مشاوره ازدواج کرمانشاه
مشکلات بسیار و سختی های فراوانی گریبان گیر جوانان ما هتسند و این مشکلات به طور ناخواسته دامان خوانواده ها را میگیرد. یکی از مشکلاتی که به عنوان اصلی ترین مشکلات زندگی جوانان میتوان از آن نام برد مسئله ازدواج و تشکیل خانواده است. مشکلاتی و موانعی که امروزه برای ازدواج وجود دارد مانند مشکلات مالی و اقتصادی و شرط و شروط هایی که عروس خانم ها برای خواستگارانشان میگذارند. شما نیز اگر قصد دارید برای فرزند خود آستین بالا بزنیدو او را به خانه بخت بفرستید و آروزیتان خوشبختی او و داشتن ازدواجی موفق هست میتوانید به یک مشاور ازدواج مراجعه کرده تا آمادگی مقابله با هر مشکل و مانعی را داشته باشید. مشاوران ما در مشاوره ازدواج کرمانشاه آمادگی ارائه هرگونه مشاوره را در زمینه های مختلف ازدواج دارند
شما تنها با مراجعه به مشاوره ازدواج کرمانشاه ، تحت نظر کانون مشاوران ایران به سرشناس ترین روانشناسان و بهترین مشاوران ایران در مشاوره ازدواج وحدت، مشاوره ازدواج بلوار ارشاد ، مشاوره ازدواج فیض آبادو مشاوره ازدواج دانشجو معرفی خواهید شد.
برای خواندن مقاله های بیشتر در رابطه با این موضوع به سایت ازدواج مراجعه کنید
منبع:کانون مشاوران ایران
با سلام دوباره. ممنون میشم اگه پاسخ سوال قبلی رو هم بدید . اجرتان با خدا
دوست عزیز با نام شما سوالی ثبت نشده …
با سلام دوباره خدمت جناب مشاور. ممنون از پاسخ گوییتون. لازمه که بگم ایشون پزشک نیست و در یک کلینیک دندانپزشکی دستیار هستند. بعدش من پدرم مریضه و ۸ ساله که ناراحتی کلیه داره و هفته ای ۳ بار دیالیز میشه. هیچ جور نمیتونم بهشون بگم که برام برن خواستگاری به خاطر مسائل مالی. از طرفی واقعا در این ۴ سال هیچ درامدی ندارم و با خیلیای دیگه که خانواده ها دوران نامزدی پول تو جیبیشون رو بهشون میدن فرق دارم. از طرفی در این ۴ سال از لحاظ عاطفی احتیاج به شخصی دارم که بهم ارامش بده که بتونم تخصص یک رشته تاپ قبول شم . والله ادمی نیستم که دنبال روابط نامشروع باشم و اگه میخواستم در دانشگاه قطعا برام مقدور بود . به نظرتون اگه همراه ایشون به یک مشاور خانواده مراجعه کنم میتونه مارو راهنمایی کنه که در این ۴ سال حد و حدودات حفظ بشه تا انشالله بعد از پایان دوره پزشکی عمومی ازدواج کنیم . در این ۴ سال هیچ جور نمیتونم برم خواستگاری و قطعا برای ایشون هم سخت خواهد بود ولی هیجوقت دختری رو به اندازه ایشون دوست نداشتم. ممون میشم اگه پاسخ بدید . اجرتان با خدا
با سلام
دوست عزیز باید واقع بین بود شما می فرمایید که شرایط اینکه بخواهید دوران نامزدی داشته باشید ندارید .خوب به نظر خودتون له فرض به این خانم گفتید و حضوری تشریف بردید پیش روانشناس به نظرتون باید چه نکته ای رو به شما بگن وقتی شما می فرمایید دلتون می خواد فردی به لحاظ روحی کنار شما و همراه شما باشد از طرفی هم شرایطش رو ندارید که رسمی برید جلو .خب تمایل به انجام کار نامشروع هم ندارید که بسیار هم عقیده درست و پسندیده ایست .ولی به هر حال اون خانم هم باید تضمینی داشته باشند .چه حد و حدودی حفظ شود و چگونه خوب یک دوستی شرعی می شود که شرع را شما نوشته باشید .که دو جنس در اوج هیجان حد و حدود را تا بهبود شرایط حفظ کنند .کمی خواسته نامعقولی است .مشخص نیست شما واقعا ایشون رو با بهبود شرایط خودتون دوست داشته باشید و این مساله را به تجربه عرض می کنم در هر حال تصمیم با خود شماست به هر حال شما شرایط پول تو جیبی و ..ندارید اون دختر خانم شاید خانوادش موافقت کنند و اتفاقا همراهی کنندپس از اقدام رسمی نترسید پدر شما شرایط مراسم را ندارد خب صادقانخ مطرح کنید به هر حال هیچ چیز بهتر از صداقت نیست و اگر نپیرفتند بدانید اکنون که درکی از شرایط شما ندارند بعدا هم نخواهند داشت .امیدوارم خوشبخت باشید و تصمیم درستی گرفته شود .
سلام علیکم. پسری هستم ۲۳ ساله دانشجوی سال۴ پزشکی. راستش دوست دارم همسر ایندم پزشک نباشه . مدتی هست یه دختر خانومی رو دیدم که ازش خوشم اومده . اما مشکلم اینه که حداقل تا ۴ سال دیگه درامدی ندارم. سطح مالی خانوادم اونقدر بالا نیست که بتونم الان ازدواج کنم . یکی رو واسطه کردم که بهش بگه دوسش دارم . الان موندم اگه جوابش بله باشه این ۴ سال چیکار کنم . بازم میگم سطح مالی خانوادم بالا نیست و با جون کندن این رشته رو قبول شدم نمیخوام تلاشهام به باد بره در این ۴ سال باید سخت درس بخونم که تخصص یه رشته تاپ تهران قبول شم . از طرفی نمیخوام با روابط پنهانی که نهایتا به پوچی ختم میشه زندگیم رو خراب کنم . به خدا قصدم فقط ازدواجه خواهش میکنم کمکم کنید
با سلام .دوست عزیز درسته شما از ایشون خوشتون اومده فردی هم نیستید که وارد روابط دوستی های نادرست بروید و قصدتون هم ازدواج است .ولی فرض بر این که به ایشون گفتید و به قول خودتون پاسخ بله بود یک دختر نمی تواند ۴ سال برای فردی صبر کند تا شرایط ازدواج را پیدا کند چون قطعا وقتی تعهدی نباشد و اطمینان خاطری غیر معقول است موقعیت های ازدواج را از دست بدهد و بعد متوجه شود که شما بعد از ۴ سال تمایلی ندارید .به هر حال ۴ سال زمان کمی نیست و خوب اتفاقات غیر قابلدپیش بینی ممکن است بیفتد .پس بهتره اگر واقعا علاقه مند هستید و شناخت پیدا کردید بهتره با خانواده مطرح کنید هزاران نفر ازدواج دانشجویی می کنند شماهم یکی از انها هم روند رسمی است هم اگر نامزدی باشد هر فردی تا زمان ازدواج مخارجش به عهده خانواده است .ضمن اینکه فرایند هم شرعی است و وقتی شما از بابت ایشون و رسیدن به ایشون خیالتون راحت باشه در درس و کار هم انگیزه بیشتری پیدا می کنید .در نهایت امیدوارم خوشبخت باشید .
