برخی از رفتارهای مشهود وجود دارند که می توانند تاثیر مخربی بر ارتباطات رمانتیک بلند مدت داشته باشند (مانند خیانت، خشونت یا انتقاد مادام)، اما همچنین الگوهای خاموشی وجود دارند که می توانند شادی یک ارتباط را محکوم به فنا کنند.

زمانی که شما از این الگوها آگاه باشید، می توانید کاری انجام دهید اما لازم است قبل از دانستن این الگوها، یکسری اطلاعات اولیه به دست آورید.

یک اصل مهم که دانستن آن الزامی است این است که زماین که یک ارتباط خوب در حال بد شدن است، تعاملات مثبت قبل از مشاجرات کاهش می یابد و دیگر امکالمات منفی افزایش پیدا می کنند.

زمانی که شما حس ارتباط را گم کردید، معمولا حسی از اذیت شدن و آسیب در مورد آن دارید و با گذر زمان شما این آسیب و اذیت را با خود دفن می کنید. بنابراین این لطمه ی فروخورده به صورت غرغر کردن، به باد انتقاد گرفتن، گیر دادن، در جلد دیگری بنا به هدفی فرو رفتن و دیگر موراد بروز می کند.

الگوهای زیر می تواند منجر به کاهش تعملات مثبت و افزایش افکار منفی در مورد ارتباط شوند.

۱٫ شما دیگر به همدیگر به هیچ وجه نیازی ندارید

در ارتباطات خوب، زوج ها برای حمایت همدیگر قدم برمیدارند و برای حمایت شدن به شریک خود مراجعه می کنند. ممکن است دلایل زیادی وجود داشته باشند مبنی بر اینکه در ارتباطات بلند مدت چرا این مراجعه برای حمایت دیدن و حمایت شدن متوقف می شود:

• زوج هایی که زمانی در دوران جوانی در زمان های نیاز به هم تکیه می کردند، حس کمتری برای تکیه به همدیگر دارند چرا که تجاربی از زندگی یا منابعی برای حمایت کسب می کنند و یا مهارت های مقابله ی فردی خود را افزایش می دهند.

یا به عنوان مثال، یک فرد خجالتی ممکن است جذب یک فرد کاملا برون گرا و اجتماعی شده باشد که در حین حضور در مناسبات اجتماعی امور را به دست می گیرد و کنترل همه چیز را به عهده دارد.

زمانی که این فرد خجالتی مهارتهایی کسب می کند و یا به تنهایی اعتماد به نفس حضور در این اجتماعات را کسب می کند، ممکن است حس نیاز کمتری به فرد مقابل خود داشته باشد.

• گاهی منابع و عوامل استرس برای افراد در ارتباط از بین می روند و یا کمرنگ تر می شوند. به عنوان مثال، ممکن است شما به یک فرد خسته کننده و پایدار ارزش داده باشید.

زمانی که در دانشکده پزشکی بوده اید و یا یک کاری را شروع کرده بودید اما زمانی که این دوران را با موفقیت به سر می برید حس می کنید دیگر نیازی به این منبع احساسات ندارید.

شاید فردی که شما زمانی او را خیلی شگفت انگیز می دیدید، در حال حاضر خیلی کسل کننده به نظر برسد و فردی باشد که در مقابل تجارب جدید مقاومت می کند و تمایلی به چالش های مختلف ندارد.

نکته مهم این است که این فراد تغییری نکرده اند اما ادراک و ذهنیت شما به این افراد دچار تغییر شده است.

• تقسیم کار در یک ارتباط خیلی کمک کننده است، بنابراین هر فردی می تواند با دانستن اینکه لازم نیست در هر زمینه ای خوب باشد، آرامش پیدا کند.

اگر منابع مالی برای پرداخت هزینه های خارج از خانه پیدا می کنید ، توانایی های فرد مقابل شما ممکن است به نظر کم ارزش تر به نظر برسند.

به همین طریق، وقتی که فرزند شما بزرگتر می شود، کمک به نگه داشتن بچه دیگر اهمیت چندانی در یک ارتباط پیدا نمی کند و ارزش خود را از دست می دهد.

تغییرات ذهنی و رفتاری که مطرح شد، عمدی و یا به جهت آزار نیستند و در اغلب موارد افراد حتی از وجود این رفتارها و ذهنیت ها آگاهی ندارند تا اینکه به آنها تذکر داده شود.

سعی کنید: به فرد مقابل خود فرصتهایی بدهید تا به لحاظ احساسی شما را حمایت کنند. به جای اینکه به تنهایی مقابله کنید و یا در مورد مشکلات خود با دوستان و یا خانواده خود صحبت کنید، به فرد مقابل و همسر خود مراجعه کنید.

اگر فکر می کنید که فرد مقابلتان تمایل دارد تا به شما کمک کند، به این تلاش خود ادامه دهید حتی اگر مکالماتتان در وهله اول جالب و کمک کننده به نظر نرسند.

۲٫ سرگرمی های مورد علاقه شما فرد مورد علاقه تان را شامل نمی شوند و یا مورد علاقه ی او نیستند

این طبیعی است که ما با گذر زمان سرگرمی ها و علایق جدیدی پیدا کنیم. گاهی اوقات، ممکن است افراد یک سرگرمی خیلی قوی و یا درگیر کننده پیدا کنند که شامل فرد مقابل نمی شود (به عنوان مثال، فرد با کار کردن در بیرون از خانه سرگرم می شود).

در حالیکه داشتن سرگرمی های منحصر به خود برای طرفین می تواند چیز خوبی باشد، با این حال اگر این سرگرمی ها همپوشانی کمی با آنچه که طرفین می خواهند در زمانهای با هم بودنشان انجام دهند و یا پولی که مشترکا می خواهند صرف کنند، داشته باشد، این خود به یک مشکل و مساله تبدیل خواهد شد.

سعی کنید: چالش های جدیدی پیدا کنید بطوری که بتوانید با همدیگر درگیر آن شوید. این بایستی به طور منطقی فعالیت هایی را شامل شود که هر دوی شما در آن مبتدی هستید.