مواد مخدر، خطرات و جوانان
مواد مخدر یکی از مشکلات و معضلاتی شده که متاسفانه بسیاری از جوانان و خانوادهها با آن درگیر شدهاند و در بسیاری از مواقع شاهد هستیم که خودشان نیز از این کار خستهاند، ولی راه به جایی ندارند. گاهی اوقات در سطح جامعه شاهد این افراد هستیم، ولی هیچ وقت به پاسخ این پرسش پی نبردهایم که آیا واقعا ارزش این را دارد که تا این حد از خانه، خانواده و سطح اجتماع دور شویم و در خود فرو روید؟
احساس سرحالی، افزایش قدرت بدنی، کاهش خواب و افزایش هوشیاری، لاغری و صد البته جوگرفتگی میتواند خیلیها را برای مصرف شیشه اغفال کند. از خارجیها بگوییم؛ آندره آغاسی، بازیکن تنیس، در کتابش اعتراف میکند که در سال ۱۹۹۷ کریستال (شیشه) مصرف میکرده و یک بار هم در تست اعتیاد سرافکنده شده. دستیارش، اسلیم، این ماده را به او معرفی کرد و هر دفعه یک بند انگشت روی میز صبحانه برایش میانداخت. «مقداری را از طریق دماغم بالا میکشیدم (اسنیف) بعد روی مبل ولو میشدم و رویاهایم در لیگ را مرور میکردم. بعد پشیمان میشدم و پشتش افسرده. بعد یکهو موجی از نشاط وجودم را میگرفت که همه افکار منفی را از سرم دور میکرد. احساس زندهبودن، امید و انرژی سراغم میآمد که قبلش هرگز تجربه نمیکردم. بعد میخواستم کاری بکنم. هوس میکردم خانه را لیس بزنم. تمام خانه را از سقف تا کف تمیز میکردم و… » روزی رسید که آغاسی متوجه شد باید خودش را تمیز کند و بالاخره شیشه را رها کرد.
فشار و استرس دو عاملی هستند که دلیل یا شاید هم بهانه مشاهیری هستند که اسیر شیشه شدهاند. هنرمندان و ورزشکاران به جز مشکلات زندگی عادی فشار مضاعفی را هم بر زندگی خود دارند. چون باید با دقت بیشتری برای زندگیشان تصمیمگیری کنند. آیا فلان قرارداد را امضا کنند؟ در فیلم فلانی بازی کنند؟ چون شکست آنها چند برابر دیده میشود، پس استرس آنها هم چندبرابر است.
جانی کش هنرپیشه، آهنگساز و خواننده مشهور آمریکایی که بسیاری او را جزو تاثیرگذارترینهای موسیقی در قرن بیستم میدانند، همه نوع اعتیادی را تجربه کرده بود. او خودش را اسیر چرخهای شوم کرده بود، مقداری مخدر اول صبح تا بتواند او را سرپا نگه دارد، مقداری مخدر آخر شب تا به خوابش کمک کند و مقداری الکل هم این وسطها… جانی کش بالاخره خودش را از این اسارت نجات داد و با تصمیم عاقلانه خود، راهی برای نجات از این ماجرا پیدا کرد.
الویس پریسلی برای جا نماندن از برنامه فشرده کنسرتهایش، هیتلر برای حفظ قوای بدنی در بحرانهایی که خودش در سه سال آخر زندگیاش درست کرده بود و جان اف کندی برای تحمل دردهای جسمیاش، شیشه یا مت (Meth) مصرف کردند. ژان پل سارتر، امینم، رابین ویلیامز، مایکل جکسون، ویتنی هوستون، ساموئل ال جکسون، وینونا رایدرز و… فهرست کسانی که اسیر شیشه شدند و میشوند تمامی ندارد، اما آیا اعتیاد آنها تمامی دارد؟ آیا همه اراده لازم برای ترک اعتیاد به شیشه را دارند؟
باید واقعیتها را گفت
شیشه داروی جدیدی نیست و از چند دهه قبل در آمریکای جنوبی رواج داشت. کم کم توسط مهاجران و مسافران این مواد وارد آسیا شد. در ایران هم تقریبا از شش، هفت سال گذشته شیشه سروکلهاش پیدا شد و مصرف آن در پنج سال گذشته بسیار گسترش یافت و به اوج رسید. پس از واردات کم کم آزمایشگاههای زیرزمینی خودشان توانستند به تولید آن بپردازند.
درباره مصرفکنندگان این ماده مخدر آنچه بهطور میانگین در کلینیکها دیدهایم، افراد زیر ۳۰ سال هستند و دیده شدهاند افرادی که به این مشکل دچار شدهاند، اما علتش مصرف شیشه نبوده. این صحبتها برای ترساندن جوانها و جلوگیری از گرایش آنها به مصرف مواد است. حتی دیدهام دکترها هم از این صحبتها میکنند و من معتقدم باید حقیقت را گفت. این دسته از افراد در اثر استفاده از شیوههای نادرست مصرف ممکن است به عفونت دچار شده و به خاطر عفونت بافتهای بدنشان تجزیه شده باشد.
