ازدواج با وجود ناراضی بودن خانواده

ازدواج با وجود مخالفت خانواده و وقتی همه ساز مخالف می زنند! بین مادر و پدر عزیزم و عشقم کدام را انتخاب کنم؟ میدانم فرزندم همسر اشتباهی را برای خود انتخاب کرده است و من از او خوشم نمی آید.برای او چه رویا پردازی هایی کرده بودم! این جملات آشنایی است که در این وضعیت گفته می شود.

مخالفت خانواده با ازدواج

” از وقتی یادم میاد من حتی تو انتخاب یه دکوری برای خونه نظرم ارزش نداشته چه برسه تصمیم برای ازدواج با کسی که خودم انتخاب کردم.

خانواده م نمی خوان باور کنن که منم بزرگ شدم و حق دارم برای زندگیم تصمیم بگیرم.

پدر و مادرم با ازدواجم مخالفن، میگن هنوز زوده برات، ما اون دختر و خانواده ش نمی شناسیم، صبر کن شرایطتت بهتر شه خودمون برات بهترین زن رو انتخاب می کنیم!

نمی دونم چی کار کنم. نه جرئت اینو دارم که از حق خودم دفاع کنم و نه می تونم از عشقم دست بکشم.

سایت مشاوره ازدواج
ازدواج با وجود مخالفت خانواده

نمی دونم باید کدوم انتخاب کنم؟

خانواده ام یا کسی که واقعا دوستش دارم ؟

سوال یک جوان از بخش کامنت ها

ازدواج مهم ترین تصمیم زندگی هرفرد و پیوند میان دو خانواده است.

این آغاز باهم بودن، اگر با رضایت و پذیرش خانواده ها صورت گیرد می تواند دلپذیرتر و توام با آرامش و رضایت باشد.

در شرایطی هم که خانواده ها به این وصلت رضایت ندهند و ساز مخالف بزنند، ازدواج اگر هم به سرانجام برسد، با تلخی و تنش همراه است.

درگذشته که ازدواج سنتی، پیوند خویشاوندی و انتخاب خانواده ها حرف اول را می زد، چالش اصلی ازدواج اجباری بود.

در حالی که چالش ازدواج اجباری کم رنگ شده اما چالش و دغدغه شایع جوان ها ازدواج اختیاری با وجود مخالفت خانواده ها است.

شاید مانند نمونه بالا، در نگاهه اول افراد به انتخاب فکر کنند. انتخاب میان خانواده و کسی که شیفته او هستند.

مسلما انتخاب میان خانواده، یا معشوق نه تنها انتخابی سخت، بلکه انتخابی نادرست در پایان راه است.

مشاور چه کمکی می کند؟

فردی متخصص و بی طرف که کمک می کند فرزند شما تصمیم درستی بگیرد و از سویی اگر زوجی برای پسر و یا دختر مناسب است، به مادر و پدر کمک می کند تا درست تصمیم بگیرند.

از کدورت میان فرزندان و پدر و مادر جلوگیری می کند.

کمک می کند تا نگرانی والدین در مورد آینده فرزندان کاهش یابد و از چالش و درگیری میان عروس با خانواده همسر جلوگیری می کند.

مخالفت خانواده ها با ازدواج

رضایت خانواده ها برای ازدواج به خصوص در جامعه ما شرطی بسیار مهم است. هرچند که ازدواج باید با توافق دختر و پسر صورت گیرد، اما رضایت والدین یکی از شروط اصلی ازدواج است که در نبود آن، مشکلات زیادی برای زوج به وجود خواهد آمد.

ازدواج تصمیمی مهم است که به خودی خود با استرس همراه می باشد و حتی در شرایطی که دو نفر تصور می کنند که همه جوانب را در نظر گرفته اند می تواند بار روانی زیادی را به وجود آورد؛ این فشار روانی زمانی که شرایط فراهم نباشد و یا والدین با این ازدواج مخالف هستند، می تواند چند برابر هم شود.

اهمیت رضایت خانواده ها برای ازدواج

ازدواج فقط پیوند دو نفر نیست، بلکه پیوند دو خانواده و دو فرهنگ است. طرز فکر، عقاید، رفتار و طرز برخورد خانواده همسر تاثیر بسیار زیادی روی شما و زندگیتان دارد؛ پس این باور که بگویید من با خودش ازدواج می کنم نه خانوده اش، باوری کاملا غلط است. عدم رضایت خانواده تاثیرات زیادی روی زندگی آینده شما خواهد داشت.

ازدواج در حالی که خانواده ها ناراضی هستند ممکن است باعث طرد شدن، قطع ارتباط با والدین و در نتیجه بروز تنش و اضطراب و حتی احساس گناه در شما شود. همچنین در این حالت شما از حمایت و پشتیبانی خانواده در شرایط بروز مشکلات محروم خواهید شد.

تاثیر منفی دیگری که ازدواج بدون کسب رضایت والدین می تواند داشته باشد، این است که فرزندان شما نمی توانند با والدین و فامیل شما در ارتباط باشند. بنابراین اگر در چنین شرایطی قرار دارید که خانواده با ازدواج شما با فرد موردنظرتان مخالفت هستند، بهتر است با آن ها صحبت کنید و رضایت آن ها را جلب نمایید.

عمده ترین دلایل مخالفت خانواده با ازدواج

مخالفت خانواده ها می تواند به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ابراز شود.

در مخالفت غیر مستقیم خانواده روی خوشی به تصمیم فرزندشان نشان نمی دهند یا به گرمی از ازدواج و انتخاب او استقبال نمی کنند.

به عنوان مثال والدین ممکن است بگویند:

“ما نظری نداریم، هر جور میل خودته، علف باید به دهن بزی شیرین باشه، تو قراره باهاش زندگی کنی ببین می تونی باهاش ده سال دیگه بسازی و همینجوری عاشقش بمونی؟”

دلایل مخالفت خانواده با ازدواج را می توان در تقسیم بندی زیر مطرح نمود:

رایج ترین دلایلی که باعث مخالفت خانواده ها با ازدواج فرزندشان می شود، عبارتند از:

عدم وجود ثبات مالی به دلیل مخالفت خانواده با ازدواج

یکی از مهم ترین آیتم های ازدواج در دنیای امروز وضعیت اقتصادی است، زیرا در صورت نبود شرایط مالی مناسب زوجین با مشکلات زیادی روبرو خواهند شد. در نتیجه خانواده ها خصوصا خانواده پسر، در صورتی که فرزندش شرایط مالی مناسبی نداشته باشد، با او مخالفت می کنند و یا در صورت رضایت آن ها، به احتمال زیاد، خانواده دختر با چنین شرایطی موافقت نخواهد کرد.

عدم بلوغ فکری پسر و یا دختر

برخی از والدین به جهت اینکه از بلوغ فکری فرزند خود و یا طرف مقابلش اطمینان ندارند، با ازدواج آن ها مخالفت می کنند؛ زیرامی دانند که ازدواج در چنین شرایطی می تواند با پشیمانی همراه باشد. در چنین شرایطی بهترین کار مشورت گرفتن از یک مشاور است تا به صورت مناسب با فرزند خود برخورد نمایند.

عدم رضایت نسبت گزینه انتخابی فرزندشان

یکی از دلایلی که خانواده ها با ازدواج فرزند خود مخالفت می کنند این است که انتخاب او مورد تاییدشان نیست. عدم رضایت در مواردی مثل تناسب فرهنگی، سن فرد، شخصیت فرد، وجهه اجتماعی و وضعیت اقتصادی خانواده طرف مقابل می باشد. گاهی نیز این عدم مخالفت فقط براساس یک قضاوت نادرست از طرف مقابل می باشد.

از دیگر مواردی که باعث مخالفت خانواده ها می شود می توان به مسائل زیر اشاره کرد:
  • طرف مقابل را از نظر عقبه خانوادگی نمی پذیرند.
  • در ازدواج های غیرسنتی، نحوه و محل آشنایی دو طرف می تواند برای خانواده ها قابل قبول نباشد و باعث مخالفت آن ها با این ازدواج شود.
  • سرعت آشنایی و تصمیم گیری به ازدواج از نظر آن ها زیاد است و این خطرناک به نظر می رسد.
  • سن ازدواج نیز می تواند برای آن ها قابل قبول نباشد.
  • تصمیماتی که فرزندشان در گذشته داشته است، باعث ایجاد ذهنیت منفی و عدم اطمینان از انتخاب او شده است و این مساله زمینه ساز بروز مخالفت با انتخاب او می شود.
  • در بعضی از خانواده ها فرزندان باید به ترتیب ازدواج کنند، در نتیجه وجود خواهر یا برادر بزرگ تر می تواند باعث مخالفت با ازدواج فرزند کوچکتر شود.
  • بعضی از خانواده ها فرد دیگری را برای فرزند خود انتخاب کرده اند که از نظر آن ها بسیار مناسب است و بر انتخاب خود اصرار دارند و با ازدواج فرزندشان با فرد دیگر مخالفت می کنند.
  • گاهی اوقات شرایطی وجود دارد که باعث ایجاد ترس از مستقل شدن و جدایی در خانواده می شود و در نتیجه این ترس باعث مخالفت با ازدواج فرد می گردد. برای مثال وابستگی شدید مادر به پسرش باعث می شود، عروسش را مانند رقیبی تصور کند که باعث جدایی او از پسرش خواهد شد.

این نکته را در نظر داشته باشید که دلایل مخالفت خانواده ها می تواند منطقی و معقول نباشند، زیرا والدین نیز عاری از اشتباه نیستند، در هر حال کسب رضایت آن ها برای ازدواج یکی از شروط مهم است. در ادامه مشکلاتی که آغاز زندگی مشترک بدون جلب رضایت خانواده ایجاد می کند را بیان می کنیم و سپس راه کارهایی که می تواند به کسب رضایت خانواده کمک کند، پیشنهاد خواهیم کرد.

دلایل مخالف خانواده ها با ازدواج

برای ازدواج زود است

خانواده ها ممکن است معتقد باشند فرزندشان هنوز به رشد و بلوغ عاطفی لازم نرسیده اند و انتخاب شان نادرست و یک انتخاب زودگذر و موقتی است که باید مقابل آن بیاستند.

دلیل مخالفت خانواده پسر ممکن است این باشد که پسرشان هنوز از نظر شغلی در وضعیت باثباتی قرار ندارد یا اینکه هنوز خدمت سربازی اش را تمام نکرده.

خانواده دختر نیز ادامه تحصیل دخترشان را ملاک قرار می دهند و ممکن است ازدواج را مانع پیشرفت فرزندشان بدانند و با او مخالفت کنند.

شرایط مالی برای ازدواج مهیا نیست

آماده نبودن جهیزیه کامل یکی از دلایل مخالفت خانواده دختر است.

خانواده پسر نیز ممکن است نداشتن بوجه کافی جهت مخارج عروسی، تهیه خانه و… را به عنوان دلیل مخالفت خود بیان کنند.

از انتخاب فرزندشان ناراضی هستند

ممکن است والدین به قضاوت روی آورند و بگویند

” پسرم ساده ست فریب دختر مردم رو خورده، دخترم یه کم صبر کنه عشق و عاشقی از سرش بیفته می فهمه من چی می گم”.

زندگی با طعم مخالفت والدین

ازدواج با وجود مخالفت والدین دردسرها و مشکلاتی دارد که ممکن است در ابتدا چندان به چشم نیاید.

از جمله پیامدهای احتمالی ازدواج با وجود مخالفت والدین می توان به موارد زیر اشاره نمود:

عدم حمایت عاطفی

وقتی دختر و پسر وارد خانواده ای می شوند که چندان مشتاق و خواهان حضورش نباشند، ممکن است مورد بی مهری قرار گیرند.

کم محلی، سرزنش، انتقاد یا بی حرمتی، بخصوص برای خانم ها که از روحیه حساس تری برخوردارند، مشکل ساز می شود.

عدم حمایت مالی

ممکن است والدین با محروم کردن فرزندشان از دارایی یا میراث شان، همچنان به سرپیچی فرزندشان پاسخ دهند.

از دست دادن حمایت مالی در شرایط بحران مالی، بی کاری و مشکلات اقتصادی، و یا از دست دادن رفاه مالی که در خانه پدری داشته اند می تواند باعث تنش و مشکل گردد.

احساس تنهایی

احساس تنهایی در شرایطی که نیاز به کمک خانواده دارند (به عنوان مثال بعد از به دنیا آوردن فرزند، یا بعد از دعوا و کشمکش با همسر)، یکی دیگر از تبعات ازدواج با وجود مخالفت خانواده است.

در این شرایط حتی ممکن است زن و مرد یکدیگر را مقصر دانسته و اوضاع را بدتر کنند یا بگویند: بخاطر تو خانواده م منو رها کردن.

دلایل مخالفت خانواده با ازدواج

یارکشی کنید

شاید مطرح کردن مشکل تان با یکی از اقوام مورد احترام خانواده، شرایط را به نفع تان تغییر دهد.

علاوه بر این، ممکن است با این کار خانواده از میزان جدیت و تلاش یا چاره اندیشی تان بیشتر متوجه اهمیت مسئله شوند.

  • کمک گرفتن از روانشناسان و مشاوران: مشورت با یک متخصص علاوه بر این باعث می شود به خودشناسی بیشتری دست پیدا کنید، در پیدا کردن دلیل و راه حل این مشکل نیز کمک کننده است.

سوء تفاهم ها را برطرف کنید

  • مخالفت والدین اگرچه از روی خیرخواهی و نگرانی است اما نداشتن شناخت و آشنایی کافی نیز می توان باعث سوءتفاهم شود.

بنابراین سعی کنید فرصت شناخت بهتر برای والدین را فراهم کنید. از آن ها بخواهید بعد از آشنایی بیشتر مجددا تصمیم خود را بیان کنند.

مشکلات آغاز زندگی مشترک بدون جلب رضایت خانواده ها

عدم حمایت مالی:

وضعیت اقتصادی و ثبات مالی یکی از مهم ترین مسائلی است که در ازدواج باید در نظر گرفت. زمانی که زوج بدون کسب رضایت خانواده زندگی مشترک خود را شروع می کنند، خانواده ها نیز حمایت مالی خود را از آن ها قطع می کنند؛ این مساله به خصوص برای زوج هایی که از نظر مالی به ثبات نرسیده اند می تواند بسیار سخت و چالش برانگیز شود؛ حتی گاهی این اتفاق باعث می شود که خانواده ها فرزند خود را به طور کلی از ارث و دارایی های خود محروم نماید.

عدم حمایت عاطفی:

ممکن است در ابتدای ازدواج، احساس علاقه و هیجانات ناشی از آن باعث شود که طرفین به عدم حمایت عاطفی و بی مهری های خانواده، توجهی نشان ندهند، اما به مرور زمان و با کاهش و ثبات هیجانات اولیه، زوج متوجه تاثیرات بی مهری و نیاز به حمایت عاطفی از طرف خانواده را متوجه می شوند.

عدم حمایت عاطفی خانواده‌ها مواردی مثل سرزنش، بی حرمتی، کم محلی و انتقاد در مقابل دیگران است که برای خانم ها که روحیه‌ای حساس تر دارند بسیار سخت و آزار دهنده است.

احساس بی پناهی زوجین:

زوج ها در زمان های مختلف به ویژه در ابتدای ازدواج، به کمک و حضور والدین خود نیاز دارند، اما زوجی که بدون کسب رضایت خانواده ازدواج می کنند، در این شرایط احساس تنهایی و بی تکیه گاهی می کند. این احساسات منفی می تواند باعث کشمکش هایی در بین زوج شود و آن ها یکدیگر را مقصر طرد شدن از طرف خانواده بدانند، این درگیری های گاها می تواند باعث از بین رفتن حرمت ها در زندگی مشترک شود.

تاثیر منفی روی کیفیت رابطه:

اکثر خانواده ها، زمانی که فرزندشان بدون رضایت آن ها ازدواج می کند با آن ها قطع ارتباط می نمایند و بعضی نیز ارتباط خود را بدون پذیرش همسر فرزندشان ادامه می دهند. بدیهی است که معاشرت و رفت و آمد در چنین ازدواجی با تنش و اختلاف مواجه می شود. حتی اگر بعد از مدتی ازدواج زوج را بپذیرند، حس منفی آن ها نسبت به عروس و یا داماد ادامه دار خواهد بود.این موضوع می تواند بر کیفیت زندگی زوج اثرگذار باشد. برای مثال زمانی که زوج با مشکلی مواجه می شوند، خانواده با سرزنش و نظرات منفی به این مشکل دامن می زند.

مشکلاتی که زوج پس از ازدواج بدون رضایت والدین با آن دسته و پنجه نرم می کنند، عبارتند از:

نتایج مطالعات انجام گرفته، نشان می دهد که احتمال طلاق در ازدواج هایی که بدون رضایت والدین اتفاق می افتد، بسیار افزایش می یابد.

البته زوج هایی وجود دارند که علی رغم ازدواج با وجود مخالفت خانواده، موفق و شاد هستند و والدین نیز ازدواج آن ها را پذیرفته و نظرشان را تغییر داده اند، اما این موارد استثنا هستند، بنابراین بهتر است برای داشتن ازدواجی موفق، رضایت آن ها را کسب کنید.

مخالفت شدید خانواده با ازدواج

مخالفت پایان راه نیست!

قبل از این که مخالفت خانواده را به شانس و تقدیر نسبت دهیم و به زمین و زمان پرخاش کنیم یا تسلیم و افسرده شویم، لازم است به فکر راه حل باشیم.

  • اول از همه نقش خودتان در این شرایط را بررسی کنید:

این که نام دختر مورد نظرتان را از لیست ازدواج خود خط بزنید چون: “به دل مادرم ننشسته”

و یا تا چهل سالگی مجرد بمانید چون پدرتان به بهانه های خاص همه خواستگارهای تان را رد می کند. دلایل خوبی است که به نقش خود در این شرایط بیشتر فکر کنید.

مسلما توانایی ابراز وجود و مهارت بیان خواسته ها، احساسات و اهداف تان از زندگی، نه تنها در شرایط کنونی بلکه در سایر زمینه های زندگی نیز ضروری است.

راه کارهایی برای جلب رضایت خانواده برای ازدواج

برای جلب رضایت خانواده اولین اصلی را که باید در نظر بگیرید،حفظ حرمت و احترام والدین است؛ بنابراین خودتان حرمت ها را حفظ کنید و به طرف مقابلتان نیز این موضوع را یادآوری نمایید.

راه کارهایی که برای جلب رضایت خانواده پیشنهاد می کنیم عبارتند از:

  • با والدین خود صحبت کنید و به حرف های آن ها گوش دهید و دیدگاه آن ها را بشنوید.
  • شخص مورد نظر خود را در شرایط مناسب و به درستی معرفی کنید.
  • والدین خود را درک کنید، آن ها خوشبختی شما را می خواهند.
  • با رفتار خود به آن ها نشان دهید که از انتخاب خود مطمئین هستید و مسئولیت انتخابتان را به عهده می گیرید.
  • در کمال احترام با خانواده در این باره گفت و گو کنید.
  • سعی نکنید با لجبازی و انتقاد چیزی را درست کنید، زیرا این کار فقط اوضاع را بدتر می کند.
  • بهتر است قبل از بیان تصمیم برای ازدواج، ارتباط عاطفی خود را از خانواده مخفی نگه ندارید و آن ها را به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم از وجود فردی در زندگی خود آگاه کنید، تا به صورت ناگهانی با تصمیم ازدواج شما مواجه نشوند.
  • با جبهه گیری و بحث و مشاجره با نارضایتی والدین خود برخورد نکنید.
  • برای راضی کردن خانواده از واسطه مورد اعتماد و مورد پذیرش والدین خود کمک بگیرید.
  • از خانواده ی خود بخواهید تا فرصتی برای آشنایی و تصمیم گیری را به شما و خودشان بدهند.
  • در مورد دیدگاه، نظر و معیارهای خود در مورد ازدواج با آن ها صحبت کنید.
  • گاهی اوقات راضی کردن یکی از والدین آسان تر بوده و می تواند به کسب رضایت از والد دوم بسیار کمک کند. برای مثال می توانید مادر خود را راضی کنید، در نهایت او در کسب رضایت از پدرتان نیز کمک خواهد کرد.
  • کمک گرفتن از یک مشاور مجرب می تواند در این زمینه بسیار مفید باشد.
مخالفت خانواده با ازدواج و جلب رضایت خانواده

نکات پایانی ازدواج با مخالفت والدین

هر فرد این حق را دارد که شریک زندگی خودش را انتخاب کند. پس اگر شما کسی را پیدا کرده اید که مطمئن هستید می توانید ادامه زندگی را با او باشید، هیچ اشکالی ندارد. مخالفت والدین با فرد مورد نظر شما می تواند باعث ایجاد فشار روحی زیادی شود، ولی شما می توانید با راهکارهای ارائه شده، برای جلب رضایت آن ها تلاش کنید.

اکثر والدین زمانی که متوجه می شوند، ازدواج با فرد موردنظر فرزندشان باعث خوشبختی و رضایت او از زندگی می شود، از مخالفت دست بر می دارند. اگر در موقعیتی هستید که خانواده شما یا طرف مقابلتان با ازدواج شما مخالف است، قبل از هر چیز باید احترام و حرمت ها را حفظ کرده و در کمال احترام رضایت والدین را جلب کنید.

اما اگر به هر دلیلی تصمیم گرفتید که علیرغم وجود مخالفت ها، ازدواج کنید باید تمام جوانب این کار را بسنجید و مسئولیت آن را به عهده بگیرید؛ بدون آمادگی لازم برای پذیرفتن مسئولیت و نتایج این کار، زندگی و آینده خود و طرف مقابل را به خطر می اندازید.

در صورتی که این نوع ازدواج را انتخاب کردید و هنوز بعد از ازدواج این اتفاق مورد پذیرش والدین شما نیست و همسرتان را دوست ندارند، بهتر است در مورد روابط با آن ها مرزهایی را مشخص کنید و در مورد محدودیت ها با آن ها صحبت کنید، این کار باعث می شود عدم پذیرش والدین صدمه ای به زندگی مشترک شما وارد نکند.

کمک گرفتن از یک مشاور متخصص و مجرب در تمامی این مراحل می تواند بسیار کمک کننده و موثر باشد.

ازدواج با وجود ناراضی بودن خانواده

تمامی مشکلات و مسائل مربوط به شروع زندگی و دغدغه های پسر و دختر برای فراهم کردن مشخصه های یک شروع زندگی یک طرف و راضی کردن خانواده برای ازدواج با فرد مورد نظر طرف دیگر خیلی مشکلات اقتصادی و فراهم کردن شرایط ازدواج آسان است که والدین نیز با سخت گیری ها و سنگ اندازی های خود بر آن افزوده و شرایط بسیار بدی را برای دختران و پسران رقم می زنند.

تمامی این نکات که والدین به فکر فرزندان خود بوده و آنان خوشبختی فرزندان خود را می خواهند درست است اما در بسیاری از موارد والدین به صورت غرض ورزانه به مسائل نگاه کرده و با ایراداتی که می گیرند نه تنها فرزند خود را سرافکنده کرده بلکه ضربه بسیار بزرگی به جامعه و اجتماع می زند. با این کار سن ازدواج بالا رفته و فساد در کشور افزایش میابد.

line-separator

مخالفت خانواده های خود

با این حال بسیاری از جوانان که مخالفت خانواده های خود را می بینند و البته این مخالفت ها دلایل خاصی دارد یعنی که مثلاً فرد مورد نظر ما تنها به خاطر نداشتن ماشین و یا دلایل پیش پا افتاده رد می شود با وجود مخالفت والدین خود ازدواج کرده و عواقب آن را به جان می خرند.

این مسائل بیشتر برای پسران اتفاق می افتد و عواقبی همچون عدم کمک والدین برای شروع زندگی که بسیار مهم بوده و یا قطع رابطه و ضربات روحی وارده بر جوان را در بر دارد.

line-separator

طبق نظر اکثر کارشناسان اینگونه زندگی ها سختی های دوچندان داشته و مدیریت و صبوری بیشتری از جوان را می طلبد تا زمانی که همه چیز طبق روال شده و مسائل عادی شود بنابراین توصیه ما به جوانان این است که در انتخاب خود دقت کرده سپس با سیاستی خاص والدین را در جریان گذاشته و سعی کنند بدون مخالفت آنان ازدواج کنند تا زندگی خوب و خوش را داشته باشند.

سایر سوالات خود را در بخش کامنت مطرح کنید: (خانواده مرکز مشاوره ستاره ایرانیان در کنار شماست)

  • چگونه خانواده پسر را راضی به ازدواج کنیم
  • مخالفت شدید خانواده دختر با ازدواج
  • دعای راضی شدن پدر دختر برای ازدواج
  • مخالفت خانواده با ازدواج
  • چگونه مادر دختری را راضی به ازدواج کنیم
  • مخالفت شدید خانواده پسر با ازدواج
  • دعا برای راضی شدن خانواده پسر به ازدواج

برای خواندن مقاله های بیشتر در رابطه با این موضوع به سایت ازدواج مراجعه کنید

source:

https://www.bonobology.com/how-to-convince-parents-for-love-marriage-without-hurting-them/

سوالات متداول

۱ - آیا هر مخالفتی از سوی والدین بد و مشکل ساز است؟

اگرچه ممکن است والدین در شناخت یا قضاوت دچار سوء تفاهم شوند اما به هر حال مخالفت والدین معمولا از روی خیرخواهی و دلسوزی است. مخالفت خانواده ممکن است به دلیل نامناسب بودن شرایط اقتصادی، عدم آمادگی فرزند برای تشکیل زندگی و یا سبک مستبدانه تصمیم گیری در خانواده باشد. همچنین نقش فرزندان در این شرایط، عدم ابراز وجود، ناتوانی در بیان خواسته ها و احساسات خود و ترس از پذیرش مسئولیت نیز به مخالفت و بی اعتمادی بیشتر والدین دامن می زند.

۲ - ازدواج با وجود مخالفت والدین چه مشکلاتی را در پی دارد؟

ازدواج علارغم مخالفت والدین می تواند باعث تجربه شرایطی ناخوشایند شود. کم محلی و پذیرفته نشدن از سوی خانواده همسر، احساس تنهایی و جدا شدن از خانواده، از دست دادن حمایت مالی گذشته از جمله مشکلات نارضایتی خانواده از ازدواج است که باید از قبل نسبت به آن آگاهی داشت.

۳ - در برخورد با مخالفت خانواده چه راهکاری کمک کننده است؟

اگر با دلایل منطقی از انتخاب و تصمیم خود برای ازدواج اطمینان دارید می توانید برای تغییر نگرش شان تلاش کنید.  صحبت کردن با خانواده، کمک گرفتن از یک واسطه، دریافت کمک های تخصصی روانشناسان و همچنین برطرف کردن سوء تفاهم ها و قضاوت های نادرست می تواند راهگشا باشد.

413 پاسخ
« دیدگاه های قدیمی تردیدگاه های جدیدتر »
  1. مجید صابری
    مجید صابری گفته:

    سلام دوستان من ۲۵ سالمه و دختر عموم هفده سالشه و الان دو سالی هست که عاشقش شدم واونم میگه چند سالیه منو دوس داره من مهندس مکانیکم اونم هنوز داره درسشو میخونه الان دو سه ماهی هست که با هم رابطه داشتیم و همدیگه رو میدیدیم که میدونم کارم اشتباه بوده چند روز پیش تو خونه اقوام وقتی با هم حرف میزدیم مادرش فهمید.الان خانواده من میخوان برن خواستگاریش اما اون میگه
    خانواده من رضایت نمیدن ومیخواد کلا همه چیز رو فراموش کنیم میدونم خیلی دوستم داره و من واقعا عاشقشم اما نمیدونم باید چکار کنم به خدا راضی به خودکشی شدم اینقدر حالم خرابه خواهشا کمکم کنید.

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام .دوست عزیز با تو جه به این ه فامیل هستید خ دت ن چند باری هم رو دیدید احتمالا مسئله ازدواج و این ها مطرح شده است می فرمایید ایشون هم شما رو دوست دارند خوب چه دلیلی وجود دارد که رضایت نداشته باشند باید با خود ایشون صحلت می کردید .البته ممکن است دلایل کاملا معقول باشد .و این نکته بسیار مهمی است که در این صورت شما هم باید واقع بین باشید هر چند شرایط روحی شما قابل درک است ولی چون فامیل هم هستید شاید اصرار بیش از حد شما مشکلاتی در روابط دو خانواده ایجاد کند .البته ممکنه خود اون خانم پشیمان شده باشند چون شما که هنوز اقدام نکردید تا نظر و دلایل را بدانید ببینید احتمالات مختلف است اگر توان ریسک کردن دارید و نمی خواهید این مساله تا همیشه مثل یک ابهام در ذهنتان بماند خوب جلو بروید حتما اگر چیزی باشد و یا عدم رضایت به مادرتون اطلاع می دهند .اگر هم خود دختر خاتم به خاطر شرایط سنی پشیمان شده است که جلو رفتن شما درست نیست به هر حال همه در حد احتمال است و هیچ چیز قطعی نیست و امیدوارم خوشبخت شوید منتهی احتمال هر شرایطی را در ذهن داشته باشید که بعدا کمتر به لحاظ روحی اسیب ببینید و حتما حضوری مراجعه داشته باشید .