سلام
من با یه آقایی آشنا شدم و از دوستی ما ۳ سال گذشت البته ایشون از بستگان دور ما هستن
خانواده ایشون روستا زندگی میکننو تحصیلات ندارن اما خودشون ارشد هستن و الان شاغلن
خانواده من همه تحصیلکرده هستن من خودمم ارشد هستم اما بیکارم
حالا ایشون اومدن خواستگاری خانواده م میگن چون روستایین و خانواده ش تحصیلات ندارن از ما پایین ترن و خیلی جدی مخالفت کردن
خواهش میکنم راهنماییم کنین که چیکار کنم؟
من ایشونو خیلی دوست دارم خانواده مهربونی داره خودشم با معیارهای من همخوانی داره
اما مخالفت خانه رو نمیدونم چکار کنم؟
با سلام
دوست عزیز باید در این صورت بتونید با خانواده صحبت کنید و انها را متقاعد کنید خوب طبیعتا که علاقه وجود دارد ولی اینکه صرفا دلیل انها روستایی بودن ایشون باشد اصلا منطقی نیست و باید شرایط را بررسی کنند به هر حال این فرد شاغل و تحصیل کرده است و از بستگان و شما هم تمایل دارید .بهتره اگر فردی را م شناسید در خانواده نفوذ بیشتری دارد و می تواند صحبت شما را به گوش انها برساند با او در میان بگذارید .البته اگر انتخاب شما به خاطر دوستی که دارید صرفا بر پایه احساسات نباشد .بهتر است حتما قبل از اصرار به خانواده از انتخاب خود اطمینان داشته باشید .شاید به هر حال ایشون شرایطشون از دیدگاه شما مناسب باشد ولی خب خانواده هم صلاح شما را می خواهند به هر حال همه جوانب امر را در نظر بگیرید اگر تمایل دارید این ازدواج صورت بگیرد.در هر حال امیدوارم خوشبخت باشید و با دید باز تصمیم بگیرید .
سلام پسری ۲۳ ساله هستم امروز رفته بودم خواستگاری همه ی شرایطش به من میخوره اما طرز تفکرش خیلی با من متفاوت سطحش خیلی پایین تر از اونیه که فکر میکردم.حالا موندم اگه ازدواج کردم اونم مثل من میشه یا نه؟ که اگر مثل من نشه زندگیمون به هم میخوره و من پشیمان میشم از اینکه از هول حلیم افتادم تو دیگ.خواهش میکنم کمکم کنید.
با سلام .شما چه اولویت و ملاک هایی دارید ؟این اهمیت دارد اگر فکر می کنید که نمی توانید شرایط فکری ایشون رو بپذیرید یک مسئله است چون مسائل ظاهری کم کم عادی می شود اگر این اختلاف طرز فکر در رفتار و گفتار فرد نقش به سزایی داسته باشد که قطعا همین طور است انگاه ممکن است در رفت و امد ها و ..حتی در فضای خصوصی تمایل اولیه کاهش پیدا کند و اختلاف نظرهایی ایجاد شود .پس به این مساله دقت داشته باشید منتهی ممکن است چند جلسه ای که با ایشون صحبت کردید به خاطر فضا و یا فرضا حیایی که وجود دارد صحبت هایی نشده و شما شناخت کافی پیدا نکردید و نمی شود به یک با ره تصمیم گرفت .پس این نکته را هم مدنظر قرار دهید .در هر حال مشاوره پیش از ازدواج هم برای کاهش تردیدها و نگرانی ها توصیه می شود امیدوارم خوشبخت باشید .
سلام من عاشق یکی شدم ک شیش سال از من بزرگتره اونم عاشق منه میخواستم بدونم این اختلاف سنی باعث مشکل میشه یا ن؟؟؟
با سلام اگر خانمی هستند که چنین شرایطی دارند بله مشکل ایجاد خواهد شد .ایشون برای شما نقش مادر رو خواهند داشت .حتی در نحوه ی اینکه شما از چنبن فردی خوشتان امده باید فکر کرد و بررسی کرد .این ها بیشتر احساسات زودگذر است مخصوصا وقتی مردان ازدواج کنند البته وقتی عاطفی تصمیم می گیرند و بعد از رابطه برقرار کردن و کاهش هیجان اولیه به این مساله توجه می کنند که چرا چنین انتخابی داشتند مثلا دربحث داشتن فرزند و اینده نگری که بعدا به ان می پردازند فکر می کنند دچار مشکل خواهندشد انوقت مشکلات دیگر و کوچک هم خودش را نشان خواهد داد.امیدوارم دقت بیشتری داشته باشید و خوشبخت باشید
با سلام به همه.میخواستم نظرتون رو رابطه با اینکه قیافه همسر چقدر مهمه بدونم؟ من خودم الان به کسی علاقه مندم که خصوصیات اخلاقی خوبی داره و همدیگر رو دوست دارم و قرار خواستگاری و ازدواج گذاشتم.ولی قیافه ی اون معمولیه.و لین موضوع که ” از اون خیلیا خوشگترن” از لحاظ علاقه و منطق بسیار نزدیک به معیارها من هستن.از یک طرفی هم همو واقعا دوست داریم ولی مترسم این دودلی دو زیبایی بعد ها منو پشیمون منه.که خیلیا از اون زیبا تر هستن.
همین دودلی شما یعنی اینکه به دل شما نتونسته بشینه و این قدم اول در ازدواج به حساب میاد … و میتونه در آینده سب ساز مشکلاتی باشه
به همین خاطر بدون اینکه خودتون رو گول بزنید و توجیح کنید در این مورد حتما فکر کنید … خودتون رو در شرایط چندین سال دیگه قرار بدید و ببینید موقع قدم زدن در خیابون توجه شما به دیگران جلب میشه یا خیر؟
شما نمی توانید ازدواج کنید بدون این که چهره همسرتان را بپسندید. مطمئن باشید که اگرچه ظواهر بعد از گذشت مدتی برای شما عادی می شود اما در وهله اول بسیار مهم است که بتوانید با چهره، ظاهر، حرکات همسرتان خو بگیرید نه این که آن را تحمل کنید. بنابراین وقتی از زیبایی همسر صحبت می کنیم، منظورمان چهره و ظاهری بی عیب و نقص نیست که همه را انگشت به دهان بگذارد. زیبایی اینجا تعبیری است که ما از پذیرش ظاهر همسر داریم و در واقع حکایت همان علفی است که باید به دهان بز شیرین بیاید!
زیبایی همسر و پسندیدن ظاهر، در حفظ و تقویّت عفّت و ایمان همسرش تأثیر دارد. اگر کسی از زیبایی همسرش راضی باشد، چشم و فکر و عملش، متوجه دیگران نخواهد شد و حسرت «زیبایان بیگانه» را نخواهد خورد. پسندیدن ظاهر باعث می شود شما به همسرتان گرایشی همیشگی داشته باشید و از دام خیانت دور بمانید.
گرچه زیبایی ظاهر و تناسب اندام را در انتخاب همسر نمی توان نادیده گرفت، اما نباید به عنوان بزرگ ترین هدف و معیار و ملاک ازدواج محسوب شود، به طوری که دیگر معیارها را تحت الشعاع قرار دهد، بلکه هنگام انتخاب همسر باید هر دو بعد زیبایی، (زیبایی صوری و ظاهری یا تناسب اندام) و (زیبایی باطنی یا معنوی و فرهنگی ) ترکیب شود
زیبایی از دیدگاه زن و مرد یکسان نیست، بلکه مقابل هم است. زیرا زیبایی همسر از نظر مرد، تناسب اندام، ظرافت مو و ابرو، نازکی لب ها و صدا، ایمان، حیا، عفّت و پاکدامنی زن است و از نظر زن، زیبایی همسر، قدرت، نیرومندی، هیکلی چهارشانه، صدای کلفت، موهای خشن، شهرت اجتماعی، توان دفاع و غیرت و پاکی چشم و فکر و عمل است.
در اینجا لازم است سه مطلب تذکر داده شود:
۱- گرچه زیبایی ظاهر و تناسب اندام را در انتخاب همسر نمی توان نادیده گرفت، اما نباید به عنوان بزرگ ترین هدف و معیار و ملاک ازدواج محسوب شود، به طوری که دیگر معیارها را تحت الشعاع قرار دهد، بلکه هنگام انتخاب همسر باید هر دو بعد زیبایی، (زیبایی صوری و ظاهری یا تناسب اندام) و (زیبایی باطنی یا معنوی و فرهنگی مانند ایمان، تقوا، حیا، عفّت، هوش و استعداد، نجابت و اصالت خانوادگی و…) ترکیب شود و به همه آن ها اصالت داده شود که در این صورت زندگی مشترک یک عمر گلستان می شود.
«زیبایی ظاهری» باید در کنار دیگر صفات و معیارها، مورد توجه و بررسی قرار گیرد، نه به طور مستقل. زیبایی تناسب اندام بدون تدیّن و شرافت خانوادگی و…، آفتی است خطرناک و بلایی است رسواگر که اگر بر مبنای ارزش های الهی پیوند نخورد، بزودی ناپایدار خواهد بود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم می فرمایند: من تزوّج امرءه… لجمالها، رأی فیها یکره.
« کسی که (فقط) به خاطر زیبایی زنی با او ازدواج کند، در او امور ناخوشایند خواهد دید.»
زیبایی چه نقشی در ازدواج دارد؟
۲- گر چه زیبایی (ظاهری، معنوی، فرهنگی و…) امری است پسندیده و نیکو و در انتخاب همسر باید مورد توجه قرار گیرد، لیکن نباید از حد معمول تجاوز کند و به صورت «مشکل پسندی» در آید و انسان را از ازدواج به موقع باز دارد و یا اینکه طرفین تناسب در زیبایی نداشته باشند. بلکه اگر از زیبایی نسبی برخوردار بودند و دین و اخلاق همدیگر را قبل داشتند، بهتر است بعد از تحقیقات و شناخت کافی (در همه ی زمینه ها) از همدیگر، با توکل بر خداوند و راهنمایی و ارشاد والدین، با همسر مورد نظر ازدواج نمایند و مطمئن باشند که عقل و ایمان و اخلاق نیک و خانواده های اصیل و با شرافت بسیاری از کمبودها را جبران می کند.
۳- بهتر است پسر و دختر در مراسم خواستگاری، با اجازه و رضایت والدین، همدیگر را ببینند و واقعیّت ها را به همدیگر بگویند و اگر نمی توانند همدیگر را تا قبل از خواستگاری رسمی ببینند، برای شناخت لازم و تشخیص جمال و زیبایی دختر مورد نظر، خوب است پسر، مادر یا خواهر و یا یکی از خویشان نزدیک و مورد اعتماد را برای دیدن انتخاب کند و بفرستد تا زن مورد نظر را خوب ببینند و خصوصیّاتش را برای او توضیح دهند.
با سلام دوست عزیز همیشه از همسری که شما انتخاب کنید افراد زیباتر خوش اخلاق تر ثروتمند تر و با تحصیلات بهتر وجود خواهند داشت و این یک مساله طبیعی است ایا قرار است همیشه طرف مقابل را قیاس دهید و نگران این باشید که چه کنید وقتی فرد زیباتر را دیدید و یا ….این یعنی تنوع طلبی در انتخاب .به هر حال هر فردی ویزگی های مثبتی دارد و منفی و هیچ کس معصوم نیست .مهم این است چقدر این فرد از نظر شما فرد ارزشمندی است و ویزگی های مثبتی دارد .و چقدر معیارهای شما را براورده می کند .بهتر است بدانید که داشتن معیارای ماندگار تر ارزش بیشتری دارد مثل اخلاق چون بهترین قیافه ها هم روزی عادی می شوند بهترین تحصیلات هم همین طور ولی معیارهای درونی فرد مثل اخلاق و داشتن درک متقابل همیشه ماندگار خواهند بود و به رشد شما هم کمک می کنند مخصوصا برای مردها که داشتن همسر حمایت گر با اخلاق در رضایت زناشویی بسیار موثر است امیدوارم انتخاب درستی داشته باشید و موفق باشید
سلام خسته نباشید.. من یه خواستگار دارم که ازم ۱۲سال بزرگتره، یه سال پیش که برای بار اول اومد خواستگاریم خانواده ش باهاش مخالفت کردن چون انتظار داشتن که با دخترداییش ازدواج کنه.اما اون زیر بار نرفت. حالا چند ماهه که بامامانم تلفنی در مورد من صحبت میکنه، هرچقدر که میگذره بیشتر بهم دلبسته میشه اوایل فکر میکردم منم دوسش دارم اما متاسفانه الان متوجه شدم کوچکترین علاقه ای بهش ندارم. خواستگارای دیگه ای هم دارم که خیلی شرایطشون از اون بهتره اما به هیچ کدومشون به اندازه این آقا از نظر پاکی و شخصیت و علاقه ش اطمینان ندارم. راستش از نظر ظاهر هم ازش سرم. نمیدونم چیکار کنم.. فکر میکنه منم اونو دست دارم، نمیخوام دلشو بشکنم چون الان واااقعا بهم علاقه داره و چند روز دیگه هم قراره رسما بیاد خواستگاریم.. خواهش میکنم بهم مشاوره بدید که چیکار کنم؟ دوسش ندارم و الانم برای جواب رد دادن خیلی دیر شده. بی صبرانه منتظر پاسخگوییتون هستم ممنون و تشکر از لطفتون
با سلام دوستوعزیز اینکه شما هیچ علاقه ای ندارید و نگران این هستید که دل ایشون نشکنه اشتباهه وومنطقی نیست + ضمن اینکه باید به ایشون بفرمایید که تصمیم شمادچیزی از شایستگی ۶ای ایشون کم نخواهد کرد .و حتما قبل از خواستگاری رسمی مادرتون تماس بگیرند و بگن شما فعلا تصمیمی برای ازدواج ندارید .که ایشون هم معذب نشوند و ضمن اینکه منوجه می شوند پاسختون منفی است .امیدوارم زودتر اقدام کنید و ایشون رو از بلاتکلیفی نجات دهید و خیال خودتون هم راحت شود بابت این تاخیر هم عذرخواهی کنید و بگید سعی دررشناخت بیشتر بوده است .موفق باشید
سلام بسیار ممنونم که پاسخگوی من بودید، لطف بزرگی به من کردید.. اما من جسارتا سوال دیگه ای هم دارم ازتون: آیا امکانش هست بعد از تشکل زندگی مشترک احساس من به ایشون تغییر کنه و بهش علاقمند بشم؟ چون جواب منفی دادن برام به این راحتی نیست چون نمیتونم احساستشو نادیده بگیرم و بهش ظلم کنم به نظرم اگه بهش جواب رد بدم هرگز منو نمیبخشه. راستش با اختلاف سنیمون یه کمی مشکل دارم و از طرفی هم چون خواستگارای دیگه م خیلی ثروتمند تر و خوشتیپ تر هستن، دو دل شدم اصلا نمیدونم تکلیفم با خودم چیه؟! به خدا قسم حاضرم خودمو بکشم ولی به اون جواب رد ندم چون قلبش میشکنه من در برابر کسی که به خودم علاقمندش کردم مسئولم جناب مشاور. در کل حس خوبی نسبت به آقایون ندارم و این باعث شده نسبت به همه ی خواستگارام همینطوری باشم! همین که به پای خواستگاری رسمی میرسه، نظرم عوض میشه و میلم رو به ازدواج از دست میدم. چکار کنم؟ جناب مشاور خواهش میکنم به من بگید آیا احتمالش وجود داره که بعد از ازدواج بهش علاقه پیدا کنم؟
اگر شما ایشون رو منطقی انتخاب کنید و حس تنفر وجود نداشته باشه و جواب مثبت از سر اجبار نباشه بله ممکنه علاقه مند شوید ولی ازدواج فقط به جهت اینکه نمی توانید ناراحتی فردی را ببیند اشتباه است .به هر حال اتفاق ایست که افتا ده و ایشون علاقه مند شده ولی شما نباید صرف این مساله پاسخ مثبت بدهید وقتی هم اکنون هم در حال مقایسه هستید و فکر می کنید شاید خواستگاران بهتری داشته باشید اگر بعدا در زندگی هم مقایسه کنید این خود شما هستید که عذاب می کشید و شرایط برای شما سخت خواهد شد .به هر حال زندگی همین است گاهی شرایط مطابق خواست ما پیش نمی رود ولی باید منطقی بپذیریم .ایشون هم باید این مساله رو به خاطر داشته باشند که پاسخ منفی شما از اینکه به اجبار بخواهید با ابشون زندگی کنید بسیار بهتر است .ولی اگر خودتون تا حدی ایشون براتون مورد قبول هستند و می پذیرید که با ایشون زندگی کنید و فقط کمی تردید وجود دارد خب اقدام کنید و می توانید از مشاوره قبل ازدواج هم برای اطمینان بهره ببرید .