تاثیر اصلی شیشه روی سیستم عصبی مرکزی است و موجب تپش قلب، تنگی مردمک چشم، تعرق زیاد، قرمزی صورت و حتی سستشدن فکر آدمی و ایجاد توهمات شنوایی، بینایی و حتی لامسه میشود و احساساتی مانند بدبینی، شک و سوءظن به دیگران و حتی نزدیکان خود را در فرد ایجاد میکند. لذت شیشه در تحریکی است که در ناحیه دوپامین و در کل سیستم عصبی مرکزی به وجود میآورد. به ویژه در مصرف اول لذتی چند برابر (۳۰۰ برابر لذت جنسی) به شخص میدهد و البته این لذت چند برابر صدمه بسیاری به سیستم عصبی وارد میکند. در واقع این نوعی دروغ گفتن به مغز است. مثل این میماند که دستمزد کارگری را ناگهانی از ۷۰۰ هزار تومان به هفت میلیون ارتقا دهند. این لذت به تدریج و با آسیبدیدن سیستم عصبی کم میشود و شخص به میزان مصرفش اضافه میکند که فایدهای ندارد و دیگر آن لذت اولیه دست نمیدهد و اینگونه فرد افسرده میشود. بهتر است بگوییم درمان. در اکثر موارد افراد دچار اختلالات روحی هستند. پیشتر فکر میکردند تنها درد درمان، خماری ناشی از مورفین است. در حالی که اختلالات روانی مصرفکنندگان بسیار بدتر است. گاهی افراد دچار حمله و جنون میشوند. این حس کاذب سرخوشی موجب میشود که فرد دیگر نتواند از شادیهای معمول زندگی لذت ببرد، چون آن لذت کاذب چند برابر را تجربه کرده است. احتمال بازگشت به مصرف شیشه بالاست و اگر این مدت آنقدر باشد که بافتهای سلولی توانسته باشند خود را ترمیم کنند، دوباره با مصرف شیشه به حدی از لذت میرسد. اما باز با بار اول قابل مقایسه نیست.
شیشه لاغر نمیکند
شیشه یا متاآنفتامین یک ماده محرک است که بیشتر در سنین ۲۰ تا ۴۰ سال مصرف میشود، وابستگی روانی شدیدی دارد، درمان دارویی خاصی ندارد و بیشتر برای مداوای آن رواندرمانی انجام میشود که شاید یک سال هم طول بکشد. شیشه اختلال عملکرد شدیدی به وجود میآورد، به ویژه در عملکرد شغلی، رفتاری، اجتماعی و خانوادگی. این اختلال عملکردها باعث میشود وضعیت شخص خیلی زودتر در جامعه به هم بریزد و در اصطلاح خیلی زود «تابلو» شود.
یکی از داروهایی که خانمها به اشتباه برای لاغری استفاده میکنند، همین ماده است که متاسفانه تبلیغات نادرستی در موردش انجام شده. شیشه در قسمتی از مغز که مرکز اشتهاست تاثیر میگذارد و اشتها را کم میکند، اما نکته اینجاست که منجر به لاغری متناسبی نمیشود. خانمها برای تناسب اندام از این ماده استفاده میکنند، اما صورتشان بیش از حد لاغر میشود، لبها فرورفته میشود و به خاطر حالتهای وسواسیای که نسبت به مصرف این دارو پیدا میکنند، شروع میکنند به کندن پوست صورتشان و همینطور لک در صورتشان ایجاد میشود. بعد از سه هفته نسبت به اثرات دارو مقاوم میشوند، اما تنها اتفاقی که میافتد این است که معتاد میشوند. ترککردن شیشه بسیار سخت است، چون درمان دارویی ندارد و رواندرمانی هم خیلی سخت و طولانی است.
مصرف این ماده در بین اقشار مختلف تفاوت چندانی ندارد. پایین شهر، بالای شهر، تحصیلکرده، غیرتحصیلکرده… همه اقشار گرفتار این ماده میشوند. قدیم روانگردانها در افراد مرفه بیشتر دیده میشد، اما حالا دیگر این طور نیست. قیمتها آن قدر پایین آمده که اقشار ضعیفتر هم به راحتی استفاده میکنند. به همین خاطر در چند سال اخیر مصرف شیشه بیشتر شده. قیمت و درصد خلوصش هم پایین آمده. اما آمار دقیقش را باید ستاد مبارزه با موارد مخدر اعلام کند که هنوز آمار رسمی نگرفته.