      پاسخ
  2. نازنین
    نازنین گفته:

    با عرض سلام و خسته نباشید، دختری ۲۶ ساله هستم که حدود یک سال و نیم با پسری که همکلاسیم بوده آشنا شدم و قصدمون ازدواج بود اما بدلیل اینکه ایشون از نظر کاری آمادگی نداشت دوستیمون به این مدت رسیده و الان بعد ۱سال و نیم که مادرهامون باهم آشنا شدن من متوجه شدم که پدر و مادر ایشون ۲۰ ساله از هم جدا شدن و برادر بزرگشون هم یک ازدواج ناوفق در سن کم داشته و مجددا ازدواج کرده اما گویا هنوز هم زندگی پر تنشی دارن. وپدرشون مجددا ازدواج کرده و تمام این مسائل رو تا الان ز من مخفی کرده بودند از ترس اینکه قضاوتشون کنم. و اینکه از نظر مالی هم در حال حاضر امادگی ندارند و انتظار دارن که من با شرایطشون کنار بیام تا به مرور زمان شرایطش بهتر شه. از نظر رفتاری هم در این مدت من از ایشون رفتار نا بجایی ندیدم.اما اینکه صادق نبودن من رو اذیت می کنه و الان با توجه به اینکه تا حدودی وابستگی احساسی بوجود امده اما کاملا مردد هستم که ایا جلسات بیشتری برای اشنایی خانواده هامون باشه یا چه کاری درستره؟ ممنون می شم راهنمایی کنین

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام
      دوست گرامی شما یک سال و نیم در ارتباط بودید و درسته که ایشون صداقت به خرج ندادند .ولی اینها مواردی نیستند که یک نفر بخواهد بگوید و طبیعی است هر چند شما حق دارید ولی وقتی به شما علاقه داشتند نخواستند به خاطر این قضایا شما نظرتون عوض بشه ولی خب مسائل مهمی هستند که بای توجه داشته باشید و حتما مد نظر داشته باشید به هر حال خانواده یک فرد جدا از او نیست البته دلیلی نیست برا ی اینکه از ایشون زده بشید ولی به طور کل بهتره به این خاطر پاسخ منفی ندهید بیشتر زمان بگذارید اگر فکر می کنید خودشون فرد ارزشمندی هستند به هر حال گناه پدر و ..و مشکلات خانواده نباید به پاس فرزند نوشته شود و از حق داشتن زندگی خوب محروم شود .امیدوارم متوجه صحبت های بنده باشید و حتی برای رفع تردیدها به مشاوره پیش از ازدواج هم می تونید مراجعه داشته باشید و امیدوارم خوشبخت باشید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
      موفق باشید

      پاسخ
  3. ناشناس
    ناشناس گفته:

    با عرض سلام و خسته نباشید، دختری ۲۶ ساله هستم که حدود یک سال و نیم با پسری که همکلاسیم بوده آشنا شدم و قصدمون ازدواج بود اما بدلیل اینکه ایشون از نظر کاری آمادگی نداشت دوستیمون به این مدت رسیده و الان بعد ۱سال و نیم که مادرهامون باهم آشنا شدن من متوجه شدم که پدر و مادر ایشون ۲۰ ساله از هم جدا شدن و برادر بزرگشون هم یک ازدواج ناوفق در سن کم داشته و مجددا ازدواج کرده اما گویا هنوز هم زندگی پر تنشی دارن. وپدرشون مجددا ازدواج کرده و تمام این مسائل رو تا الان ز من مخفی کرده بودند از ترس اینکه قضاوتشون کنم. و اینکه از نظر مالی هم در حال حاضر امادگی ندارند و انتظار دارن که من با شرایطشون کنار بیام تا به مرور زمان شرایطش بهتر شه. از نظر رفتاری هم در این مدت من از ایشون رفتار نا بجایی ندیدم.اما اینکه صادق نبودن من رو اذیت می کنه و الان با توجه به اینکه تا حدودی وابستگی احساسی بوجود امده اما کاملا مردد هستم که ایا جلسات بیشتری برای اشنایی خانواده هامون باشه یا چه کاری درستره؟ ممنون می شم راهنمایی کنین

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام
      دو کارکرد مهم صداقت در زندگی مشترک عبارتند از: اول، امکان سازگاری زن و شوهر را فراهم می‌ آورد و دوم، فرصت شادکامی و سعادتمندی را به زن و شوهر می ‌دهد. صداقت موجب می ‌شود در صورتی که زن یا شوهر در مورد مسأله‌ای تفاهم ندارند با طرح صادقانه آن در پی حل و برطرف ‌کردنش برآیند.

      دلایل صداقت
      -صداقت اصلی‌ترین رکن در زندگی مشترک هر انسانی است. صداقت ستون زندگی مشترک است و می‌ دانیم اگر ستونی محکم و استوار نباشد، آن عمارت هر لحظه در معرض ریزش و فروپاشی قرار می ‌گیرد.

      – صداقت به سازگاری زن و شوهر کمک می ‌کند، چرا که باعث درک آنان از یکدیگر می ‌شود.

      – صداقت به زندگی ما رنگ و بوی دوستی و محبت می ‌بخشد.

      – صداقت امکان کمک گرفتن و حمایت در مواقعی را که به یاری دیگران نیاز داریم افزایش می ‌دهد. حتماً شما هم داستان چوپان دروغگو را شنیده‌اید. این داستان نمونه بارز بی ‌صداقتی و در نتیجه یاری نشدن در زمان بحران و یاری ‌خواهی است.

      -صداقت موجب می‌ شود تا رفتار همسران بیشتر از روی تعقل و تدبر صورت گیرد. در حقیقت، صداقت سبب می‌ شود که رفتار عاقلانه‌تری داشته باشیم. اگر بدانیم هر کاری که می‌ کنیم یا هر حرفی که می‌ زنیم زن یا شوهرمان به یاد خواهد سپرد، کمتر احتمال دارد دست به اعمال غیرمنطقی بزنیم.

      – صداقت با خود پاداشی درون زاد به همراه دارد. ذهن در صلح با خود به آرامش می‌رسد، حتی اگر دلیل دیگری برای صادق بودن وجود نداشت همین یک فایده کفایت می‌کرد.

      – عادتهای خوب سنگ بنای منش و اشتهار هستند و هیچ عادتی به اندازه صداقت نمی‌تواند روی منش و آبروی انسان تاثیر بگذارد. صداقت یکی از بزرگترین خصوصیات انسانی است.

      – بی‌صداقتی روابط را متلاشی می‌کند و صداقت آن را به هم پیوند می‌زند. صداقت در حکم سیمانی است که اشخاص را به هم جوش می‌دهد. بزرگترین رکن یک رابطه خوب اعتماد و اطمینان است. این موضوعی است که در تمام زمینه‌های زندگی صدق می‌کند. دوستی، ازدواج، خانواده، کسب و کار، آموزش و مذهب و… صداقت و اعتماد و اطمینان فضایی ایجاد می‌کنند که در آن روابط خوب می‌توانند رشد کنند.

      – اگر نداشتن صداقت ریشه بسیاری از مسائل روانی ماست، صداقت منبع سلامت ذهنی و روانی است. وقتی صادق باشیم از احساس گناه، نگرانی و بسیاری از ناراحتی‌های ذهنی خلاص می‌شویم در این زمان است که به حرمت نفس و اطمینان خاطر می‌رسیم.

      بی‌صداقتی با همسر پیامدهای زیادی دارد.

      دلایل عدم صداقت
      – حمایت کردن
      – خوب به نظر رسیدن
      – احتناب از درد سر
      – دروغ گوئی مادر زادی

      عواقب بی‌صداقتی
      بی‌صداقتی با همسر پیامدهای زیادی دارد، ولی می‌توان همه آنها را در دو گروه بزرگ جای داد: الف) موجب می‌شود یافتن راه‌حل برای مسائل زندگی سخت و گاه ناممکن شود. ب) از آنجا که افراد در تشخیص برخورد غیرصادقانه شمی درونی دارند، بعداز پی بردن به چنین برخوردی، از خود مسائل غافل می‌شوند و بیشتر وقت و فکر و ذکرشان متوجه بی‌صداقتی همسر می‌شود که این خود بسیار مخرب و فرساینده است.

      پاسخ
  4. s1990
    s1990 گفته:

    سلام
    من ۲۶ سالمه و یک خواهر بزرگتر از خودم دارم که ۵ سال از من بزرگتره خودش قبلا با یکی دوست بوده و چون خونوادم نزاشتن باهاش ازدواج کنه اوانم این چندسال نزاشته ازدواج کنم و بهترین خواستگارا برام میاد اما خواهرم نمیزاره و خونوادمم به حرفش گوش میدن. الان ۷ ماهه به همکارم علاقه دارم و خیلی پسر خوب باشخصیت متین و… اما یک مقدار وضع مالیش مساعد نیست اما من از ترس خونوادم نمیتونم بزارم بیاد خواستگاریم چون هر خواستگاری برام میاد دعوا راه میندازن و واقعا میترسم بقه گناه کشیده بشم و خیلی به ایشون علاقه دارم. من این وسط خیلی دارم اذیت میشم سنم داره میره بالا. خواهرمم تو یه سنیه که دیگه خواستگار براش نمیاد و خواهرم بخاطر حسادت به من پیش هرکسی میشینه از بدی من میگه تا آبرومو ببره و ازدواج نکنم واقعا نمیدونم این چه خواهریه بدتر از همه اینکه خونوادمم به حرفش گوش میدن.شما بگین من باید چیکار کنم؟ حتی بهم میگن سرکارم نرو هیچ کلاسی نرو کلا بمون تو خونه تا کسی نبینتت و خواستگاریت نیاد از تمام خوشیهای زندگیم بخاطر خواهرم گذشتم خیلی درموندم.ممنون میشم جواب بدید

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام
      دوست عزیز این شرایط شما باید حضوری بررسی شود و باید دید دقیقا مساله چیست ؟ایشون ازدواج نکردند خب طبیعیه حسادت هایی داشته باشند ولی هر خانواده ای ارزوی خوشبختی فرزندانشون به خصوص دختر رو دارند اگر شما خواستگار خوبی داشته باشد چرا باید به خاطر ایشون رد کنید .و چرا خانواده حرف ابشون رو قبول کنند کمی غیر طبیعی است که خانواده ازشما بخواهند در منزل بنشیند که خواستگار برای شما نیاید .به هر حال شما هم در سن ازدواج هستید و حق دارید که که بخواهید از فردی که مورد علاقه است رسما اقدام کند و خانواده ها درریان قرار بگیرند البته نمی شود یک طرفه قضاوت کرد در نهایت امیدوارم خوشبختب باشید و به نظرم حتما مراجعه حضوری داشته باشید .
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
      موفق باشید