امیدوارم تصمیم درست را بگیرید و خوشبخت باشید
سلام معذرت میخوام که بازم مزاحمتون شدم.. اما خداشاهده خیلی به کمکتون احتیاج دارم. من و خواستگارم دیروز باهم حضوری صحبت کردیم، تازه متوجه شدم از همه لحاظ باهم تفاهم داریم در تمام عمرم اولین کسیه که اینقدر باهاش تفاهم دارم، حتی آرزوها و اهدافشم دقیقا همون چیزاییه که مدنظر خودمه. من کوچکترین مشکلی با اختلاف سنیمون ندارم چون اون از لحاظ فکری بهم شباهت داره و حاضره خودشو با شرایطم وفق بده. به خاطر شغلش مجبوره لباس رسمی بپوشه اما به خاطر من حاضره پوششم عوض کنه. بیش از حد بهم علاقه داره و این برام خیلی مهمه. تنها مشکل اینه که هیچ حسی بهش ندارم، نه ازش بدم میاد نه دوسش دارم.. شاید به خاطر اینه که اطرافیان از ظاهرم تعریف میکنن و خودشم همیشه ازم تعریف میکنه و این باعث شده ه همش فکر کنم به لحاظ ظاهری مناسب من نیست. نمیخوام اذیت بشه، بخدا دوست ندارم باهر ساز خودم برقصونمش و از طرفی هم نمیتونم بهش بگم دوسش ندارم دلمم نمیخواد که احساساتی تصمیم بگیرم و به خاطر این مساله جواب رد بهش بدم چون مطمئن نیستم کسی دیگه هم وجود داشته باشه که انقدر باهاش تفاهم داشته باشم. خواهش میکنم کمکم کنید.. چه جوری باهاش کنار بیام؟ بازمم ممنون از پاسخگوییتون
سلام دختری هستم که قبلا شکست عشقی خورده اونم خیلی سخت /راستش بهم خیانت نکرده شرایط جورنشد/حالا ۲سال از این ماجرا میگذره من دیگه بهش حسی ندارم ولی همون اندازه به بقیه ی خاستگارام راستش همشون شرایطشون عالیه ولی من حوصله زندگی مشترک رو ندارم ولی احساس میکنم اگه الان زشته تو فامیل میگن که حتما مشکلی هست ۲تا خاستگار دارم که خیلی دوسم دارن وحاضرن هرکاری برام بکنن اما حسم همش ی هفتس خواهش میکنم بهم کمک کنید
با سلام
با این شرایط حتما حضوری مراجعه داشته باشید و بدونید وقتی مساله مساله شکست عشقی است و مساله عاطفی است شما باید تلاش کنیدبا کمک متخصص اون مساله رو حل کنید نه اینکه فراموش و انکار کنید تا در موردهای اینده دچار تردید نشوید و بتوانید زندگی موفقی داشته باشید به هر حال وقتی عاشق فردی می شویم این مساله می تواند دلایل مشخصی داشته باشد .که بایدبه ان توجه کنیم .این فرد چرا جذابیت داشته خیلی از این موارد و حل ان برمی گزدد به گذشته کودکی نیازهای ارضا نشده توسط والدین و یا تصویر یک فرد مورد علاقه در کودکی و حسی که فرد جدید به ما منتقل می کند به هر حال امیدوارم خوشبخت و موفق باشیدو حتما با مراجعه زودتر مساله رو رفع کنید و بتوانید انتخاب درستی داشته باشید
سلام من هشت ماه با یه اقا اشنا شدم کاری کردم که وابستم شه و ،،،،،، ی دوسداشتن دو طرفه الان که میخوایم ازدواج کنیم خانوادم میگن در حد تونیست و میتونی بهتر لزدواج کنی خودمم واقعا وسوسه شدم موندم چیکار کنم از این ور ی رابطه عمیق از این طرف خانوادم
آیا «ازدواج خود گزین» به صلاح دختر و پسر است یا ازدواجی بر اساس نظر خانواده؟
در یکی از مراکز مشاوره، دکتر ایرج وثوق، روان پزشک و مشاور خانواده به پرسشهای ما در این خصوص پاسخ می دهد.
دکتر وثوق در پاسخ به این پرسش که آیا ازدواجهای خود گزین و انتخاب مشترک زندگی بدون مشورت با پدر و مادر و بزرگترها چه عاقبتی دارد، می گوید:
ازدواج یک انتخاب است و بی گمان نگاه نسل کنونی با نسل قبلی متفاوت شده، زیرا نسل فعلی سعی می کند به سبب ابزارهای ارتباطی گسترده ای که وجود دارد شناخت و آگاهی خود را نیز افزایش دهد، بنابراین انتخاب او با انتخاب نسل گذشته خیلی متفاوت است و نمی تواند خود را در معیارها و اندازه های کوچک گذشته بیاراید، از این رو پدر و مادرها باید خود را به دنیای جوان، نیازهای جوان، معیارها و ارزشهای قابل قبول جوان نزدیک کنند؛ ضمن اینکه کمک حال او باشند و در هیچ شرایطی او را تنها نگذارند.
ازدواج با مخالفت خانواده
معمولاً جوانانی در ازدواج موفق می شوند که پدر و مادر در حالی که فرزند خود را راهنمایی می کنند به انتخاب او هم احترام می گذارند.این روان پزشک درباره ازدواجهای سنتی و غیرسنتی معتقد است: موضوع انتخاب سنتی در مقابل انتخاب غیرسنتی جامعه ما زیاد مطرح می شود در این ازدواجها دو مسأله وجود دارد.
یکی اینکه خانواده باید بدانند وظیفه آنها در انتخاب همسر و تعلیم و تربیت فرزندانشان حدی معقول است، یعنی اینکه باید نظر خود را در یک حد متعادل نگه دارند. به طوری که فقط جنبه ارشادی داشته باشند، نه اینکه نظرشان را به فرزند تحمیل کنند.
متأسفانه بسیار دیده شده خانواده ها حتی دختر ۲۵ ساله و پسر ۳۰ ساله را به رسمیت نمی شناسند و در برابر انتخاب او موضع گیری می کنند. به عنوان مثال می گویند اگر فلانی را انتخاب کنی در مجلس عروسی تو شرکت نمی کنم، در حالی که به انتخاب بچه ها باید احترام بگذاریم چون ملاکها تغییر یافته و آنها تحت تأثیر مسائل موجود در جامعه قرار می گیرند و انتخابشان بر همان اساس شکل می گیرد، پس نمی توانند بنای زندگی مشترکشان را بر سلیقه ما و نظر ما بگذارند.
