درمان شناختی رفتاری اضطراب به وضوح ارائه و به تفصیل توضیح داده شده است. حساسیت زدایی و قرار گرفتن در معرض چیست؟

درمان شناختی رفتاری اضطراب

حساسیت زدایی و قرار گرفتن در معرض

اگرچه آنچه در این صفحه بیان شده است برای درمان لکنت توضیح داده شده است، اما کاربرد آن در هر مشکل اضطرابی دیگر مشهود است.مبارزه با اضطراب باعث افزایش آن می شود

بیمار باید درک کند که مبارزه با اضطراب یک تلاش عظیم است. افکار و احساسات خود را روی آن متمرکز کنید. بنابراین شما در حال تعیین مسیر زندگی خود هستید. در حالی که او آرزوها، اهداف و ارزش های خود را که باعث شادتر شدن او می شود کنار می گذارد.

وقتی بیمار علیرغم مشکلاتش خود را در موقعیتی قرار می دهد که برای ارزش هایش مبارزه کند، فلسفه تکنیک اولیه حساسیت زدایی را پذیرفته است. با فرض فلسفه اساسی این تکنیک ها:  مواجهه با موقعیت های ترسناک بدون ارائه رفتارهای اجتنابی.

در هر صورت، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، ابزارهای بیشتری را ایجاد می کند تا اطمینان حاصل شود که بیمار فلسفه مواجهه را درک کرده است و او با میل و میل و به طور کامل در آن همکاری می کند.

ما می دانیم که وقتی قرار گرفتن در معرض محرک ترسناک بدون دادن پاسخ اجتناب یا فرار انجام می شود، یک فرآیند عادت کردن رخ می دهد و با گذشت زمان و پشتکار، اضطراب قابل تحمل می شود و تا زمانی که ناپدید می شود کاهش می یابد.

با این حال، درمان پذیرش و تعهد هشدار می‌دهد که بالا بردن این فرآیند از ابتدا برای بیمار می‌تواند باعث شود که او به جای تغییر عمیق در فلسفه خود برای مواجهه با زندگی، آن را به عنوان ترفندی برای حل مشکل در نظر بگیرد. به همین دلیل است که باید کاملاً روشن شود که این روشی برای کنترل اضطراب نیست، بلکه راهی برای ترویج پدیده‌ای است که در نتیجه قانون فیزیولوژیکی رخ می‌دهد: عادت کردن، و بدون دخالت داوطلبانه ما کار می‌کند.

درمان اضطراب در درمان شناختی رفتاری

زمانی که ون ریپر درمان خود را پیشنهاد کرد، تکنیک مقابله با اضطراب که به طور قابل اعتمادی اثربخشی خود را نشان داده بود، حساسیت زدایی سیستماتیک نامیده شد و مرحله ای که در اینجا توضیح می دهیم نام خود را از آن گرفته است. با این حال، در روند پیشرفت درمان شناختی رفتاری، عناصری که این تکنیک را به کار انداخته اند، اصلاح شده و نشان داده شده است که موضوع اساسی قرار گرفتن در معرض محرک های ترسناک است. به همین دلیل است که کلمه حساسیت زدایی در حال حاضر کمتر و بیشتر از قرار گرفتن در معرض استفاده می شود. در این مقاله، هر دو اصطلاح به جای هم و به طور کلی به عنوان معادل استفاده شده اند، زیرا توصیف ون ریپر از فاز و تکنیک ها در حال حاضر کاملاً معتبر است و ترجیح داده شده است که اصطلاحی که وی استفاده می کند حفظ شود.

بزرگراه درمان شناختی رفتاری اضطراب

طبق نظر مارکس (۱۹۹۱) یک شاهراه برای مدیریت اضطراب وجود دارد که قرار گرفتن در معرض (حساسیت زدایی) با موقعیت ترسناک و سایر جاده های ثانویه مانند آرامش، تنش عضلانی در برخی موارد، تنفس و غیره است. بنابراین، هدف اصلی در این مرحله این است که فرد مبتلا به لکنت، یک مواجهه درمانی با رفتارهای شناسایی شده در مرحله قبل که به طور ضمنی در شیوه لکنت او وجود دارد، انجام دهد، زیرا اگرچه آنها برای اجتناب از لکنت متولد شده اند، اما از آنجایی که نمی توانند این کار را انجام دهند. آنها خود به منبعی از اضطراب تبدیل شده اند. البته در موقعیت هایی که از آن می ترسید نیز باید خود را در معرض لکنت قرار دهید. این بدان معنا نیست که شما عمداً لکنت زبان می‌کنید، بلکه به این معناست که بدون انجام کاری برای جلوگیری از آن، آن را به خطر می‌اندازید.

فرآیند قرار گرفتن در معرض یا حساسیت زدایی

فرآیند قرار گرفتن در معرض یا حساسیت زدایی شامل قرار دادن فرد در معرض محرک ترسناک بدون تسلیم شدن در برابر رفتارهای اجتنابی، فرار یا مبارزه است. وقتی این کار به صورت سیستماتیک انجام شود، عادت‌سازی همراه با خاموش شدن رفتارهای اجتنابی رخ می‌دهد، آنگاه اضطراب کاهش می‌یابد و موقعیت‌ها با آرامش فزاینده مواجه می‌شوند.

مثال‌های زیادی در زندگی روزمره وجود دارد که به ما ایده می‌دهد که این فرآیند چگونه است. یکی از آنها، چون بسیار رایج است، زمانی است که فردی که از آب می ترسد، شنا یاد می گیرد. شما می توانید بسیاری از راهنماها را مطالعه کنید، سبک های بسیاری را مطالعه کنید. اما اگر در نهایت خود را در معرض آب قرار ندهد، خیس شود و داخل استخر نرود، به تدریج به سمت جایی که او را پوشانده است حرکت نکند و ترس از غرق شدن بیشتر داشته باشد، چیزی به دست نخواهد آورد. در ابتدا، با پیشرفت، کار سختی برای او پیش می‌آید: اما در نهایت با گذشت زمان و پشتکار، می‌تواند از غسل لذت ببرد. روش دیگری برای از دست دادن ترس از شنا وجود دارد و آن پریدن مستقیم به داخل استخر است که در آن پوشیده شده است، به این ترتیب می توانید به سرعت ترس خود را از دست بدهید. اما تا زمانی که این کار با دانش شنا و یک نجات غریق در نزدیکی انجام شود که تضمین کافی بدهد که هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.

اگرچه دیدگاه‌های متفاوتی در مورد مکانیسمی که در فرآیند مواجهه یا حساسیت‌زدایی کار می‌کند وجود دارد، اما پذیرفته‌شده‌ترین نظریه این است که یک پدیده عادت‌سازی رخ می‌دهد که از طریق آن ما به اضطراب عادت می‌کنیم و با ندادن پاسخ‌های اجتنابی، احساسات مرتبط با آن را احساس نمی‌کنیم. دیدگاه دیگر این است که برانگیختگی که در پایه اضطراب قرار دارد از بین می رود زیرا با نبرد نکردن یا فرار کارایی خود را از دست می دهد. با این حال، دیدگاه دیگری مبتنی بر انقراض اضطراب به عنوان یک رفتار آماده سازی برای اقداماتی است که باید با انجام ندادن آنها اجتناب کرد.