      پاسخ
  5. albert
    albert گفته:

    من یه دختری را دوست دارم یکبار رفتم خواستگاریش ولی خانوادش مخالفت کردن بعد از ۳ سال برگشته پیشم فهمیدم که با یک نفر سک سال ارتباط داشته و ضربه روحی خورده هنوزم که گاه تو فکرشه میخوام بدونم واقعا دوستم داره یا از روی ناراحتی کمبود عاطفه به من رجوع کرده وقتی با منه یاد خاطراتش با اون پسر است چه جوری بفهمم میشه روش حساب کرد؟

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام .کار دشواری است پی بردن به اینکه ایا ایشون از سر نیاز امدند و یا واقعا به شما علاقه دارند چون می فرمایید شکست عشقی خوردن به هر حال سه سال با فردی بودن کم نیست و شرایط قابل درکی است .وایشون قطعا دچار بحران عاطفی هستند و دنبال جایگزین ولی این دلیلی نمی شود که فرد مورد اطمینانی نباشد و بعدا دچار مشکل شوید ولی طبیعتا خب ایشون چه بخواهد چه نخواهد دچار مقایسه هایی می شود .و این ممکن است باعث رنجش خاطر شود اگر واقعا به ایشون برای بحث ازدواج تمایل دارید بهتره حتما مراجعه حضوری داشته باشید تا شرایط هر دو نفر بررسی شود .در نهایت امیدوارم خوشبخت باشید و تصمیم منطقی و به دور از احساسات بگیرید .

      پاسخ
  6. غزل
    غزل گفته:

    سلام من سه سال با یه پسری دوست بودم که الان دوهفتس نامزد کردیم یکسال اول که دوست بودیم به خانواده هامون نگفتیم ولی بعد یکسال با خانوادش در میون گذاشت جهارماه اول واقعااا باهام خوب بودن از همه نظر واسم کم نمیزاشتن ولی یهو عوض شدن به پسرشون میگفتن باید ور منو خط بکشه نامزدمم کوتاه نمیومد همه جوره پشتم بود تا اخرش گفتن اگه بهم نزنی باهاش خونه حق نداری بیای اینم دید اینجوریه گفت باشه تا بعد بیاد با بابام تنها حرف بزنه هنوزم که هنوزه هیچکسس نفهمید چرا یهو عوض شدن فقط میگفتن ما نمیخوایم راضی نیستیم فقط همین همینجوری گذشت تا یکسال نامزدم اصلا محلشون نمیکرد دیروقت میرفت خونه همش تو اتاقش بود اصلا باهاشون حرف نمیزد اینم بگم باباش باای اصلیش نیست وقتی نامزدم ۹ سالش بود جدا شدن این همراه مامانش موند تا بعد چند سال بااین مرده ازدواج کرد .خلاصه بعد یکسال دیدن اینجوریه نامزدمو صدا زدن و گفتن چرا این رفتارارو داره نامزدمم گفت من باهاش بهم نزدمو نمیتونم ازش دست بکشم وبعد سه ساعت حرف زدن راضی شدن اومدن خاستگاری و بله برون گرفتیمو همه چی خیلی خوب بود رفتن ولی از فرداش دوباره بهونه هاشون شروع شد یبار میگن به ما شیریی نداد با اینکه من فیلم دارم که شیرینی دادم بهشون یبار میگن سه تیکه کالا چرا نوشتن با انکه هرکی باشه سه تیکه مینویسه واسه همه همینجوریه صبح بله برون زنگ زدن بهم سه ساعت باهام بحث کردن مهریمو باید ۱۰۰ تا بزارم بااینکه مخالف بدیم منو خانوادم بخاطر نامزدم که واقعا داشت عذاب میکشید قبول کردم یبار میگن به ما بی احترامی کرده خیلیا پا درمیونی کردن ولی هرکی رفت اومد گفت ایا معلوم نیست چه مشکلی دارن همش بهونه میگیرن میگن باید جدا شیم نامزدم دنبال خونش میخواد از پیششون بره مامانش گفته بخواین با هم ازدواج کنین من نمیزارم زندگی کنین حتی راضی نمیشن بیان رودررو حف بزنیم مشکلارو حل کنیم خانوائم همه جوره پشتمونن ما به هم میسیم ولی میخوام بدونم با اونا چکاربکنیم

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام .وقتی هنوز اتفاقی نیفتاده شما تا این حد با خانواده طرف درگیر شدید .و اینکه اونها تمایلی به این ازدواج ندارند خودتون قضاوت کنید چقدر می توانید این رفتارها و بی احترامی ها را تحمل کنید .به هر حال خانواده مساله ای است که نمی شود انکار کرد و یا بعدا شما بخواهید که توجهی به خانوادشون نداشته باشند .خب این مساله امکان پذیر نیست .بهته با همه علاقه ای که دارید کمی واقع بین به مساله نگاه کنید .حرمت ها وقتی ریخته شود شرایط سخت می شود .و خب ادامه دادن و هر روز با مشکل و بهانه جویی جدیدی رو به رو شدن مشکل ساز خواهد بود .امیدوارم خوشبخت باشید و منطقی تصمیم بگیرید .

      پاسخ
    • حبیب
      حبیب گفته:

      سلام همیشه خانوادهامون نمیزارن مابه عقشمون برسیم نزدیک هفت سال با دختری هستم که همدیگر خیلی دوست دارم ولی خانواده دختر راضی نمیشه مجبوریم صبر کنیم تا همه چیز درست بشع

      پاسخ
      • مشاور
        مشاور گفته:
          با سلام دوست عزیز این صبر کردن ۷ ساله درست بوده و ا از این به بعد با این شرایط هر دو ی شما منطق این صبر رو درک کردید یا صرفا گرفتار شرایط عاطفی و دلبستگی هستید که خوب طبیعتا قابل درک است .اگر خانواده ها رضایت ندهند چه اتفاقی می افتد ؟وابستگی زیادی شکل گرفته و در نهایت هر دو نفر سرخورده خواهید شد و قطعا یا نمی توانید انتخا ب دیگری داشته باشید و یا اگر فرضا انتخاب دیگری داشته باشید ممکنه انتخاب درستی نباشد .و به اجبار راضی به این انتخاب شوید بهتره با مسائل معقول برخورد کنید .حمایت خانواده مساله مهمی است دلایلی که دارند را بررسی کنید شاید این عدم موافقت معقول باشد و اگر چنین نبود و صرفا به خاطر ایده ال هاییست که برای دخترشون در نظر دارند از واسطه معتبری استفاده کنید و البته که اگر نشد تکلیف هر دوی شما ب وجود این وابستگی که قابل درک است مشخص است .پس خودتون رو گول نزنید یا مسیر درست را امتحان کنید و انتظار کمکی نمی کند و یا تصمیم منطقی تری را بگیرید امیدوارم خوشبخت باشید
  7. ghazal
    ghazal گفته:

    سلام منو نامزدم سه سال باهم دوست بودیم یسال اولو خانواده خبر نداشتم ولی سال دومو به خانوادش گفت که خواستن منو ببینن که رفتمورابطمونم خیلی خوب بود باهم خانوادش خیلی خوب بودن ولی یهو عوض شدن بعد چندماه گفتن نامزدم باید از من جداشه وگرنه خونه راش نمیدن بدون هیچ دلیلی هنوزم نفهمیدیم دلیلشون چیبود خلاصه مخالفت کردن نامزدمم دید کاری نمیتونه بکنه الکی گفت باهام بهم میزنه تایکم اروم شن گذشت یکسال بعد نامزدم دیگه زیاد باهتشون حرف نمیرد دیر وقت خونه میرفت هروقتم خون . بود تو اتاقش بود اینا دیدن پسرشون داره ازشون دور میشه گفتن چرا اینجوری میکنی نامزدمم گفت من همون موقعمبهم نزده بودم نمیتونم ازش دست بکشم باباش گفت باشه البته بگم باباش بابای اصلیش نیس ت مامانو باباش جدا شدن از ۹سالگی پیش این مرده بزرگ شده تاالان خلاصه بعد یکسال باهام دوباره خوب شدن الان دوماه میگذره خوبه خوب بودن تااینکه اومدن خاستگاری خیلیم از خانوادم خوششون رفتن قرار بله برون گذاشتیم روز بله برون از صبح یکسرهههه بحث داشتن بانامزدم که مهریشو باید بزاره ۱۰۰تا وگرنه ما نمیایم منو خانوادمم بخاطر نامزدم که واقعا داره عذاب میکشه گفتیم باشه اونا اومدن خیلی خوب بود همه چی جشن تموم شد از فرداش دیگه جواب تلفنامو ندادن بانامزدم خیلی بدرفتار میکنن نمیزارن باهم بریم جایی ولی بااینحال نامزدم هرشب میاد پیشم بعد میره خونه خانوادم خیلییی پشتمونن حتی بابام میگه خودم خرج زندگیو خرج عروسیتونو میدم وقتی میبینم انقد همو دوسدارین نمیتونم جداتون کنم حتی نامزدم میخواد بره دادگاه شکایت کنه ازشون خیلیاا رفتن پیششون تا ببینن مشکلشون چیه ولی هیچکسسس نمیفهمه یهو چی شد هیچکس نمیفهمه دردشون چیه همه تعجب کردن از این رفتارشون نامزدم میگه من قیدشونو میزنم دنبال خونه میگرده تااز پیششون بره واقعا نمیدونیم چکار کنیم حتی نمیگن چیشده به نامزدم میگن اگه دختررو میخوای از خونه برو ولی اگه باهاش ازدواج کنی تااخر عمر راحتت نمیزارم واقعا موندیم ما با کمک خانوادمون بهم میرسیم ولی میخوام بدونم بااونا چکار کنیم

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام .دوست گرامی شرایط اشنایی علاقه ی ایجاد شده و همه شرایطی که می فرمایید درست است ولی اختلاف فرهنگ تفاوت های خانوادگی و ..را درنظر گرفتید ؟به هر حال شرایط را بسنجید اگر خانواده شما چه با منطق چه بی منطق مخالفت کنند شما چه می خواهید انجام دهید ادامه دادن سه ساله بدون در جریان گذاشتن خانواده اشتباه بوده چون شرایط عاطفی ایجاد می کند که خب اجازه تصمیم منطقی را از شما می گیرد .امیدوارم شرایط را در نظر بگیرید و اینکه خانواده را باید بتوانید متقاعد کنید البته اگر شناخت کافی دارید و فکر می کنید منطقا با این فر د خوشبخت خواهید شد.

