تفاوت اضطراب سالم و بیمارگونه چیست؟ اضطراب یک واکنش طبیعی بدن ما است. این صفحه به ما می آموزد که چه زمانی اضطراب سالم و چه زمانی آسیب شناسی است. چه زمانی اضطراب سالم و چه زمانی بیمارگونه باشد؟

تفاوت اضطراب سالم و بیمارگونه

همانطور که دیدیم اضطراب واکنشی است که در همه افراد رخ می دهد و به خودی خود بیمارگونه نیست. همچنین دیده ایم که شبیه به سایر احساسات مانند ترس، اضطراب، نگرانی و غیره است.

احساس اضطراب ناخوشایند است زیرا ما را برای پایان دادن به قرار گرفتن در معرض تهدید آماده می کند. اما گاهی پاتولوژیک می شود. اگر به ما کمک کند مشکل را حل کنیم یا به طور مؤثر و دائمی از آن اجتناب کنیم، سالم خواهد بود و این اجتناب تأثیر منفی بر سایر جنبه های زندگی ما ندارد.

اگر در شدت یا در سایر زمینه های زندگی ما به طور نامتناسبی بر ما تأثیر بگذارد آسیب شناسی خواهد شد، زیرا مبارزه با آن به مرکز زندگی ما تبدیل می شود و فعالیت های دیگری را که برایمان مهمتر است پشت سر می گذاریم.

اضطراب و ترس سالم وجود دارد،

به عنوان مثال:

  1. ترس هایی که ما را از ارتفاع حفظ می کند، از عبور از خیابانی پر از ماشین، از قرار دادن انگشتان در پریز، خم شدن از بالای پرتگاه و غیره.
  2. ترس هایی در گونه ها آموخته شده است، ترس از اجداد، مانند ترس از مار، گرگ و غیره.
  3. ترس های رشدی (تاریکی، جدایی، وحشت شبانه و غیره). آنها موقعیت های جدیدی هستند که ما با آنها روبرو هستیم و بر آنها غلبه می کنیم. در ابتدا ما را می ترسانند و بعد دیگر نمی ترسند.

برای تصمیم گیری در مورد اینکه چه زمانی اضطراب ما سالم یا آسیب شناسی است، می توانیم به معیارهای زیر متوسل شویم:
سالم است اگر به ما در حل مشکل کمک کند یا به طور مؤثر و دائمی از آن اجتناب کنیم.

پاتولوژیک اگر:

  1. ما مشکل را حل نکردیم و مزمن می شود،
  2. ما آن را قبول نداریم.
  3. در موقعیتی ظاهر می شود که مناسب نیست (شریک، دوستان، کار،…)
    • یکی دیگر از معیارهای آسیب شناسی شدت است: علائم حمله پانیک
      مشکل زمانی به وجود می آید که احساسات در موقعیت هایی برای ما رخ می دهد که در آن نه مبارزه و نه فرار رفتار مناسبی نیست. عدم پذیرش مانعی برای رفتار ما می شود.
      ما پاسخ های فعال سازی نامناسب می دهیم. تفکر ما در حال مسابقه است، ماهیچه های ما منقبض هستند، تنفس ما خشن است، احساسات ما منفی است، اما لازم نیست بجنگیم یا فرار کنیم.
      ما باید تنش عضلانی خود را کاهش دهیم، تنفس خود را منظم کنیم، تفکر را خاموش کنیم و احساس مثبت تری داشته باشیم، اما این کار آسانی نیست، زیرا برای انجام این کار باید تنش عضلانی را افزایش دهیم، تفکر را فعال کنیم و سرعت دهیم. تنفس ما
      واضح ترین مثال از اینکه چگونه می توانید در دو ثانیه وارد یک حمله پانیک شوید. آنها ظاهر می شوند: تپش قلب، درد قفسه سینه، سرگیجه یا سرگیجه، حالت تهوع یا مشکلات معده، گرگرفتگی یا لرز، تنگی نفس یا احساس خفگی، گزگز یا بی حسی، لرزش یا رعشه، احساس غیر واقعی بودن، وحشت، احساس عدم کنترل یا دیوانه شدن، ترس از مردن، عرق کردن.
      افراد مبتلا به اختلالات پانیک، احساس ترس را تجربه می کنند که به طور ناگهانی و مکرر بدون هشدار ایجاد می شود. ممکن است واقعاً باور داشته باشید که دچار حمله قلبی، دیوانه شدن یا در آستانه مرگ هستید. تشنج می تواند در هر زمانی حتی در طول شب هنگام خواب رخ دهد، حتی اگر خواب نمی بینید. آنها احساس واقعی عدم کنترل زندگی خود را ایجاد می کنند.
  4. وقتی نمی دانیم از کجا می آید.
  5. اضطراب پاتولوژیک: اضطرابی است که می‌خواهیم از آن خلاص شویم و نمی‌توانیم:
    فوبیا (فوبیاهای خاص، فوبی‌های اجتماعی، آگورافوبیا)، وسواس‌ها، شیدایی‌ها، اضطراب عمومی و غیره.
    مشکلات: زمانی که اضطراب منشأ اضطراب می شود (حمله اضطراب). هنگامی که احساسات بدن را بدون توجه به آنچه باعث آنها شده است تفسیر می کنیم (هیپوکندری).
  6. ترس از مرگ و هیپوکندری

آغاز اضطراب بیمارگونه

جایی که سالم به پایان می رسد و آسیب شناسی آغاز می شود: به عنوان مثال، ترس از مرگ در مقابل هیپوکندری.

در مواجهه با احساسی که نمی دانیم از کجا می آید، در یک افراطی آرامش کامل است که می تواند بیمارگونه باشد، در سوی دیگر اضطرابی که ما را به یک اختلال روانی سوق می دهد. از جمله ترس های عادی ترس از مرگ یا بیماری است. اگر ترس خاصی از بیماری یا مرگ نداشته باشیم، بیهوده خود را به خطر می اندازیم… اگر احساسات متعددی وجود داشته باشد که از آنها به بیماری یا خطر مرگ تعبیر می کنیم، حتی اگر منطقی نباشد، در یک افراط آسیب شناختی قرار داریم.

منبع: