمی و شناسنامهای هماهنگ نیست. به همین جهت نیز تناسب در سن را نباید یک شرط ضروری و الزامی برای تفاهم بین زن و مرد در نظر گرفت، مشروط بر آنکه عوامل دیگری که از ویژگیهای یک فرد رشد یافته است، مورد توجه قرار گیرد.
زمینههای تربیتی و فرهنگی خانواده
تحقیقات نشان میدهد که یکی از مهمترین عوامل در ایجاد تفاهم بین دختر و پسر، تشابه در زمینههای تربیتی و فرهنگی خانوادههای آندو است.رفتار، اکتسابی است و خانواده همیشه مهمترین و مستحکمترین نهاد تربیتی فرد است. بسیاری از عادات، سلوک، رفتار و اخلاق فرد حتی آداب غذا خوردن، معاشرت، حرف زدن و بسیاری از ارزشهای فرد در زندگی، در بستر خانواده آموخته میشود. بنابراین تشابه در وضعیت تربیتی و فرهنگی خانواده دختر و پسر، از اهمیت والائی برخوردار است و عدم تشابه یا تضاد در شیوههای تربیتی در دو خانواده، میتواند منشأ بسیاری از اختلافات و درگیریهای زن و مرد در زندگی زناشوئی شود.در بین عوامل مؤثر در طلاق، اختلاف و تفاوت در زمینههای فرهنگی و تربیتی خانواده زن و مرد، از فراوانی بالائی برخوردار بوده است.
وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی خانواده
کارشناسان خانواده توصیه میکنند که خانواده دختر و پسر از نظر طبقه و وضع اقتصادی ـ اجتماعی مشابه باشند تا سازگاری بیشتری را در کنار هم تجربه کنند. لکن این مسئله عمومیت ندارد و هستند افرادیکه با وجود تفاوت در طبقه اجتماعی و ثروت و دارائی در کنار هم زندگی سعادتمندی را میگذرانند. بنابراین آنچه برای سازگاری زن و مرد مهمتر و مؤثرتر است کمالاتی از قبیل ایمان و تقوا، اخلاق و رفتارنیک، هوش و درایت و تربیت و اصالت خانوادگی است.
تناسب و تفاهم بهجای تطابق و تشابه
زن و مرد از نظر عواطف و احساسات و سلیقه و رفتار نمیتوانند به یک وحدت دست یابند و تطابق و یکی بودن مطرح نیست، بلکه مراد توافق کلی زن و مرد در مسائل مختلف زندگی است که زیربنای آن تفکر و اندیشه است. هیچ دو نفری صددرصد مثل هم نیستند و هیچ دختر یا پسری با فتوکپی خویش ازدواج نمیکند، لکن هر اندازه نقاط مشترک و تشابه بین دختر و پسر باشد احتمال بهتر زیستن و سازگاری آنان بیشتر خواهد بود.در عینحال که زندگیهای زناشوئی نیز همانند افراد با یکدیگر متفاوت است و زندگی هر زن و مرد بیهمانند و در نوع خود بینظیر است. زن و مرد باید بهرغم تفاوتهای فردی خود که حاصل عوامل ارثی، محیطی و رشد در طول زمان است یکدیگر را درک کنند، زبان یکدیگر را بفهمند. تفاوت در سلیقهها را بشناسد و یکدیگر را آنگونه که هستند بپذیرند.پس هر دختر و پسری که میخواهند با یکدیگر ازدواج کنند باید با تکیه برتوان عقلی و قدرت اندیشیدن خود معیارهای اصولی همانندی را در نظر بگیرند و با توجه به نقاط مشترک و تشابه بیشتر، همسر خویش را برگزینند، با او پیمان ازدواج ببندند و برای یک زندگی سازنده، شاد و سعادتمند بر خداوند توکل کنند.اساس حفظ روابط در زندگی زناشوئی و خانوادگی، پیروی از ارزشهای اخلاقی است و نه صرفاً اتکا به امتیازات و حقوقی که قانون برای مرد و زن یا فرزندان در نظر گرفته است. بحرانی که در جوامع امروز زندگی زناشوئی، کیان خانواده و حتی جوامع را تهدید میکند، عمدتاً معلول فقدان اخلاق و ارزشهای اخلاقی است.از جلوههای تفاهم در خانواده و زندگی زناشوئی، روحیه گذشت و عفو، شکیبائی و بردباری، صمیمیت و صداقت، حسن خلق و پذیرش، تکریم و تواضع، محبت و روابط مطلوب و سازنده زن و مرد است.
با سلام
بنده پسری هستم ۲۵ ساله دارای مدرک کارشناسی و تقریبا از سال اول دانشگاه با خانمی آشنا شدم که همکلاسی بنده بودن و رابطه دوستی باهم برقرار کردیم و الان ۵ سال هست که باهم توی رابطه ایم ولی خب بعد از دانشگاه خیلی کم همدیگه رو دیدیم چون ایشون شهرستانی بودن و برای دانشگاه میومدن به شهر من و فعلا رابطمون در حد چت و تماس تلفنی هست.
ما همدیگه رو واقعا دوست داریم و باهمه سختی هایی هم که بوده توی رابطه از راه دور باهم ساختیم و قصد ازدواج داریم و حتی من به خانواده ام هم گفتم ولی خب خانواده ام منو دعوت کردن به منطقی فکر کردن، چون من هنوز سربازی نرفتم و هنوز کار و درآمدی هم ندارم.
این خانم یک ماه از بنده بزرگتر هست از لحاظ سنی و از بیشتر زندگی بنده باخبر هستن در ضمن از روابط قبلی من هم خبر داره ولی همیشه میگه که هرچی بوده رو به من بگو بهتره تا خودم بعدا بفهمم.