رفتارهای جدید در درمان اضطراب

دیدگاه اضافی دیگر این است که حساسیت زدایی و قرار گرفتن در معرض مبتنی بر شرطی سازی متقابل است، که شامل ایجاد یک پاسخ جدید به جای اضطراب در موقعیت های ترسناک است. با ترویج رفتاری که ارزش های ما را به جای رفتار اجتنابی تعریف می کند، به دست می آید.

در واقع، تمام دیدگاه ها مکمل یکدیگر هستند و گزارش کاملی از روندی که دنبال می شود ارائه می دهند.

استعاره: هیولای آدرنالین

یک استعاره اضطراب را با هیولایی مقایسه می کند که زندگی می کند و از آدرنالین تغذیه می کند. وقتی چیزی به ما هشدار می دهد که خطری وجود دارد، مانند وارد شدن به پلکانی که بسیار شیب دارتر از حد انتظار است، آدرنالین را به صورت خودکار انجام می دهیم و هیولایی که در خواب بود از خواب بیدار می شود و به طور خودکار باعث می شود که نرده را نگه داریم و به ما کمک می کند که نگیریم. سقوط ما متوجه می شویم که هیولا را در درون خود داریم و باقی مانده است، زیرا در حالی که آدرنالین را هضم می کند، قوی است زیرا هنوز غذا برای زندگی دارد.

وقتی زمان بدون اینکه خطر جدیدی ببینیم می گذرد، بدن سطح طبیعی آدرنالین خود را بازیابی می کند و هیولا به خواب زمستانی می رود، زیرا غذای کافی ندارد. وقتی این خود هیولا است که ما را می ترساند و می خواهیم آن را از بدن بیرون بیاندازیم و برای ناپدیدشدن فوراً مبارزه می کنیم، آدرنالین دیگری انجام می دهیم تا بتوانیم برای مبارزه با آن تلاش کنیم. هیولا که از این که غذای بیشتری دارد، خوشحال می‌شود، رشد می‌کند و تهدیدکننده‌تر می‌شود، به ما می‌گوید که مغز ما را می‌خورد، به قلب ما آسیب می‌رساند و گلوی ما را برای همیشه فلج می‌کند. اگر هیولا را وارد بدن خود کنیم و کاری برای از بین بردن آن انجام ندهیم، از غذا دادن به آن دست می کشیم و هیولا از گرسنگی خواهد مرد.

ما همیشه با این خطر زندگی خواهیم کرد که از بین نرود، زیرا کاری برای رسیدن به آن انجام نمی دهیم. ما فقط باید به شنیدن گفتن او عادت کنیم “اگر من نروم و تو دچار حمله قلبی یا دیوانه شوی، یا گلویت برای همیشه بسته شود چه؟” و ما مجبور به انجام هیچ کاری نخواهیم بود که به طور ضمنی بگوید “بجنگ!” با وجود ترسی که احساس می کنیم

در مورد لکنت زبان

در لکنت، نگاه اجمالی به یک کلمه دشوار یا احساس اینکه فرد قادر به صحبت کردن نیست، آدرنالین را تحریک می کند و مبارزه برای اجتناب یا خارج شدن از بلوک شروع می شود. وقتی رفتی، هیجان خودت هشدار می دهد که در موقعیت خطرناکی قرار گرفته ای و می گوید که باید مبارزه را ادامه دهی. یادگیری عدم انجام این کار هدف حساسیت زدایی در درمان شناختی رفتاری اضطراب در لکنت است.

مانند هر فرآیند عادت‌سازی، ضروری است که رویدادها برای مدت طولانی تکرار شوند تا اتفاق بیفتد. همه ما می دانیم که مردان می توانند به سخت ترین شرایط زندگی عادت کنند، ما فقط به زمان نیاز داریم و می خواهیم این کار را انجام دهیم، یعنی بدون فرار خود را در معرض آنها قرار دهیم.

روش های انجام حساسیت زدایی در درمان شناختی رفتاری اضطراب

در درمان شناختی رفتاری اضطراب، راه‌های متفاوتی برای افشای محرک ترسناک مشخص می‌شود.

قرار گرفتن در معرض تدریجی: حساسیت زدایی سیستماتیک

حساسیت زدایی سیستماتیک این مزیت را دارد که دردناک نیست.

قرار گرفتن در معرض در تخیل

با تصور موقعیت‌هایی که باعث اضطراب می‌شوند و مدام در ذهن نگه داشتن آن‌ها تا زمانی که تغییری در احساس ایجاد شود، انجام می‌شود. این نوع نوردهی اغلب به تدریج انجام می شود و از موقعیت هایی شروع می شود که اضطراب کمی ایجاد می کنند و تصاویر به آرامش اضافه می شوند. وقتی این کار به گونه ای انجام شود که بتوان موقعیت را در حین آرامش تصور کرد و تصاویر و افکار به جای اضطراب با احساس آرامش همراه باشد. به عنوان حساسیت زدایی سیستماتیک شناخته می شود.

این اولین روشی است که در دهه شصت قرن بیستم به طور تجربی نشان داده شد که با ترس ها مؤثر است. اما، همانطور که ون ریپر اشاره می کند، در حساسیت زدایی افراد لکنت زبان نسبت به گفتارشان خیلی موثر نیست، زیرا تصور جزئیات رفتارهای حرکتی مرتبط با لکنت آنها بسیار دشوار است، زیرا آنها در تمام زندگی خود سعی کرده اند آنها را نادیده بگیرند. با این حال، در بسیاری از موقعیت های دیگر نشان داده شده است.

یکی از مزایای قرار گرفتن در معرض تخیلی در درمان شناختی رفتاری اضطراب این است که می توان مدت زمان آن را کنترل کرد تا بتوان آن را به اندازه کافی طولانی کرد تا انقراض رخ دهد.

نمایشگاه زنده

زمانی که قرار گرفتن در معرض و عادت کردن در خود موقعیت واقعی انجام شود به این می گویند. مشکلی که با قرار گرفتن در معرض in vivo ارائه می شود این است که، به طور کلی، نمی توان مدت زمان موقعیت را کنترل کرد، و همچنین ثبات محرک را نمی توان کنترل کرد، که برای ایجاد عادت با سرعت خاصی لازم است. به همین دلیل، در این مرحله، تمرینات در جلسات فردی و گروه درمانی که در آن می توان وضعیت را طولانی کرد و شنونده می تواند در رفتاری که فرد لکنت دار باید به آن عادت کند تا حصول نتیجه ادامه یابد، اهمیت دارد. عادت کردن

عموماً سعی می‌شود ارائه به تدریج انجام شود، یعنی موقعیت‌ها به ترتیب سختی و با آسان‌ترین شروع مواجه شوند. در این مورد این فرآیند به عنوان حساسیت زدایی شناخته می شود. سپس دشواری تا رسیدن به موقعیت هایی که بالاترین سطح اضطراب را ایجاد می کند افزایش می یابد.

به همان دلیلی که در مورد مواجهه in vivo بحث شده است، فارغ التحصیلی در مطب یا در جلسات گروه درمانی امکان پذیر است. اما در واقعیت موقعیت‌ها به‌طور تصادفی رخ می‌دهند و ممکن است ناگهان موقعیت‌های بسیار دشواری ظاهر شوند که شما هنوز برای آن آماده نیستید. اما این که آنها باید به طور واجب روبرو شوند. در این مورد، باید روشن شود که حتی اگر از موقعیتی که می توانید اجتناب کنید یا از آن خارج شوید، نمی توان آن را شکست یا پسرفت تعبیر کرد، بلکه باید در نظر داشت که ممکن است این موقعیت ها در آینده. بسیاری از اوقات لازم است مستقیماً به موقعیت‌هایی که بیشترین اضطراب را دارند حمله کرد، بدون اینکه از موقعیت‌های ساده‌تر شروع کنیم.

سیل

هنگامی که قرار گرفتن در معرض ترسناک ترین محرک قرار می گیرد و ظاهر اولیه احساسات بسیار قوی اضطراب افزایش می یابد، از یک روش قرار گرفتن به نام سیل استفاده می شود .
استفاده موثر و سریع از این تکنیک ها مستلزم یک آمادگی فنی و شخصی بسیار سخت برای درمانگر است و شما باید به آنها اعتماد زیادی داشته باشید زیرا بیمار با رنج قابل توجهی مواجه است.

حساسیت زدایی در لکنت: درمان شناختی رفتاری اضطراب

از آنجایی که تصور لکنت خود و پاسخ هایی که می دهد برای فرد لکنت بسیار دشوار است، مواجهه با شیوه صحبت کردن او باید به صورت زنده انجام شود، یعنی صحبت کردن با یک همکار.

از جمله موقعیت هایی که باید حساسیت زدایی شود ترس از کلمات، صداها، شنوندگان، برخی شرایط ارتباطی مانند فشار زمان، برخی رفتارهای شنوندگان مانند نگاه نکردن یا عصبی شدن، یا تمام کردن جملات و غیره است. به عنوان مثال، شروع کلمه با p، زنگ تلفن می تواند محرکی باشد که اضطراب شما را تحریک کند.

تلفن

گوشی یک آیتم کلی مشکل ساز است. ویژگی های این وسیله ارتباطی، استفاده از آن را برای افراد دارای لکنت دشوار می کند. زیرا اگر سکوت هایی به دلیل مسدود شدن وجود داشته باشد، شنونده می تواند بدون اینکه بداند دیگری مسدود شده است، بدون اینکه بتواند صحبت کند، قطع کند یا قطع کند.

فرد لکنتی نیز واکنش شنونده را نمی بیند و به همین دلیل بیشتر تمایل دارد که ترس خود را به واکنش های مخاطب فرافکنی کند و ترس از طرد شدن بیشتر می شود. علاوه بر این، ارتباط تنها بر اساس کانال کلامی است و از حرکات و غیره نمی توان استفاده کرد. آنها در ارتباط کمک می کنند. به عنوان نمونه ای از قرار گرفتن در معرض، باید در نظر گرفت که هزاران بار تماس تلفنی با غریبه ها نتایج شگفت آور خوبی دارد و خود را در معرض مسدود شدن قرار می دهد.

قرار گرفتن در معرض در تخیل

قرار گرفتن در تخیل با بدترین ترس هایی که افراد لکنت از واکنش ها و افکار شنوندگان دارند، تکنیکی است که در کاهش اضطراب تأثیر مهمی دارد. طرد گفت‌وگو اغلب فقط در افکار اوست، زیرا وقتی نوجوانی به پایان می‌رسد، استیضاح مستقیم یا خنده‌های اغراق‌آمیز دیگری نادرتر است. این خود لکنت‌کننده است که نشانه‌های مختلف را به عنوان نشانه‌های بدترین طردی که می‌توان انجام داد تعبیر می‌کند. به همین دلیل قرار گرفتن در معرض تصویر علائمی که می بیند همراه با این تصور که واقعا طرد شده است، تاثیرات بسیار مثبتی در کاهش اضطراب فرد لکنت دارد.

همانطور که درمان پذیرش و تعهد پیشنهاد می‌کند، موضوع فقط قرار گرفتن در معرض منفعلانه، فلج ماندن نیست، بلکه موضوع گسترش مجموعه پاسخ‌هایمان نیز هست، یعنی جرأت داشته باشیم که خودمان را طوری رفتار کنیم که فکر می‌کنیم مناسب‌تر است. وضعیت. در لکنت این شرایط وجود دارد که در بسیاری از مشکلات دیگر مشترک است که باید کاری انجام داد. زیرا، واضح است که اگر این کار را نکنیم، تلفظ نمی شود. از این رو پیشنهاد ون ریپر مبنی بر تغییر تدریجی روش لکنت برای حرکت به سمت راهی که مستلزم تلاش بسیار کمتر است. که بنابراین، روان تر و ساده تر از فعلی خواهد بود.

چگونه حساسیت زدایی کنیم

در فرآیند حساسیت زدایی در درمان شناختی رفتاری کلاسیک اضطراب، سعی در کاهش اضطراب و بررسی و احساس آن کاهش دارد. به همین دلیل مهم است که ابتدا به فرد لکنتی آموزش دهید تا سطح اضطراب خود را تشخیص دهد و عواطف منفی را که همیشه دارد را بشناسید تا بتواند به تدریج افشا شود و موقعیت را برای مدت زمان لازم حفظ کند تا زمانی که اضطراب فروکش کند. عادت کردن گفتار به اندازه هر یک از احساسات بیمار فشارسنج خوبی است. برخی به نسبت «نه-آه»، گام، شدت و تغییرات کیفیتی که لکنت‌کننده در لحظات روانی خود نشان می‌دهد به عنوان شاخص‌های سطح اضطراب او اشاره کرده‌اند.

تفاوت بین رفتن به یک موقعیت و قرار گرفتن در معرض درمان از نظر درمانی

افرادی که لکنت دارند ادعا می کنند که در طول زندگی خود چاره ای جز مواجهه با موقعیت های ترسناک نداشته اند. آنها این کار را هر روز انجام می دهند و هیچ کمکی به آنها نکرده است. اما قرار گرفتن در معرض درمانی چیزی بیشتر است، زیرا در واقع شامل رفتن به افراد مورد ترس، عدم پاسخگویی به اجتناب ، به تعویق انداختن و غیره است. این نه تنها به دنبال یافتن و رفتن به سمت موقعیت‌های ترسناک است، بلکه انجام آن به شیوه‌ای متفاوت است و پیام را همان طور که هست می‌دهد. حتی اگر در یک محاصره گیر کرده باشد.

هنگامی که درمان شناختی رفتاری اضطراب انجام نمی شود، فرد به قصد فرار به سمت موقعیت ترسناک می رود، نه برای صحبت . اگر اکیداً ضروری نیست، کاملاً بی توجه باشید، در اسرع وقت تمام شود و غیره. وقتی درمان را انجام می دهد، به قصد صحبت کردن، نشان دادن لکنت زبان، گفتن هر چیزی که لازم است، آنجا را ترک می کند. حتی اگر لکنت داشته باشد در مواجهه درمانی، خطر به صورت کنترل شده جستجو می شود.

در واقع، رویارویی که لکنت‌کننده تاکنون انجام داده است، هیچ نتیجه‌ای ندارد. شما در موقعیت هایی بوده اید که هزاران بار از صحبت کردن هراس داشته اید. اما همیشه سعی کنید لکنت نکنید و هر چه سریعتر از آنها خارج شوید. برای این کار تمام رفتارهای اجتنابی، به تعویق انداختن، شروع و… را انجام داده است. در تلاش مذبوحانه خود برای کنترل گفتار و اضطراب خود، مانور داده است تا موقعیت را تا حد امکان کوتاه کند. در اصلاح این جنبه‌ها، تغییری وجود دارد که نوردهی را درمانی می‌کند.

قرار گرفتن در معرض درمانی

برای اینکه قرار گرفتن در معرض درمان باشد، باید از دادن آن پاسخ‌ها دست بکشید و باید بدون تلاش برای فرار از آن، با در نظر گرفتن تمام خطری که دارید خود را مسدود کنید و جرأت نکنید از پرکننده‌ها یا تغییر کلمات استفاده نکنید، با موقعیت روبرو شوید. عبارات و غیره را تمام کنید و غیره

با توجه به این رویکرد، مزیت قرار گرفتن در معرض تکان‌دهنده واضح است، به گونه‌ای که تجربه نتایج به‌دست‌آمده در هنگام فرض ریسک تجربه می‌شود.

انقلابی‌ترین تجربه در مدیریت اضطراب زمانی است که، ابتدا در جلسه مشاوره، از انجام هرگونه تلاش اضافی به غیر از صحبت کردن برای خروج از بلوک دست می‌کشند و تأیید می‌کنند که رفع انسداد به خودی خود رخ می‌دهد، احساس سیالیتی که از طریق آن برای آن تلاش کرده‌اند. طولانی تنها زمانی فرا می رسد که مبارزه تسلیم شود. برای این کار، لازم است جرات کنید وقتی در محاصره هستید، مطلقاً هیچ کار اضافی انجام ندهید و البته تمام زمان لازم برای وقوع آن را به خود اختصاص دهید.

به عنوان استعاره ای که این واقعیت را توضیح می دهد، زمانی که با کمربند ایمنی خودرو حرکت می کنیم، به عنوان مثال عمل می کند. اگر تلاش درست را با سرعت مناسب انجام دهیم، می توانیم آزادانه حرکت کنیم. اما اگر سریع برویم کمربند ما را مسدود می کند و مسدود می شویم. برای خارج شدن از محاصره، باید اعمال زور را متوقف کنید و بدون دویدن به اندازه کافی حرکت کنید. اگر برای بیرون آمدن از نیروی بیشتری از آنچه باید استفاده کنیم، کشیدن کمربند به سمت جلو با تلاش بیشتر ما را عقب نگه می دارد.

مولفه های اضطراب.

استعاره ای که معنای نمایشگاه را توضیح می دهد، دوست یابی با اضطراب است. برای دوست شدن با یک نفر، باید دوستی او را پرورش دهید، یعنی زمانی را به آن اختصاص دهید، آن را بشناسید، نه اینکه آن را رد کنید، بگذارید به سراغ ما بیاید و خودش را آنطور که هست با تمام توانایی هایش نشان دهد. ما باید به آن آزادی عمل بدهیم تا خواسته‌های شما را محقق کند و به شما احترام بگذارد، تا بتوانید خود را کاملاً همانطور که هستید نشان دهید، بدون اینکه مانع اعمالتان شوید، بدانید که می‌خواهید با ما چه کنید، واقعاً چه کاری می‌توانید انجام دهید و به خودتان اجازه انجام آن را بدهید یک عنصر بسیار مهم در شناخت دوستان این است که بدانیم آنها چه می گویند که انجام می دهند و آن را از آنچه واقعاً انجام می دهند متمایز کنیم، برخی هستند که کمی بلوف می زنند و از این جمله پیروی می کنند “از گفتن تا انجام دادن راه طولانی است.” اضطراب فاجعه بار است. اما پیش بینی های تاریک او همیشه به حقیقت نمی پیوندند.

اضطراب، مانند هر پاسخ انسانی، می تواند از زوایای مختلفی که به طور کلاسیک در روانشناسی مورد توجه قرار می گیرد، بررسی شود: شناختی، رفتاری و عاطفی. باید روشن شود که اینها اجزای مستقل نیستند، بلکه دیدگاه های متفاوتی از یک پدیده هستند. به همین دلیل، اگر انسان با مطالعه شناخت ها، یعنی افکار، شروع کند، مشاهده می شود که با عواطف و احساسات مرتبط است و افکار و هیجانات هر دو وظیفه دارند که از نشر رفتارها حمایت کنند. اگر این فرآیند از منظر رفتاری مشاهده شود، مشاهده می‌شود که برای انجام آن باید آمادگی عاطفی و شناختی فراهم شود و اگر از دیدگاه عاطفی انجام شود، تأیید می‌شود که هیجان‌ها آمادگی‌هایی برای عمل هستند. (فریدا، ۱۹۸۶) که حامل افکار و احساسات مرتبط هستند.

مؤلفه شناختی: افکار خودکار

مؤلفه شناختی اضطراب در لکنت این فکر است که فاجعه در راه است و برای جلوگیری از آن باید هر کاری انجام داد.

کیفیت این افکار این است که نه صریح هستند، نه واضح و نه کامل.

این عدم وضوح، تا حدی به دلیل فرآیند اتوماسیونی است که انسان ها هنگام فکر کردن از آن استفاده می کنند. از زمانی که بارها فکری به ذهنمان خطور کرده است، هر بار محتوای آن را بیشتر و بیشتر خلاصه می کنیم تا در وقت و انرژی صرفه جویی کنیم. در این فرآیند، ما آن را در یک عبارت، صدا یا تصویری رها می کنیم که همان اثری است که فکر کامل ایجاد می کند و وظیفه خود را برای آماده کردن ما برای عمل انجام می دهد. در نهایت می‌تواند کاملاً خودکار شود و ما نمی‌دانیم که به آن فکر کرده‌ایم، به جز احساسی که بدون اینکه از هیچ فکری آگاه باشیم، برایمان ظاهر می‌شود.

مدیریت افکار خودکار در درمان شناختی رفتاری اضطراب

برای غیرفعال کردن افکار خودکار، ابتدا باید آنها را شناسایی کنید.

به طور معمول کافی است به احساسی که آنها تولید می کنند نگاه کنیم و بپرسیم که چه معنایی برای ما دارد، پاسخ همان فکر اصلی است. برای انجام این فرآیند می توان از نشانه های بندلر و گریندر (۱۹۸۰) پیروی کرد که سعی می کند کلمات مبهم (چیزی، این و غیره) را مشخص کند، کمیت کننده های جهانی (همیشه، همه چیز، هرگز و غیره)، نامشخص باشد. ساخت جمله یا ناقص…

وقتی فکر کامل به دست آمد، می توان ابتدا یک تحلیل محتوایی انجام داد تا معلوم شود منطقی است یا نه و به واقعیت فعلی پاسخ می دهد یا نه. بک (۱۹۷۵) کاشف اهمیت افکار خودکار بود و درمان شناختی را ایجاد کرد که مبتنی بر تحلیل منطقی افکار خودکار است. بک تحلیلی از محتوای آن انجام می دهد و از این منظر شروع می کند که آسیب شناسی به دلیل افکار غیرمنطقی یا نادرست ایجاد می شود و کافی است آنها را تغییر دهید تا موارد واقعی و منطقی دیگر بهبود یابد.

در عمل بالینی درمان شناختی رفتاری اضطراب، مواردی وجود دارد که تفکر خودکار غیرمنطقی است و تنها با مراجعه به تحلیل محتوای آن می توان آن را تغییر داد، آنها طرح های خودکاری هستند که منحصراً به دلیل ویژگی ناخودآگاه بودن حفظ می شوند. کافی است آنها را انجام دهید. اما متأسفانه همه افکار خودکاری که می خواهیم تغییر دهیم غیر منطقی و غیر منطقی نیستند. حتی اگر آنها بودند، ما اغلب می دانیم که آنها معنی ندارند. اما به همین دلیل ناپدید نمی شوند.

عملکرد آن را تغییر دهید: Defusion

درمان پذیرش و تعهد افکار را رفتارهای مرتبط با رفتار روزانه ما می داند و به درستی اشاره می کند که آنها نیز تابع قوانین شرطی سازی هستند. به همین دلیل است که افکار غیرمنطقی را می توان به دلیل احتمالات تقویتی خود حفظ کرد، یعنی به دلیل اینکه در خدمت دوری از ما هستند یا با رفتار ما تقویت می شوند و به همین دلیل و نه فقط به دلیل منطق درونی خود حفظ می شوند.

هیز و همکاران (۱۹۹۹) همچنین به پدیده دیگری اشاره می کنند که افکار مضر برای فرد را حفظ می کند و به آنها نیرو می بخشد و آن اعتقاد به واقعی بودن زبان است. در نظر گرفتن زبان در معنای تحت اللفظی به این معناست که تفاوت بین محتوای فکر و واقعیتی که منعکس می‌کند، تشخیص داده نمی‌شود، یعنی زمانی که ما به یک فکر واکنش نشان می‌دهیم که گویی یک رویداد واقعی رخ داده است. در موارد خاص تشخیص آن آسان است، اگر در مورد صندلی صحبت می کنیم، هر چقدر هم که خوب توصیف شود، نمی توانیم روی آن بنشینیم. طردی که فرد مبتلا به لکنت اغلب در برقراری ارتباط احساس می کند، نمونه خوبی از نحوه کارکرد واقعی زبان است.

در یک مکالمه ممکن است این فکر به وجود بیاید که با صحبت کردن همانطور که انجام می شود، گفتگو نمی تواند حفظ شود و دیگری با مشاهده ترافیک و تقلا برای صحبت خسته و پشیمان شود. اگر طوری رفتار کنید که گویی حقیقت دارد، یعنی باور داشته باشید که نمی توانید ارتباط را ادامه دهید و دیگری در حال حوصله و پشیمانی است، به احتمال زیاد در اسرع وقت گفتگو را رها خواهید کرد و رویا به حقیقت می پیوندد فکر می کرد که تا آن زمان فقط مجموعه ای از کلمات بود، زیرا پایان ارتباط به دلیل لکنت رخ می دهد.

از کار انداختن واقعی بودن اندیشه

برای غیرفعال کردن معنای واقعی زبان، باید دو بخش را در تفکر عاطفی تشخیص داد.

  1. یک قسمت پیش‌بینی فاجعه‌بار آینده‌ای است که در انتظار ماست، که معمولاً ترس زیادی به ما می‌دهد، در مثال، این است که دیگری حوصله سر می‌رود یا متاسف می‌شود. این بخش ممکن است معقول و محتمل باشد. اما این یک واقعیت نیست و هیچ کس اطمینان نمی دهد که دیگری احساس بدی دارد.
  2. بخش دوم فکر به ما می گوید که چگونه باید رفتار کنیم تا در مواجهه با واقعیت واقعی طرد شدن از رنج اجتناب کنیم، در مثال، گفتگو را قطع کرده و ترک کنیم. زمانی که این نشانه ها را دنبال می کنیم زمانی است که به واقعی بودن آن اعتقاد داریم و زمانی که آن را به واقعیت تبدیل می کنیم.

به همین دلیل است که این تصور که راه بندان رخ خواهد داد به خودی خود باعث ایجاد اضطراب می شود. حتی اگر در خلوت اتاق خواب نگهداری شود، زیرا ما به این فکر واکنش نشان می دهیم که گویی آنچه به ما می گوید قبلاً اتفاق افتاده است یا قرار است بلافاصله اتفاق بیفتد.

مدیریت افکار خودکار در درمان شناختی رفتاری اضطراب

برای غیرفعال کردن افکار خودکار، ابتدا باید آنها را شناسایی کنید.

به طور معمول کافی است به احساسی که آنها تولید می کنند نگاه کنیم و بپرسیم که چه معنایی برای ما دارد، پاسخ همان فکر اصلی است. برای انجام این فرآیند می توان از نشانه های بندلر و گریندر (۱۹۸۰) پیروی کرد که سعی می کند کلمات مبهم (چیزی، این و غیره) را مشخص کند، کمیت کننده های جهانی (همیشه، همه چیز، هرگز و غیره)، نامشخص باشد. ساخت جمله یا ناقص…

وقتی فکر کامل به دست آمد، می توان ابتدا یک تحلیل محتوایی انجام داد تا معلوم شود منطقی است یا نه و به واقعیت فعلی پاسخ می دهد یا نه. بک (۱۹۷۵) کاشف اهمیت افکار خودکار بود و درمان شناختی را ایجاد کرد که مبتنی بر تحلیل منطقی افکار خودکار است. بک تحلیلی از محتوای آن انجام می دهد و از این منظر شروع می کند که آسیب شناسی به دلیل افکار غیرمنطقی یا نادرست ایجاد می شود و کافی است آنها را تغییر دهید تا موارد واقعی و منطقی دیگر بهبود یابد.

در عمل بالینی درمان شناختی رفتاری اضطراب، مواردی وجود دارد که تفکر خودکار غیرمنطقی است و تنها با مراجعه به تحلیل محتوای آن می توان آن را تغییر داد، آنها طرح های خودکاری هستند که منحصراً به دلیل ویژگی ناخودآگاه بودن حفظ می شوند. کافی است آنها را انجام دهید. اما متأسفانه همه افکار خودکاری که می خواهیم تغییر دهیم غیر منطقی و غیر منطقی نیستند. حتی اگر آنها بودند، ما اغلب می دانیم که آنها معنی ندارند. اما به همین دلیل ناپدید نمی شوند.

استعاره اتوبوس درمان شناختی رفتاری اضطراب را توضیح می دهد

در درمان پذیرش و تعهد، از استعاره اتوبوس برای توصیف عملکرد افکار استفاده می‌شود:
در زندگی ما اتوبوسی را در جاده‌ای می‌رانیم که به اهداف ما و با موتور ارزش‌هایمان منتهی می‌شود.

ما مسافران سرکشی را حمل می کنیم که افکار، احساسات و عواطف ما هستند. همه آنها فاجعه گرا هستند: “اگر آن مسیر را دنبال کنید، رنج زیادی خواهید کشید”، “سقوط خواهید کرد”، “تصادف خواهید کرد”، “به گیر می افتید”، “اونا” به تو می خندم». و همچنین تلویحاً به ما می گویند: “حالا بپیچید”، “هر کاری لازم است برای جلوگیری از آن انجام دهید”.
ما چندین جایگزین داریم:

  1. بحث کنید و به او بگویید ساکت شود. همانطور که قبلا ذکر شد، شما نمی توانید از فکر کردن در مورد چیزی دست بردارید، یعنی ما نمی توانیم از فکر کردن دست برداریم، و علاوه بر این، می توانیم جاده خود را از دست بدهیم و تصادف یا تصادف کنیم.
  2. او را نادیده بگیرید و بچرخانید. اما ما هرگز به جایی که می خواهیم برسیم نخواهیم رسید.
  3. به تهدید او با حوصله گوش دهید و اقداماتی را که برای اجتناب از آن پیشنهاد می کند نادیده بگیرید، یعنی پیچ و تاب نکنید. ما نمی توانیم از گوش دادن به او دست برداریم زیرا او بسیار جیغ می کشد. اما این در مورد ادامه رانندگی در جاده ای است که می خواهیم ادامه دهیم. به این ترتیب به اضطراب ناشی از تهدید آن عادت خواهیم کرد. در نهایت اگر برای مدت طولانی از او غافل شویم، مسافر مزاحم آرام در عقب اتوبوس می نشیند. هر چند گهگاه دوباره ما را آزار می دهد.

کاربرد برای لکنت زبان

هنگامی که افکار مرتبط با اضطراب در افراد لکنت مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد، می توان دو مؤلفه ذکر شده را تشخیص داد. از یک سو، فکر برای سوژه فاجعه‌ای را پیش‌بینی می‌کند که ممکن است و حتی ممکن است رخ دهد. به عنوان مثال “شما می خواهید خود را بلاک کنید”، “شما قرار است غیرقابل نمایش به نظر برسید” و غیره. مؤلفه دیگری وجود دارد که گاهی به وضوح بیان نشده است که پیشنهاد می کند برای جلوگیری از فاجعه کاری را انجام دهید یا آن را متوقف کنید، به عنوان مثال، “به دنبال کلمه دیگری باشید”، “تمام تلاش خود را انجام دهید”، “عجله کنید” و غیره. یا «خفه شو»، «نرو»، «برو» و غیره.

در فرآیند اتوماسیون معمولاً یکی از قسمت ها نادیده گرفته می شود، زیرا منطقی و یک کسر اجباری تلقی می شود و به همین دلیل صریح کردن آن دشوارتر است، یعنی اگر از شما در مورد احساسی که دارید سؤال شود، شما می تواند بگوید “من غیرقابل نمایش به نظر می رسم”؛ اما او همچنین در فکر اجتناب از آن به هر قیمتی است. یا ممکن است احساس کنید “من باید خیلی به خودم فشار بیاورم” و به طور ضمنی فکر می کنید که خود را احمق کنید.

یکی از واکنش‌های سوژه به این نوع افکار، که در یک احساس تجسم می‌یابد، اجتناب از آن‌ها، پرتاب آن‌ها از سر و بدن، تلاش برای پرت کردن حواس خود با چیزهای دیگر است. یکی دیگر از واکنش های منطقی این است که درباره واقعیت مطالب بحث کنیم، به خود بگوییم که دروغ است که چنین فاجعه ای اتفاق نمی افتد، همیشه اتفاق نمی افتد، لزومی ندارد. اما با این بحث نه اضطراب و نه احساسات برطرف می شود و مبارزه باید ادامه یابد.

کنترل مشکل است نه راه حل

دعوا و تلاش برای کنترل افکار مرتبط با اضطراب، واکنش متناقض افزایش احتمال آنها را ایجاد می کند، به طوری که هر چه بیشتر بخواهیم آنها را بیرون بریزیم، بیشتر ظاهر می شوند. وقتی نمی خواهیم به آنها فکر کنیم، آنها هستند. وقتی می گوییم “وای! من به مدت دو ساعت در مورد آن فکر نکرده‌ام، این فکر وجود دارد (Wegner, 1994, Wenzlaff, 2000).

مقابله با این افکار می تواند از طریق قرار گرفتن در معرض انجام شود. که به طور منطقی در تخیل انجام می شود. همه چیز در مورد گوش دادن به پیش بینی او است. اما بدون توجه به عملی که پیشنهاد می کند. ما باید این احتمال را بپذیریم که فاجعه ای که آنها پیش بینی می کنند درست است و خطر انجام هیچ کاری برای جلوگیری از آن نداریم. به این ترتیب ما به عادت می رسیم و فکر دیگر باعث اضطراب ما نمی شود. سپس به یک فکر کم اهمیت تبدیل می شود، معنای واقعی خود را از دست می دهد، زیرا آنچه که پیش بینی می کند همیشه محقق نمی شود و ما می توانیم با فکر کردن به چیزهای سودآورتر و کمتر اضطراب آور به زندگی خود ادامه دهیم.

احساسات جسمانی در درمان شناختی رفتاری اضطراب

همراه با اضطراب، احساسات فیزیکی خاصی ظاهر می شوند، به عنوان مثال فشار در قفسه سینه، تنش در دست ها یا پاها، توده در معده، توده در گلو و غیره. در مورد لکنت، بسیاری از آنها بخشی از واکنشی است که فرد باید برای صحبت کردن تلاش کند. آنها احساسات ناخوشایندی هستند و به همین دلیل است که ما تمایل داریم آنها را نادیده بگیریم و سعی کنیم از شر آنها خلاص شویم. سپس زنجیره های پاسخ ظاهر می شوند. به عنوان مثال، اگر گرهی را در معده خود احساس کنیم، می توانیم آن را منقبض کرده و تنفس را متوقف کنیم تا آن را احساس نکنیم.

به این ترتیب یک سری احساسات جسمانی ایجاد می شود که از یک سو واکنش هایی به اضطراب است. اما از سوی دیگر، آنها به خودی خود اضطراب زا هستند، به همین دلیل است که حساسیت زدایی از آنها می تواند بسیار مهم باشد. تکنیک پذیرش احساس (گارسیا هیگوئرا، ۱۹۹۲) برای این منظور بسیار مفید خواهد بود. تجربه چگونگی عادت کردن ما به یک احساس ناخوشایند فیزیکی می تواند عنصر خوبی برای شروع به داشتن اعتماد به نفس لازم برای ارائه ارائه باشد.

در ضمیمه، مجموعه‌ای از دستورالعمل‌هایی که می‌توان در تمرینی برای آموزش فرآیند پذیرش احساسات ارائه کرد، به تفصیل نمایش داده شده است.

احساسات عاطفی

در ارتباط با اضطراب، نوع دیگری از احساس با یک جزء فیزیکی نیز وجود دارد که در بدن تجسم یافته است. اما به شکلی نامعین تر، پراکنده تر و کلی تر. آنها احساسات جهانی هستند که به ما تصوری از حالت کلی ما می دهند و از این نظر کمتر یا بالاتر از احساسات فیزیکی ذکر شده در بخش قبل هستند. آنها با نگرش به عنوان آمادگی برای عمل مرتبط هستند (بول، ۱۹۵۱). آنها را می توان از دیدگاه تجربی از طریق تمرکز (Gendling, 1983) درمان کرد.

تمرکز تکنیکی است که به شفاف سازی، پذیرش و اصلاح این احساسات کمک می کند. مؤلفه‌ای از قرار گرفتن در معرض حس است که پذیرش آن را ارتقا می‌دهد و علاوه بر این، پیشنهاد می‌کند آنچه را که می‌خواهد به ما بگوید تفسیر شود. با استفاده از این تکنیک می‌توان بدون ارائه رفتار اجتنابی و با تجزیه و تحلیل افکار پشت آن، با این نوع احساس با دو ویژگی ارتباط برقرار کرد. اما همیشه بدون بحث و اجازه دادن به احساس تکامل می یابد، یعنی فکر خودکاری را که در زیر آن است نیز کشف می کنیم. این فرآیند ما را به درک احساسات خود و همچنین عادت به آنها بدون نیاز به انجام کاری برای خلاص شدن از شر آنها سوق می دهد.

برنامه تمرکز

کتاب Gendling (1983) به وضوح این تکنیک را به شکل خودیاری توصیف می کند:

وقتی با مشکلی روبرو می شویم و قبلاً به آن فکر کرده ایم و سعی کرده ایم آن را حل کنیم، چه موفق یا نه، احساسی کلی برای ما ایجاد می کند که گندلین آن را حس احساسی می نامد.

  1. اولین قدم این است که مکانی را برای احساس کردن بسازیم، افکار و عقلانیت را کنار بگذاریم و بفهمیم چه احساسی داریم.
  2. احساسی که بالاتر از (یا پایین) تمام احساسات فیزیکی است، شناسایی می شود، همه آنها را در بر می گیرد و آنها را یکنواخت می کند و احساس منحصر به فردی را برای ما رقم می زند. مانند حسی است که فراتر از احساسات جسمانی خاصی است که ما داریم، عمومیتر از آنها است و مکان جسمانی کمتری دارد. اگرچه بارها در مرکز بدن احساس می شود، اما در سایر موارد در سر احساس می شود و بیشتر آن در هیچ مکان خاصی احساس می شود.
  3. هنگامی که احساس می شود، در مورد یافتن وسیله ای برای لنگر انداختن آن، ارتباط با آن است، می تواند یک کلمه، یک عبارت، یک تصویر، یک صدا و غیره باشد. وقتی ظاهر می شود، ذهن خود را آزاد می گذاریم و به زودی چیزی که این حس را برمی انگیزد به سراغش می آید. ما آن را تست و بررسی می کنیم و کم کم می توانیم آن را با جزئیات بیشتر مشخص و متمرکز کنیم.
  4. سپس به آن اجازه طنین داده می شود: آنچه را که آن را برانگیخته است، تکرار و حفظ می کنیم و اجازه می دهیم تا زمانی که احساس آزادانه تغییر کند، تکامل یابد.
  5. ما منتظریم تا تغییر اتفاق بیفتد که به ناچار انجام خواهد شد. ما آن را در تغییر حس احساسی متوجه خواهیم شد. ممکن است چند دقیقه یا خیلی بیشتر طول بکشد، این مسئله صبر است.
  6. حس جدید خود را شناسایی می کنیم و دوباره با آن درگیر می شویم.
  7. قبل از طنین دوباره، متوقف می شویم و از تغییرات رخ داده و تغییراتی که تجربه کرده ایم آگاه می شویم.

سودمندی تمرکز در درمان شناختی رفتاری اضطراب

این یک تمرین بسیار مفید است که بدانید یک موقعیت گذشته، مسدود کننده یا آسیب زا چه احساسات و احساساتی را برانگیخته است، یا به سادگی احساسی را که تقریباً دائماً هنگام صحبت کردن یا فکر کردن به آن دارید، دارید. همچنین می توان از آن برای شناسایی و پذیرش احساساتی استفاده کرد که موقعیتی که در آینده باید با آن روبرو شویم در ما ایجاد می کند. این نوع احساسات در بخش اضطراب پیش بینی با جزئیات بیشتر مورد بحث قرار خواهند گرفت.

چند ایده در مورد نحوه برگزاری نمایشگاه

لازم است مجدداً بر اهمیت توقف تدریجی لکنت‌کننده از انجام رفتارهای اجتنابی، به تعویق انداختن و غیره تأکید شود. در طول مواجهه، زیرا آنها کسانی هستند که اضطراب را حفظ می کنند. بسیاری اوقات برای او بسیار دشوار است که این کار را متوقف کند، در این صورت، تا زمانی که او همچنان با محرک ترسناک روبرو شود، قرار گرفتن در معرض معتبر است. ایجاد عادت بیشتر طول می کشد، فرآیند دردناک تر خواهد بود، و فقط در رابطه با پاسخ های اجتنابی که متوقف می شوند رخ می دهد. ما قادر خواهیم بود بدون آنها زندگی کنیم، زیرا بدن در نهایت یاد می گیرد که با حذف اجتناب از موقعیت ترسناک خارج می شود.

سیل

در کسانی که بیشتر از موقعیت ها و کلماتی که آنها را می ترسانند اجتناب می کنند، سیل به خوبی عمل می کند. از او اصرار می‌شود که کلمات لکنت‌دار را جمع‌آوری کند و از او خواسته می‌شود یک ساعت روی همه آنها لکنت کند، ابتدا تظاهر به لکنت کند و سپس در واقع لکنت زبان. وقتی شبیه‌سازی می‌شود،

معمولاً اتفاق می‌افتد که وقتی شروع می‌کنند می‌توانند آن را به روشی نادرست انجام دهند. اما بلافاصله اضطراب شروع می شود، پاسخ ها غیرارادی می شوند و لکنت واقعی می شود. ون ریپر پیشنهاد می کند که پس از قرار گرفتن در معرض این مواد تقویتی دریافت کنید، بنابراین باید قبل از غذا خوردن، رفتن به رختخواب یا دریافت تاییدیه درمانگر انجام شود.

مدت زمان قرار گرفتن در معرض

با توجه به مدت زمان یک جلسه نوردهی، برای موثر بودن آن، کاهش اضطراب قبل از پایان جلسه بسیار راحت است، برای این کار حداقل ۴۵ دقیقه زمان لازم است و توصیه می شود تا یک ساعت وقت بگذارید و یک نیمه ورزش

در درمان شناختی رفتاری کلاسیک اضطراب باید در نظر گرفت که فرآیند عادت‌سازی به ما می‌آموزد که دو ساعت پشت سر هم بسیار بهتر از یک ساعت دو روز است و اگر ساعت‌ها به‌موقع از هم تفکیک‌تر شوند، تفاوت بیشتری خواهد داشت. همانطور که گفته شد برای اطمینان از درمانی بودن فرآیند، لازم است که اضطراب در طول جلسه کاهش یابد. اگر پایین نیاید به این معنی است که رفتارهای اجتنابی کنترل نشده ای در حال وقوع است، زیرا پدیده عادت کردن یک قانون روانشناختی عمومی است.

ون ریپر روش‌های سبک‌تری را پیشنهاد می‌کند:
یکی این است که تمام کلماتی را که برای مدتی لکنت زده است جمع آوری کند، سپس آنها را با کلماتی که در آنها لکنت نکرده است مخلوط کرده و از او بخواهیم آنها را در ملاء عام از طریق بلندگو بخواند. وقتی می خواهید به کلمه مخوف برسید، صدا به مدت ۵ ثانیه خاموش می شود، سپس می توانید بدون ترس به آن لکنت بزنید.

روش دیگر این است که از او بخواهید ۳ تا ۵ بار کلمه لکنت شده را تا زمانی که بدون لکنت بگوید، تکرار کند.
همچنین به شروع آرام صحبت کردن و سپس افزایش شدت کمک می کند.

نمونه ای از قرار گرفتن در معرض تخیل

در زیر نمونه ای از دستورالعمل هایی است که می توان برای ایجاد نمایشگاه در تخیل ارائه داد. باید در نظر داشت که انجام آن به تنهایی دشوار است، زیرا رفتارهای ترس و اجتناب بسیار قوی هستند و کمک درمانی می تواند برای موفقیت مواجهه ها ضروری باشد.

بیایید موقعیتی ترسناک را فرض کنیم که در آن فرد مبتلا به لکنت می‌ترسد که یک مشتری با دیدن لکنت خود، فکر کند یا قبلاً فکر کرده است که قابل ارائه نیست. اگر فقط فکر کردن به آن امکان شما را عصبی می کند، این فرصتی است که نمایشگاهی در تخیل خود ایجاد کنید.

برای انجام این کار، به دنبال یک مکان آرام باشید که مطمئن باشید برای مدت طولانی قطع نخواهید شد، آنچه در مورد حداقل و مدت زمان توصیه شده نمایشگاه (حداقل ۴۵ دقیقه و یک ساعت و نیم توصیه شده) گفته شد را به خاطر بسپارید.