      پاسخ
  8. ه.فردوسی
    ه.فردوسی گفته:

    سلام
    دختر ۲۰ ساله ای هستم که حدود یک سال با یکی از همکلاسی هام دوستم و هدفمون ازدواج بوده برای همین از اول خانواده ها رو در جریان گذاشتیم .با این که خانواده ی من از اول مخالف بودند قبول کردن که به رابطه ادامه بدیم اگر خانواده ی پسر جلو بیان و ضمانت بدن که پشنش هستن تا چند سال دیگه که سن هر دومون بیشتر بشه و شرایط ازدواج و پیدا کنیم.خود پسر هم داره همه ی تلاشش و می کنه برای اینکه زودتر به شرایط کار و مالی بهتر برسه ولی خانواده اش حتی حاضر نیستن جلو بیاین! من با چند تا مشاور هم صحبت کردم که اونا هم اقدام از طرف پسر و می خواستن ولی مشاوری که خانواده ی اون صحبت کردن گفته زوده و این تصمیم احساسیه…در صورتی که اطراف خودم مورد زیاد داشتم کشبیه ما بودن و الان ازدواج کردن و خوشبختن…حالا به نظر شما ما چیکار کنیم وقتی این همه هم و دوست داریم…راستش با این خانواده ای که داره من نمی خوام بدون هیچ تضمینی دامه بدم چون می ترسم چند سال دیگه هم یک بهونه بگیرن و جلو نیان و منم موقعیت های خوبم و از دست بدم!

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام .دوست عزیز توجه داشته باشید که جمله اخر خود شما نشان می دهد که توان تصمیم گیری منطقی را دارید وقتی از طرف خانواده طرف مقابل تضمینی وجود ندارد .هر چند علاقه وجو د دارد ولی بهتر است ادامه ندهید .گاهی در دسترس بودن طرف مقابل را وادار به تحرک نمی کند و اقدامی برای پیشبرد ازدواج انجام نمی دهد چون ایشون باید برای شما پشت گرمی باشند که خب ظاهرا این اتفاق در مورد شما نیفتاده است .در هر حال امیدوارم تصمیم منطقی بگیرید و مودهای اینده رو به خاطر ماندن در این شرایط از دست ندهید .خوشبخت باشید

      پاسخ
  9. بی پناه
    بی پناه گفته:

    سلام،من ۴ساله نامزدم،چون خانواده نامزدم مخالف بود پاپیش نمیزارن واسه عروسی،نه هم نمیگن میگن ۲ماه دیگه بعد میشه ۳ماه دیگه اینجوری اذیتت میکنن هیچی ازشون واسه جهیزیه نخواستیم گرونترین جهیزیه هارو پدرم تهیه کرده،برادر شوهر بزرگم تو زندانِ واسه مهریه و نفقه اونا هم نامزد بودن ولی خانواده دختر سر مهریه کنار نیومدن میگفتن همه جهیزیه رو شما بدین اینا هم میگفتن یا عروسی یا جهیزیه ازدواج اونا هم اجباری بود اینا راضی نبودن،پدر منم بخاطر آبروش نمیتونه واسه طلاقم اقدام کنه پدرم آدم ساده و مهربونیه، چون مادر شوهرم پسر بزرگشوخیلی دوس داره الان داره مهریه ونفقه اونارو آماده میکنه که بده ولی واسه ما قدمی برنمیداره،التماسش میکنم میگم جهیزیه ام آماده س یه عروسی ساده بگیر ولی هی قولم میزنه فقط عذابم میده هیچ بی احترامی نکردم،چون نامزدم چندبار دردسر درست کرده قرض اینا بالا آورده بخاطر اینکه خانواده اش حمایت نکردن، از این قضایا مخالفتا هیچ کدوم از فامیل خبر ندارن، پدرم باهاشون صحبت کرده تازه یه چیزی هم طلبکار شدن قبول نمیکنن پدر شوهرم میگه شرایطم جور نیست اگه زورم کنین ۵سال دیگه هم شرایط همینه،پدرم خیلی مظلومه برادر بزرگ هم ندارم موندم بی پناه آواره خدا شاهده به خودکشی هم فک کردم نه میتونم نامزدمو ول کنم نه میتونم طلاق بگیرم بخاطر فامیل و آبروی پدرم چون تو فامیل ما طلاق نبوده، همه چیز زندگی دست مادر شوهرمه اما تا نخواد هیچکس نمیتونه کاری کنه نیم قدمی هم برنمیداره بی انصاف،واسم دعا کنید،چیکار کنم حالا؟

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام اگر شما تا این حد در فشار روحی هستید و خب حانواده همسر شما با همه بی منطق بودنی که دارند با فرض اینکه دیر فرزند بزرگتر و دادن بدهی ها هستند همسر شما باید اقدام کنند .در حد حداقلی اگر خود شما موافق هستید و جهزیه اماده است خوب اقدام کنند .مساله ای که وجود دارد این است که خانواده همسر شما شرایط رو ندارند حداقل به صورت ظاهری پس اینکه خودتون رو ازار بدید بی فایده است .و آنهاوهم نمی توانند راه حلی پیش پای شما بگذراند پس خودتون باید اقدام کنید هر چند شرایط سختی است و هر دختری ارزوی عروسی و ..را دارد و این چیزی نیست که به حاطرش بخواهبد به طلاق فکر کنید .امیدوارم خوشبخت باشید .

      پاسخ
  10. تنها
    تنها گفته:

    سلام دختری ۲۹ ساله هستم شش سال با پسری دوست هستم که قصدمون ازدواج هستش اوایل پدرم اجازه نمیدادن بیان خواستگاری بعد کلی تحقیق کردن و اجازه خواستگاری دادن راضی بودن ولی یه دفعه نظرشون عوض شد پدرم خیلی بی منطق هستن هر چی مادرم با هاشون صحبت میکنن میگه نه که نه موندم چیکار کنم من و این آقا واقعا همدیگرو میخایم تصمیمم از روی احساس نیست تورو خدا کمکم کنید خسته شدم من کاملا مستقل هستم خودم شاغلم و خوب و بد زندگی رو میدونم چندیدن بار برای خاستگاری تماس گرفتن ولی رو حرفش وایستاده سری قبل هم کلی بهشون فحش دادن

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام .دوست عزیز قطعا فردی هست که در خانواده و اقوام که پدر شما از ایشون حرف شنوی داشته باشند .اگر شما ار انتخابتون مطمئن هستید بک فرد اینچنینی را برای صحبت با پدر واسطه کنید به هر حاد ۶ سال اشنایی زمان کمی نیست که بتوانید راحت بگذرید فقط امیدوارم منطقی تصمیم گرفته باشید و به فرض رضایت پدر بعدا پشیمان نشوید البته یک طرفه هم نمی شود قضاوت کرد باید دید پدرتون وافعا به گفته شما بی متطق هستند و یا دلیلی برای مخالفت دارند .دوست عزیز اگر امکانش برای شما مهیا است بهتر است حضوری مراجعه فرمایید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴

      پاسخ
      • تنها
        تنها گفته:

        دلیلشون به خاطر اینه که چرا دوست بودین مگه میشه به یکی جواب منفی داد باز بره خواستگاری واقعا کلافه شدم از طرفی هم طرف مقابلم رو همه جوره میشناسم کلی امتحانش کردم اهل دود و سیگار و رفیق بازی نیست خیلی پسر کاری هستش خیلی مهربون و با محبته

      • مشاور
        مشاور گفته:

        با سلام خب دوست عزیز این یک باور فرهنگی است و چون مشکلات این ازدواج های بعد از دوره دوستی را می بینند دید منفی دارند و فکر می کنند شیوه سنتی مناسب تر است .در هر حال اگر طرف مقابل شما به شما تمایل دارد باید در اثبات پاکی و نجابت شما برای خانواده اش تلاش کند و از طرفی در صورت مخالفت خانواده شما با شناختی که از معیارها و شرایط خانوادگی دارید می توانید اقدام بفرمایید .که رضایت خانواده را جلب کند شاید در این بین رفتن به مشاوره و شنیدن نظرات نفر سوم اهمیت داشته باشد و شاید مسائلی بازگو شود که خیال خانواده ها تا حدی راحت شود و اعتماد کنند .در هر صورت امیدوارم اتفاق مثبتی بیفتد و خوشبخت باشید

  11. تنها
    تنها گفته:

    سلام دختری ۲۹ ساله هستم شش سال با پسری دوست هستم که قصدمون ازدواج هستش اوایل پدرم اجازه نمیدادن بیان خواستگاری بعد کلی تحقیق کردن و اجازه خواستگاری دادن راضی بودن ولی یه دفعه نظرشون عوض شد پدرم خیلی بی منطق هستن هر چی مادرم با هاشون صحبت میکنن میگه نه که نه موندم چیکار کنم من و این آقا واقعا همدیگرو میخایم تصمیمم از روی احساس نیست تورو خدا کمکم کنید خسته شدم من کاملا مستقل هستم خودم شاغلم و خوب و بد زندگی رو میدونم

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      دغدغه والدین را نادیده نگیرید در بحث ازدواج، افراد باید آمادگی های مختلفی را داشته باشند که یکی از این آمادگی ها، آمادگی خانواده است. آمادگی خانواده برای ازدواج هر فرزندی در چندین بعد قابل بررسی است.