از طرف دیگر، بررسی ها نشان می دهد انتخاب هایی نیز که پسر و دختر بدون نظر خانواده انجام می دهند چندان مطلوب نبوده و میزان طلاق در این انتخاب ها چند برابر بیشتر می باشد، بنابراین توصیه می شود نخست خانواده ها به انتخاب جوان احترام بگذارند و همیشه در کنار او باشند و از سوی دیگر جوانها نیز به خاطر کاهش آسیبهای خانواده حتماً نظر والدین و مشاوران را جویا شوند.
آسیب شناسی موضوع
دکتر وثوق در خصوص آسیب شناسی هر دو نوع ازدواج(سنتی و غیرسنتی) نیز معتقد است: باید این نکته را در نظر بگیریم که موضوع ازدواج پیوند تنها دو نفر نیست، بلکه پیوند دو خانواده است، پیوند دو سیستم، دو فرهنگ با ویژگیهای خاص و آداب و رسوم خاص، به همین دلیل وقتی در ازدواجها به عوامل فرهنگی اجتماعی توجه نمی شود، تنش و کشمکش بین خانواده زیاد رخ می دهد.
پس از آنجا که دو نفر(زن و شوهر) از دو خانواده در حال معاشرت و رفت و آمد با دو خانواده هستند اگر بدون نظر پدر و مادر ازدواج صورت گیرد همه معادله های خانوادگی به هم می خورد و میزان تنش و اختلاف نظر در این خانواده ها بیشتر دیده می شود.
مصاحبه
در نتیجه این مسأله هم روی کیفیت زندگی و هم بر روابط زن و شوهر اثر می گذارد. همین مشاور خانواده در پاسخ به این پرسش که بهترین راه حل برای پیشگیری از این مشکلات چیست، تأکید می کند: به باور تمامی کارشناسان، روان شناسان و مشاوران خانواده در انتخاب همسر باید ۴«میم» در نظر گرفته شود.
– اول «مشاهده» یعنی اینکه در هر انتخابی خوب مشاهده کنند، ظاهر و قیافه طرف مقابل را در ذهن خود بررسی کنند، شکل و حرکات شیوه گفتار و رفتار ظاهری او را به عنوان شرط اول بپذیرند، زیرا بارها به مرکز مشاوره مراجعه شده که آقا بعد از ۸ ماه می گوید: من زن قد بلند می خواستم خانم قدش کوتاه است، یا اندازه بینی و فرم دندانهای او مطابق سلیقه من نیست و یا خانمی می گوید شوهرم نمی تواند در جمع صحبت کند، خوب لباس نمی پوشد و از این قبیل نظرها. بنابراین اگر قصد و نیت ازدواج است تا حدی که اسلام هم اجازه داده باید یکدیگر را ببینند و بپسندند.
– دوم«مصاحبه» است که دو نفر باید خوب با هم صحبت کنند و درباره نکات مثبت و منفی یکدیگر و مسائل مهمی که در تاریخچه هر کدام وجود دارد. بیماریهای خاص، محل سکونت، آینده و اینکه می خواهند کار کنند یا شغلشان چه باشد، نحوه تربیت فرزندان و مسائل دیگری که ممکن است پیش بیاید صحبت کنند و چند جلسه با اطلاع خانواده ها، دختر و پسر با هم دیدار و گفتگو داشته باشند تا نسبت به هم شناخت بیشتر پیدا کنند.
– سوم«مکاشفه» است که به قصد تحقیق و بررسی از زندگی اجتماعی طرف مقابل پرسش کنند از مدرسه، محل کار، محل سربازی، دانشگاه و … تا ببینند وجهه اجتماعی او چگونه است. برخوردش با مردم در اجتماع چطوری است مثلاً فردی که با هیچ کس ارتباط ندارد و دوست صمیمی هم ندارد شاید دچار بدبینی باشد یا اختلالات دیگر که بهتر است همان ابتدا با پرسیدن از افراد مختلف چهره اجتماعی او بهتر مشخص شود.
-چهارم«مشاوره» که بر اساس تخصص، تبحر و تجربه مشاور دو نفر با هم مقایسه می شوند که میانشان تا چه حد و میزان سازگاری وجود دارد و تناسب زندگی این دو با هم چقدر است و بر همین اساس هر دو مورد سنجش مشاور قرار می گیرند و چون مشاور یک فرد بی طرف است می توان روی اظهارنظر او حساب کرد و تأیید یا عدم تأیید او را به حساب مخالفت افراد خانواده نگذاشت.
سلام من ماه با یه اقا اشنا شدم کاری کردم که وابستم شه و ،،،،،، ی دوسداشتن دو طرفه الان که میخوایم ازدواج کنیم خانوادم میگن در حد تونیست و میتونی بهتر لزدواج کنی خودمم واقعا وسوسه شدم موندم چیکار کنم از این ور ی رابطه عمیق از این طرف خانوادم
با سلام دوست عزیز از نظر خانواده شما چه مساله ای ممکنه وجود داشته باشه که این مسئله رو مطرح کردند . از طرفی خود شما کاملا این مورد رو قبول نکردید که دچار تردید شدید و اتفاقا این مساله خوبی است که با اینکه ایشون رو دوست دارید قضاوت و مقایسه منطقی هم دارید .بنده از شرایط شما و اون اقا مطلع نیستم ولی اگر فکر می کنید ایشون با شما تفاوت دارند و شما وابستگی عاطفی پیدا کردید خب حرف خانواده شما متطقی است .ولی اگر مساله طوریست که شما شناخت پیدا کردید و فکر می کنید با ایشوت خوشبخت می شوید برای اطمینان به مشاوره پیش از ازدواج هم بروید تا با اطمینان بیشتر این مورد رو معرفی و دربابر خانواده دفاع داشته باشید و دران صورت می توانید اجازه بگیرید در حد یک جلسه ملاقاتی باشد که اون اقا هم مسائل رو مطرح کنند .در هر حال امیدوارم خوشبخت باشید .
سلام من دختری بیست هفت ساله هستم هیچ خاستگار جدی نداشتم از دور حرفی زدم ولی جدی کسی منو نخواسته الان چند وقته با پسری آشنا شدم ومنو میخاد ولی خانواده میگن باید ازدواج سنتی بکنی الان موندم چکار کنم میترسم جلو خانواده وایسم میگم پسرا اعتماد ندارن ترس دارم بخاطرش تو روی خانواده وایسم ومجبور ب رضایتشون کنم .از اون ورم دوس دارم برم سر خانه زندگیم
در موردش از طریق یک واسطه قابل اعتماد باخانواده صحبت کنید ولی در ازدواج عجله نکنید و سعی کنید با انتخاب و شناخت مناسب پیش برید
اینکه خواستگار جدی نداشتید دلیل نمیشه با هر فردی که به شما ابراز علاقه کرد ازدواج کنید … پس در این مورد نیاز به صبر و مشاوره دارید
پدرها و مادرها وقتی قبل از ازدواج می گویند: «تو باید با شخص موردنظر من ازدواج کنی» یا «تو نباید با فرد موردنظرت به فلان دلایل ازدواج کنی و من او را دوست ندارم» و… اینهاباعث به وجود آمدن کدورت می شود و خواه ناخواه از فرزندشان فاصله می گیرند. شاید اینجا این سؤال پیش بیاید که پدرها و مادرها تا کجا می توانند برای ازدواج فرزندشان نظر بدهند؟ والدین نباید به گونه ای رفتار کنند که فرزندشان احساس کند از خودش هیچ اراده ای ندارد.