الان واقعا نمیدونم چکارکنم!!! من سربازی رو درپیش دارم و باید به فکر کار باشم ولی ایشون هم که کلی صبر کردن و دیگه صبرشون داره تموم میشه…
واقعا نمیدونم الان بهشون بگم اگه خواستگار داشتن برن یا بگم منتظر بمونن… و آیا اینکه خانواده من و فامیل من میدونن ما دوست بودیم و حالا قصد ازدواج داریم ، بد هست یا نه؟ مشکل ساز میشه بعدا یا نه؟
لطفا کمکم کنید، با تشکر
با سلام .در مورد اینکه می فرمایید مردد هستید بهشون بگید برن و یا صبر کنند یعنی در انتخاب ایشون تردید دارید و یا شاید این بحث منطقی فکر کردن است که چنین شرایطی را ایجاد می کند .و طبیعتا دوری مسافت باعث ایجاد مسائلی خواهد شد .شما ۰ون ۵ سال دوست بودید اینکه خانواده متوجه شوند یا نشوند خب بستگی به عقاید و چهارچوب خانواده ها دارددشاید هر دو خانواده دید خوبی نسبت به دوستی نداشته باشندد.ولی قبل از هر تصمیمی به خاطر داشته باشید ۵ سال ذهن و روحوفردی رو درگیر کردید و به لحاظ عاطفی وابستگی ایجاد کردید و نمی توانید به راحتی رها کنید و بروید.حتی به خاطر کار و سربازی باید برای ایشون منطقا مساله را حل کنید که شرایط ازدواج و پذیرش مسئولیت را ندارید و خب وقتی دررحال حاضر به قول خودتون بحث کاری و ..مانده است بهتره برای ازدواج اقدام نکنید چون به مشکلاتی بر خواهید خورد و اون خانم هم منطقی نیست موردها رو رد کنند و به انتظار بنشینند تا مسئائل شما حل شود.مگر اینکه نامزد کنید و خانواده ها حمایت داشته باشندد.خوشبخت باشید .
سلام با خانمی آشنا شدم که از همه جهت خوب هستند و فقط یکی از خصوصیت های ایشان مورد دلخواه من نیست.اما اینکه روی این خصوصیت ایشان حساس شده ام به این خاطر است که همیشه از چیزی در طرف مقابل که داواهم نیست ایراد می گرفته ام مثلا شغل ، خانواده و… در واقع مسئله من عیب طرف مقابل نیست بلکه مسئله خودخواهی خودم هست که دلم میخواهد همه چیز طرف مقابل آن طور که من دلم میخواهد باشد.دارم او را از دست می دهم راهنماییم کنید.
با سلام .وقتی خود شما به این مساله واقف هستید که بعضی از سختگیری ها دال بر خودخواهی خود شماست.و ظاهرا فردی کمال طلب هستید که همه چیز را کامل می خواهید خب بهتر است در برخورد به موردهای ازدواج دقت کنید که به خاطر این خصوصیات فردی را از دست ندهید شما ۱۰۰ درصد نیستید که دنبال ۱۰۰ باشید.ضمن اینکه وقتی فردی ۷۰ درصد معیارهای شپا را داشته باشد و تفاهم وجود داشته باشد فرد مناسبی خواهد بود .در هر حال امیدوارم تصمیم منطقی و درستی بگیرید کمی خودخواهی ها را کاهش دهید و امیدوارم خوشبخت باشید .
با سلام دختر ۲۴ ساله هستم که گذشته ناپاکی داشته ام و هم اکنون فردی در زندگی ام هست که به او علاقمند میباشم و او از همه گذشته من مطلع میباشد در ابتدا با وجود اینکه خیلی برایش مشکل بود پذیرفت ولی الان به دلیل یک سری مسائل که پای افراد گذسته مرا گاه و بیگاه به زندگی ام کشیده میشود اوضاع را برایش غیر قابل تحمل کرده.من از گذشته خود پشیمان هستم و توبه کردم و در تلاشم جبران کنم ایا با زمان دادن این مسئله حل میشود؟؟
زندگی با چنین فردی که از گذشته شما اطلاع داره نوید آرامشی به شما نخواهد داد …
ایشون به شما بی اعتماده و زیاد نمیتونه این نقش مثبت بودن رو بازی کنه مگر واقعا این موضوع رو پذیرفته باشه
چون اگر درفشار باشه نمیتونید فرصت جبران داشته باشید
به همین خاطر بهتره در این مورد خوب فکر کنید و اوضاع و احوالو بسنجید و با ایشون در زمانی مناسب صحبت کنید
یکی از شرایطی که میتونه به شما کمک کنه ازدواج و به دنبالش تغییر محل زندگیه
در این مورد حتما ” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
باسلام .اگر شما واقعا در صدد جبران باشید شاید بهتر باشد مدتی بگذرد پای ان افراد از زندگی شما خارج شود چون با این شرایط با هر فردی زندگی کنید هر چند شرایط شما را پذیرفته باشد باز ممکن است مسائلی پیش بیاید و خوب برای هر مردی سخت است .درست است که همیشه راه توبه وجود دارد ولی متاسفانه یک سری رفتارها عقوبتی سخت دارد و باید تاوان داد .اگر اون فرد هنوز حاضر به زندگی با شماست بهتر است مدتی بگذرد و ایشون هم صبر داشته باشند تا افراد قبلی هم این اطمینان را پیدا کنند که شما تغییر کردید و فرد گذشته نیستید و دست از ازار و اذیت ها بردارند .به هر حال امیدوارم خوشبخت باشید و به خداوند توکل داشته باشید که توبه پذیر است .