قانون جدیدی که چند سال پیش در مجمع تشخیص مصوب شد، کار را برای قاچاقچیان بسیار سختتر کرده. یکی از دلایل رشد مصرف در جوانان، ضعف قانون بود. الان با این اصلاح قانون و مجازاتهای سنگینی که برای قاچاقچیان گذاشتهاند، احتمالا توقفی در این مورد داریم. در گذشته افراد به راحتی مواد را در جیبشان جابهجا میکردند و ترسی از قانون نداشتند، اما الان همین بحث قانون باعث شده اینها به راحتی نتوانند حجم بالا را با خودشان جابهجا کنند. مصرف روزانه را فقط حمل میکنند که آن هم جرم است. مجازاتها خیلی شدید و چندین برابر شده که بسته به مقدار ماده باید به لایحه قانونی مراجعه شود. پیشگیری بهترین راه مبارزه است که باید در سطوح مختلف انجام شود. برای آموزش آن باید محتوای علمی وجود داشته باشد که متاسفانه الان این محتوای علمی را نداریم. افراد آموزش دیده فنی هم در این مورد در کشور کم داریم.
خدا نکنه خوابم ببره!
شیشه به ماده مخدر محبوب جوانترها معروف شده، اما این داستان خیلی هم واقعیت ندارد. تاثیرهای زودگذر شیشه خیلیها را در سن و سالهای مختلف وسوسه کرده که حالا اسیر شدهاند. اینها حرفهای یک راننده اتوبوس است که شیشه میکشد تا شب بزند به جاده: «وقتی که نمیتونم تریاک بخرم…. باید سراغ جنسای دیگه برم که قیمت ارزونتری داشته باشه… دو تا دفترچه دارم… ۱۲ ساعت کار میکنم… یک ساعت بشینی پشت فرمون میفهمی چی میگم.
کلی قسط و بدهی دارم… باید هشت ساعت کار کنم، ولی مجبورم ۱۲ ساعت کار کنم تا بتونم یه مقدار برای خوردن داشته باشم. اگر خدای نکرده خسته بشم یا خوابم بگیره… اتفاق بدی میافته…. جون ۴۰ تا مسافر دستمه… همشون یا دانشجو هستن یا برای یه کاری میان این شهر…. خانوادههاشون منتظرشونن…. همه چیز اول دست خداست بعدشم دست منه. خیلی شرمنده خودمم که شیشه مصرف میکنم…. شرمنده زن و بچمم… یه پسر دارم یک سال و نیم سنشه…. خیلی دوستم داره…. منم عاشقشم و به عشق اونه که زندگی میکنم. شیشه ارزونه…. خیلی به صرفه تر از تریاک و چیزهای دیگهست….
یک گرم شیشه میخرم…. چند روزی دارمش….. زیاد مصرف نمیکنم که معتاد بشم و نتونم ترکش کنم… جوری مصرف میکنم که فقط خسته نشم… تو این ترمینال لعنتی همه چیز پیدا میشه…. هر مخدری بخواین هست…. قیمتها هم متفاوته. اگر شما نرید سراغ فروشندهها… فروشندهها میان سراغ شما و بهتون پیشنهاد میدن…. وقتی مصرف میکنم تمام خستگی از تنم در میره، حس میکنم تازه از خواب بیدار شدم…. ولی لعنتی عرقم رو در میاره…. تمام آب بدنم رو میکشه! چند لیوان آب میخورم… چایی میخورم، ولی باز هم خوب نمیشم… بعضی وقتها زبونم اینقدر خشک میشه که نمیتونم تکونش بدم…. آب میخورم… آب میخورم… آب میخورم…. ولی هیچ فایدهای نداره!
این بدهیها و قسط ماشین ایشالا تموم میشه تا آخر سال…. دیگه لب به هیچی نمیزنم…. هیچ خیری توش نیست! فقط دارم روزبهروز لاغر میشم و حواسم رو از دست میدم….. بعضی وقتها پشت فرمون میرم تو فکر…. ولی خدا رو شکر تا حالا اتفاق بدی نیفتاده برام…»
شیشهای که تو را میشکند
دیگر نمیشود انکارش کرد. اگر روزگاری میآمدند و میگفتند نباید ازش ترسید، حالا میگویند شبیه دیوی است که هر سرش را میزنی، سر دیگری در میآورد. شیشه است، اما مثل سنگی میماند که میتواند خیلی راحت شیشه زندگی را بشکند و همه چیز را دود کند و بفرستد هوا.
اگر زمانی تریاکیها تابلو بودند و هروئینیها مردنی، حالا شیشهایها شدهاند یکی از مشکلات بزرگ جامعهای که خیلیهایشان جوانند و هر روز در معرض خطری جدید. مادهای مرموز که اول با شعار و فریب اعتیادآورنبودن وارد زندگیها شد و تا به خودمان آمدیم کلی متوهم و بیمار جدید روی دستمان گذاشت که نمیدانیم چه کارشان کنیم. این مقاله شیشه را به همه آنهایی تقدیم میکنیم که دنبال راه حلهای آنی هستند، آنهایی که دوست دارند در فضا سیر کنند و همه کسانی که فردا را نمیبینند. «بد دیوی است این شیشه. بد…»
برای دیدن مقاله های بیشتر در رابطه با این موضوع به مرکز مشاوره ازدواج رجوع کنید
منبع:مشاورکو
مشاوره در برترین مراکز مشاوره مورد تایید کانون مشاوران ایران
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.