باید به جرات گفت در این موضوع نظر نهایی را باید خود فرزند بدهد چون یک عمر زندگی را با یک مسئولیت بزرگ پیش رو دارد وکسی تا آخر این مسئولیت را به دوش می کشد که خودش از اول انتخاب کرده باشد. در واقع بهترین حالت این است که والدین نظر موافق یا مخالف خودشان اعلام را کنند ولی در نهایت تصمیم گیری را به عهده خود فرزند بگذارند. پدر و مادر باید به جای دخالت کردن در کار فرزندشان این فضا را به او بدهند تا خودش فکر کند و تنها به اعلام نظر قناعت کنند.
همیشه حق با پدر و مادرها نیست
امروز فضای سنتی ازدواج تا حد زیادی تغییر کرده و بچه ها ترجیح می دهند خودشان انتخابگر باشند و تصمیم بگیرند و انصافا باید گفت گاهی ملاک های واقعی تری هم برای ازدواج دارند. مثلا من بین مراجعانم جوان هایی را داشتم که وقتی درباره دلایل مخالفت های والدین و نظرات خودشان صحبت می کردند، می دیدم دلایل بچه ها خیلی منطقی تر است. البته در کشور ما نمی توان بدون خانواده زندگی کرد.
اگر خانواده ها برای ازدواج موافق نباشند بچه ها هم امروز به مشکل برمی خورند و هم فردا. آنها چند سال بعد از ازدواج مشکلاتی هم در رابطه شان و هم احساسات بدی را درون خودشان تجربه می کنند. وقتی جوانی با خانواده اش قهر باشد عملا با خودش و همه آدم های اطراف به طور ناخودآگاه دچار تنش هایی می شود، اضطراب ها و احساس گناه را تجربه می کند و همه اینها می تواند روی زندگی شخصی و زناشویی تاثیر منفی بگذارد.
ازدواج پنهانی چه عواقبی دارد
متاسفانه برخی مواقع هیجان ها و آن کودک درون بر رفتارهای ما مسلط می شود و ما را به سوی تصمیم گیری هایی می برد که شاید در شرایط عقلانی به آنها تن ندهیم، تنها چیزی که فکر می کنیم این است که من او را دوست دارم پس باید با او ازدواج کنم و تحت تاثیر همین هیجانات و احساسات اقدام هم می کنیم و بدون اطلاع پدر و مادر تن به ازدواج می دهیم، در چنین موقعیتی اول از همه باید در نظر بگیریم تمام مسئولیت این انتخاب بر عهده خودمان است و نباید انتظار داشته باشید والدین به همین راحتی ها شما را ببخشند.
اگر خودتان را هم جای آنها بگذارید می بینید، حق دارند. زمان می برد تا وضعیت به حالت عادی برگردد، حتی ممکن است تا مدت ها واکنش های منفی بسیاری چون متلک، حرف های نامناسب و… از خود بروز دهند. اما بچه ها باید عذرخواهی کرده و سعی کنند آرامش را به همراه هم به فضا بازگردانند تا نشان دهند که انتخاب درست بوده است. در چنین شرایطی شاید پدر و مادر ببخشند و آن اعتماد گذشته بازگردد و شاید هم شرایط هیچ وقت عادی نشود.
چه زمانی خودتان باید برای ازدواج تصمیم بگیرید
هرچند دل کندن سخت است ولی پیشنهاد ما این است که بدون رضایت والدین تن به ازدواج ندهید، مگر اینکه پدر و مادر یا آگاهی مناسب یا سلامت روانی چندانی نداشته باشند. مثلا پدری را می شناختم که دچار بیماری پارانوئید بود و با همه رفتار های اطرافیان دچار سوءظن می شد، مسلما مخالفت چنین پدری با ازدواج جای اما و اگر بسیاری دارد.
در چنین جاهایی شاید ازدواج بدون رضایت خانواده چندان بد نباشد چرا که همان محیط ناسالم خانواده می تواند آسیب زا باشد، چون پدر و مادرهایی که به لحاظ روانی چندان سالم نیستند برای اعضای خانواده و فرزندانشان نیز تصمیمات ناسالمی می گیرند. البته ناگفته نماند که بهتر است در چنین مواردی حداقل با یک مشاور مشورت کنید تا مطمئن شوید تصمیم درستی گرفته اید.
با مخالفت شدید والدین چه کنیم؟
اگر پدر و مادر به هیچ عنوان با ازدواج موافقت نمی کنند، جنگیدن با آنها اصلا توصیه نمی شود، فرزندان باید آنقدر درایت داشته باشند تا بتوانند با دوستی و جلب اعتماد با پدر و مادر کنار بیایند، کمک یک مشاور هم می تواند در چنین مواقعی بسیار کمک کننده باشد، چرا که می توان با تشکیل جلسات و گفت وگوهای گروهی به همراه مشاور، فضا را کمی بازتر کرد تا والدین تا حدی نرم شوند.
بهترین راه در اینجا صبور بودن است حتی تا چند سال، شاید کمی مشکلات سبک تر شوند، اگر هم مشکلات حل نشوند اما این اطمینان خاطر وجود خواهد داشت که به اندازه کافی سعی خود را کرده اید و هیچگاه احساس گناه نخواهید کرد.
کدام بهتر است؟
من نه کاملا ازدواج به سبک سنتی را توصیه می کنم نه غیر سنتی را بلکه می گویم باید چیزهای خوبی را که در ازدواج سنتی وجود دارد با خوبی های ازدواج غیر سنتی ترکیب کرد تا بهترین تصمیم گرفته شود. باید بدانید هنر ما در تلفیق است نه در حذف یکی به نفع دیگری.
ازدواج های سنتی روز به روز کمتر می شود
آمار ازدواج های سنتی روز به روز کمتر می شود به خصوص در شهرهای بزرگ و در میان افراد تحصیلکرده، از جهت دیگر فاصله نگرش بین پدر و مادرها و بچه ها روزبه روز بیشتر می شود چرا که والدین خودشان را به روز نمی کنند و در نتیجه تفاوت سلیقه ها بیشتر می شود و همین می تواند تنش ها را بیشتر کند.
گاهی والدین فراموش می کنند که دیگر گذشت آن دورانی که در مهمانی های زنانه یا حمام ها برای پسرانشان همسر انتخاب می کردند، حالا بچه ها می خواهند خودشان انتخاب کنند. از طرف دیگر گاهی ملاک های پدر و مادر خیلی متفاوت از بچه هاست چون عموما از نظر آنها ظاهر، میزان تمکن مالی، اصالت خانواده و… مهم است در حالی که فرزندان این طور فکر نمی کنند.
با عرض سلام
من و همسرم دوسال است که با هم زندگی می کنیم هرچند که این ازدواح بدون رضایت کامل خانواده همسرم بود زندگی خوبی داریم اما عدم توجه و بی مهری ایشون و یه سری خصوصیات دیگر ایشون من رو ازار میده و تلاش خودم رو کردم از طریق صحبت های منطقی متوجه انتظاراتم کنم اما متاسفانه سودمند نبوده ونیازمند راهنمایی هستم
واقعیت اینه که افراد به سختی تغییر میکنن و این تغییر هم فقط بستگی به خواست خودشون داره … اگر تغییری در کار بود با تلاشهای شما به ثمر نشسته بود
به همین خاطر در زمان مناسب با همسرتون صحبت کنید …
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
متاسفانه نمی توان گفت اگر به نامزد یا همسرتان عشق کافی بورزید، حتما او تغییر خواهد کرد البته این طور نیست که عشق شما کوچک ترین تاثیری در این میان نداشته باشد. برخی اوقات مردها کمی از لحاظ عاطفی بازتر و پذیراتر می شوند، اما نه به اندازه ای که برای موفقیت در رابطه کافی باشد. گاهی اوقات این فرآیند بسیار طول می کشد و در آن موقع شما چنان عصبانی هستید که عشق همسرتان دیگر به دردتان نمی خورد. گاهی اوقات هم زمانی که او را ترک می کنید، به ناگهان عشقتان موثر واقع شده و باعث می شود تا بالاخره تغییر کند، اما شاید خیلی دیر شده باشد. تنها به یک شرط می توان به مردی کمک کرد، تا از لحاظ احساسی بازتر شود آن هم این است که او نیز مایل باشد به خودش کمک کند. البته که عشق شما می تواند روی زندگی یک مرد تاثیر بگذارد. عشق شما می تواند حمایت، امنیت، شوق و جراتی را که به آن نیاز دارد تا با دنیای درونی احساساتش روبه رو شود را به او بدهد. اما باید خودش هم بخواهد، تنها در این موقع است که می توانید کمکش کنید.
به نامزد یا همسرتان کتاب هایی هدیه بدهید که توسط مردها وبرای مردهانوشته شده باشد، به تنهایی نمی توانید دست به کار شوید. یکی از بزرگ ترین اشتباه های زن ها این است که بدون آنکه به اطلاع نامزد یا همسرشان برسانند، برای رابطه خودشان تصمیمی می گیرند و یک تنه برای اجرای آن دست و پا می زنند. ممکن است فکر کنید همسرتان نیاز دارد بیاموزد که چگونه باید ارتباط خوبی برقرار کند یا آسیب پذیرتر باشد و با احساسات و عواطف خود تماس بیشتری داشته باشد، اما آنچه او فکرمی کند، مهم تر است. وقتی بدون آنکه به همسرتان بگویید، تصمیم می گیرید که رابطه تان باید در چه سمت و سویی حرکت کند، نه تنها برای او احترامی قائل نبوده اید، بلکه خود را آبستن یاس، سرخوردگی و دلشکستگی بزرگی کرده اید.
آیا مرد شما می خواهد از لحاظ عاطفی و احساسی باز شود؟
قدم اول:
به نامزد یا همسرتان توضیح دهید که تصویر ذهنی تان از همسر و رابطه ایده آل چیست. در این رابطه دقیق باشید و با روشنی و وضوح کامل صحبت کنید و بپرسید که آیا خود او فکر می کند، همسر ایده آلی است؟
قدم دوم:
از نامــزد یا همسرتان بخواهیــــد خواسته ها و ایده آل های خود را از یک رابطه ایده آل برایتان توضیح دهد. مراقب باشید از جانب او صحبت نکنید و بگذارید که خودش نقطه نظراتش را توضیح دهد.
قدم سوم:
درباره اطلاعاتی که در اختیارتان قرار می دهد، بیندیشید و به رفتارش دقت کنید تا ببینید که آیا فقط صحبت می کند یا براستی نیز ویژگی هایی که شما به دنبالش هستید را از خود نشان می دهد؟
نکته مهم: تنها به یک شرط می توان به مردی کمک کرد تا از لحاظ احساسی بازتر شود که او نیز مایل باشد به خودش کمک کند. البته که عشق شما می تواند روی زندگی یک مرد تاثیر بگذارد.
بگذارید مردها به او بگویند چه کند
به نامزد یا همسرتان کتاب هایی هدیه بدهید که توسط مردها و برای مردها نوشته شده باشد. کتاب های زیادی خاص زنان نوشته شده است، اما کتاب هایی که مختص مردان نوشته شده در مقایسه، بسیار ناچیز هستند، اما ظرف چند سال گذشته کتاب های فوق العاده ای نوشته شده که نظرات زیادی را ازدیدگاه مردها و درباره مردها ارائه می دهد. به یک کتابفروشی بروید و در قسمت مخصوص کتاب های روانشناسی بگردید. کتاب هایی را انتخاب کنید که فکر می کنید، برای شوهرتان جالب تر است. بعد از آن که کتاب ها را خواند، نظرش را جویا شوید، ببینید دوست دارد کدام بخش ها را شما نیز بخوانید تا بهتر او را درک کنید.
بدها و خوب ها در بهبود ارتباط
همه ما دوست داریم روز به روز رابطه مان را بهتر کنیم ولی گاهی بعضی از اشتباهات کوچک باعث ایجاد سوءتفاهم هایی می شود که رابطه را نه تنها بهتر نمی کند بلکه ما را از هم دور می کند، در اینجا برای شما یک چک لیست تهیه کرده ایم تا متوجه شوید کدام رفتارها می تواند رابطه شما را مستحکم تر کند و چه رفتاری به رابطه آسیب می زند.
سلام
من یک خاستگاردارم ک یگان وسژه کارمیکنه و دیپلم داره از نظر فرهنگی کمی ازماپایینترن از ادامه تحصیلششون پرسیدم گفتن ک سخته براشون درضمن ایشون از نظر مالی خوب هستند ولی ازماپایینترن اما فوووق العاده خانواده محترم و خودشون اخلاق بسسسیار عالی دارند و شناخت کافی هست اما از نظر شغل و تحصیلاتش موندم چکنم
اگرممکنه سریع پاسخ بدید ممنونم پدرم موافقندمادرم چون نظامی هستند و مدرکشون پایینه میگن فوقش میشه ستوان اینده نداره منم موندم چکنم
تمام این موارد رو شما امروز میدونید پس در نهایت این شما هستید که براساس معیارهای مهم زندگیتون باید انتخاب کنید …
چون شما قراره با ایشون و شرایطش یک عمر زندگی کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
سلام من ۲۶ سالمه .چند وقتیه دوباره خانواده بعد از اینکه یه نامزدی ناموفق داشتم به من فشار میارن که ازدواج کنم از اونجا که من تو دانشگاه با این دختر خانم آشنا شدم و تقریبا از مدت آشناییمون تاحدود سه ماه پیش ۳ سال میگذره وکلی خاطرات تلخ و شیرین با هم داشتیم که بنا به یکسری مشکلات میشه گفت بچه گانه از سوی هر دومون منجر به یک تنش بین خانواده ها شد که در نهایت منجر به جدایی ما شد و نامزدیمون به هم خورد.و حال اینکه با توجه به فشار خانواده مبنی بر ازدواج من چیکاری رو انجام بدم که اونو فراموش کنم. چون هنوز ذهنم درگیرشه.
ممنون
۱- به واقعیت وجودی او فکر کنید؛ به جای فکر کردن به خاطرات زیبایی که با هم داشتید و لحظات خوبی که با هم سپری کردید، به همه آن چیزهایی فکر کنید که در طی این مدت، شما را رنج می داد و مکدرتان می کرد. حالا دیگر وقت آن رسیده که خیالپردازی را کنار بگذارید و واقع بین باشید؛ پرده رؤیا را کنار بزنید و به چهره واقعی کسی نگاه کنید که شما را فریب داده است.
۲- بپذیرید و درک کنید که رابطه ای که بر اساس عشق حقیقی، صمیمیت، صداقت و تعهد بنا نشده باشد، رابطه سالمی نیست و دیر یا زود از هم می پاشد؛ بنابراین در برابر وسوسه برگشتن و از سر گرفتن رابطه، قاطعانه مقاومت کنید.
۳- فراموش کردن به این معنی نیست که طرف مقابل را در ذهن و خاطره و یادتان به ناگهان نابود کنید؛ فراموش کردن حقیقی به این معناست که باید به جای او، به فکر خودتان باشید.
۴- خودتان را باور داشته باشید. همه آدم های دنیا در یک نفر خلاصه نشه است؛ هر چند شما در عشق شکست خورده اید اما هنوز مردان افراد زیادی هستند که ممکن است در مسیر زندگی شما قرار بگیرند و خواهان ازدواج با شما باشند.
۵- خوشبین باشید و نیمه پر لیوان را ببینید و به جای اینکه فکر کنید «من عشقم را از دست داده ام»، فکر کنید «من الان مجردم» و به جای اینکه فکر کنید «کسی را که خیلی وقت بود می شناختم، از دست داده ام»، فکر کنید که «حالا باید با آدم های زیادی آشنا بشوم». خوشبین بودن به شما کمک می کند که زودتر فراموش کنید.
۶- اینکه طرف مقابل، شما را با وجود همه عشقی که به او داشتید رها کرد، به این معنی نیست که شما جذاب و دوست داشتنی نبوده اید؛ آنچه که اتفاق افتاده، فقط و فقط به این معنی است که به شما فرصت دوباره ای داده شده که همسری بیابید که درست به همان اندازه ای که شما دوستش دارید، شما را دوست داشته باشد و برایتان ارزش قائل شود.
۷- درگیر این فکر وسواس گونه نشوید که ای کاش او را ترک نکرده بودید. بپذیرید و باور کنید که هیچ انسانی مجاز نیست خود را اسیر کسی کند که مناسب او نیست.
۸- کسی که احساسات شما را می شنود و می بیند اما هیچ پاسخی به آن نمی دهد، کسی که نسبت به شما و رنج هایتان بی تفاوت و منفعل است، مردی که از آرزوهای شما باخبر است اما شما و نیازهایتان را نادیده می گیرد، قطعا به هیچ عنوان شایسته عشق ورزی نیست. هیچ دلیلی ندارد که ما خودمان را به کسی تحمیل کنیم که دوستمان ندارد، زیرا همانطور که پیش از این نیز گفتیم، عشق، احترام، علاقه، تعهد و صمیمیت، خصوصیاتی هستند که در یک رابطه باید متقابل باشند واگر رعایت نشوند، نتیجه ای جز احساس کسالت و پوچی و سرخوردگی ندارند.
۹- با خودتان به شکلی منطقی و سازنده مواجه شوید. لزومی ندارد وانمود کنید که غصه ای ندارید اما لازم است که برای فرار از شرایط پیش آمده، شرایط بهینه ای برای خود مهیا کنید. گاهی یک سفر تفریحی به منطقه ای خوش آب و هوا یا ثبت نام در یک کلاس هنری که با ذائقه و استعداد شما همخوانی دارد و یا معاشرت بیشتر با دوستانی که از وضعیت روحی شما باخبرند، می تواند تغییری بزرگ در روحیه تان ایجاد کند.
۱۰- زمان هایی را نیز به تنهایی بگذرانید. سعی کنید از استقلال کنونی تان شاد باشید. لازم است که یاد بگیرید به تنهایی و بدون وابستگی به دیگران شاد باشید وگرنه نمی توانید فردی را که بعدها قرار است به زندگی تان بیاید، شاد کنید.
۱۱ – همه یادگاری های رابطه قبلی را از خود دور کنید؛ فراموش کردن یک فرد، مستلزم این است که در آینده زندگی کنید؛ نه در گذشته! همه عکس ها، فیلم ها، هدیه ها و هر چیز دیگری که به او مربوط می شود را جمع کنید و در جایی دور از دسترس و دیدتان بگذارید. شاید درابتدا کار ناراحت کننده ای باشد اما به تدریج روحیه تان را بهتر خواهد کرد.
۱۲- یک کاغذ بردارید و همه احساساتتان را روی آن بنویسید. با این روش وقتی توانستید به خوبی این شوک عاطفی تان را پشت سر بگذارید، با خواندن آن نوشته ها خواهید فهمید که چقدر قوی بوده اید که توانسته اید آن را فراموش کنید.
۱۳- به جای تمرکز روی غم و غصه های فعلی تان به زمانی فکر کنید که هنوز درگیر این رابطه نشده بودید. حال به این فکر کنید که پنج سال دیگر در چنین شرایطی چه حسی خواهید داشت و به این بیندیشید که آن موقع، غصه ها و رنج امروزتان برایتان چه مفهومی خواهد داشت.
۱۴- از جسمتان به خوبی مراقبت کنید. به طور مرتب ورزش کنید و اگر آنقدر غصه می خورید که تصور می کنید ممکن است به جسمتان آسیب بزند، حتما با یک مشاور مشورت کنید.
۱۵- به هیچ عنوان برای فراموش کردن فرد قبلی به فرد جدیدی متوسل نشوید. برای آنکه دوباره بتوانید با شیوه ای صحیح و منطقی به کسی دل ببندید، به گذشت زمان نیاز دارید. دل بستن به یک فرد جدید برای فرار از دلبستگی قبلی، کار منصفانه ای نیست. بگذارید به مرور زمان آدم هایی در زندگی تان پیدا شود که اگر به آنها فرصت بدهید، برایتان احترام و ارزش زیادی قائل می شوند.
۱۶- از اشتباهاتتان درس بگیرید و وقتی دنبال فرد جدیدی هستید که عشقتان را با او سهیم شوید، با انجام اشتباهات قبلی، یک دلشکستگی دیگر را رقم نزنید. اشتباهات و تقصیرات خودتان را در رابطه قبلی بپذیرید و سعی کنید دیگر آنها را تکرار نکنید.
یه مادر دارم بجای اینکه دلداریم بده
روحیه ام رو میکشه
مثلا میگم من صورتم جوش زده وتازگی چند تا لکه سفید اومده..بجای اینکه دلداریم بده میگه..هیچکس تو رو نمگیره با این جوش ها لکه ها کسی صورتت رو ببینه میپره میره…انقدر حالم خراب شد که یک هفته بی حوصله بودم هیچ روحیه ای نداشتم..همش صورتمو میدیدم غصه میخوردم..
حالا هم ..امروز داشتم از دانشگاه می اومدم..یه پسری که ماشین داشت افتاده بود دنبالم..منم محلش نذاشتم..بعدش اومدم سوار تاکسی شدم اونم همش دنبالم بود حتی تو تاکسی که بودم دیدم باز داره دنبالم میاد اخرش وقتی از ماشین پیاده شدم گفتم چی مبخایین؟گفت شماره مادرتو بدین تماس بگیرم برای خاستگار،منم گفتم شماره مادرمم که نمیتونم بدم شماره خونه هم که نمیشه بزار اول شماری خودشو داشته باشم وقتی خوب شناختمش بعدش بگم بیاد خاستگاری…
اونم اسرار داره که منو دوباره ببینه
ولی مترسم سوار ماشینش شم فکر کنم دختر بدی هستم..به مادرم که گفتم.. گفت به دیدارش نرو یه هفته بحرف با گوشی بعد بگو بیاد خواستگاری…ولی اینطوری که قبول نمیکنن؟من خودمم میخاد طرز فکر رفتارش بدستم بیاد..در ظمن وفتی پرسیدم اسمت چیه گفت… منم باور نکردم اون گواهی نامشو نشون داد..
میگه من از دروغ بدم میاد..سنش متولد ۶۶هستش..فوق دیپلم ودر کارخانه ای کار میکنه..اونا چند خیابان بالا تر از خیابان ما زندگی میکنن..به حرف خودش..وقتی به مامانم میگم.. میگه از کجا معلوم معتاد نباشه.زنشو طلاق نداده باشه…کلا با این حرفاش منو ترسونده…اینم حرفای مادرمه..احساس میکنم وقتی مادرم شنید این موضوع روناراحت شده..چون خواهر بزرگترم خونه اس..البته اون موضوع جداس که چقدر از دستش اذیت میشم ..چون قبلا هم وقتی برام خاستگار اومده بود ناراحت شده بود..کسی رو ندارم ازش مشاوره درست بگیرم..لطفا راهنمایی کنید..ایا قصد اون پسره ازدواج هستش اگر خواست بریم قرار ..منبرم…توماشینش سوار بشم؟
چیکار کنم.؟؟
من خودم پسرم سر قرار نرو اگه واقعا قصدش خاستگاری باشه میاد جلو