در موقعیتی راحت و تا حد امکان آرام، وضعیت با جزئیات تعریف می‌شود: مشتری X کیست، کجا بود، چه لکنتی می‌کند، و مشتری چه چیزی می‌توانست فکر کند، با جزئیات تعریف می‌شود: به عنوان مثال، “این او غیرقابل ارائه است. در صورت امکان، ژستی را که انجام داده یا قرار است انجام دهد، به یاد می آورد یا تصور می کند. بحث تعیین فکری که اتفاق افتاده نیست، چون معلوم نیست. همچنین بحث در مورد اینکه آیا واقعاً چنین فکر می کردید یا خیر، نیست. به احتمال زیاد حتی به ذهن شما هم خطور نکرده است و آنها فقط ترس هستند و در ذهن لکنت زبان هستند. اما دقیقاً آنها هستند که باید با آنها روبرو شد.

بحث: عقلانیت به عنوان اجتناب هرگز پایان نمی یابد

استعاره ای وجود دارد که به وضوح توضیح می دهد که این بحث ها چیست و نقش ما در آنها چیست. وقتی فکر بدی به وجود می‌آید که باعث ترس ما می‌شود، تمایل داریم با مطرح کردن افکار خوب و جایگزین برای مقابله با آن، درباره آن بحث کنیم و آن را از سر خود بیرون بیاوریم و با تمام انرژی خود با آن مبارزه کنیم. به این ترتیب سرمان را تبدیل به رینگ کشتی آمریکایی می کنیم که در تلویزیون می گذارند.

استعاره

دو تیم کشتی گیر، یکی بد و دیگری خوب، در رینگ به مصاف هم می روند. آنها ظاهراً یکدیگر را آزار می دهند. اما واقعا اینطور نیست. علاوه بر این، زمانی که یکی از شرکت کنندگان شکست خورده به نظر می رسد، با قدرتی تازه واکنش نشان می دهد یا یکی دیگر از تیمش به داخل رینگ می پرد و مبارزه را ادامه می دهد.

در افکار یک تیم بد وجود دارد که می گوید اگر کاری انجام ندهی چه اتفاق وحشتناکی برایت می افتد، تیم خوب افکاری هستند که با آن بحث می کنند و بیرون می روند تا بدها را ساکت کنند. مبارزه می تواند بی پایان ادامه یابد. ما با تیم خوب همذات پنداری می کنیم، تیمی که قرار است ما را نجات دهد. اما ما تیم بدی هم هستیم.

مشکل اینجاست که مهمتر از همه ما رینگ هستیم که همه ضربات را دریافت می کنیم و مبارزان با تمام وزن فوق العاده خود از ارتفاعات مهم روی آن می افتند. حقیقت این است که مبارزان به یکدیگر صدمه نمی زنند.

اما اگر تیم خوب را بیرون نیاوریم چه کنیم؟ تیم بد در رینگ خواهد بود، آنها برنده اعلام می شوند و به ما آسیب زیادی می رسانند. اما در واقع، بدون داشتن کسی که با او بجنگد، باید برود. قبل از اینکه او لاف بزند و ما باید به تمام تهدیدها و خیالات و چالش های او گوش دهیم تا تیم خوب بیرون بیاید. اما اگر این یکی بیرون نیاید، باید برود و وقتی حلقه ناپدید شد، ضربه مهمی دریافت نخواهد کرد. هرچند خیلی ترسناک بوده

مکانیک نوردهی

هنگامی که محتوای فکر بد به تفصیل تعریف شد، تصویر موقعیتی که توصیف می‌کند حفظ می‌شود، هر چند ناخوشایند باشد، در حالی که دائماً عبارتی را تکرار می‌کند که دقیقاً همان چیزی را که می‌ترسد مشتری X فکر کرده است، بازتاب می‌دهد، برای مثال، “X فکر می کند من غیرقابل ارائه هستم.”

برای بهبود تمرکز، می توانید تلفظ عبارت را با نفس خود همگام کنید، به طوری که وقتی هوا وارد می شود فکر کنید و هنگام خروج با صدای بلند بگویید.

احساساتی که ظاهر می شوند (به تمرین در ضمیمه مراجعه کنید) پذیرفته می شوند و به آنها اجازه می دهند با تمام قدرت خود رشد کنند و افزایش یابند، بدون مخالفت، یعنی بدون حرکت یا کشش و بدون تسریع تنفس. اگر احساس کاهش یابد و قابل تحمل تر شود، فکر یا تصویر به همین دلیل تغییر نمی کند، به همین ترتیب ادامه می یابد تا زمانی که خاموشی رخ دهد و شما احساس آرامش کنید.

تا زمانی که موقعیت انتخاب شده باعث ایجاد اضطراب می شود، تمرکز روی آن آسان است. هر چه زمان می گذرد، تمرکز بیشتر و سخت تر می شود، وقتی متوجه می شود که حواسش پرت شده است، بدون سرزنش به تصویر و جمله برمی گردد، زیرا می داند که در فرآیند نوردهی طبیعی است. حواس پرتی می تواند منجر به به خواب رفتن شدید شود، همچنین باید یک واکنش طبیعی در نظر گرفته شود. حواس پرتی ها عموماً نشانه هایی هستند که نشان می دهد عادت به اضطراب در حال وقوع است. در واقع، وقتی از چیزی می ترسیم، خیلی سخت است که آن را از سر خود بیرون بیاوریم.

زمان قرار گرفتن در معرض

لحظات ایده آل برای انجام این نوع کار درمانی زمانی است که مشکل به تازگی رخ داده است یا زمانی که انتظار می رود در آینده نزدیک با آن مواجه شوید و شما نگران آن باشید. نگرانی، چه قبل و چه بعد از آن، نشان می دهد که فکر حاضر و قوی است.

بسیار مهم است که تسلیم نشوید. اگرچه احساسات بسیار قوی هستند. حمایت فردی با اعتماد به نفس و آگاهی از این تکنیک در چند نوبت اول بسیار مهم است.

برای اینکه قرار گرفتن در معرض موثر باشد، باید اضطراب کاهش یابد. به گونه ای که امکان انجام رفتار جایگزین را فراهم می کند. اگر قبل از اینکه رفتارهای اجتنابی را تقویت کنید تسلیم شوید، فرصتی را برای احساس عادت از دست داده اید.
تجزیه و تحلیل مورد زمانی توصیه می شود که شما قادر به تحمل احساسات ایجاد شده نبوده اید یا زمانی که تغییر در مدت زمان معقولی رخ نداده است. در هر دو مورد، تجزیه و تحلیل توسط یک متخصص از آنچه انجام می شود برای موفقیت تعیین کننده است.

نیت متناقض به عنوان سیل

قصد متناقض تکنیکی از سایر گرایش های روانشناسی است. این شامل نشان دادن به بیمار است که به جای اجتناب از موقعیت، آگاهانه تمام رفتارها را انجام می دهد تا آن اتفاق بیفتد. از منظر شناختی- رفتاری سیل است، زیرا بدون انجام رفتارهای اجتنابی با محرک مواجه می شود.

در مورد لکنت، قصد متناقض از طریق دستورالعملی مطرح می‌شود که در آن از او خواسته می‌شود آگاهانه فراتر از نحوه انجام آن به طور معمول لکنت کند. به این ترتیب شما قادر خواهید بود کمتر از آنچه دستور داده شده است لکنت کنید. در این شکل از سیل، فرد مبتلا به لکنت می آموزد که به انتظارات درمانگر و انتظارات خود نیز بی اعتماد باشد.