      به طور مثال باورهای خانواده اهمیت دارد، در بعضی خانواده ها ترتیب سنی بچه ها اصلی ترین ملاک برای ازدواج آن هاست و هیچ گاه فرزند کوچک تر نمی تواند از فرزند بزرگ تر زودتر ازدواج کند. شرایط اقتصادی خانواده برای ازدواج فرزندشان هم شامل آمادگی خانواده محسوب می شود. وقتی خانواده به هر دلیل منطقی آمادگی لازم برای عروس کردن دختر یا داماد کردن پسر را ندارد، فرزندان نباید با نادیده گرفتن دغدغه های والدین برای ازدواج در یک زمان خاص اصرار کنند.

      این گونه از انتخاب تان دفاع کنید
      مطمئنا هیچ پدر و مادری مانع خوشبختی فرزندشان نمی شوند حتی اگر با ازدواج او ۱۰۰درصد مخالف باشند. بنابراین اگر پدر یا مادری با فرد موردنظر فرزندشان برای ازدواج مخالف هستند، فرزندان باید دلایل آن ها را بشنوند. اگر این دلایل منطقی و عقلانی باشد، جوانان نباید احساسی تصمیم بگیرند و بگویند که فقط ما ۲نفر مهم هستیم و پیوند قلبی ما ۲نفر همه مشکلات مان را حل خواهد کرد.

      فرزندان باید روی دلایل منطقی فکر کنند. اگر هم دلایل غیرمنطقی بود، در گام اول باید در یک فضای صمیمی و یک فرصت مناسب با والدین خود صحبت کنند. جوانان باید ملاک هایشان را برای پدر و مادرشان بازگو کنند و بگویند که چرا و بر چه اساسی از این انتخاب شان دفاع می کنند.

      با این حال، ممکن است پدر یا مادر شما هم دلایلی داشته باشند که از نظر شما منطقی نباشد در این شرایط بهتر است از یک ناظر بی طرف که می تواند بزرگ فامیل باشد، کمک بگیرید تا او دلایل را بررسی کند. این ناظر بی طرف باید مورد تأیید والدین و فرزندشان باشد.

      صبر هم لازمه متقاعد کردن والدین است
      : زمانی که پدر و مادر به هیچ وجه راضی نمی شوند و به عبارتی اصلا حاضر نیستند حرف های شما را بشنوند یا طرف مقابل را ببینند، باید بدانید که الان زمان قانع کردن پدر و مادر نیست. شما باید صبر کنید تا پدر و مادر از فضای عاطفی و هیجانی خود بیرون بیایند چون در فضای هیجانی آدم ها نمی توانند خوب به مسئله نگاه کنند و تصمیم بگیرند، بنابراین دختر و پسر باید با درایت، صبر کنند تا زمان مناسب برای حرف زدن فرا برسد.

      توجه ویژه والدین به اختیار فرزندشان
      : جوانان نباید فراموش کنند که همه ما چه قبل و چه بعد از ازدواج، به والدین مان نیاز داریم. البته پدر و مادرها هم باید به بحث اختیار در جوانان برای انتخاب همسر آینده شان توجه ویژه ای داشته باشند. بالاخره اگر جوانی با فردی که هیچ علاقه ای به او ندارد، ازدواج کند به احتمال زیاد زندگی او شکست خواهد خورد و شاید باعث سرشکستگی اجتماعی خانواده اش هم بشود. پدر و مادرها باید به فرزندانشان کمک کنند تا آن ها قدرت تصمیم گیری و انتخاب صحیح را در خودشان افزایش دهند زیرا در غیر این صورت، اعتماد به نفس فرزندشان به شدت کاهش می یابد.

      ازدواج پیوند ۲نفر نیست، پیوند ۲خانواده است: ازدواج در ایران به معنی پیوند ۲ نفر نیست، شما با ازدواج تان ۲خانواده و در برخی مناطق کشور ۲ طایفه را به هم پیوند می زنید و به همین دلیل، خانواده سهم بزرگی در انتخاب و زندگی آینده فرزندان دارد.

      آن قدر که اگر پدر و مادر مخالف ازدواج شما باشند، سایه این مخالفت همواره بر سر زندگی تان خواهد بود.

      چه طور والدین مان را راضی کنیم؟
      ازدواج با رضایت والدین، آرامش بیشتری را برای شما در پی دارد اگر والدین شما با دلایل نه چندان منطقی با ازدواج تان مخالفت می کنند می توانید با چند راه حلی که در ادامه خواهید خواند، تلاش کنید که نظر مساعد آن ها را جلب کنید.

      ۱ – اول از همه بگوییم که تهدید، پرخاشگری، دعوا یا فرار از خانه و … به هیچ نتیجه ای نمی رسد و فقط آتش معرکه را بیشتر می کند. بنابراین از فکر راه حل های بیهوده بیرون بیایید و بیشتر تلاش کنید در سکوت و آرامش ماجرا را پیش ببرید.

      ۲ – با والدین تان صحبت کنید، در شرایطی آرام و منطقی بحث را پیش بکشید و سعی کنید نظر مثبت شان را جلب کنید. والدین شما، حتما دلایلی برای مخالفت شان دارند. آن ها را بشنوید و سعی کنید فارغ از شور و شوق عاشقی و هیجانات مقطعی، این دلایل را تحلیل کنید. شاید واقعا حق با آن ها باشد. می توانید این دلایل را با فرد سومی که به بی طرفی او اطمینان دارید در میان بگذارید و با او مشورت کنید. این فرد می تواند دوست، استاد، بزرگ فامیل یا مشاور باشد.

      ۳ – والدین گاهی به خاطر بی اعتمادی به شما با انتخاب تان مخالفت می کنند، چون فکر می کنند به قدر کافی بزرگ و عاقل نشده اید. در این شرایط باید دلایل خود را از انتخاب فرد مورد نظر تشریح کنید و با صحبت های منطقی به پدر و مادرتان ثابت کنید که بزرگ و قابل اعتماد هستید.

      ۴ – اگر هیچ کدام از راه ها نتیجه نداد، سعی کنید همراه والدینتان پیش مشاور خانواده بروید و در شرایطی منصفانه درباره مشکل صحبت کنید.

      مخالفت خانواده ها را جدی بگیرید
      اگر مخالفت خانواده ها به این دلیل بود که دو خانواده از نظر مذهبی در یک سطح نیستند، اگر اختلاف مالی فراوان بین خانواده ها وجود داشت، اگر فاصله سنی شما و فرد مورد علاقه تان بسیار زیاد است و اگر مخالفت والدین به دلیل موجه نبودن شخصیت فرد موردنظر است (در حالی که شما به اشتباه فکر می کنید، می توانید با قدرت عشق و صبر او را عوض کنید) بهتر است به توصیه والدین تان گوش دهید و بی گدار به آب نزنید. حساسیت والدین در این مسائل کاملا منطقی است و شما باید در انتخاب تان دقت بیشتری داشته باشید.

      پاسخ
  12. زینب
    زینب گفته:

    باسلام خدمت شما.من دختریم۲۲ساله با پسری۲۴ساله ۲ساله که باهم دوستیم واین اشناینت از طریق خواهر ایشون که دوست وهمکلاسی دانشگامه صورت گرفته.ایشون خواهرشون اوردن دانشگاه منو دیدن و خواهرشون پیش قدن اشنایت ماشدن.بعداز۶ماه اشنایت ما باین نتیجه رسیدیم ک اخلاقیات و ویژگیامون چیزای ک اززندگی میخایم مثل هم ومکمل هم هستیم.وبخانوادهامون داستان راگفتیم هردو.خانواده من باتوجه باینکه ایشون سربازن اول راضی نبودن باحرفای ک بهشون زدم راضین ومنتظر اومدن خانواده ایشونن.ایشوونوالان یه ساله داره بخانوادش میگه بیابن خواستگاری هی بهونه میارن میگن باشه چن ماه دیگ دوباره چن ماه دیگه همین داستان.بهشون میگ راضی نیسیتین میگن نه میریم بازبهونه میارن با این شرایط ک قرار خانه رو پدر ایشون براشون بگیرن چون برای پدرشون کار کردن.مشکل مسکن نیس اما مشکل کارهس.البته خرجای نامزدی میتونن دربیارن.تا کارثابت بگیرن عروسی بگیریم والان نامزد کنینم تصمیم من ایشون اینه.اما خانوادشون مادرشون راضیه.پدرشون هی بهونه میارن چن ماه میگ میخام برم تحقیق امایه دلیل میاره نرفتم الان جدید ب ایشون که توسربازیه میگه هی صبراوردم و استخاره گرفتم بد دراومد یه دوماه دیگ صبرکن دوباره بهونه جدیدش شدع این واقعا نمیدونم هدفش چیه میخاد متوازسر پسرش بازکنه بنظرتون؟؟؟ایشون گفتن ب هانوادش بغیرمن باکسی ازدواج نمیکنه فکر اینک فراموشم میکته نکننن گفتن نه اینطور فکرنکنه.بنظرتون چیکارکنم؟؟؟همه ی خواستگارای موقعیت خوب رد میکنم بخاطرش..با اینک خواهرش منومیشناسع اما نمیدونم بازچشونه.ماهمدیگرو خیلی دوسس داریم وگفتن تمام تلاشم میکنم راضی شن اپ نشدن خودم تنها میام خواستگاری.من فقط میخام برایع یه اشناتیت حداقل بیان چون مطمنم من وخانوادم ببین راضی میشن اما حاضرنیست پدرش برای یه اشنایت بیان.چیکارکنم بنظرتون؟؟؟؟ببخشید زیاد حرف زدم.باتشکر

