مرضهای بیدلیل و کمی عجیب
یک روز از دنده راست بلند میشوید و با همه بگو بخند میکنید، یک روز هم از دنده چپ بلند میشوید و پوست همه را قلفتی میکنید. شما کراسازول دارید. یعنی یک چیز در مایههای درد بیدرمان. شبیه این بیماریها و سندرمها در کنار ما زیاد هستند. معمولا هیچ درمان قطعی هم برای آنها وجود ندارد. فقط باید سعی کنید یا با آنها کنار بیایید یا راه دیگری وجود ندارد و باید همان با آنها کنار بیایید. چندی پیش نشریه لایو ساینس لیستی از بیماریهای مرموز و عجیب را معرفی کرد. بیماریهایی که در آنها از سرماخوردگی بود تا شیزوفرنی. از آنجا که کرم داشتن هم خودش نوعی بیماری لاعلاج است، تصمیم گرفتیم در این مقاله کل کلی با این نشریه بکنیم و چند بیماری عجیب و بیدرمان دیگر را با فهرست آنها قاطی کنیم. حاصل کار معجونی شد که پیش روی شماست. راستی یکی از این دردها را تقریبا بیشتر ما داریم. خودتان بخوانید و پیدایش کنید.
۱
فرض کنید به سلامتی و میمنت ازدواج کردهاید. چیه؟ چی شد یکهو؟ بابا گفتم فرض کنید. عجب بیجنبههایی هستید شما. بله میگفتم، ازدواج کردهاید و کوچولو هم در راهه. اگر دیدید همسر گرامی چیزهای مشکوکی برای خوردن دلش میخواهد مبادا فکر کنید آن هم جزو ویار خانم حساب میشود. مثلا فکر کنید اسم شما منوچهر هست. خانم رو به شما میکند و میگوید: منوچ! عزیزم. میشه بری واسم پودر لباسشویی بیاری بخورم. یا میشه برام سَرِ کبریت سوخته بیاری، بخورم در این لحظه بدانید و آگاه باشید که زنتان دچار بیماری عجیبی به نام پیکا شده است. این بیماری که در فارسی به آن انحراف اشتها هم میگویند، بیشتر در خانمها و بعضا بچهها هم دیده میشود. پیکایی (منظور همان کسی است که دچار بیماری پیکا شده) بیشتر از هر چیزی دلش میخواهد خاک و خل بخورد. یعنی خیلی راحت، حاضر است از خیر یک پرس جوجه کباب بگذرد، اما به جایش مثلا کاغذ یا چسب میل کند. پزشکان معتقدند کمبود آهن از مهمترین دلایل ابتلا به پیکاست. حالا فرض کنید روم به دیوار رابطهتان با مادر بچهها حسابی شکرآب است و چشم دیدن هم را ندارید، اسمتان هم کیومرث است. خانوم: کیو! پاشو برو یه کم برام خاک رس بیار کوفت کنم. مرده شور ریختت رو ببره. احتمالا بعد از اینکه در دل میگویید کوفت بخوری عزیزم، این فکر به ذهنتان خطور میکند که این بهترین فرصت است و با این کار همسر محترم کارش یکسره میشود. اما باید بگویم کمی در محاسبههایتان اشتباه کردهاید. نهایت اتفاقی که برایش بیفتد این است که با خوردن خاک، مقداری سرب وارد بدنش شده و جلوی جذب مواد غذایی گرفته میشود. ضمن اینکه ممکن است مقداری هم انگل از خاک وارد دستگاه گوارش شود. خلاصه اینکه این پیکا از حُناق بدتره!
۲
سیگار برای سلامتی بسیار مضر است و میتواند باعث سرطان ریه شود. این جمله حکیمانه را شخص به خصوصی نگفته، روی جلد پاکتهای سیگار در کشور خودمان نوشته شده. فعلا این هشدار را داشته باشید تا بعد. آرتیوم سیدورکین از جوانان نسل سومی روس بود. مدتی بود که سینهاش درد میکرد و مدام سرفه میکرد. اوایل فکر میکرد سرفههایش احتمالا به خاطر حساسیت است، اما وقتی میبیند خلطهای خونی هم سروکلهشان از راه رسیده، بالاخره رضایت میدهد و به دکتر مراجعه میکند.
آقای دکتر هم دوجین آزمایش برای آرتیوم مینویسد. البته نیازی نیست نگران هزینه آزمایشات آرتیوم باشید، چون بیمه بوده و زیاد دست به جیب نشده. دکتر هم تشخیص میدهد او دچار سرطان ریه شده و باید هرچه سریعتر عمل جراحی شود. هنگام عمل جراحی، تیم پزشکی تصمیم میگیرند ابتدا برش کوچکی ایجاد کنند و نمونه بافت مشکوک را برای بررسیهای دقیقتر به آزمایشگاه بفرستند. از این جای داستان را دکتر ولادمیر ولادمیر کاماشف برایمان تعریف میکند: وقتی سینه را شکافتیم و به ریه رسیدیم، ناگهان احساس کردم دچار توهم شدهام. به دستیارم گفتم بیا و یک نگاهی به اینجا بینداز. انگار ما اینجا یک درخت صنوبر داریم! هیچ توهمی در کار نبود. آقای دکتر کاملا درست دیده بود. بوته کوچک صنوبر درست وسط ریههای آرتیوم جوانه زده بوده و جوان از همه جا بی خبر در تمام این مدت در درون خودش گلکاری به راه انداخته بوده.
دکتر کاماشف اعتقاد دارد جوانه صنوبر پنج سانتیمتری که در لابهلای بافت ریه کشف کرده داستان خیلی پیچیدهای نداشته: احتمالا دانه صنوبر در اثر تنفس داخل ریه آرتیوم شده و بدن او نتوانسته آن را دفع یا جذب کند و صنوبر با استفاده از محیط گرم و مرطوب ریه رشد کرده و به تدریج سبب بروز علائم درد و خلط خونی شده است. شاید اگر آرتیوم سیگاری بود، این گیاه هیچ وقت رشد نمیکرد. این بیماری نادر به عنوان عجیبترین بیماری تاریخ پزشکی روسیه ثبت شده. چرا بیماری؟ به جز دکتر مورد نظر ما سایر دکتران روسی درباره این پدیده عجیب و غریب نظر دیگری داشتند. آنها معتقد بودند دلیل رشد این صنوبر خیلی مبهمتر از آن است که دکتر کاماشف اعلام کرده و این یک اتفاق نیست و نوعی بیماری استثنایی است.
این اعلام نظر جامعه پزشکی برای این دکتر بدبخت کم نبود که کمک او در لحظه عمل، مصاحبهای میکند و جملهای یادگاری تقدیم آقای دکتر میکند: در لحظه عمل وقتی دکتر با صدای بلند گفت این صنوبر اینجا چه کار میکند، اعتراف میکنم فکر کردم آقای دکتر به خاطر فشار عمل کمی قاطی کرده. جمله حکیمانه بالا را که یادتان نرفته.
خواستم بگویم اگر گاهی اوقات سیگار کشیدن باعث سرطان ریه میشود، اما گاهی اوقات هم نکشیدنش میتواند باعث روییدن صنوبر در یک جایی از شما شود. در ضمن نگران این جوان نسل سومی روس نباشید، دکتر کاماشف گیاه را برایش قلمه زد!
۳
انگاری هر چه درد و مرض کمیاب است برای این جماعت نسل سوم فرنگ است. لوئیسا دختر ۲۱ ساله استرالیایی وقتی در یکی از روزهای سال ۲۰۰۸ آنفولانزا میگیرد، فکرش را هم نمیکرد آنفولازایش آنقدر کار درست باشد که به آنفولانزای مرغی هم بگوید قوقولی قوقو! ماجرا از روزی شروع میشود که لوئیسا خانم شب امتحانش است و از آنجا که روزهای امتحان بهترین زمان برای کولی بازی درسنخوانهاست این بانوی نسل سومی هم یکهو میزند و آنفولانزایش میگیرد. وقتی به دکتر میرود و داروهای تجویز شده را میخورد، راه به راه احساس میکند که خوابش میآید.
چند روز بعد دیگر میزان ساعت خواب او آنقدر زیاد میشود که یک روز مادر با کف دستانش دو دستی بر فرق سر میکوبد و میگوید: دیدی چی شد. دخترمون عملی شد رفت. غافل از اینکه دخترشان به سندرمی مبتلا شده که از هر یک میلیون، یک نفر ممکن است به آن مبتلا شود. مبتلایان به این سندرم هیچ اتفاقی برایشان نمیافتد جز اینکه بلا نسبت به اندازه یک خرس خسته میخوابند. لوئیسا هم هر سه روز چشمانش به مدت ۷۲ ساعت روی هم میرود و او خود به خود به خواب میرود. مادر پدر لوئیسا هم برای اینکه دختر خانومشان دار فانی را وداع نگوید، مجبورند در روز حداقل یک بار او را بیدار کنند و به زور به او غذا بخورانند، هرچند لوئیسا چشمانش همچنان بسته است و گلاب به رویتان برای دست به آب هم از لگنهای مقاوم(!) استفاده میکنند. دکترها اعتقاد دارند ممکن است به خاطر مشکلات روحی و روانی، این بیماری عجیب برایش به وجود آمده باشد. نسل سومیهای فرنگی دیگر آنقدر سوسول هستند که اگر خانواده بهشان بیتوجهی کنند و یا دچار آشفتگیهای روحی روانی شوند، سندرمهایی رو میکنند که علم پزشکی هم به زانو در میآید.
لطفا کمی جنبه داشته باشید. حالا شما جو نگیردتان از فردا این جور سندرمها را از خودتان متصاعد کنید که برایمان حرف در بیاورند و بگویند نسل سوم ما غربزده است!
۴
نمیشود هر چند هفته یک بار ما چیز عجیبی از این چینیها برایتان نگوییم. این بار بحث بر سر غده است. غدههایی که در جاهایی که نباید رشد میکنند و کلی هم دردسر برای صاحب غده فراهم میکنند. غدهها اصولا یا خوشخیم هستند یا بدخیم. خوشخیمها را که میشود با جراحی در آورد، اما وای به احوالات آن گندههایش. چن ژونگ تائو یکی از همان چینیهایی است که غده گنده در بدنش دارد. این مرد چینی وقتی که دو سالش بوده یک غده روی پایش پدیدار میشود. خانواده او هم بیتوجهی میکنند و میگویند: بچهمون غده داره، ایدز که نداره. نشان به همین حرف، چن ژونگ ۲۷ سال است که دارد غده را که دیگر حالا برای خودش گوشتی شده حمل میکند. غدهای با ۷۰ کیلوگرم وزن. حال دیگر به هیچ وجه نمیشود غده را کاری کرد. اگر این وسط شما نگران این هستید که، کی به چن ژیانگ زن میدهد، باید بگویم هیچ کس. توقع ندارید که کسی با این غده زن این بنده خدا شود.
اما این بیماری در ورژنی خفنتر برای یک چینی دیگر هم اتفاق افتاده. در مورد قبلی شاید میشد در نهایت غده را با یکی از پاها کند و انداخت دور، اما این یکی را اگر بکنیم شخص جا در جا میمیرد. این دوست چینی دیگرمان وقتی ۲۰ سال پیش در پس سرش یک زائده کوچک میبیند، توجهی به آن نمیکند. اما همه چیز از همین بیتوجهی شروع میشود. مدت زیادی نمیگذرد که این زائده کوچک چنان رشد میکند که وزنش به ۱۵ کیلو میرسد و میزند از سر و گردن به طرف پایین بزرگ و بزرگتر میشود.
برای پزشکان این غدههای کت و کلفت از آن جهت شگفتیبرانگیز هستند که رشدشان بدفرم سریعالسیر بوده و در این مدت هم کوچکترین مشکلی برای صاحبانشان بهوجود نیاوردند. درآوردن غده در نقاط مختلف بدن همیشه جزو یکی از بیماریهای عجیب بشر بوده که البته خیلی از آنها این روزها توسط پزشکان درمان میشوند. فقط حواستان باشد اگر جاییتان چیزی درآورد، از آن غافل نشوید که ممکن است کار دستتان بدهد.
۵
حتما بارها برایتان اتفاق افتاده که کسی از شما چیزی میخواهد، اما نمیتوانید تکانی به آن اندام مبارک بدهید و آن چیز را به او بدهید. چنین حالتی را معمولا مودبانه تنبلی میگویند و غیرمودبانهاش را هم که نمیشود گفت. اما سالهاست روانپزشکان درصدد این هستند که دلیل علمیتر این تنبلی مفرط را کشف کنند، اما هنوز نتوانستهاند هیچ دلیل علمی برای آن پیدا کنند. در یکی از حالتهای این سندرم عجیب فرد ممکن است هیچگونه ناراحتی فیزیکی نداشته باشد، اما دلش بخواهد فقط استراحت کند. یعنی حتی اگر به او بگویید سر کوچه خوشبختی تقسیم میکنند، عمرا از جایش تکانی بخورد. پزشکان این مدل تنبلی را سندرم خستگی مزمن نامگذاری کردهاند.
شخصی که دچار این سندرم میشود، اغلب بدون هیچ دلیلی احساس کسالت میکند و یکبند دهانش را تا بناگوش باز میکند و خمیازه میکشد. اما این بیماری بی دلیل اگر قرار باشد زیاد تکرار شود و یا طول بکشد، آن وقت دیگر میتواند کار دست شخص دهد. پزشکان معتقدند طولانی شدن و تکرار این سندرم میتواند باعث زمینهسازی ابتلا به سایر بیماریها شود. طبق آمارها از هر دو نفر، یک نفر دچار این سندرم میشود. این یعنی احتمالا خیلی از ما طعم سندرم خستگی مزمن را چشیدهایم. شاید خیلی از ما این سندرم را یک بیماری ندانیم و آرزو کنیم ای کاش جامعه پزشکی هیچ وقت نتواند راه حلی برای مقابله با آن پیدا کند. با این همه اگر به شما گفتند: پاشو برو یک مقدار خرید کن. اگر بگویی: آخ آخ، نمیدونم چرا سرم اینقدر درد گرفت یکهو. بدان سندرم خستگی مزمنات بالا زده. در ضمن فراخ بازی هم دیگر حدی دارد. اینقدر فیلم بازی نکن. حالا یک چیز علمی یاد گرفتی دیگر ازش سوءاستفاده نکن.
در این رابطه بخوانید :
در رابطه با این موضوع می توانید در سایت ازدواج مقاله های بیشتر را مطالعه کنید
منبع:مرکزمشاوره.com
مشاوره در برترین مراکز مشاوره مورد تایید کانون مشاوران ایران
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.