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام .ممنون از توضیحات مبسوط شما .دقت داشته باشید که قابل درک است زمانی که گذاشتید و خوب فکر ی که درگیر شده تاثیرات روحی و دلبستگی ایجاد شده این شرایط بلاتکلیفی را برای شما سخت می کند .وقتی سما که دختر هستید خانواده را راضی کردید ایشون له عنوان مرد باید بتوانند برای اشناییت اولیه پدرشون رو راضی کنند این بهانه جویی ها خوشایند نیست .بعتر۶ به ایشون زمان بدید و بخواهید زودتر تکلیف رو مشخص کنند و اگر واقعا نتوانستند در زمان مشخص اقدام کننو با همه سختی های روحی و ضربه روحی که قابل درک است به موردهای جدید خود فکر کنید .چون ممکنه همه شرایط ایده ال را له خاطر ایشون رد کنید و ایشونم به نتیجه نرسند و خود این تردید خانواده و اقدام نکردن منجربه سردی روابط خواهد شد و ممکنه کلا نظرات از حالت مثبت به منفی برسند .به هر حال تصمیم با خود شماست امیدوارم تصمیم درست بگیرید و خوشبخت باشید

      پاسخ
  13. بهناز
    بهناز گفته:

    سلام من یه کسیو میخوام حتی بیشتر از خودم مبخوام موقعی ک اپمد خواستکاریم یه جوابی دندون شکنب پدم بگم ک مخالفتی نداشته باشن

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام
      دوست عزیز اینکه شما به فردی اونقدر علاقه مند باشید که فقط هدفتون دادن پاسخ مثبت به ایشون باشه ممکن دچار خطا شوید و شاید زندگی موفقی نداشته باشید .وقتی فردی اونقدر شما رو مجذوب می کند که اجازه بررسی منطقی به شما نمی دهد این علامت هشدار است .که باید دقت داشته باشید .در هر موردی بهتر حتما همه مسائل مورد نظر رو قبل از عقد بررسی کنید .شناختن یک فرد شاید به صورت کامل اتفاق نیفتد ولی خوب به هر حال منطقی جوانب را بررسی کردن اهمیت ویزه ای دارد چون بحث یک عمر زندگی است .نمی شود سریع و احساسی تصمیم گرفت .می توانید تلاش کنید طوری مساله مطرح شود و پاسخ دهید که هیچ کس مخالفتی نکند و ایشون و خانوادشون راضی باشند ولی چقدر از اینده و خوشبختی خودتون مطمئن هستید در هر حال امیدوارم خوشبخت باشید.

      پاسخ
  14. Mersana
    Mersana گفته:

    سلام دختری هستم٢۴ساله باپسری که۶سال ازخودم بزرکتراست ۴سالی هست دوستیم وهمدیکروخیلی دوست داریم ازنطرعقیدتی فکری وعلاقه وشخصیت هیچ تفاوتی نیست وهمدیکروکامل میشناسیموتصمیم به ازدواج کرفتیم ایشون لیسانسه هستن ومغازه دارومن هم لیسانس اما بخاطریه تفاوت اقتصادی که یخورده بهترن مادرشون راضی به ازدواج مانیست ومیگن به مانمیخورن درصورتی که خودایشون توجوانی بایه کارگرساده ازدواج کرده اماالان هیچ جوره قانع نمیشن ویک جلسه ام به خانه مان برای اشنایی امدن که بعدمخالفت کردن خواهش میکنم کمکم کنیدحال روحی جفتمون خیلی بده واین اقاهم نمیتونه بیشترازاین مقاومت کنه بایدچیکارکرد دلیل۴سال دوستیمونم این بودکه اقایخورده بیشترکارکنه خونه داشته باشه وجلوبیاداما این مادرکینه بینمون بوجوداورده وماروداره دورمیکنه ازهم چاره چیست

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام
      دوست عزیز کاملا شرایط روحی شما قابل درک است و اینکه ۴ سال اشنایی زمان کمی نیست و دلبستگی عاطفی بین شما قطعا شکل گرفته است .منتهی اگر کسی باشد که بتواندشرایط را درست کند خود اون اقا هستند قطعا از دست شما که کاری بر نمی اید .وقتی مادر ایشون صرف این دلیل با اینکه به منزل شما اومدند حاضر به ازدواج با شما نمی شوند.به فرض اینکه ازدواجی صورت پذیرید شاید شرایط خوشایندی را برای شما ایجاد نکنند و خود این علی رغم همه شباهت ها محل اختلافات و ایجاد مشکل شود .قطعا چون ۴ سال درگیر بودید باید تلاشتون رو برای بهبود شرایط داشته باشید ولی به این هم فکر کنید به چه قیمتی طرف مقابل شما مادرش را می شناسد باید اقدام کند و اگر به ازدواج با شما تمایل دارد بسیار محترمانه موضعش را مشخص کند نه اینکه کوتاه بیاید و به قول شما نتواند مقاومت کند .جسارت داشتن مساله مهمی است اگر ایشون شما رو کاملا شناختند قبول دارند و فکر می کنند با شما زندگی خوبی را خواهند داشت .باید بتوانند پای خواستشون بایستند چون قراره فردا در زندگی برای شما تکیه گاه باشند ولی اگر راحت قید این ۴ سال اشنایی رو بزنند به نظرم امروز بروند بهتر از فرداست .گرچه قطعا برای شما بسیار سخت خواهد بود .ولیی از نقش واسطه گری افراد مقبول مادرشون هم می توانند استفاده کنند شاید ایشون راضی شدند و یا بخواهند باشما شخصی در محلی به غیر از منزل معاشرتی داشته باشند و ارزیابی داشته باشند شاید در تغییر نظرشون موثر باشد به هر حال نباید راحت بگذرند گرچه که خوب نباید احترام بزرگ ت رها خدشه دار شود .ولی باید محترمانه موضع خود را مشخص کنند .بیشتر فکر کنید خوشبخت باشید .

      پاسخ
      • Mersana
        Mersana گفته:

        خیلی ممنونم ازپاسخگوییتون امامشکل فقط مادرایشون نیست خواهروبرادراشونم دخالت دارندومیکویندززنطروضع مالی بهم نمیخورین بدون اینکه ماروبشناین که واقعاخانواده پایداروخوبی هستیم بدون تحقیق کردن ناراضی اندومرغشونم یه پا داره اونهاصفتهای خوب مارودرنظرنمیکیرن دلایلی میارن که ازنظریک مشاوروادم باتجربه ومنطقی هم حتی منطقی نیست هرشهری ادمهای بدداره خوبم داره دلیل نمیشه مثلاوقتی توتهران هم ادم بدهست هم خوب کفت که همه تهرانیهابدن ماهم طایفه پدری اصالتا سمت استان مرکزی هستن واینها میگویندنه ادمهای اراک ادمهای خوبی نیستن دوستم اراکی بودزندکیش فلان شد بیسارشد درصورتی که خودشان اصالتاساوه ای هستن ماهم بگوییم همه ادمهای ساوه بدن بدون تحقیقوشناخت خیلی ازحرفشون دلگیرم دلایلشون کاملاغیرمنطقی درصورتی که پسرکاملامن وخانوادمومیشناسن که پاپیش گذاشتن واسه رسیدن به من فقطم احساس نیست چهارسال عمرمووقتموگذاشتم حالاپسرمیکه بأحرف اصلاقانع نمیشن ومیکوینداکرمیخواهی خودت هم تنهایی برو خاستگاری ماهم فعلاتصمیم گرفتیم صبرکنیم اماصبرتاکی چندوقت اگربیشترازاین وقت گذاشتیم وعمرمان تلف شدوبازم نشد چه کنیم

      • مشاور
        مشاور گفته:

        با سلام .دوست عزیز اگر بخ اهید واقع بین باشید باید بدانید این ازدواج با این همه مخالفت جمعی به صلاح نیست هر چند شرایط شما قابل درک است ولی طبق گفته پایانی خود شما باید بگویم که وقتی انقدر مخالفت و تردید و . وجود دارد حتی ندیده قضاوت کردن به فرض ازدواج کردن هم مشکلات چند برابر خواهد شد .و ممکنه زمانی را صرف رضایت کنید و اصلا رضایتی که ایجاد نشود به یک کنار تحقیر شدن ها و حرمت شکنی هایی هم شکل بگیرد که خوب طبیعی است که هر فردی صبر مشخصی دارد و ممکنه زندگی حالت فرسایشی پیدا کند .بهتر است همه جوانب را بسنجید به یک باره تصمیم نگیرید .بپذیرید که شما دختر هستید و خانواده طرف مقابل باید خ د را منطبق با شرایط شما کنند اگر تمایلی وجود دارد اگر هم نه قاطعانه پاسخ منفی بدهید اگر طرف مقابل واقعا شما را همان طور که هساید بپذیرد باید اقدامی انجام دهد و اگر کاری نکرد و تابع بود از تصمیمتون پشیمان نشوید .بهتره در کنار فردی قرار بگیرید که خانواده هم رضایت دارند حفظ احترام می کنند .خوشبخت باشید

  15. amir
    amir گفته:

    سلام
    من ۲۸ ساله هستم و با دختری حدود دو سال بزرگتر از خودم دوست بوده و نتصمیم به ازدواج گرفتم.
    پدرم به شدت مخالف است چون با تحقیقاتی که کردن به این نتیجه رسیدن که خاله ایشون وضعیت مناسبی ندارن (ایشون مطلقه هستند) حتی صحبت هایی در مورد مادر ایشون نیز کرده اند.
    آیا میتوان به این مسایل اتکا کرد؟
    یا فقط موضوع خود دختر است.
    در صورت نیاز چگونه این دختر را قانع کنم به جدایی؟

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      با سلام اینکه خاله ایشون مطلقه هستند و ممکنه برای هر فردی در هر خانواده ای اتفاق بیفتد چه ربطی به شما دارد البته اگر در مورد خانواده ایشون مساله ای وجود دارد کا عدم تناسب مطرح است و منطقی برریی می کنید می بینید نمی پذیرید بهتره جلسه ای با خود دختر خانم داشته باشید و بفرمایید خانواده رضایت ندارند و اصلا فرد رو در بی خبری قرار ندهید قطعا برای ایشون ضربه روحی است و برای شما در انتخاب بعدی تاثیر گذار ولی شاید تجربه ای است ارزشمند .که باید توجه داشته باشیم .امیدوارم خوشبخت اشید البته بار هم همه جوانب امر رو بسنجید .

      پاسخ
« دیدگاه های قدیمی تردیدگاه های جدیدتر »

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *